مرد معتاد که در پی سوءتفاهم به سرایدار یک مدرسه حمله و او را کور کرده است، از سوی دادگاه به پرداخت دیه و زندان محکوم شد. دو سال قبل با گزارشی که مسئولان حراست بیمارستانی در تهران به مأموران پلیس دادند مشخص شد مرد جوانی مورد حمله قرار گرفته و یک چشمش را از دست داده و چشم دیگرش هم در آستانه نابینایی است.
وقتی مرد مجروح مورد بازجویی قرار گرفت، گفت: من سرایدار مدرسه هستم. روز حادثه پدر یکی از بچهها وارد مدرسه شد. او به سمت من حمله کرد و با زنجیر مرا زد.
مرد شاکی گفت: من خیلی از این رفتار تعجب کردم. اصلا درگیری قبلیای بین ما نبود و نمیدانم چرا این کار را کرد. بلافاصله مرا به بیمارستان رساندند. پزشکان گفتند برای یکی از چشمانم نمیتوانند کاری انجام دهند و کره چشمم کاملا از بین رفته است، چون زنجیر دقیقا به چشمم برخورد کرده بود، اما چشم دیگرم را نجات دادند، هرچند بیناییام کاملا برنگشته، اما درصد کمی از بیناییام حفظ شده است. من درخواست اشد مجازات برای متهم را دارم.
مأموران با توجه به این شکایت، مرد مهاجم را بازداشت کردند. او اتهام را قبول کرد و گفت: من به شیشه اعتیاد داشتم و بههمیندلیل همسرم از من جدا شد. او میخواست دخترمان را با خودش ببرد. من میدانستم اگر بچه را به او بدهم دیگر برنمیگردد.
به امید اینکه یک روز همسرم برگردد، بچه را به او ندادم. من و دخترم در خانه مادرم زندگی میکردیم. مادرم یکی از طبقات خانهاش را اجاره داده بود و زنی همراه دخترش در آنجا زندگی میکرد. زن مهربانی بود. الهه دختری همسن دختر من داشت. او بچهها را با هم به مدرسه میبرد و میآورد تا اینکه روز حادثه متوجه شدم مشکلی برایش پیش آمده است. من تازه از سر کار برگشته بودم که الهه را دیدم.
متهم در ادامه اظهاراتش گفت: الهه خیلی ناراحت بود و گریه میکرد. وقتی پرسیدم چه شده است اول حرفی نزد، اما بعد که مادرم آمد، به او گفت: سرایدار مدرسه بچهها مزاحم او شده است. متوجه شدم مرد سرایدار به الهه متلک گفته و برایش پیامکی حاوی حرفهای زشت فرستاده است.
خیلی عصبانی شدم و نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. به سمت مدرسه رفتم و وارد حیاط شدم. مرد سرایدار داشت حیاط را جارو میکرد. او را با زنجیر زدم و بعد هم بیرون آمدم. قصدم تنبیه او بود و نمیخواستم کاری کنم که نابینا شود.
پرونده بعد از صدور قرار بازداشت برای متهم تکمیل و پس از صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. شاکی و متهم هر دو در شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران حاضر شدند. در ابتدای جلسه رسیدگی، کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. سپس شاکی در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من بینایی یک چشمم را کاملا از دست دادهام و بینایی چشم دیگرم هم بسیار کم شده است.
شرایط بسیار سخت و بدی دارم، دیگر نمیتوانم کار کنم، دو فرزند دارم که بهشدت تحتتأثیر این حادثه قرار گرفتهاند و هر دو افسردگی شدید دارند. این مرد به من تهمت هم زده است. من مزاحم هیچ زنی نشدهام. اگر مزاحم شده بودم، مدیر مدرسه من را اخراج میکرد. او چطور میتواند ادعا کند من مزاحم شدهام درحالیکه هیچ مدرکی ندارد.
من شکایت دارم و گذشت هم نمیکنم و خواستار مجازات متهم و و همچنین پرداخت خسارت برای همه آسیبهایی هستم که به هر دو چشمم وارد شده است. همچنین از او خسارت اتفاقی را که برای بچههایم افتاده است هم میخواهم.
وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهامش را قبول و از مرد شاکی درخواست بخشش کرد. او گفت: من به دلیل اعتیاد به شیشه از همسرم جدا شدم. با اینکه زنم را دوست داشتم و میخواستم او برگردد، اما شیشه را ترک نکردم. کارگر بودم و کار میکردم و خرجی بچه و مادرم را میدادم.
زن همسایه هم به بچه من کمک میکرد. او را مدرسه میبرد و من فکر میکردم باید از او حمایت کنم، بههمینخاطر وقتی که گفت: مرد سرایدار او را مورد آزار قرار داده کنترل خودم را از دست دادم. من آن روز شیشه هم مصرف کرده بودم و حالت عادی نداشتم. با زنجیر وارد مدرسه شدم و به مرد سرایدار حمله کردم. دیگر یادم نمیآید چطور او را زدم. فقط میدانم قصدم کورکردن او نبود. حالا هم درخواست بخشش دارم.
بعد از گفتههای متهم و شاکی و دفاعیات وکلای آنها، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند. قضات متهم را با توجه به تخلیه چشم راست مرد شاکی و میزان آسیبی که به چشم چپ او وارد شده بود به پرداخت دیه کامل یک چشم و دیه بابت درصد کمبینایی چشم چپ و همچنین پرداخت خسارت کامل هزینههای درمان محکوم کردند. متهم به لحاظ جرمی که مرتکب شده بود به حبس نیز محکوم شد.
این رأی در صورت اعتراض هرکدام از طرفین در مهلت قانونی به دیوانعالی کشور خواهد رفت تا در آنجا نیز بررسی شود.