از وقتی که ویروس ناشناخته کرونا یا به عبارت علمیتر «کووید 19» برای اولین بار وارد زندگی انسانها شد و از چپ و راست آن را مورد هجوم قرار داد، زمان زیادی نمیگذرد.
شاید آن اوایل که هیچکس شناختی از این ویروس نداشت، فکر نمیکردیم که تا این اندازه زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار دهد، اما کرونا این کار را انجام داد و ما را به لحاظ رفتاری در آچمزی گرفتار کرد که مجبور شویم کردارهایمان را بر اساس عملکرد آن تغییر دهیم.
در این میان عده ای، اما کمافی السابق عمل کردند تو گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده و به قول معروف آب از آب تکان نخورده است. در عین حال، اما اکثریت قریب به اتفاق مردم در همه جای دنیا رفتاری را در پیش گرفتند که معقولانهتر به نظر میرسید.
آنها طبق توصیههایی که از سوی پزشکان و کارشناسان میشد مدام به شستن دستها و لمس نکردن اجسام مختلف مبادرت ورزیدند. اوضاع داشت خوب پیش میرفت، ولی دیری نپایید که رفتار آن عده از مردم دنیا که کما فی السابق به زندگی ادامه میدادند باعث شد زندگی بقیه افراد با مشکل مواجه شود.
در این میان البته ویروس منحوس کرونا نیز به تلاش خود برای درگیر کردن قشر بیشتری از مردم افزوده بود. طبیعتاً به دلایل مختلفی از جمله سطح فرهنگی، سهم برخی از کشورها از مبتلایان و فوت شدگان ویروس کرونا بیشتر از بقیه بود. به هر حال تمام این عوامل و موارد دست به دست هم دادند تا شرایطی پدید آید که پای دولتها به ماجرا باز شود و با این اتفاق طبیعتا پای وضع قوانینی به میان آمد که مردم را ملزم (نه صد در صد) به رعایت برخی مسائل بهداشتی میکرد.
قوانینی که البته به لحاظ اجتماعی بیشتر شبیه پیشنهادهایی مفید بودند تا دستورالعملهایی که حتماً باید اجرا میشدند. یکی از این پیشنهادهای مفید این بود که دولتها تلاش کردند این ذهنیت را در میان مردم شان پدید آورند که اگر آنها در خانه بمانند و بیرون نیایند، زنجیره انتقال ویروس کرونا خود به خود قطع خواهد شد.
اما در این مورد هم، چون راهکار ارائه شده فقط در حد یک پیشنهاد بود و نه یک قانون لازم الاجرا؛ برخی باز هم ماجرا را به شوخی پنداشتند و به رویهای که پیش از ورود کرونا به زندگی اجتماعی و فردی مردم در پیش گرفته بودند ادامه دادند.
اما همانگونه که اشاره شد اکثریت مردم به این دلیل که اولاً برای سلامتی و حفظ جان خودشان ارزش قائل بودند تصمیم گرفتند به پیشنهادات ارائه شده توسط دولتمردان عمل کنند. آنها راه در خانه ماندن را انتخاب کرده و به قول معروف خودشان را قرنطینه کردند. اما پرسش اساسی اینجاست که هنگامی که درباره قرنطینه کردن حرف میزنیم از چه چیزی سخن میگوییم.
قرنطینه کردن در مفهوم عام کلمه یعنی شرایطی برای خود یا دیگران ایجاد کنیم که پایمان را حتی برای یک لحظه از یک محوطه کوچک مانند خانه بیرون نگذاریم. اما این سخن یک بعد زمانی را هم شامل میشود، اینکه برای چه مدتی قرار است پایمان را از خانه بیرون نگذاریم و در خانه بمانیم تا کرونا از بین برود.
دولتها و کارشناسان به این دلیل که ویروس کاملاً ناشناخته بود زمان مشخصی را برای پایان این قرنطینه اجباری اعلام نکردند و تنها به بیان این موضوع بسنده کردند که فعلاً برای حفظ سلامتی خود و خانواده تان بهتر است در خانه بمانید و بیرون نروید.
طبیعتا اگر شرایط هموار بود و هر کسی به وظیفه خود در مورد رعایت نکات بهداشتی عمل میکرد، خیلی زودتر از این حرفها ویروس کرونا از بین میرفت و قرنطینههای خانگی در تمام دنیا به پایان میرسید و مردم شادمان به کوچه و خیابان میآمدند و به دست افشانی و پایکوبی مشغول میشدند.
اما همانطور که میدانیم انسان یک موجود اجتماعی است و همه افراد جامعه روی هم اثر میگذارند؛ بنابراین رفتار آن عده که کما فی السابق به زندگی ادامه میدادند موجب شد که زنجیره ادامه دار ویروس کرونا قطع نشود و همین امر شرایطی را پدید آورد که قرنطینههای ناخواسته و اجباری در خانهها ادامه داشته باشد و پایان نیابد.
مردم در خانه ماندند، چرا که چارهای نداشتند آنها برای سلامتی خودشان اهمیت بسیار زیادی قائل بودند. اما همانطور که همگان میدانیم زندگی فقط یکجانبه نیست و طبیعتاً جنبههای دیگری هم دارد، جنبههایی مانند اینکه برای اینکه بتوانیم به زندگی ادامه دهیم نیاز داریم که پول داشته باشیم و برای اینکه پول داشته باشیم نیاز داریم که کار داشته باشیم و کار کنیم و اگر کار نکنیم، نمیتوانیم چرخهای سنگین زندگی را بچرخانیم.
به هر حال زندگی خرج دارد آنهم در شرایطی که تورم افسار گسیخته گریبان اقتصاد همه کشورهای دنیا را گرفته است. آن عده که به هیچ چیز اهمیت نمیدادند و، چون گذشته رفتار میکردند تکلیف شان کاملا روشن بود به هر طریقی که میشد حتی شده با به خطر انداختن جان خودشان از زیر سنگ هم که بود قوت لایموت شان را پیدا میکردند و آن را به خانه میبردند و در کنار خانواده میخوردند. اما تکلیف بقیه چه میشد آنها که نمیتوانستند به این راحتیها با جان خود و خانواده و بقیه افراد جامعه بازی کنند، به همین دلیل با توجه به شرایط بد اقتصادی به قرنطینه خود ادامه دادند.
در این میان هر روز بر تعداد مبتلایان و درگذشتگان ویروس کرونا در سراسر جهان افزوده میشد. این را هم به این موضوع بیفزاییم که در خانه ماندن مردم یعنی تعطیلی مراکز دولتی، صنعتی، کشاورزی و .... طبیعتاً وقتی تمام مراکز اقتصادی تعطیل شوند و هیچ کاری صورت نگیرد، اقتصاد کل کشورها به حالت نیمه فلج در خواهد آمد.
اتفاقی که ویروس کرونا علاوه بر مبتلا کردن مردم و گرفتن جان برخی، توانست آن را نیز انجام دهد. روزها میگذشت و شرایط برای برخی از کشورها بدتر میشد تا جایی که دولتمردان بعضی از این کشورها ترجیح دادند مردمشان در محل کار خود حاضر شده و کرونا بگیرند و حتی جان خودشان را از دست بدهند، اما شرایطی پیش نیاید که اقتصاد آنها بیش از آنچه ضرر کرده، دچار زیان شود.
آنها معتقد بودند اگر مردم به کرونا مبتلا شوند و حتی بمیرند بهتر است تا اینکه اقتصاد کشورشان دچار مشکل شود. چرا که بیماری اقتصادی تنها مال امروز و فردا نیست و اگر گریبان کشوری را بگیرد سالها تبعات اقتصادی وحشتناکی خواهد داشت. اما در این میان کشورهای دیگری مانند کشور خودمان هم بودند که اولویت اول آنها حفظ سلامتی و جان مردم بود.
به همین دلیل تمام دولتمردان به اتفاق همه پزشکان و کارشناسان حوزه بهداشت و سلامت، تمام تلاش خودشان را انجام دادند که به مردم بفهمانند در خانه ماندن و بیرون نیامدن، بهترین راهکار برای مقابله با این ویروس منحوس است. در کنار این مورد، دولتمردان به این موضوع هم واقف بودند که برخی از مسائل اقتصادی آنقدر مهم و حیاتی هستند که اگر نان آور خانه هم مانند بقیه افراد خانه مجبور باشد در خانه بماند بنیان خانواده دچار لرزش خواهد شد.
به همین دلیل تا آنجا که ممکن بود شرایطی را فراهم آوردند که خانوادهها کمترین خسارت اقتصادی را از قِبَل این خانه نشینی اجباری متحمل شوند. یکی از این اقدامات ارزنده این بود که اعلام شد اقساط بانکی، بدهیهای معوقه و مواردی از این دست مشمول چند ماه تعویق شوند به این مفهوم که کسانی که از بانکها وام گرفته و مجبور بودند که هر ماه قسط پرداخت کنند، موعد پرداخت قسط آنها تا دو، سه ماه به تعویق افتاد تا آنها حداقل به لحاظ اقتصادی بتوانند موارد و مشکلات دیگر زندگی شان را حل و فصل نماید.
اما با این حال و با توجه به این امتیازی که دولت به مردم داده بود باز هم همانطور که اشاره شد زندگی از خرجهای بی شماری برخوردار بود. پیشتر گفتیم که برای ادامه گذران زندگی به پول نیاز داریم، اما با فرض اینکه حتی اگر پول هم داشته باشیم باز هم مشکل حل نمیشد؛ چرا که در شرایط عادی مردم هر روز به نانوایی میروند تا نان تهیه کنند، به قصابی میروند تا گوشت تهیه کنند، به میوه فروشی میروند تا میوه و سبزیجات تهیه کنند، به لبنیات فروشی میروند تا شیر و ماست و پنیر تهیه کنند، اما قرنطینه خانگی یعنی اینکه هیچ کدام از این اتفاقات نیفتد و ما برای خرید مایحتاج از خانه بیرون نرویم.
با این تفاسیر چگونه میتوانیم به زندگی ادامه دهیم. مایحتاج ضروری خانه جزو اساس و بنیان حیات تک تک افراد خانواده است که اگر نباشد زندگی هم دیگر نخواهد بود. اینکه بخواهیم به این فکر کنیم که خب نان نخریم، گوشت نخریم، میوه و سبزیجات نخریم، حتی در حد حرف هم بسیار هولناک است چرا که در صورتی که اینها نباشند از گرسنگی خواهیم مرد.
پس چه باید کرد چگونه باید هم بیرون نرفت و هم مایحتاج اولیه و ضروری زندگی را تهیه کرد؟ مردم به اینجای ماجرا که رسیدند با دو راه پیش روی خود مواجه شدند. عدهای که از وضعیت کرونایی بسیار خسته شده بودند با خود گفتند: «ای بابا این که نشد زندگی، مرگ و مریضی مثل سایه دنبال ما راه افتاده تا بالاخره یقه ما رو یه جای بگیره، اگه تو خونه بمونیم، از گرسنگی میمیریم، اگر هم بریم بیرون، بالاخره ویروس کرونا از پشت یه ماشینی، درختی؛ دیواری میاد بیرون خفتمون میکنه به زور هم که شده دهنمون رو باز میکنه میره تو ریه مون اونقدر شلنگ تخته میندازه تا جونمون رو بگیره، ول کن بابا.
بهتره برم دنبال یه لقمه نون، شکم گشنه که این چیزا حالیش نیست، هرچه باداباد، بالاخره یه جوری میشه دیگه؛ یا شب سالم برمیگردیم خونه با یه لقمه نون که بزاریم تو سفره زن و بچه مون از گرسنگی نمیرن یا اینکه وسط روز یه جایی کرونا میگیریم و تمام.»، اما در مقابل این دیدگاه راه دیگری هم وجود داشت که برخی از افراد دیگر آن را انتخاب میکردند.
این افراد با خود میگفتند: «گرچه خیلی سخت و غیرقابل تحمل میگذره، اما فعلاً تو خونه میمونیم برای تهیه مایحتاج اولیه زندگی هم به هر زور و زحمتی هست با ماسک و دستکش و مواد ضدعفونی کننده تا سر کوچه میریم و نون و گوشت و ماست و شیر و پنیر و میوه و میخریم و سریع برمیگردیم خونه، همیشه اینطوری نمیمونه، بالاخره یه روزی هم تو کوچه ما عروسی میشه» دیدگاه دوم گرچه بهتر بود، اما زندگی را از آنچه که تا به حال کرونا سخت کرده بود دشوارتر میکرد.
در همین گیر و دار، اما دیری نپایید که انسان به یاد دستاوردی افتاد که میتوانست در این روزهای سخت بسیار کمک حالش باشد. دستاوردی که از گذشتههای نه چندان دور و بر اثر تلاش برخی از افراد برای حل کردن مشکلاتی که در آن زمان و البته در زمان اکنون برای بشر ایجاد گردیده ساخته شده بود.
حتما همه شما در زندگی، یا خودتان و یا توسط اطرافیانتان حداقل برای یک بار هم که شده چنین جملاتی را گفته یا شنیده اید:
«خدا پدر ادیسون رو بیامرزه که برق را اختراع کرد، نور به قبرش بباره، ایشاءالله یه جای خوب وسط بهشته نصیبش بشه، ما که ازش راضی هستیم خدا هم ازش راضی باشه، واقعا اگه برق نبود و ادیسون به این فکر نمیافتاد که برق رو اختراع کنه الان زندگی ما چه جوری میگذشت؟ بدون شک مثل زمانی که مردم با شمع شبشون رو به صبح میرسوندن زندگی مونن میگذروندیم»
یا این جمله «خدا پدر و مادر گراهام بل و بیامرزه که تلفن را اختراع کرد، اگه همچین وسیلهای نبود من پیرزن تو تنهایی دق میکردم حالا همین تلفن هست حداقل روزی، دو روزی، هفته یه بار زنگ میزنم به بچه هام حالشون رو میپرسم و دلم شاد میشه»
و یا چیزی شبیه این: «نور به قبرت بباره الکساندر فلیمینگ، تو اگه نبودی معلوم نبود چه بلایی سر مردم میاد. خداروشکر که تو، تو دوران زندگیت وقت گذاشتی و تلاش کردی و پنیسیلین رو درست کردی و با همین یک کاری انجام دادی بهشت خدا را برای خودت خریدی»
منبع: روزنامه آفتاب یزد