سرویس جهان مشرق - طی هفته گذشته (15 تا 18 آوریل جاری) دو اتفاق حساس غیرمستقیم در منطقه رخ داد که دارای ابعاد نظامی استراتژیک بود. اولین رویداد، ادعای آمریکاییها در خلیج فارس مبنی بر نزدیک شدن 11 قایق تندروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به ناوهای دریایی آمریکا بود. اتفاق بعدی در مرزهای لبنان با فلسطین اشغالی افتاد؛ جایی که یگانهای گارد مرزی رژیم صهیونیستی متوجه 3 شکاف در حصار مرزی آنها با لبنان ایجاد شده و ادعا کردند که کار نیروهای حزبالله بوده است.
در عمل٬ هر اتفاقی که در منطقه میافتد، معمولا از نظر جغرافیایی دور از یکدیگر بوده و نه از نظر شکل و نه از نظر حساسیت ارتباطی با هم پیدا نمیکنند. اما میتوان از طریق پیامهایی که این دو رویداد برای طرفهای مقابل ارسال کردند، مخرج مشترکی میان آنها پیدا کرد.
** تحریکات دریایی در خلیج فارس
درست است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران ادعاهای آمریکا در خصوص نزدیک شدن قایقهای سپاه به ناوگان آمریکایی را تکذیب کرد؛ اما این موضوع نشان میدهد که یگانهای سپاه پاسداران ایران از طریق یک مانور پیچیده مبتنی بر نظارت و نگهبانی و تامین تجهیزات نظامی مناسب برای حمایت از آبهای منطقهای و امنیت آن به شکل کامل ماموریت دفاعی خود را در خلیج فارس انجام میدهد.
ناوهای آمریکایی چگونه به خود اجازه میدهند تا به شکل دائم در این منطقه حساس که نوار ساحلی شرق ایران را در خلیج فارس به شکل کامل در بر گرفته و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در آنجا برای محافظت از امنیت کشور خود حضور دارد، تردد کنند.
تکذیب ادعاهای ایالات متحده درباره عملیات قایقهای سپاه علیه ناوگان آمریکایی٬ به این معنا نیست که سپاه ایران اقدامات لازم برای محافظت از حاکمیت خود بر آبهای منطقهایش و حفظ احترام ویژه برای حریم جغرافیایی و تاریخی خود در منطقه را انجام نمیدهد.
این اقدامات از نظر عملی٬ یک مانور گسترده برای قایقهای ایرانی ایجاب میکند که در این منطقه مستقر شده و تردد کنند؛ به ویژه اینکه حضور دریایی آمریکا در این منطقه حساس گسترش یافته است. ما در اینجا درباره ناوشکنهای "یو إس إس بول هامیلتون" و"یو إس إس لویس بی. بولر" و"یو إس سی جی سی ماوی" صحبت میکنیم که برای تردد نیاز به یک مساحت بزرگ و تامین امنیت مستقیم دارند. این امر موجب میشود تا محل عبور برای قایقهای ایرانی در منطقه تنگ شده و امکان ایجاد ترافیک و برخورد آنها با ناوهای آمریکایی افزایش یابد.
آنچه که در عمل آمریکاییها را تحریک کرده آن است که آنها از خلال اطلاعاتشان درباره اصطلاح «حمله های زنبوری» که یک عبارت درباره استراتژی ایران برای مقابله با ناوهای هواپیمابر آمریکایی در خلیج فارس است میدانند که قایقهای تندروی سپاه دارای قابلیت های بسیاری هستند و تهدید بسیار بزرگی برای ناوهای جنگی چند صد میلیون دلاری آمریکا به حساب میآیند. فقط یکی از این قایقهای کوچک تندرو میتواند حفرهای بزرگ در ناو هواپیمابر ایجاد کند که میلیونها دلار خسارت بوجود خواهد آورد.
مدتها قبل اندیشکده "آمریکن اینترپرایز" گزارشی منتشر کرده بود مبنی بر اینکه ناوهای آمریکایی در برابر قایقهای جنگی تندروی ایران آسیبپذیر هستند. بنا براین گزارش، خلیج فارس هم باریک و هم کمعمق است و ناوهای هواپیمابر آمریکایی قدرت مانور کمی در چنین گذرگاههایی دارند. این ناوها در برابر هجوم قایقهای تندروی ایران بسیار آسیبپذیر هستند.
** ایجاد شکاف در حصار مرزی لبنان با فلسطین اشغالی
عملیات ایجاد شکاف در حصار مرزی لبنان با فلسطین اشغالی را میتوان یک دستاورد بزرگ برای مقاومت لبنان دانست. زیرا اول اینکه اغلب اوقات زمانی که یک درگیری و یا اقدام تحریکآمیز در این منطقه اتفاق میافتاد، رژیم صهیونیستی سعی میکرد آن را نادیده بگیرد. دوم، کاملا طبیعی است که هیچ طرفی به جز حزبالله نمی تواند چنین عملیات دقیق و حساسی را که حامل یک پیام رمزی و البته واضح در پاسخ به اقدام گستاخانه و متجاوزانه رژیم اشغالگر صهیونیستی در مورد هدف قرار دادن خودروی حزبالله در مرز لبنان با سوریه بود، انجام دهد.
در اینجا یک نکته جدید در پیامی که حزبالله با ایجاد شکاف در حصار مرزی لبنان با فلسطین اشغالی برای دشمن صهیونیستی فرستاد وجود دارد؛ چرا که نیروهای مقاومت لبنان به آسانی این کار را انجام داده و مشخص شد که تجهیزات اطلاعاتی صهیونیستها که مدعی بودند یک پرنده نیز نمیتواند به مرزهای آنها نزدیک شود تا چه اندازه ضعیف است.
تاثیر این اتفاق در جبهه داخلی صهیونیستها به این صورت است که آنها اعتماد خود را به بسیاری از عناصر تولیدیشان مانند نظارت الکترونیکی و سنسورهای تشخیص صدا و تصویر برای شناسایی هرگونه تحرک در نوار مرزی از دست دادهاند؛ به طوری که در حال حاضر در شهرکهای مرزی فلسطین اشغالی با لبنان خودروهای نظامی در کنار خودروهای غیرنظامی تردد میکنند.
** وجه شباهت و ارتباط استراتژیک پیام سپاه و حزبالله برای دشمن
با بررسی دقیق مضمون و ماهیت حرکت قایقهای تندوری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در نزدیکی ناوهای آمریکایی در خلیج فارس و شکافهایی که حزبالله در مرزهای لبنان با فلسطین اشغالی ایجاد کرده می توان با ارتباط قائل شدن میان این دو اتفاق به یک معادله رسید:
اول٬ درباره حزبالله دیگر لازم نیست که بازدارندگی خود را در برابر دشمن صهیونیستی با سلاحهایی که موازنه میان دو طرف را تغییر میدهد تثبیت کند. حزبالله با رسیدن به حصار مرزی و ایجاد شکاف در آن و تامین نقاط کانونی برای ورود نیروهای مقاومت به «الجلیل» با مناطق اشغالی بازدارندگی موثر خود را ثابت و قابل تحقق کرد که تاثیر آن را در شهرکنشینان و نظامیان صهیونیست دیدیم.
در این تقابل هیچ بمب و بالگرد و پهپاد صهیونیستی به کار نمیآید و دیگر سلاحهای پشتیبانی مستقیم (توپخانهای و یا تجهیزات زرهی) صهیونیستها نیز ارزشی نخواهند داشت.
پیام حزبالله از ایجاد شکاف در مرزها به عبارت دیگر این است که از امروز به بعد پیگیری و رصد موشکهای حزبالله برای شکستن موازنه بازدارندگی چه در سوریه و چه در لبنان هیچ ارزشی ندارد.
از امروز به بعد حزبالله با موشکهای پیشرفته و یا بدون آن وحشت بازدارندگی خود را در میان کوچهها و خانههای شهرکهای صهیونیستنشین و پناهگاههایی که میلیاردها دلار برای مقابله با طوفان موشکهای دقیق حزبالله هزینه کردهاند غالب میکند.
دوم٬ در رابطه با مانور قایقهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در مقابل حضور نیروهای دریایی آمریکا در خلیج فارس و تنگه هرمز و سواحل خلیج عدن و دریای عرب٬ دیگر برای تهران مهم نخواهد بود که خود را متمرکز بر استراتژی توسعه موشکهای بالستیک دقیق و پهپادها برای کاربردهای گوناگون کند.
همچنین ایران با وجود اهمیت محافظت از روند توسعه تواناییهای خود در زمینه موشکی و انجام عملیاتهایی نظیر مورد مورد هدف قرار دادن پایگاه «عینالاسد» و یا هر پایگاه آمریکایی دیگر، با مانور قایقهای سپاه در برابر ناوها و ناوشکنهای آمریکایی نشان داد که اهداف گرانبهاتری در مقابله با دشمن دارد.