به گزارش اقتصادآنلاین؛ شکوفه حبیبزاده در شرق نوشت: نگرانی از ماندگاری این صنعت مهم که اقتصاد جهان را تغذیه میکند در بحران، موجب شده تا نگاهها به جهان پس از کرونا دوخته شود. تقریبا هیچکس نیست که نپذیرد جهان پس از کرونا، نظم دیگری را میطلبد و شباهتی به این روزهای جهان ندارد. سؤال اینجاست که در آن جهان ناشناخته، برندهها و بازندهها کدامند؟ شناخت آن دوران، هرچند اکنون در هالهای از ابهام است، اما زمینهسازی برای ورود به آن دوران، برنامهای است که در اولویت بسیاری از کشورها قرار گرفته. تغییر چینشهای اقتصادی و سیاسی، مهمترین و البته بدیهیترین پیامد این اتفاق است. آیا اصولا هنوز جایگاه نفت در جهان در همان اهمیت قبل خواهد ماند یا عنصر دیگری جانشین این منبع انرژی و محرک اقتصاد خواهد بود؟ ایران، کجای ماجراست؟ دیگر کشورها در چه جایگاهی قرار خواهند گرفت و ایران چگونه باید روابط خود را با آن کشورها، طراحی و تنظیم کند؟ چه برنامه و راهکاری باید از سوی دولتمردان ایران در نظر گرفته شود که هم از این بحران نو، عبور کرده و هم آینده کشور را تضمین کنیم؟ این سؤالات، مهمترین پرسشهایی است که با محور نفت، توسعه و آینده ایران را به چالش میکشد. پنج کارشناس ارشد انرژی، برای بررسی این موضوع دعوت شدند تا دیدگاه خود را نسبت به آینده ایران پساکرونا از منظر انرژی بیان کنند. سیدمحمدحسین عادلی، اقتصاددان، رئیس کل اسبق بانک مرکزی و دبیرکل سابق مجمع صادرکنندگان گاز، عباس ملکی، دیپلمات و دانشیار سیاستگذاری انرژی دانشگاه صنعتی شریف، فریدون برکشلی، مدیر گروه مطالعات انرژی وین، جواد یارجانی، مدیرکل پیشین امور اوپک وزارت نفت و نرسی قربان، کارشناس ارشد انرژی در یادداشتهای خود، جملگی بر این موضوع تأکید دارند که اکنون فرصتی است که ایران نباید از دست بدهد. مذاکرات جدی برای پیوست دوباره به اقتصاد جهانی، اکنون بسیار دارای اهمیت است. برنامهریزی و اجرای آن برنامه برای کاهش وابستگی به نفت و تمرکز بر اقتصاد منطقهای نیز میتواند راهکاری باشد تا ایران را برای دنیای پساکرونا آماده کند.
بازگشت تقاضای بالای نفت، شاید تا چند سال دیگر
سیدمحمدحسین عادلی.اقتصاددان، رئیس کل اسبق بانک مرکزی و دبیرکل سابق مجمع صادرکنندگان گاز
با سقوط بیسابقه قیمت نفت و حتی منفیشدن قراردادهای آتی، مهمترین سؤالی که برای همه تولیدکنندگان و مصرفکنندگان پیش میآید، این است که این وضع تا کی ادامه پیدا میکند. تقاضا برای نفت وابسته به رشد اقتصادی است. گرچه در سالهای اخیر همبستگی بین این دو کاهش چشمگیری پیدا کرده بود، ولی همچنان تقاضای جهانی برای نفت با رشد فعالیتهای اقتصادی رابطه تنگاتنگی دارد. در حال حاضر تقاضا حدود 30 میلیون بشکه کاهش یافته بنابراین قیمتها سقوطی فوقالعاده پیدا کرده است. رشد اقتصادی جهان در 2020 بر اساس برآوردهای صندوق بینالمللی پول بهطور متوسط منفی سه درصد و برای برخی کشورها تا منفی هفت درصد پیشبینی شده است. پیشبینی میشود 9 هزار میلیارد دلار از تولید ناخالص جهان از بین برود؛ معادل جمع تولید ناخالص ملی ژاپن و آلمان.
در واقع مشکل شرایط امروز نفت نیست، بلکه کاهش تقاضا برای انرژی در کل است و چون نفت و سوخت فسیلی همچنان بالای 70 درصد انرژی مورد نیاز جهان را تأمین میکند، بنابراین بیشترین ضربه را خورده است. به نظر میرسد با بازگشت فعالیتها تقاضا برای نفت هم افزایش مییابد، اما پیشبینی میشود تقاضا در خلال یکی، دو سال یا حتی چند سال آینده به سطح تقاضای قبل نرسد، زیرا بعید است در چند سال آینده بخش حمل و نقل زمینی و هوایی، پذیرایی و هتلداری و توریسم به حد سابق برسد. موضوع فاصله اجتماعی سبک زندگی را تغییر میدهد و با این تغییر، تقاضا هم در حد پایینتری قرار میگیرد.
سؤال دیگر این است که کشورهای وابسته به نفت از جمله کشورمان چه وضعی دارند. در اینباره باید گفت بخش نفت حداقل از سه جهت در اقتصاد ایران اثر دارد؛ اول سهم آن در تولید ناخالص داخلی، دوم سهم آن در ایجاد درآمد ارزی کشور و تراز پرداختها و سوم سهم آن در تأمین بودجه کشور. برای پیشبینی آینده باید حداقل این سه بعد را بررسی کنیم. از نظر تولید ناخالص داخلی سهم نفت در سالهای اخیر به زیر 15درصد سقوط کرده است. بنابراین تولید ملی کشور به نفت وابستگی خطرناکی ندارد. بهعلاوه خدمات، صنعت و کشاورزی در حد بالایی عمیق شده و توانسته است در سالهای اخیر از تنوع لازم برخوردار شود.
تولیدات خدمات، صنعتی و کشاورزی میتواند پشتوانهای بسیار قوی برای اقتصاد کشور باشد، اما در دو بعد دیگر میتواند ریسک بیشتری داشته باشد. اگر صادرات غیرنفتی کالا و خدمات را بیشتر تشویق کنیم، در این دو بعد نیز میتوانیم بیشتر مقاوم شویم. البته با توجه به تحریمهای دو سال اخیر سهم درآمد نفتی در تأمین ارز نیز بهشدت کاهش یافته و کشورمان توانسته است وابستگی خود را تا حدودی کاهش دهد. گرچه کاهش درآمدها مشکلاتی برای رشد اقتصادی و تورم ایجاد کرده است. بنابراین به نظر میرسد چنانچه وضع جاری قیمت نفت ادامه پیدا کند، ایران در بین کشورهای صادرکننده نفت به دلیل صادرات کم، بسیار کمتر از بقیه ضرر میبیند و تولید ناخالص ایران کمتر از همه کشورهای صادرکننده نفت وابسته به این بخش است.
با تغییر قیمت نفت، احتمالا با تغییراتی در چینش سیاسی و اقتصادی جهان و منطقه روبهرو خواهیم بود. شرایط امروز بازار برای نفت شیل آمریکا مناسب نیست و ممکن است بسیاری را ورشکست کند و بر همین اساس، در سیاستهای انتخاباتی آمریکا مؤثر افتد. در منطقه ما عربستان بزرگترین بازنده است، زیرا قبل از سقوط قیمت نفت حدود 60 میلیارد دلار کسری بودجه داشت که در صورت ادامه قیمت حدود 25دلاری، کسری بودجه آن به حدود 45 درصد بودجهاش میرسد. ذخایر عربستان در چند سال اخیر از حدود 750 میلیارد دلار به حدود 500 میلیارد دلار رسیده است. این اتفاقات در ترکیب با مسائل ناشی از کرونا و شیوههای برخورد با آن همه با هم میتواند منشأ بروز تحولات بینالمللی و دگرگونی در روابط و جایگاه کشورها باشد.
در بعد جهانی دو سناریو را میتوان فرض کرد؛ سناریوی اول با حضور ترامپ و سناریوی دوم بدون حضور ترامپ در ریاستجمهوری آمریکا. در سناریو اول، شدت سقوط آمریکا به دلیل یکجانبهگرایی ترامپ در همه زمینهها شدیدتر خواهد شد و چین حتی قبل از سال 2025 به اقتصاد آمریکا میرسد و با ایجاد یک ائتلاف غیرآشکار عملی رهبری اقتصاد جهانی را بهتدریج به دست میگیرد.
روسیه نیز از وجود ترامپ بسیار فایده خواهد برد و میتواند موقعیت بینالمللی خود را همچون چند سال گذشته دوران ترامپ تحکیم کند. اروپا در این میان بیشتر صدمه میبیند. در بعد منطقهای عربستان حتی با وجود ترامپ نمیتواند مانورهای سابق را بدهد و بهعنوان قدرت منطقه جولان دهد و به کشورها حمله کند یا گروههای تکفیری ایجاد کند. کشورهای دیگر صادرکننده نفت در خلیج فارس نیز وضعیت خوبی نخواهند داشت، این در حالی است که اپیدمی کووید19 در زمستان امسال موج جدید ایجاد نکند و فعالیتها به سمت عادیشدن پیش برود. در غیر این صورت هم قیمت نفت سقوط بیشتر میکند و هم رشد اقتصادی منفی گریبان این کشورها را بیشتر میگیرد.
در این میان، سؤال این است که کشورمان با چه راهکارهایی میتواند از بحران کرونا و نفت عبور کند. در پاسخ، بهطور خلاصه و تیتروار میتوان گفت ایران باید سیاستهای تأمین اشتغال و جلوگیری از بیکاری افراد و ورشکستگی کسبوکارها را با قوت و اجماع ملی پیش ببرد. سیاستهایی برای افزایش تقاضای کل و عرضه کل طراحی شود. ساختار بودجه بهکلی تغییر یابد، یعنی هزینهها اولویتبندی شود و فقط بودجه برای هزینههای ضروری تعیین و از طرف دیگر راههای تأمین بودجه جدید طراحی شود. باید از نقدینگی موجود در جامعه بیشترین بهره را جست. در این زمینه افزایش مالیات در چنین شرایطی که میخواهیم تقاضای کل و عرضه کل را افزایش دهیم، یک سیاست خطرناک است و باید بهطور جدی از آن پرهیز کرد. طراحی برای این کار بهشدت تخصصی و کاری بس ظریف است. کسبوکارهایی ورشکسته خواهند شد و باید جای آن را کسبوکارهای جدید بگیرد. باید دولت سیاستهایی برای این جابهجایی عظیم بیندیشد.
فرصت طلایی برای ایران
عباس ملکی. دیپلمات و دانشیار سیاستگذاری انرژی دانشگاه صنعتی شریف
در شرایط کنونی اقتصاد ایران دیگر تکمحصولی نیست. در سناریویی بدبینانه ایران اکنون حدود صد هزار بشکه نفت در روز صادر میکند و در سناریوی خوشبینانه 500 هزار بشکه در روز. یک سناریوی واقعبینانه هم این است که ایران تولیدی در میان این دو انتهای رنگینکمان دارد. بههررو مطابق گزارش اوپک، تولید نفت ایران از دو میلیونوصد هزار بشکه تجاوز نمیکند. پس بعید است که اقتصاد ایران یک اقتصاد تکمحصولی باشد. البته ایران دارای ظرفیتهای دیگری در همین بخش هست. مانند میعانات گازی یا صادرات گاز طبیعی یا فراوردههای نفتی و تولیدات پتروشیمی. به نظر من درعینحال که دولت ایران از فضای بهوجودآمده پس از برجام استفاده بهینه را نکرده و بیشتر به بحثهای ژورنالیستی در زمینه اینکه قراردادهای نفتی چگونه باشد رو آورد یا با شرکتهای چینی برخورد دورنگرانهای نداشت، اما مجموع تحولات بازار انرژی در جهان، یک فرصت طلایی برای ایران پیش آورده تا با مجموعه سیاستگذاری صحیح و همسو با منافع ملی ایران، به سوی آینده گام بردارد. اقتصاد ایران به نظر من گرچه اشکالات ظاهری و قالبی دارد، اما ساختارهایی قوی داشته و با کمی تلاش میشود به یک اقتصاد منعطف با تلفیق ظرفیتهای منابع انسانی و منابع طبیعی و مزیتهای ژئوپلیتیک این کشور رسید. وضعیت سیاسی- اقتصادی جهان به گونهای تحول پیدا میکند که انسان در مسیر تکاملی خویش تغییر یافته است. بدون شک جهان پساکرونا با جهان پیشاکرونا تفاوت دارد، اما به نظر من این تفاوتها، حاصل پیشرفت بشر در زمینههای مختلف است. انسان با انقلاب اطلاعاتی و علوم فناوری اکنون به موقعیتی رسیده است که همه افراد بشر میتوانند از ایمنی، غذا، مسکن و آموزش بهرهمند باشند. نیروهایی که با چنین تحول طبیعیای برای انسان موافق نیستند، بیشتر تحت فشار قرار خواهند گرفت. هر چقدر سیستم بهداشتی کشورها براساس سرمایهداری باشد، باید به بیماران فقیر نیز رسیدگی کنند و باید حق بیمه بیکاری به آنها پرداخت کنند. پس شاید ما به یک سیستم برتن وودز (Bretton Woods Agreement) دیجیتال بهتدریج منتقل شویم. شاید ارز رمزنگاریشده در ادامه مسیر جایگزین پول فعلی شود. نکته دیگر آن است که برخلاف بینش برخی از نظریهپردازان، نقش دولتها کمتر نخواهد شد. دولتها همچنان نمایندگان مردمان دشتها و جنگلها و البته اینبار کوچه و بازار و خیابان هستند. این به معنای آن نخواهد بود که اقتدارگرایی بیشتر خواهد شد. به نظر من نقش دولتها افزایش مییابد، اما به دلیل پیشرفت تکنولوژی اطلاعات و دسترسی مردم به دادهها، دولتها باید پاسخگوتر باشند. نکته دیگر آن است که همکاریهای جهانی بیشتر میشود. چالشهای جهانی روی تکتک انسانها تأثیر میگذارد. مانند تغییرات اقلیمی و بیماریهای اپیدمیک. همکاری بین کشورها در مناطق مختلف نیز توسعه خواهد یافت. در موضوعاتی مانند کرونا یا دسترسی به انرژی و ممانعت از افزایش تولید گازهای گلخانهای، هماهنگیهای منطقهای برجستهتر خواهد شد. نهایتا اینکه نقش بیبدیل آموزش مانع زورگویی و ازبینبردن حقوق طبقات اجتماعی مختلف میشود؛ یعنی نظریه عدالت و فعالیتهای برابرطلبانه در نیازهای اساسی زندگی در جوامع مجددا جای بیشتری را خواهد گرفت. نفت و انسان هر دو با یکدیگر روی کره زمین پیدا شده و به تکامل خویش ادامه دادند. میلیونها سال قبل از 1860 نفت در این جهان وجود داشته است، حتی قبل از کشف چگونگی کاشت گندم. به نظر من نیاز به انرژی در فعالیتهای انسانی امری روشن و واضح است. تلاش برای یافتن انرژیهای نو نیز ادامه خواهد یافت، اما هنوز بخش وسیعی از کشورها از زغال سنگ برای تولید برق و حرارت استفاده میکنند. در زغال سنگ فناوریهای جدید این امکان را فراهم کرده است که گازهای گلخانهای این ماده تا اندازه زیادی کمتر شود. در 2019 تنها یک میلیارد تن زغال سنگ ازطریق کشتی برای مصرف در همان کشورهای پیشرفته و کشورهای با اقتصادهای نوظهور جابهجا شده است. نفت در ادامه زندگی بشر همراه او خواهد ماند. بهنظر من اگر کشورهای پیشرفته به اندازه ایران و دیگر کشورهای مسلمان منابع نفتی داشتند، آنگاه تبلیغات علیه نفت بسیار کمتر بود. باوجود استفاده وسیع از گاز طبیعی و همچنین تلاش برای بیشترکردن تولید انرژیهای تجدیدپذیر، موقعیت نفت خام بلامعارض باقی مانده است. یکی از فرصتهای بیرقیب برای ایران این است که هر بشکه نفت که در زیر پای ایرانیان در مناطق کمتر توسعهیافته کشور است، استخراج شده و درآمد صرف توسعه و آبادانی و افزایش دانایی این مردم شود.
به نظر میرسد موقعیتی ویژه برای تصمیمگیری صحیح بهمنظور انتقال به دوران پساکرونا برای مسئولان و نخبگان کشور فراهم شده است. اول چه خوب است که سیاستمداران کشور به این نتیجه برسند که سیاستگذاری در حوزه انرژی از دیگر بردارهای اجتماعی کماهمیتتر نیست. تا آنجاکه میشود، بخش انرژی کشور را در یک دیدگاه همگرایانه و نزدیک به هم برنامهریزی کرده و برای آینده سناریوهای متعدد طراحی و تولید شود.
دوم تا آنجاکه میشود تولید نفت و گاز را بالا ببریم. این دو ماده معدنی، مهمترین مزیتهای این کشور پس از منابع انسانی آن است. گرچه تحریم به این روند لطمه زده، اما به نظر میرسد قبل از تحریم، وادادگی مدیران این صنعت بیشتر از تحریم در حال ضربهزدن به منافع ملی کشور است. اگر ایران در 1976 به ایجاد ظرفیت اضافی میپرداخت، از اتحاد آمریکا و عربستان سعودی شکست نمیخورد. اگر ما ظرفیتی بیشتر از مقداری که در 2018 نفت تولید میکردیم داشتیم، تحریمهای آمریکا به این راحتی علیه ایران به نتیجه نمیرسید.
سوم با همسایگان بیشتر باید کار کرد. با همه آنها بهتر است که حداقل یک خط لوله نفت خام و یک خط لوله انتقال گاز طبیعی داشته باشیم. عجیب نیست که کویت از آمریکا گاز وارد میکند و از ایران نه؟
چهارم، دوستان وزارت نفت و وزارت خارجه مزیت ژئوپلیتیک ایران را فراموش کردهاند. فروپاشی شوروی بزرگترین تحول در سیاست خارجی ایران است. اگر از قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان خطوط لوله متعدد به سمت یکی از پرمصرفترین مناطق انرژی یعنی چین ساخته شده، چرا از ایران به آنسو خطوط لوله ساخته نشود و اگر خطوط لوله از جمهوری آذربایجان و روسیه به سمت غرب و اروپا در حال کار است چرا از ایران نه؟
پنجم، مصرف انرژی در میان ما ایرانیان بیش از اندازه متوسط شدت انرژی در هر کجای جهان است، ضمن اینکه تولید صنعتی ما هم چندان زیاد نیست. یک گزارش نشان میدهد که ایرانیان به اندازه یک میلیون و 200 هزار بشکه نفت معادل، از حاملهای انرژی بهصورت تلفات و بازدهی کمتر مصرف میکنند. سیاستگذاری مبتنیبر مقررات جدید و نظامنامههای دقیقتر و بالابردن راندمان پالایشگاهها، نیروگاهها، خطوط انتقال و کمکردن بخشهای اداری و توجهدادن مردم به کمتر و درست مصرفکردن انرژی از وظایف اصلی دولت است.
ششم، اطلاعات و تحلیلهای مناسب همراه با استفاده از روشهای جذاب هنری و همچنین آموزش میتواند نقش بیبدیل انرژی و منابع آن را به مردم کوچه و بازار توضیح دهد. آموزش در این زمینه میتواند مشوق توسعه دانایی در میان مردم باشد.
دوران خداحافظی با نفت دور نیست
فریدون برکشلی.مدیر گروه مطالعات انرژی وین و مدیرکل پیشین امور اوپک وزارت نفت
در روزهای نخستین ماه آوریل سال جاری، بازار جهانی نفت با پدیدهای مواجه شد که هرگز در طول تاریخ 150ساله حیات خود با آن روبهرو نشده بود. درحالیکه فقط چند هفته قبل از آن اعضای اوپک و تولیدکنندگان غیراوپک، درباره کاهش 7.2 میلیونی نفت خود صحبت میکردند و از آن سوی فضای مجازی، وزیر مکزیکی برای 300 هزار بشکه، 27 وزیر را به گروگان گرفته بود، خبر آمد که بازار جهانی نفت در بهترین شرایط ممکن، 25 میلیون بشکه در روز مازاد عرضه دارد و در سناریوهای دیگر تا 35 میلیون بشکه در روز مازاد هم برآورد شد. البته این برآوردها مربوط به نیمه اول 2020 است. از نیمه دوم سال و از 2021 برآوردها مبهم است. بیشتر به جای آنکه از مدلهای اقتصادی استفاده شود، حدس و گمانها مبنای پیشبینیهاست.
حالا برای تعیین و برآورد عرضه و تقاضای جهانی نفت، از پزشکان و میکروبشناسان دعوت میکنند. برایم خیلی جالب است. یاد 1986 افتادم که اوپک برای تخمین عرضه و برآورد تقاضا برای نفت خام اوپک، از هواشناسان دعوت میکرد تا از میزان برودت هوا خبر بیاورند. این برای نفت که تأمینکننده 60درصد از انرژی مصرفی دنیاست، یک واقعه مهم است. اما این بار این واقعه در مواجهه با یک ویروس سخت فراگیر، در بستر دنیایی جهانیشده و درهمتنیده، مفاهیم و تعاریف متداول دورانی که از ساختار بازار جهانی نفت میگفتیم، فراتر رفته و حیرتآور آن است که از میانه موتور اصلی رشد تقاضای جهانی نفت، چین سرچشمه گرفت.
اوپک برای بیش از سه دهه بازار جهانی نفت را مدیریت کرد. اوپک در 1983 بیش از 32 میلیون بشکه در روز تولید میکرد. بحران 1985-1986 میزان تولید نفت اوپک را به 13.7 میلیون بشکه در روز رسانید. اوپک در آستانه ورود به 2020 هم 32 میلیون بشکه در روز نفت تولید میکرد؛ البته بدون ونزوئلا و ایران و بخشی از تولید لیبی؛ زیرا اساسا وقتی شرکتهای بینالمللی از اوپک رفتند، عملا ظرفیتسازی چندانی انجام نشد. البته ظرفیتسازی در حد حفظ همان سطح از تولید و جبران افت طبیعی چاهها بود. اکنون هم بعد از 40 سال سقف تولید اوپک در همان حد باقی است. تاریخ تکرار شد. گویی اوپک نباید از 32 میلیون بشکه در روز سهم بازار داشته باشد. از اواسط دهه دوم قرن 21 برای بازار جهانی نفت ثابت شد که اوپک بهتنهایی نمیتواند و نمیخواهد بازار نفت را مدیریت کند. ازاینرو اوپک به تولیدکنندگان غیراوپک روی آورد که روسیه در رأس آنها قرار داشت. این همکاری به تأسیس پیمانی منجر شد که اوپکپلاس خوانده شد. طراحی و آغاز جنگ تجاری آمریکا با چین، رشد بالای اقتصاد صادراتمحور چین را تا حدی کند کرد و بر سطح مصرف تأثیر گذاشت. همین شرایط ادامه همکاری اوپک و روسیه را سرعت بخشید.
شیوع ویروس کووید-19 و زمینگیرشدن اقتصاد چین و در ادامه اقتصاد بخش مهمی از جهان که اولین قربانی آن بخش حملونقل زمینی، هوایی و دریایی بود، مصرف نفت جهان را تحت تأثیر قرار داد. ویروسها و بیماریهای سالهای گذشته، عموما از کشورهای فقیر مانند آفریقا شروع میشدند. این بار ویروس از دومین اقتصاد بزرگ جهان شروع شد و در مدت کوتاهی بقیه اقتصادهای بزرگ دنیا را درگیر کرد؛ اقتصادهایی که همه مصرفکنندگان بزرگ نفت هستند.
سه تولیدکننده عمده نفت جهان، عربستان، روسیه و آمریکا، درک درستی از شرایط نداشتند و در بستر بزرگترین ویروس فراگیر جهانی در صد سال اخیر، همچنان برای سهم بازار خود مبارزه میکردند و توان تابآوری خود در مقابل کاهش قیمتها را به رخ یکدیگر میکشیدند. کرونا همه را غافلگیر کرد؛ اما دامنه آن بسیار فراتر از بازار نفت هم رفت. جهان در دسامبر 2019 برابر با 100.35 میلیون بشکه در روز نفت مصرف میکرد. پیشبینی اوپک برای رشد مصرف در 2020-2021 معادل 1.3 میلیون بشکه در روز بود و تولیدکنندگان در ژانویه 2020 هنوز در حال محاسبه میزان سهم خود از افزایش تولید بودند.
جهان در قرنطینه؛ یعنی جهانی که مصرف نفت آن اولین قربانی است. در دوران پساکرونا جهان نفت کمتری مصرف میکند؛ اما نهفقط به دلیل آنکه حملونقل و رشد اقتصاد کند شده؛ بلکه به دلیل آنکه کرونا، ژئوپلیتیک جدیدی را در جهان مطرح کرده که پیشازآن تصوری از آن وجود نداشت. کرونا حالا جهانیشدن را هدف قرار داده است؛ مخاطراتی که بشریت در سایه جهانیشدن میتواند متحمل شود. این حجم از مصرف نفت و گاز و انرژی و انواع سوختها منبعث از اقتصاد جهانی شده است که حجم عظیمی از جابهجایی را در بطن خود دارد. در یک دنیای منطقهای، مصرف انرژی در این حجم و با این سرعت رشد ضرورت خود را از دست میدهد.
این اتفاقی نیست که بهسرعت و بلافاصله انجام شود؛ اما بستر آن فراهم است. آمریکا تجارت عظیمی با چین و اتحادیه اروپا دارد؛ اما میزان دادوستد مابین آمریکا، کانادا و مکزیک، بیش از چین است. اتحادیه اروپا 70 درصد از تجارتش مابین اعضای اتحادیه است. تجارت ژاپن با کره جنوبی و آسیای جنوب شرقی 45 در صد تراز تجاری آن است. به عبارت دیگر، منطقهگرایی در واقع در حال تحقق است. البته تعریف موجود از آن در حد پدیده جهانیشدن، تئوریزه نشده و شکل نگرفته است.
در دنیای فراجهانیشده، منطقهگرایی محوریت بیشتری خواهد یافت و در آن مصرف انرژی که بخش عمده آن مدیون جابهجاییها و حملونقل است، خارج از موضوع خواهد بود. نفت مصرف خواهد شد؛ اما رشد مصرف و قدر مطلق آن مانند گذشته نخواهد بود. هنوز درباره برآورد میزان تأثیر منطقهایشدن در دوران پساکرونا و فراجهانیشدن نمیتوان با دقت اظهار نظر کرد؛ اما من آن را پیشروی اقتصاد جهان و بازار نفت میبینم.
جمهوری اسلامی ایران از ابتدای تأسیس، به منطقهگرایی، آری گفته بود. در واقع سازمان اکو که از دل سازمانی که در دهه 1960 مابین ایران، ترکیه و پاکستان درآمد، یک پیمان منطقهای مهم است که از تمام ظرفیتهای آن استفاده نشده است. شورای همکاریهای کشورهای منطقه خلیج فارس هم برای اعضای آن دستاوردی نداشت. آسهآن (ASEAN) نمونه یک پیمان اقتصادی منطقهای موفق است.
ایران کشور فرصتها و امکانات بالقوه است؛ اما برای تبدیل آنها از بالقوه به بالفعل باید تلاش کرد. ایران بدهکار نیست. بخش اعظم جمعیت در بازه سنی 30سالگی هستند. ایران مرکز ثقل میان آسیای میانه و خاورمیانه است. در یک دنیای منطقهایشده، این یک امتیاز و ویژگی ژئواستراتژیک مهم است. اینها یعنی بهشت سرمایهگذاری و سرزمین فرصتها.
منطقهگرایی فاصلهها را میکاهد و زنجیره عرضه را کوتاه میکند. این یعنی کاهش فاصلهها، کاهش حملونقل و مصرف کمتر بنزین و گازوئیل و انواع انرژیها. کوتاهکردن فاصلهها فقط از طریق حملونقل میان کشورها هم نیست. کرونا این باور را ایجاد کرده که رفتوآمدهای درونشهری هم میتواند کمتر و کوتاهتر شود. در واقع تمایل به در یک جا ماندن در حال نهادینهشدن است. تمایل به مهاجرت کم شده و کسانی که به کشوری غیر از محل اقامت خود رفتهاند، سعی دارند که به آن بازگردند.
من این پدیده را مغایر با مفهوم جهانیشدن نمیدانم. این ورود به عصری است که در بالا از آن یاد شد. در دنیای فراجهانیشده، بقای کشورها فقط مختص قویترین نیست. بقا نصیب چابکترینهاست؛ سرعت عمل و درک موقعیتها. بحث اقتصاد تکمحصولی یا اقتصاد چندمحصولی یا نظامهای برنامهریزی فعلی کشورها تغییر خواهد کرد. اهداف توسعه، بازتعریف میشوند. دوران خداحافظی با نفت دور نیست.
همراه با دیگران، پروازمان را شروع کنیم
نرسی قربان. کارشناس ارشد انرژی
نفت پس از شیوع ویروس کرونا و کاهش تقاضای کل، در سطح جهان دچار افت شدید شده و نگرانیهای جدیای را در اقتصاد جهان ایجاد کرده است. اقتصاد بسیاری از کشورها در پی این رخداد، دچار آسیب جدی شده است اما اقتصاد ایران که بهواسطه تحریمها تا اندازهای از وابستگی به نفت رهیده و خوشبختانه هنوز سقوط نکرده، به نظر میرسد بتواند از این بحران عبور کند. در این میان، داستان کرونا چینش قدرت اقتصادی و سیاسی در جهان را برهم زده و چون هنوز هم که دارویی برای آن کشف نشده، بههمریختن این چینش ادامه دارد. اکنون قیمت نفت به رقمی رسیده که دیگر هیچ نفتی که تولید آن بیشتر از 25دلار هزینهبر باشد، تولید نخواهد شد. در ادامه روند کنونی، تمامی شیلگسهای آمریکا تقریبا تعطیل خواهد شد، چون کمتر از قیمتگذاری 45 دلار در هر بشکه، امکان تولید ندارد. کسانی هم که اکنون به تولید خود ادامه میدهند، افرادی هستند که قبلا در بازارهای آینده، نفت خود را پیشفروش کرده بودند. در نتیجه وقتی قراردادهای فروش به بازار آینده تمام شود، تولید شیل نیز به اتمام میرسد. گفته میشود 10 میلیون نفر در آمریکا مشاغل وابسته به صنعت نفت و گاز دارند و این صنعت در حال تعطیلشدن است. مدیران شیلاویلها از بانکهای مختلف برای تولید تسهیلات دریافت کردهاند که یکباره متوقف میشود و بانکها نمیتوانند پولهایشان را پس بگیرند که روی سیستم بانکی فشار خواهد آورد. تولید شیلگسها در آمریکا چیزی در حدود شش، هفت میلیون بشکه در روز است؛ یعنی آمریکا از کشوری که واردکننده عمده بود به سمت این رفت که در 2020 صادرکننده شود، اما در عمل ممکن است بازهم واردکننده عمده باقی بماند. در نتیجه یک تغییر بزرگ ایجاد میشود. در مورد نفت کشورهای دیگر که از دریا و مناطق صعبالعبور است، مثلا در کانادا، تولید کاملا تحت تأثیر این قیمت قرار گرفته و شاید تا حد زیادی متوقف شود. در نتیجه تغییرات ساختاری را شاهد خواهیم بود. در مورد کشورهایی مثل عربستان و امارات که به قیمت نفت خیلی وابسته هستند، یک مسئله را باید در نظر گرفت که صندوق ارزی بسیار عظیمی دارند که میلیاردها دلار پول دارد. ممکن است کسری بودجه شدید داشته باشند، اما وقتی 500، 600 میلیارد پسانداز در صندوق ارزی دارند، یک تا دو سال بهراحتی میتوانند اوضاع را بگذرانند. اینطور نیست که بگوییم عربستان فورا از بین خواهد رفت. البته عربستان چون حدود 20 برابر ایران صادرات نفت دارد، 20 برابر ایران هم از کاهش قیمت ضربه خواهد خورد. روسیه نیز بسیار وابسته به نفت و گاز است. برخی کارشناسان میگویند اگر نفت به کمتر از 40 دلار در هر بشکه برسد، بودجه روسیه، مشکلساز خواهد شد. نفت در بسیاری از نقاط روسیه نیز با هزینه تولید بالای 25 دلار استخراج میشود. در نتیجه روسیه هم با مشکل عمدهای روبهرو خواهد شد. البته سعی میکنند از طرق دیگری جبران کنند، اما روسیه هم تحتفشار خواهد بود و سعی میکند با همکاری اوپک، قیمت نفت را متعادل کنند. شاید تنها کشوری که از اتفاق اخیر بهخوبی بهرهمند شود، چین بهعنوان واردکننده عمده نفت و گاز است، زیرا پول کمتری برای انرژی هزینه خواهد کرد. به همین دلیل گمان میرود رشد اقتصادی چین در قیاس با سایر کشورها، زودتر به روند سابق برگردد. تفاوت همه این کشورها با ما این است که آنها اقتصاد پویا و محکمی داشتهاند و اکنون به مشکل خوردهاند، اما اقتصاد ما به خاطر تحریمها و فشارهای بینالمللی در وضعیت خوبی نبوده و اکنون کمی وضعیت آن، بدتر شده است. ایران اکنون صادرات عمده ندارد. علاوه بر آنکه بیشتر چاههای نفت ایران قدیمی هستند و روی آنها سرمایهگذاری شده و خرج عملیاتی برای تولید ندارد اما برای کشورهایی که میخواهند در این موارد سرمایهگذاری کنند، بسیار مشکل خواهد بود.
در چنین شرایطی آیا نفت فرصت ماندن در اقتصاد جهان را از دست خواهد داد و انرژی دیگری جایگزین آن خواهد شد؟ قطعا خیر. در سوی تقاضا، نفت در رقابت با انرژی هستهای و زغالسنگ قرار دارد. وقتی قیمت نفت 25 دلار میشود، رقابت راحتتری با زغالسنگ و انرژی هستهای دارد، چون آنها گرانتر هستند. هزینه تولید تمام تجدیدپذیرها گرانتر است و دولتهایی که به خاطر کرونا در وضعیت مالی بدی هستند، احتمالا از اعطای سوبسید به انرژیهای تجدیدپذیر سر باز خواهند زد. در نتیجه از لحاظ عرضهوتقاضا بازی عوض میشود. البته ممکن است کمکم دوباره قیمتها تعدیل شود و بالا برود اما درحالحاضر بازی تغییر خواهد کرد. در طول سالهای گذشته، بیشتر کشورها در تلاش بودند تا نفت را از سبد انرژی جهان، خارج کرده و تجدیدپذیرها را به جای آن وارد سبد انرژی جهان کنند اما تجدیدپذیرها قیمت بسیار بالایی دارند. اگر نفت ارزان باشد، رقابت سختی با تجدیدپذیرها خواهد داشت. در نظر داشته باشید وقتی بنزین ارزان است، کسی ماشین برقی نمیخرد. این مسئله اگر ادامه پیدا کند و قیمت نفت در محدوده 30 تا 35 دلار باشد، عمر استفاده از نفت احتمالا طولانیتر خواهد شد. چرا کشورها زغالسنگ مصرف کنند یا برق را از انرژی هستهای بگیرند، وقتی گرانتر است؟ همه فکر میکردند باید آلترناتیوی برای نفت پیدا شود اما اکنون نفت، شدیدا رقابتپذیر است و کسی نمیتواند انرژی ارزانتری از نفت پیدا کند.
تا وقتی مسئله کرونا حل نشود، مشکل تقاضا برای انرژی حل نخواهد شد. بااینحال، در شرایط فعلی بهترین فرصت برای ایران است که تلاش کند با جهان وارد مذاکره شده و مشکل خود را با دنیا حل کند. سرانجام روزی ماجرای تلخ کرونا تمام میشود و دنیا به رشدش بازمیگردد و باید تلاش کنیم بازهم زیر فشار تحریمها نمانیم. به نظرم در شرایط فعلی باید با همه تعامل کرد چون همه دنبال این هستند که از این بیماری خلاص شوند و شاید با فشار کنونی که روی همه است، بتوانیم با دنیا به تعامل برسیم تا وقتی درها باز میشود، همراه با دیگران پروازمان را شروع کنیم.
نفت بهزودی از معادله انرژی جهان حذف نمیشود
جواد یارجانی.مدیرکل پیشین امور اوپک وزارت نفت
بسیاری بهصراحت میگویند جهان بعد از کرونا شباهتی به دنیای قبل از کرونا نخواهد داشت. این تصور که شرایط به گذشته برمیگردد، درست نیست. مطمئنا نظم خاصی برقرار خواهد شد.
طبیعتا دولتها تلاش میکنند از این اتفاق به نفع خودشان استفاده کنند. خیلیها معتقدند کشورهای تکمحصولی دچار بحرانهای عمیقی خواهند شد که این اتفاق زمینه را برای سوءاستفاده کشورهای بزرگتر فراهم میکند. رقابت حتما بالا میگیرد و رقابت آمریکا و چین که سالهاست آغاز شده، شدت میگیرد.
معلوم نیست این بیماری چقدر طول بکشد؛ اما اگر این بیماری در سال جاری هم تمام شود، تأثیراتش سالها ادامه خواهد داشت و کشورها با آن درگیر خواهند بود. با توجه به اینکه انتهای این تونل مشخص نیست، حتما هر کشوری که وابسته به نفت باشد، تأثیر خواهد پذیرفت؛ اما ایران به دلیل اینکه تقریبا با حذف نفت از اقتصاد خود به سبب تحریمهای پیدرپی روبهرو بوده، به این ماجرا عادت کرده است؛ اما این امر به این معنا نیست که ایران نباید هوشیار باشد.
وابستگی اقتصاد ایران به نفت، جدید نیست و به زمان اکتشاف نفت در ایران بازمیگردد. البته در دوره قاجار نقش نفت در اقتصاد کشور خیلی محدود بود و کمکم با افزایش این نقش و پررنگشدن نقش دولت انگلیس بهعنوان سهامدار عمده شرکت نفت ایران-انگلیس که امتیاز نفت را در اختیار داشت، در دوره پهلوی این وابستگی عمیقتر میشود و نهتنها از منظر اقتصادی که از منظر سیاسی نیز ایران را متأثر میکرد. شرکت ایران- انگلیس برای حفظ منافع خود در رقابت با شوروی، کاملا دولتها را تحت تأثیر قرار میداد که این امر موجب شد دولت ملی مصدق در اردیبهشت 1330 سر کار بیاید و سرانجام صادرات نفت ایران در پی ملیشدن صنعت نفت و خروج اجباری انگلیسیها از کشور، کاملا قطع شود. پس از رویکارآمدن دولت ملی مصدق، نهتنها درآمد نفتی ایران به صفر رسیده بود؛ بلکه پولهایی که ایران در بانکهای انگلیس داشت، نیز قابل برداشت نبود (تشابهی که بیشباهت به اقتصاد امروز ایران نیست) و آمریکا هم وامی به ایران نمیداد تا زمانی که مسئله نفت حل نشده بود و هزینه نگهداشتن تأسیسات عظیم که آن زمان ملی شده بود، برعهده ایران گذاشته شد.
مرور این تجربه و فشاری که بر دولت مصدق آمد، میتواند یاریده دولتها در شرایط کنونی تحریمی ایران باشد. دو سالی بود که دولت مصدق به اجبار با مسئله تحریم روبهرو شد و نفت خریداری نداشت.
وقتی دولت مصدق در تداوم قحطی جنگ جهانی دوم با این موضوع روبهرو شد، مردم خواهان ملیشدن صنعت نفت بودند که موجب شد دولت مصدق به دنبال اقتصاد بدون نفت و کاهش وابستگی به آن گام بردارد و موفقیتهایی را به دست آورد که شاید دقت به آنها خوب باشد.
در یک سال اول به خاطر این اجبار وابستگی بودجهای دولت ملی تقریبا به پایینترین حد خود رسید.
در سال اول به اجبار سهچهارم وابستگی کمتر شد و استفاده از تولید داخلی، تشویق صادرات غیرنفتی و کمکردن واردات در دستور کار قرار گرفت. آن روزها صنعتی در کار نبود و دولت به دنبال صادرات محصولات کشاورزی بود که چندان عمقی نداشت؛ باوجوداین، توانستند کمکم در همان یک سال اول وابستگی را به طرز خیلی چشمگیری کاهش دهند. با وجودی که دولت مصدق در پی وقوع کودتا چندان نپایید؛ اما در همان دوران کوتاه، فروش اوراق قرضه ملی مطرح و با استقبال مردم روبهرو شد. گرچه کسانی که خیلی متمول بودند، از بهره و سود این اوراق رضایت نداشتند؛ اما بسیاری از اقشار که طرفدار دولت ملی بودند، کمکهای بزرگی میکردند. خرید قرضه نشان داد که میشود روی مردم حساب کرد.
مطلبی که آن زمان خیلی تأکید میشد و برخی از منتقدان دکتر مصدق معتقدند این بود که این یک نوع بازی با مردم یا پوپولیسم مخصوص مصدق بود؛ اما واقعیت این بود که در آن شرایط، چارهای جز این برای مصدق باقی نمانده بود. در نتیجه مسئله استفاده از قدرت مردم بسیار پررنگ بود؛ اما با کودتا همه این تلاشها به فراموشی سپرده شد و دوباره وابستگی به درآمد نفت با شدت بیشتری آغاز شد و ادامه پیدا کرد.
وقتی درآمد در سال 1352، به علت بالارفتن قیمت نفت، چهار برابر شد، وابستگی هم عمیقتر شد. هرچند پس از انقلاب و وقوع جنگ تحمیلی، با رعایت انضباط مالی، باز هم کاهش وابستگی به نفت را شاهد بودیم؛ اما بعد از جنگ متأسفانه با بازشدن مرزها و اوجگیری مصرفگرایی، روبهرو شدیم. البته نباید فراموش کرد بسیاری از پروژههایی که اکنون استفاده میکنیم و بهنوعی تکیهگاه اقتصاد ایران به شمار میرود، کاملا از درآمد نفت تأمین شده است.
بااینحال باید در نظر داشت که اگر اقتصاد تحریمشده ایران در بحران ناشی از سقوط قیمت نفت به دلیل شیوع ویروس کرونا و تلاطم در وضعیت اقتصادی جهانی روبهروست، دوام بیاورد و این دوران را با موفقیت پشت سر بگذاریم، بیمه شدهایم؛ زیرا شرایطی سختتر از شرایط کنونی امکانپذیر نیست. در چنین شرایطی بهرهگیری از تجربه دکتر مصدق بسیار کارآمد است؛ تجربهای متکی بر انسجام عمومی و سرمایه اجتماعی؛ بنابراین اگر مردم بتوانند نقش خود را در اقتصاد کشور بازی کنند که توانایی آن را هم دارند، میتوانیم از این بحران عبور کنیم.
طبیعی است نگرانی داریم که بههرحال مسائلی ایجاد شود که نتوانیم همین مسیر را با تکیه بر تواناییهای داخلیمان بهراحتی ادامه دهیم. البته نباید توجهی به این رقابتها در سطح قدرتهای خیلی بزرگ کنیم. آنچه برای ما اولویت دارد، عملکرد کشورها در قبال ما و تأمین منافع ملی است که باید منطبق با آن، با کشورهایی که میخواهند با ما رابطه داشته باشند، روابط استراتژیک برقرار کنیم. اکنون قدرت در آسیا است؛ حتی با وجود مشکلاتی که در قرن 21 با آن روبهرو شدهایم؛ بنابراین باید به دنبال روابط استراتژیک ایران باشیم، کشورهایی که احتیاج به کالاهای ما اعم از نفت و گاز و پتروشیمی دارند و آماده کمک به ایران در مسیر جداشدن از وابستگی به نفت هستند، در آسیا قرار دارند.
این فرصتی است که به اجبار به وجود آمده و نباید مثل گذشته این فرصت را از دست بدهیم و با عادیشدن شرایط، عقبه سختی را که پشت سر گذاشتهایم، فراموش کنیم. تأمین اعتبار برای ساخت مسکن که به زنجیره بزرگی از تولیدات دیگر رونق میبخشد؛ بهویژه برای بازسازی بافتهای فرسوده شهرها و روستاها حتی اگر تورمزا هم باشد، میتواند در امر ایجاد اشتغال بسیار مؤثر باشد.
توجه به آبخیزداری که هم کشاورزی را برای افزایش خودکفایی رونق میبخشد و هم خطرات طبیعی مانند سیل را برطرف میکند، نیز میتواند در امر گذر از بحران اقتصادی، کشور را یاری کند.
برخی نگرانیها درباره ازدستدادن نقش نفت پس از تلاطمات اخیر در بازار جهانی را نمیتوان خیلی جدی گرفت؛ زیرا نزدیکترین رقیب نفت (گاز) هم نمیتواند نقشی را که نفت دارد، در اقتصاد جهان بازی کند. گاز هنوز هم محدودیتهایی برای انتقال و ذخیره دارد.
بعید میدانم حتی ارزانشدن نفت نیز موجب جایگزینی آن شود و به نظر میرسد پس از رفع مشکل کرونا و بازگشت جهان به حالت قبل و با توجه به اینکه هنوز رقیبی برای نفت و بنزین و گازوئیل در حملونقل پیدا نشده، کمکم مصرف نفت طبیعیتر شود. در نتیجه بعید میدانم بهسرعت مثل زمانی که زغالسنگ جای خود را به نفت داد، نفت در این معادله حذف شود؛ اما درهرحال این زنگ خطری است برای کشورهایی که تولیدکننده و صادرکننده هستند.