به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دومین روز از این ماه بهاری یکی از مهمترین رخدادهای پس از پیروزی انقلاب محسوب میشود که در عین حال نشانگر توان نهادسازی انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره)نیز میباشد. به این مناسبت و پیرامون این رخداد،با دو نفر از اعضای اولیه سپاه «سردار عبدالله محمودزاده» و «سردار اصغر شیخی»گفتوگوی مفصلی انجام گرفته است که حاوی نکات ناگفته بسیاری درباره نحوه شکلگیری سپاه و پیامدهای آن در بستر حضور در بطن مسائل و اتفاقات جاری در سالهای اول انقلاب میباشد.
ایده اولیه سپاه به چه شکل ظهور و بروز یافت؟
سردار محمودزاده: آخرین روزهاى بهمن سال 57 آقاى فرزین به مدرسه رفاه که محل استقرار امام خمینی(ره) بود آمد و گفت با آیتالله مطهرى و آیتالله بهشتى صحبت کرده و این دو بزرگوارکه از اعضای برجسته شورای انقلاب بودند، گفتهاند که شما دوستان را جمع کنید و تشکیلاتی به وجود بیاورید برای پاسداری از دستاوردهای انقلاب، چون در آینده ما به نیرویی نیازخواهیم داشت تا بتواند از انقلاب حفاظت و حراست کند. گفتم من صحبتی با آیتالله بهشتى و آیتالله مطهرى انجام دهم بعد در خدمتتان هستم. دراولین فرصت رفتم خدمت آیتالله مطهرى و گفتم آقاى فرزین چنین چیزى میگوید. ایشان فرمودند که در این مورد با آیتالله بهشتى مشورت کنید و هرچه ایشان گفتند عمل کنید. همان روزبا آقای بهشتى تماس گرفتم وموضوع را مطرح کردم. ایشان گفتند برای گفتوگو در این زمینه ساعت 10 شب بهمنزل ما بیایید. ساعت 10 شب رفتم منزل آقای بهشتی، نیم ساعتى هم منتظر ماندم تا ایشان رسیدند- البته به اهل منزل گفته بودند که با من قرار دارند- ایشان ضمن تأکید بر ضرورت ایجاد چنین تشکیلاتی فرمودند؛ بله! حتماً این کار را انجام دهید و بچههاى انگلستان که با هم در انجمن دانشجویان مسلمان بودید، را هم در تشکل بیاورید و دورهم باشید. درآینده به این تشکیلات نیاز هست. بعد از این ملاقات، با آقاى فرزین صحبت کردم که چه کسانى بیایند و چه کسانى نیایند و لیستى هم تهیه شد. آقای فرزین هم گفت که من هم با چند نفر صحبت کردهام، آنها هم قرار است بیایند و با همدیگر بنشینیم و صحبت کنیم. پرسیدم چه کسانى هستند؟ گفتند: آقاى حسن عابدی جعفرى، آقاى محمدابراهیم سنجقى، آقاى محسن سازگارا، آقای خلیل طباطبایى و یکى دو نفر دیگر از دوستان که حالا در ذهنم نیست. اولین جلسه در محل پادگان عباسآباد با حضورتعدادی ازاین آقایان برگزارشد. افراد حاضردرآن جلسه 6 نفربودند که همگی دانشجویان خارج از کشور بودیم. 3 نفر از انجمن اسلامی دانشگاههای امریکا، آقایان؛ سنجقى، عابدی جعفرى و محسن سازگارا، سه نفرهم از انجمن دانشجویان مسلمان انگلستان که آقاى علی فرزین، مرحوم خلیل طباطبایى و بنده بودیم. پیداست که صحبتهای اولیه پیرامون مسائل کلی بود. در آن جسله قرار شد بعضى افراد جدید را هم دعوت کنیم، بعد بنشینیم وتصمیم بگیریم که چه باید بکنیم و چگونه سپاه را شکل داده و با چه معیاری عضو بپذیریم و برای سازماندهی آن برنامهریزی کنیم. همچنین قرار شد صحبتى هم با آقاى لاهوتى داشته باشیم، که من و آقاى فرزین پس از آن نشست رفتیم پیش آقاى لاهوتى وموضوع را با ایشان درمیان گذاشتیم. ایشان گفتند؛ من از امام حکم دارم، شما بیایید واین تشکل را راه بیندازید و شروع به جذب افراد کنید تا هسته اولیه سپاه شکل گیرد. ما هم شروع کردیم، با دوستان دیگری صحبت کردیم و از آنان خواستیم که به جمع ما بپیوندند، تا اینکه کمکم افراد جمع گسترش پیدا کرد و به اینجا منتهى شد که قرارشد برویم، با آیتالله مهدوى کنى، آقاى ناطق نورى، شهید محلاتى و دیگرانی که آنجا بودند صحبت کرده وازنحوه منطقهبندی تهران مطلع شویم. چون ابتدا مىخواستیم سپاه تهران را شکل داده و برای آن عضوگیرى کنیم. با این آقایان تماس گرفتیم وجلسات مؤثری برگزارشد. آنان منطقهبندى تهران را روی نقشه انجام داده بودند. ما هم بر اساس همان منطقهبندی کار را شروع کردیم و برای هر منطقه یا ناحیه یکی دو نفر را مشخص کردیم، بعضاً مسئولیت دو ناحیه هم به یک نفر واگذار شد. بعداز منطقهبندی و واگذاری مسئولیت به افراد مشخص، قرار شد با معتمدین، ائمه جماعات و... تماس بگیریم و از میان آنان افرادی را به عضویت تشکیلات نوپای خودمان درآوریم. فرمهایی هم در اختیار ائمه جماعات مساجد قرار گرفت تا آنها را پرکنند و بدین ترتیب مقدمات عضویت تعدادی از آنان در سپاه فراهم شد.
درهمان ایام به موازات تلاش شما برای ایجاد تشکیلاتی بهمنظور حراست از انقلاب، تشکلهای دیگری نیز با همین رویکرد درحال شکلگیری بود، آیا شما از فعالیت آنها خبر داشتید؟
محمودزاده: بله! بعداز یک مدتى که ازشروع فعالیت ما میگذشت، فهمیدیم که 3 جمع دیگر به موازات تشکیلات ما فعال است تا برای حراست از انقلاب کاری انجام داده و تشکیلاتی را راهاندازی کند. ما در عباسآباد مستقربودیم، آنها در سایرمراکز، آقاى محسن رفیقدوست و همراهانش در پادگان خلیج، آقاى جواد منصورى بههمراه آقایان ابراهیم حاج محمدزاده، قیصرى و چندنفر دیگر که از دوران زندان با هم آشنا و همراه شده بودند درپادگان حشمتیه و عده دیگری هم درمحل کاخ جوانان یکی از مناطق تهران دست بهکارشده بودند که شامل آقایان آلادپوش،
سید محمدغرضى، علی دانشمنفرد و خانم مرضیه دباغ میشدند. این جمعها همگی یک هدف مشترک داشتند و آن ایجاد تشکیلاتی نظامی – سیاسی بهمنظور حراست از دستاوردهای انقلاب در برابر دشمنی دشمنان بود.
سردار شیخی: فکر مىکنم یکى از آنها از قلم افتاد وآن گروه شهید منتظرى و شهید کلاهدوز است که در محل اداره گذرنامه مستقر بودند وتحت عنوان «گارد دانشگاه» فعالیت میکردند.
محمودزاده: نه؛ آن تشکیلات رویکرد و عملکردش با سایر گروههایی که درتلاش برای ایجاد نیرویی جهت حراست از انقلاب بهمعنای عام بود فرق داشت. در واقع آن تشکیلات که خودجوش هم بود بهعنوان گارد ضد شورش دانشگاهى مطرح بود. محل آن هم در خیابان ستارخان اداره گذرنامه فعلی بود. در جریان انقلاب آقاى جواد منصوری رفتند گارد را که درآن محل مستقر بود تحویل گرفتند. بعد مرا بهجای خودشان تعیین و به پادگان جمشیدیه رفتند. وقتى من به آنجا رفتم، هنوز لباس، وسایل و ماشینهای گارد آنجا بود. چند روز بعدازحضور در آن محل دیدم افرادى آمدند و در ساختمان روبهروی ما مستقر شدند. پرسیدم اینها کیستند؟ گفتند آقاى محمد منتظرى و یارانشان هستند. اساساً تشکیلات آقاى محمد منتظرى بهعنوان سپاه مطرح نبود، تشکل خاصی هم نداشتند و مستقل عمل میکردند. تمرکز آنها بیشتر روی انقلابهاى جهانى بود.
تشکیلاتی که با هدف ایجاد سپاهی بهمنظور حراست از دستاوردهای انقلاب فعالیت میکردند، یکى درجمشیدیه، یکى درکاخ جوانان، یکى هم عباسآباد بود که آقاى لاهوتى هم آنجا بودند؛ گرچه در جاهای دیگری همچون کاخ سعدآباد، پادگان خلیج و نگارستان هشتم هم فعالیتهایی دراین جهت انجام میگرفت، که بهدلیل عدم سازماندهی منظم جدی تلقی نمیشدند، البته افرادی از آنها به سپاه اولیه پیوستند و از افراد مؤثر بودند.
روند ادغام گروههای متعدد به چه شکل طی شده وآیا مقاومتی هم صورت گرفت؟
سردار محمودزاده: درابتدا و به پیشنهاد آقاى علی فرزین قرارشد جلسهاى در همین رابطه با آیتالله شهید بهشتى داشته باشیم و ازایشان بخواهیم که همه تشکیلات فعال در این جهت یکی شوند. وقتی خدمت آقاى بهشتى رسیدیم وطرح موضوع کردیم، ایشان استقبال کردند وگفتند اگرهمه این فعالیتهای پراکنده یکى شود خیلى خوب است، بروید با افراد شاخص این گروهها صحبت کنید و زمینه این کار را فراهم نمایید. ما نیز با پشتوانه و حمایت معنوی شهید بهشتی به سراغ افراد برجسته این گروهها رفتیم. آنان نیز بدون مقاومت، همگی آمادگى خود را برای یکی شدن اعلام کردند. درپی این اراده قرار شد ازهرتشکلی چند نفرمعرفی وبا حضور و مشارکت آنان، یک هسته مرکزى برای تشکیلات جدید سپاه ایجاد شود. در این رابطه با شهید بهشتى نیزهماهنگی لازم بهوجود آمده بود. از افراد معرفى شده 7 نفر بهعنوان هسته اولیه و شوراى عالى سپاه پاسداران انتخاب شدند، که آقاى جواد منصورى بهعنوان فرمانده سپاه، آقاى ابوشریف مسئول واحد عملیات، آقاى کلاهدوز مسئول واحد آموزش، آقاى محسن رفیقدوست مسئول واحد تدارکات، آقاى داوودى مسئول واحد مالى، آقاى علی محمد بشارتى مسئول واحد اطلاعات و پرسنلى و آقای مرتضی الویری نیز مسئول واحد تبلیغات و انتشارات تعیین ومعرفی شدند. احکام این افراد هم از طرف شوراى انقلاب در تاریخ 2/2/58 صادروبدین ترتیب سپاه پاسداران بهطور رسمى آغاز به کارنموده و درساختمانی واقع در نگارستان هشتم، یکی از فرعیهای خیابان پاسداران فعلی شروع به کار نمود.
در آن مقطع سایرتشکیلات در مسیرایجاد سپاه درچه مرحلهای بوده و از چه حمایتهایی برخوردار بودند؟
محمودزاده: این گروهها هنوز سپاهی تشکیل نداده بودند، بلکه جمع دوستانى بودند که چون از سابق با هم رفاقت داشته و یکدیگر را میشناختند دورهم جمع شده بودند. البته نسبت به آینده انقلاب هم احساس نگرانی داشتند و فکر میکردند باید کاری کنند که از انقلاب حراست و نگهداری شود. از طرفی هم چون اغلب آنان دورهای در زندان بودند، تشکلهای مخالف، مثل منافقین، ضدانقلابیون، مخالفین نظام، چپىها و امثالهم را بهتر میشناختند. بنابراین دورهم جمع شده بودند تا درمقابل دشمنی آنها کارى انجام دهند، از این جهت خودجوش شکل گرفته بودند و از حمایت آن چنانی برخوردار نبودند. همانند کمیتههاى انقلاب اسلامى که بهصورت خودجوش بلافاصله در تمام نقاط ایران برای دفاع از انقلاب تشکیل شد. از همان 22 بهمن 57 هر کس که احساس میکرد باید از انقلاب دفاع کند، اسلحهای بهدست گرفته و در مساجد و سایر جاها به دفاع از انقلاب برخاسته بود. بعد از آن کمیته مرکزی با حکم حضرت امام(ره) مسئولیت همه کمیتهها را برعهده گرفت و به آن نظم و سازمان داد.
نخستین چالش سپاه کدام بود وچگونه شکل گرفت؟
شیخى: دولت موقت، نظرش این بود که سپاه پاسداران باید زیر نظر آنها باشد. لذا آقاى دکتر یزدى آمد حکمى به آقاى محسن سازگارا داد که در آن حکم آمده بود؛ «شما فرمانده سپاه پاسداران هستید و سپاه را تشکیل بدهید» سازگارا از پادگان سعدآباد آمده بود.
آقاى دکتریزدى هم خودش آنجا بود و به آنجا تردد داشت. مفهوم این حکم این بود که سپاه برود زیر نظر دولت موقت، این موضوع با مقاومت روبهرو شد واولین چالش سپاه با نهادهای دیگر را شکل داد. اغلب سپاهیان میگفتند؛ ما مىخواهیم زیرنظر امام باشیم و پاسدار امامیم، پاسدار دولت نیستیم. لذا بحثی جدی پیش آمد. آخر قرار شد چند نفر از تهران به قم بروند واز امام(ره) بخواهند برای این مشکل چارهای بیندیشد. تعدادى از آقایان رفتند قم، صحبت کردند و مسائل را گفتند، آقاى بازرگان هم خطاب به امام پیغام داد که «چاقو بدون دسته نمىشود» اما امام سرانجام فرمودند که سپاه زیر نظر شوراى انقلاب باشد. و بدین نحو تب نخستین چالش در درون سپاه فرونشست و یکی از اعضای شورای انقلاب – آیتالله موسوی اردبیلی – بهعنوان رابط تعیین گردید.
دلیل این تصمیم امام را چگونه ارزیابی میکنید؟
محمودزاده: روش امام(ره) این بود که به نسل جوان اعتماد کامل داشت. از اینرو مسئولیتها را بردوش جوانان مینهاد. من این تصمیم امام را در این رابطه تحلیل و تبیین میکنم. حضرت امام(ره) حتی بعد از سپردن مسئولیت به جوانان در کارشان دخالت نمىکرد و راه را برایشان باز میگذاشت تا خلاقیتهایشان شکوفا شود. نسل اولیه سپاه همه جوان بودند واین نحوه برخورد امام با سپاه موجب شد تا سپاهیان در 8 سال دفاع مقدس باتکیه به اعتماد امام(ره) به جوانها آن حماسهها وافتخارات را خلق کنند.