راضیه زرگری؛ توجه نکردن به استعدادیابی و آموزش و آدرسهای غلط در مورد این دو مفهوم شاید باعث بسیاری از عقبماندگیهای این دنیا باشد. در اطراف خودمان کم نیستند خانوادههایی که دوست دارند فرزندشان هم موسیقی یاد بگیرد، هم در نقاشی خوب باشد و هم یک ورزش حرفهای را دنبال کند.
اما مگر همه این کارها را یک بچه با تمایلات، توان بدنی و شخصیت خاص منحصر به خودش میتواند انجام دهد؟ در فرهنگ کشورمان هم این نکته را شنیدهایم که از قدیم گفتهاند هر کسی را بهر کاری ساختند؛ واقعیت امر هم همین است. افراد قریحههای مختلفی دارند که باید کشف و شکوفا شود.
اما این فرآیند به همین سادگیها هم نیست؛ اگر خانواده آگاه و هوشیار بر شکوفایی استعداد کودک بر اساس علایق، توان جسمی و خلق و خوی شخصیتی او تمرکز کنند، حتما ارزش کار خود را سالها بعد در پرورش انسانی کامل خواهند دید.
استعدادها پیش از تولد و از مرحله جنینی وجود دارد، اما بسیار پیچیده و به سختی قابل تشخیص است. بعد از تولد طبیعتا فاکتورهای دیگری هم بر آن تأثیر میگذارد. روانشناسان سه عنصر را سازنده شخصیت هر انسانی میدانند: «وراثت»، «محیط و فیزیک» و «شخصیت» او.
کیوان کیان، مدیر موسسه مطالعه استعدادیابی کودک و نوجوان است و بیش از ١٥سال در این زمینه تحقیق و کار عملی کرده است. او میگوید: «اگر این پیشفرض را قبول داشته باشیم که بخش مهمی از استعداد هر فرد ذاتی است، این استعداد باید پیدا و کشف شود. اما حتی با قبول داشتن این فرض اولیه هم بسیاری ممکن است به بیراهه بروند؛ کسانی که استعداد را با علاقه اشتباه میگیرند.»
استعداد را با علاقه اشتباه نگیرید
در کشور ما و در بیشتر کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه موسساتی فعالیت میکنند که کار استعدادیابی را انجام میدهند. در هر حال، پیمودن مسیر درست کمی سخت است. کیان معتقد است بیشتر این موسسات به جای اینکه استعدادیابی انجام دهند، رقابتسنجی میکنند؛ مثلا ١٠٠ تا ٢٠٠ سوال در پرسشنامهای گنجانده و از کودک پرسیده میشود؛ اینکه به نجاری و چوب علاقه داری؟
در این روشها نهایتا با چندین سوال به نتیجه میرسند و میگویند کودک مثلا در نجاری استعداد دارد. این فرآیند از اساس غلط است. به این دلیل که صرفا علایق او سنجیده شده است. علاقه داشتن به فوتبال در پسربچهها طبیعی است، ولی قرار نیست همه آنها فوتبالیست خوبی شوند. علاقه عنصر مهمی است، اما نباید فاکتورهای دیگر را نادیده بگیریم.
فاکتور دوم در استعدادیابی جسم و فیزیک فرد است؛ مثلا بچهای که به فوتبال علاقه دارد، باید توانایی جسمی او را بسنجیم و ببینیم او توانایی ٩٠ دقیقه دویدن را دارد؟ یا ریههایش هنگام فعالیت ورزشی کارکرد دارد یا خیر؟ دقیقا همین موضوع را در دیگر زمینههای فعالیتی هم باید در نظر گرفت.
کیان میگوید: «مثلا وقتی کسی به هنرهای دستی و نقاشی علاقه دارد باید دید آیا دستانش ظرافت انجام کارهای ظریف را دارد یا نه. مقوله سوم و مهم، شخصیت هر فرد برای انجام کارهای متفاوت است. باید شخصیت کودک و نوجوان را بشناسیم و بررسی کنیم که آیا از نظر روحی و روانی توانایی فعالیت در حوزه خاصی را دارد؟
برای مثال بچهای فوتبال دوست دارد و توانایی فیزیکی این ورزش را هم دارد، اما بهشدت منزوی و درونگراست و توانایی انجام فعالیت گروهی را ندارد. همه این موارد نکات دقیق و ظریفی است که متأسفانه در بسیاری از آزمونهای استعدادیابی دیده نمیشوند.
اجازه بدهیم بچهها خرابکاری کنند تا استعدادهایشان شکوفا شود
جهان درواقع زمانی در مسیر توسعه پایدار قرار خواهد گرفت که هر کسی به درستی بر جای خودش قرار بگیرد. استعدادیابی صحیح شاید مهمترین شروع برای طی کردن مسیر درست زندگی باشد. همه ما در زندگی روزمره افرادی را میبینیم که بدون توجه به استعداد و مهارت خود در رشتهای تحصیل کرده و وارد شغلی شدهاند و نهایتا بیشتر یا شاید همه عمرشان در مسیر غلط میگذرد.
کیان معتقد است زمانی میتوانیم بگوییم در همه جای دنیا عدل برقرار است که هر کسی در جای خود قرار بگیرد. اما کار به همینجا ختم نمیشود؛ شاید بهتر باشد بگوییم با شناخت استعداد کودک تازه اول راه قرار داریم؛ استعداد کشف شده را باید شکوفا کرد. غلطترین کاری که خانوادههای به ظاهر تحصیلکرده و فرهیخته در این مرحله انجام میدهند فرستادن بچهها به کلاسهای مختلف است.
دقیقا همین سیل کلاسهای تابستانی که در خانوادهها مد شده است که میگویند بچهشان باید کلاسهای جانبی موسیقی، ورزش، زبان و... در تابستان بگذراند تا استعدادهایش شکوفا شود.
پانزدهسال کار مستمر در حوزه استعدادیابی و انجام آزمونهای استعدادیابی از بیش از ٤٠هزار نفر و مطالعات چندین ساله، کیان را به طراحی سیستمی رسانده است که به گفته خودش میتواند ادعا کند با انجام تستهای مرحلهای و با ضریب بالای ٩٠درصد میتواند بگوید کودک یا نوجوان براساس فیزیک، علاقه و شخصیت خاص خود در چه زمینهای استعداد دارد.
به گفته این محقق حوزه استعدادیابی آموزش به معنای کلاسیک، نشستن سر کلاس و سیستم حافظه محور مثلا برای یاد گرفتن عکاسی، دقیقا همان رفتن به بیراهه است. کاری که مدارس و دانشگاهها به اسم آموزش انجام میدهند.
بچه را سرکلاس نشانده دوربین را نشان میدهند و اجزای آن را برایش توضیح میدهند. این فرآیند در واقع خلاقیت بچه را نابود میکند. بهطوری که بچه وقتی وارد دبستان میشود، بالغ بر ٧٠درصد خلاقیت دارد، اما وقتی از دبیرستان فارغالتحصیل میشود خلاقیتش به زیر ٢درصد کاهش پیدا می کند.
علت این است که متد حافظه محور است. درحالیکه متد صحیح، پژوهش محور و آزمون و خطایی است. به بیان ساده اگر فهمیدیم بچهای استعداد عکاسی دارد، باید دوربین عکاسی به او بدهیم تا پروژهای را انجام دهد. مثلا به او بگوییم برو از گربههای شهر عکاسی کن. باید اجازه بدهیم بچهها خرابکاری کنند تا استعدادشان شکوفا شود. درواقع بچهها هرچه بیشتر آزمون و خطا کنند، خلاقتر میشوند.
خلاقیت با آموزش ایجاد نمیشود بلکه بهواسطه تجربه کردن ایجاد میشود؛ بنابراین متد حافظه محور غلط است و تنها سمت و سوی پژوهش و تجربه میتواند به خلاقیت کودک کمک کند. اما طبیعتا هیچ مدرسهای در کشور ما این کار را آنطور که باید انجام نمیدهد.
کیان میگوید مراکز استعدادیابی او و همکارانش دقیقا همین کار را میکنند یعنی بعد از کشف استعداد، فضای آزمایشگاه و کارگاهی فراهم میکنند تا به قول خودش بچهها بیایند و خرابکاری کنند و با اجرای پروژههای مختلف مفاهیم را یاد بگیرند و از خلاقیت خود به بهترین نحو استفاده کنند.
چگونه دریابیم کودک ٥ساله جاهطلب است یا نه؟
این مدیر موسسه استعدادیابی درباره بازه زمانی که خانوادهها باید بر استعدادیابی کودک تمرکز کنند، میگوید: «از نظر تئوری از مرحله جنینی و حتی قبل از آن میتوان تشخیص داد استعداد فرد در چیست، اما از نظر عملی پایینترین سنی که میتوان گفت: با امکانات معمول انجام تستهای استعدادیابی شدنی است از سهسالگی شروع میشود تا نوجوانی. فرآیند کار هم در سه مرحله انجام میشود.
مرحله اول رقابت سنجی است که براساس سن کودک یا نوجوان پرسشنامههای تصویری و کتبی در اختیارش قرار میگیرد، این کار علاقه کودک را میسنجد.»
کیان توضیح میدهد: مرحله دوم آزمونهای جسمی است. مثلا به کودک میگوییم نفسش را حبس کند تا ببینیم چقدر در فعالیتهای هوازی توان بدنی دارد. یا اینکه آزمونهای ورزشی داریم مثل پرش سه گام. کارهای عملی، آزمون سوم شخصیتسنجی است که در آن هم سوالاتی به اصطلاح برونفکن طراحی شده است.
یعنی از کودک و نوجوان سوالاتی پرسیده میشود که به صورت غیرمستقیم ویژگیهای شخصیتیاش را بروز دهد. مثلا وقتی میخواهیم بفهمیم بچه پنجساله جاهطلب است یا نه؟ نمی توانیم مستقیم این سوال را از او بپرسیم. پس عکسی از نردبان نشانش میدهیم میپرسیم تو روی کدام پله ایستادهای؟
پله اول و دوم یا پله دهم؟ کودک اگر پله آخر را انتخاب کند میتواند شخصیت جاهطلب داشته باشد که این نتیجه نهایتا در کنار تستهای دیگر گرفته میشود. طبیعی است کودکی که مثلا به بازیگری علاقه دارد، ولی جاهطلب نیست، استعداد بازیگر شدن ندارد.
این ترکیبها بسیار زیاد است. حدود ٣٠هزار مفهوم از علاقه و فیزیک و شخصیت که همه اینها در نرمافزاری تعریف شده قرار میگیرد و نتیجهگیری براساس همه فاکتورها در کنار هم اعلام میشود.