ماهان شبکه ایرانیان

جشن تولدی که دختر را نابینا کرد

متهم در بازجویی‌ها گفت که قصدم آسیب به این دختر نبود. وقتی با هم درگیر شدیم، با میله‌ای که در دست داشتم شیشه عقب ماشین را شکستم که از شانس بد میله به چشم منیره خورد و او را کور کرد.

جشن تولدی که دختر را نابینا کرد
 
پسر جوان که در یک درگیری خیابانی باعث کوری چشم یک دختر جوان شده بود پس از 5 ماه فرار خود را تسلیم پلیس کرد. ساعت 10 شب 14 آذر سال گذشته ساکنان یکی از محله‌های یافت‌آباد شــــاهد درگیـــــری ســــرنشینان دو خودروی پژو بودند.

چهار پسر جوان از یکی از خودرو‌های پژو پیاده شده و با چوب و میله آهنی به سرنشینان خودروی دیگر که دو پسر و دو دختر بودند حمله کردند. درگیری بالا گرفته بود که اهالی محل بلافاصله به مأموران پلیس زنگ زدند.

نابینایی یک چشم
در حالی که درگیری به شدت اوج گرفته بود، صدای شکستن شیشه خودرو به گوش رسید و به‌دنبال آن صدای فریاد و ناله دختر جوان که کمک می‌خواست بلند شد. فریاد‌های دختر جوان و خونی که از چشم او سرازیر بود باعث شد چهار پسر جوان درگیری را رها کرده و پا به فرار بگذارند.

دختر جوان به یکی از بیمارستان‌های جنوب پایتخت منتقل شد. اما تلاش کادر درمان بی‌نتیجه ماند و چشم راست منیره کور شد. چند روز بعد پس از بهبودی نسبی دختر 28 ساله در تحقیقات راز نابینایی اش را برای پلیس فاش کرد.

جشن تولد پردردسر
منیره گفت: تولد دوستم روژین بود. من و شیلا را هم به تولدش دعوت کرده بود. ما نمی‌دانستیم چند پسر هم در جشن میهمانی‌اش حضور دارند. آن شب من و شیلا زمانی که پا به آپارتمان روژین گذاشتیم با چهار پسر جوان مواجه شدیم. یکی از آن‌ها جمشید پسر مورد علاقه روژین بود و سه پسر دیگر دوستان جمشید بودند.

او ادامه داد: در این میان نامزدم تماس گرفت و وقتی داشت با من تلفنی صحبت می‌کرد صدای جمشید و دوستانش را شنید.

پدرام که از آمدن من به جشن تولد ناراحت بود زمانی که صدای آن‌ها را شنید عصبانی‌تر شد و شروع به داد و فریاد کرد که چرا به آن جشن تولد رفتی. پدرام خیلی عصبانی بود و دقایقی بعد خودش را به مقابل خانه روژین رساند و من و شیلا را سوار خودرواش کرد تا به خانه ببرد.

درگیری خیابانی
منیره ادامه داد: همان زمانی که پدرام به‌دنبال من آمده بود شروع کرد به داد و فریاد و ناسزاگویی و جمشید و دوستانش که از شنیدن آن حرف‌ها ناراحت شده بودند دنبال خودروی ما آمدند و درگیر شدند. من از ترس خودم را در صندلی عقب پنهان کردم که آسیب نبینم، اما یک دفعه شهرام، یکی از دوستان جمشید که در درگیری بود، با میله آهنی شیشه را شکست و میله به چشم راست من اصابت کرد.

به‌دنبال اظهارات دختر جوان و تحقیقات میدانی، جمشید و دو دوست دیگرش بازداشت شدند. آن‌ها به درگیری با پدرام اعتراف کردند، اما مدعی شدند که میله آهنی را شهرام به چشم منیره زده است. بدین ترتیب تحقیقات برای بازداشت شهرام ادامه داشت تا اینکه یکشنبه گذشته شهرام به اداره آگاهی رفت و با معرفی خود، به فرارش پایان داد.

پس از بازداشت پسر جوان، به دستور بازپرس زمانی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران، شهرام در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داده شد. این درحالی است که دختر جوان درخواست قصاص چشم متهم جوان را خواسته است.

متهم در بازجویی‌ها گفت که قصدم آسیب به این دختر نبود. وقتی با هم درگیر شدیم، با میله‌ای که در دست داشتم شیشه عقب ماشین را شکستم که از شانس بد میله به چشم منیره خورد و او را کور کرد.

بعد از فرار چند روزی در خانه دوست و فامیل و آشنا مخفی شدم و بعد هم از این شهر به آن شهر آواره بودم، اما بعد از 5 ماه سرانجام خسته شدم و تصمیم گرفتم خودم را تسلیم کنم. چون هیچ کاری نمی‌توانستم بکنم و همیشه کابوس دستگیری با من بود.
 
وقتی دیدم دوستانم بازداشت شده‌اند و دختر جوانی به خاطر اشتباه من چشمش را از دست داده، دیگر نتوانستم تحمل کنم و به اداره پلیس رفتم.
 
منبع: روزنامه ایران
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان