ماهان شبکه ایرانیان

مسیحیت صهیونیستی

اکنون که جهان اسلام در معرض دشمنی های بسیاری قرار دارد، دشمن شناسی بسیار ضروری است. امام صادق(علیه السّلام) می فرماید: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَاتَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوَابِس؛ کسی که به اوضاع زمانه اش آگاه باشد، شبهات بر او هجوم نیاورد»

مقدمه

اکنون که جهان اسلام در معرض دشمنی های بسیاری قرار دارد، دشمن شناسی بسیار ضروری است. امام صادق(علیه السّلام) می فرماید: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَاتَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوَابِس؛ کسی که به اوضاع زمانه اش آگاه باشد، شبهات بر او هجوم نیاورد». مقام معظم رهبری ضمن اشاره به این حدیث شریف می فرماید: «عالِم به زمان، کسی است که بداند در کجای دنیا زندگی می کند، صف بندی های مقابل او چیست؟ انگیزه های مخالف او کدام است؟»، «اگر صحنه را بشناسیم، عرصه را بشناسیم، نقشه دشمن را بدانیم، غافلگیر نخواهیم شد». جریان صهیونیسم یهودی و مسیحی، از دشمنان شناخته شده اسلام هستند. در این نوشتار درباره مسیحیت صهیونیستی آمریکا که از حامیان رژیم اشغالگر قدس هستند، به اختصار بحث، و به راهکارهای مقابله با آن اشاره خواهد شد.

مسیحیت دارای سه فرقه اصلی کاتولیک، ارتدکس و پروتستان است. مسیحیت کاتولیک و ارتدکس به خاطر نظام سلسله مراتب کلیسایی کمتر دچار فرقه گرایی شده اند، اما مسیحیت پروتستان به خاطر نداشتن مرجعیت واحد، فرقه های بسیار زیادی دارد. مسیحت صهیونیستی، مربوط به یکی از فرقه های پروتستانی به نام «اونجلیکال» یا «انجیل گرا» است که به ظاهر کتاب مقدس تأکید دارند. آنان با این اعتقاد که بازگشت عیسی مسیح(علیه السّلام)، مشروط به بازگشت یهودیان به فلسطین است؛ از تشکیل حکومت یهودیان در سرزمین اشغالی حمایت می کنند. این باور که در میان بیشتر مسیحیان مقبولیت ندارد، در ایالات متحده آمریکا از نفوذ و قدرت زیادی برخوردار است.

تعریف مسیحیت صهیونیستی

«صیهون»، قلعه ای بود که توسط حضرت داود (علیه السّلام) فتح شده است. این واژه که بعدها مترادف «اورشلیم» و نهایتاً برای سرزمین اسرائیل به کار رفته است، در مکتوبات مسیحایی بیانگر آرزوی بازگشت به سرزمین اسرائیل و تأسیس دوباره پادشاهی داوود(علیه السّلام) بود. بنابراین صهیونیسم، جنبشی است که به دنبال محقق ساختن آرزوی بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل حکومت یهودی در این سرزمین است. این جریان در اصل، یک جنبش یهودی است که با انگیزه دینی و حمایت از یهودیان آواره شروع شد، با نظریه پردازی «تئودور هرتسل» جنبه سیاسی پیدا کرد و با حمایت کشور استعمارگر انگلستان و ایالات متحده آمریکا، دولت اشغالگر قدس، اسرائیل تشکیل شد.

مسیحیت صهیونیستی، دسته ای از مسیحیان اونجلیکال و بنیادگرا هستند که بازگشت عیسی مسیح(علیه السّلام) را منوط به بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین میدانند و از دولت یهودی اسرائیل حمایت میکنند. از نظر آنان مسیحیان باید از ایده تشکیل دولت یهود و سیاست های آن پشتیبانی کنند. این استدلال مبتنی بر تفسیر ظاهری و آینده گرای کتاب مقدس و مبتنی بر این اعتقاد است که پیشگویی های عهد عتیق درباره قوم یهود، رفته رفته در کشور کنونی اسرائیل تحقق می یابد.

شکل گیری مسیحیت صهیونیستی در انگلستان

جنبش مسیحیت صهیونیستی اولیه با این اعتقاد ظهور کرد که بنا بر وعده کتاب مقدس، قوم یهود قبل از بازگشت حضرت عیسی(علیه السّلام) به مسیحیت می گروند و با بازگشت به فلسطین، در کنار دیگر ملت های مسیحی از موجودیتی ملی برخوردار می شوند. این باور که روزی یهودیان به عیسی مسیح(علیه السّلام) ایمان می آورند و بخشی از کلیسا می شوند، به عنوان نشانه بازگشت قریب الوقوع مسیح(علیه السّلام) دانسته شد.

ریشه های مسیحیت صهیونیستی در انگلستان، به نظریه پردازی و پیشگویی «ادوارد ایروینگ» و «نلسون داربی» بر می گردد. «لرد شافتسبری» بازگشت یهودیان به فلسطین را در راستای منافع راهبردی سیاست خارجی بریتانیا دانست. از این رو، دولت بریتانیا از جنبش صهیونیسم حمایت کرد و با اعلامیه «بالفور» که سبب شکل گیری اسرائیل شد، آرمان جنبش صهیونیستی تحقق یافت.

شکل گیری مسیحیت صهیونیستی در ایالات متحده آمریکا

در اوایل قرن بیستم به دنبال تلفات خانمانسوز جنگ جهانی اول، مسیحیت بنیادگرای آمریکا درگیر مقابله با جریان الهیات لیبرال بود و تمایلی به حمایت از یهودیان نداشت. «جری فالول»، «پت رابرتسون» و «هال لیندزی» از مسیحیان اونجلیکال و بنیادگرای آمریکا، بعد از پیروزی اسرائیل در جنگ شش روزه، با اعلام حمایت از جریان صهیونیست، نقش مهمی در رشد صهیونیسم مسیحی ایفا کردند.

«جری فالول» به عنوان نخستین سیاستمدار افراطی آمریکایی، معتقد است حمایت ایالات متحده آمریکا از اسرائیل به دلیل مصالح اسرائیل نیست؛ بلکه به لحاظ تأمین منافع آمریکاست. او حمایت مسیحیان از اسرائیل را تکلیف مذهبی و آن را در جهت تحقق پیشگویی های کتاب مقدس میداند. «کریس هال سل» به نقل از یک مسیحی آمریکایی که زندگی در آمریکا را رها کرده بود تا در فلسطین، وطن اصلی اش زندگی کند، درباره فالول می گوید: «مسیحیانی مانند فالول عامل تحریک کننده اسرائیل در گسترش سرزمین ها و سرکوب کردن مردم هستند. اسرائیلی ها به خوبی می دانند هر کاری کنند، مسیحیان تندرویی مانند فالول تا آخر راه با آنها خواهند بود». «پت رابرتسون» در کنار «جری فالول»، یکی از قدرتمندترین مردان محافل سیاسی و دینی آمریکاست که اولین و با نفوذترین شبکه تلویزیونی ماهواره ای مسیحی دنیا را با عنوان شبکه رادیوتلویزیونی مسیحی (CBN) در سال 1960م تأسیس کرد.

مسیحیت صهیونیستی به دلیل تأثیر زندگی خبرساز رهبران مسیحی بنیادگرایی همچون «جری فالول» و «پت رابرتسون» تا پایان دهه 1970م، چنان تأثیری در آمریکا داشته است که نمی توان یک نفر سیاستمدار یا سناتور کنگره را یافت که مایل به انتقاد علنی درباره دولت اسرائیل باشد. انگیزه های دینی آخرالزمانی از یک سو و حمایت های سیاسی از سوی دیگر، سبب قدرت یافتن جریان مسیحیت صهیونیستی در آمریکا شد. اکنون بیش از 250 سازمان تبشیرگرای طرفدار اسرائیل در آمریکا فعالند که در فاصله سال های1980 تا 1985 تأسیس شده اند. این سازمان ها توانسته اند حمایت های تبلیغی و سیاسی را به نفع اسرائیل برانگیزانند.

باورهای مسیحیت صهیونیستی

1. قوم برگزیده بودن یهودیان

مسیحیان صهیونیست معتقدند یهودیان، «قوم برگزیده» خداوند هستند که جدا از همه وعده های داده شده به کلیسا، دارای رابطه و جایگاهی منحصربه فرد و هدف هایی جاودانی در سرزمین خود هستند. از نظر آنان جایگاه قوم اسرائیل، برتر از کلیساست؛ در حالی که مسیحیان غیر صهیونیست، کلیسا را اسرائیل حقیقی می دانند و معتقدند پیش بینی عهد عتیق درباره سلطنت در کلیسا تحقق می یابد. البته ادعای قوم برگزیده و نیز سرزمین موعود، مشروط به اطاعت از دستورات خدا بوده است. بنا بر نقل کتاب مقدس یهودی، بارها به بنی اسرائیل هشدار داده شده که در صورت عصیان در برابر خدا، در میان ملت ها پراکنده خواهند شد؛ در حالی که اعتراف آنان به گناهان خود، سبب می شود خدا با یادآوری عهد خود با یعقوب و اسحاق و نیز عهد با ابراهیم، این سرزمین را نیز یاد کند. صهیونیست های مسیحی همواره مشروط بودن پیمان ها را به نفع حق نامشروط اسرائیل نادیده گرفته اند.

2. ادعای مالکیت نیل تا فرات برای یهودیان

بسیاری از صهیونیست های مسیحی معتقدند مرزهای کنونی اسرائیل به انضمام مناطق اشغالی مورد مناقشه، بخشی از زمین هایی است که خدا به قوم یهود اختصاص داده است؛ از این رو اسرائیل را به اشغال این سرزمین از طریق زور تشویق می کنند. ادعای «از رود مصر تا رود فرات» بخشی از مصر، لبنان، سوریه و نیز کرانه غربی را در بر می گیرد؛ در حالی که یهودیان هیچ گاه در تاریخ، حتی در دوره پادشاهی داوود و سلیمان نیز مالک همه سرزمین مقدس نبوده اند.

 3.حمایت از تجدید بنای معبد

جایگاه معبد سلیمان، از مسائل مهم مسیحیان صهیونیست است. از نظر آنان بنای معبدی یهودی، نه تنها در کتاب مقدس دستور داده شده است؛ بلکه تجدید بنای آن قریب الوقوع است. از این رو از کسانی که در جهت رسیدن به این امر اقدام کرده اند، فعالانه حمایت می کنند. از نظر آنان تجدید بنای معبد سلیمان، مهم ترین نشانه بازگشت نزدیک عیسی مسیح(علیه السّلام) است. صهیونیست های مسیحی و یهودی معتقدند مسجدالصخره مسلمانان باید از بین برود. آنان گمان می کنند سومین معبد یهود بنا خواهد شد، کاهنان تقدیس می شوند و قربانی ها بار دیگر برای تحقق پیشگویی کتاب مقدس و تسریع آمدن عیسی مسیح(علیه السّلام) برقرار می شود.

4. باور به جنگ آرماگدون در آخرالزمان

حمایت مسیحیان از تجدید بنای معبد یهودیان، همواره با اعتقاد به جنگ قریب الوقوع آخرالزمان که در تاریخ بشر بی سابقه است، پیوند داشته است. از این رو، صهیونیست های مسیحی به تعبیر «دان واگنر»، حقیقتاً «مشتاق آرماگدون» هستند. آنان بر این عقیده اند که در منطقه فلسطین میان دو جبهه خیر و شر جنگی در خواهد گرفت. آنان در این میان خود را جبهه خیر و دشمنان خود را شر می دانند و معتقدند در این نبرد نیروهای اهریمنی در برابر خدا و نیز قوم اسرائیل شکست خواهند خورد. عیسی(علیه السّلام) در آن هنگام به عنوان مسیحا و پادشاه یهودیان باز خواهد گشت تا به مدت هزار سال در بیت المقدس سلطنت کند و یهودیان از جایگاه و نقش ممتازی در دنیا برخوردار خواهند شد.

نفوذ مسیحیت صهیونیستی در دولت آمریکا

بسیاری از رؤسای جمهور ایالات متحده آمریکا از جمله «کارتر»، «ریگان»، «جورج بوش» و «ترامپ» دارای تفکر مسیحیت صهیونیستی بوده و هستند. «جیمی کارتر» در یک سخنرانی در سال 1978، درباره کشور اسرائیل گفت: «کشور اسرائیل نهایتاً بازگشت به سرزمین کتاب مقدس است که یهودیان بیش از صدها سال پیش، از آن رانده شدند... شکل گیری ملت یهود، تحقق پیشگویی کتاب مقدس است». وی به عنوان حامی صهیونیست¬ها و پایه گذار مصالحه کمپ دیوید، بعد از پایان دوره ریاست جمهوری اش در کتابش با عنوان «فلسطین صلح نه، تبعیض» به عهدشکنی های سران اسرائیل اشاره، و از سیاست های دوگانه آمریکا در زمینه صلح انتقاد میکند.

«رونالد ریگان» نیز بر اساس قرائت خود از کتاب مقدس، تأکید می کرد که زمان آرماگدون نزدیک است و اسرائیل به زودی مورد حمله کشورهای تبهکاری همچون لیبی و اتیوپی قرار خواهد گرفت. او در پاسخ به اینکه اگر روزی در آینده، اسرائیل در اثر حمله کشورهای دشمن در معرض نابودی قرار بگیرد، آمریکا چه باید بکند؟ گفت: «ما به اسرائیل قول داده ایم که از این کشور حفاظت کنیم. .. ما دارای وظیفه، مسئولیت و سرنوشت هستیم». انتخاب وی به عنوان رئیس جمهور، باعث پیشبرد چشمگیر آرمان مسیحیت صهیونیستی شد؛ آن گونه که برخی از مناصب مهم سیاسی به چند تن از مسیحیان صهیونیست سپرده شد.

«جورج بوش» پدر، «بیل کلینتون» و «جورج بوشِ» پسر نیز موضع سرسختانه اسلاف خود را در حمایت از صهیونیسم ادامه دادند. سیاستمداران، نظرات رأی دهندگان یا حداقل نظرات گروه های فشار را منعکس می کنند و گروه های فشار صهیونیست، قدرتمندترین گروه ها در آمریکا هستند. سه نفر از رهبران مسیحی که تریبون کاخ سفید را از ریگان دریافت کردند، در چهل یا پنجاه سال گذشته توانسته اند تضمین کننده طرفداری سیاست خارجی آمریکا از صهیونیست باشند.

ارتباط مسیحیت صهیونیستی با اسرائیل

مسیحیت صهیونیستی با حمایت از اسرائیل، تسهیل مهاجرت یهودیان، حمایت از برنامه شهرک سازی، اعمال فشار برای شناسایی بین المللی اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل، تأمین بودجه بازسازی معبد سلیمان، مخالفت با روند صلح، تشدید وخامت روابط با جهان عرب و تسریع آرماگدون، همواره با اسرائیل در ارتباط بوده اند. رؤسای جمهور آمریکا، از «روزولت» تا «ترامپ»، تحت تأثیر فشارهای لابی یهودی ـ صهیونیستی آمریکا قرار داشته اند. گروه فشار حامی اسرائیل در انتخاب، انتصاب و برکناری مقامات و منصوبان دولتی ایالات متحده دخالت دارد.

مسیحیان با توجیه نظامی این مرزهای گسترده، پذیرش سیسی برنامه شهرک سازی در بیت المقدس شرقی عربی و شهر کهن بیت المقدس و نیز حمایت اقتصادی از جنبش مهاجران، نقش بسزایی در تحقق عینی سرزمین اسرائیل ایفا کرده اند. صهیونیست های مسیحی معتقدند که بیت المقدس، پایتخت انحصاری و یکپارچه یهودیان است و باید پس از این نیز باشد. از این رو با هر گونه پیشنهاد حاکمیت مشترک یا ایجاد پایتخت فلسطینی در بیت المقدس شرقی به شدت مخالفند. از نظر صهیونیسم، هیچ مصالحه ای نمی تواند صورت گیرد. آن ها تلاش می کردند با ترغیب دولت های غربی و به ویژه دولت ایالات متحده به انتقال سفارتخانه هایشان به بیت المقدس، این شهر به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخته شود. سرانجام با فشار لابی های صهیونیستی یهودی و مسیحی، در تاریخ 14 می 2018 (24 اردیبهشت 1397) و در هفتادمین سالگرد تأسیس اسرائیل که فلسطینیان آن را یوم النکبه (روز مصیبت و بدبختی) می نامند، به دستور «دونالد ترامپ» سفارت ایالات متحده آمریکا به بیت المقدس انتقال یافت. «ترامپ» در سخنان خود گفت: «این اتفاق باید سال ها پیش رخ می داد» و ادعا کرد: «انتقال سفارت، بزرگ ترین امید ما برای برقراری صلح در منطقه است!». وی برای ابراز خوش خدمتی خود به صهیونیست های یهودی و مسیحی، به خیال خام خود طرح معامله قرن یا همان کلاهبرداری قرن را مطرح کرده است. اعلام پایتختی بیت المقدس برای رژیم صهیونیستی و انتقال سفارتخانه آمریکا و طرح معامله قرن، بیش از آنکه متأثر از سیاست خارجی و منافع آمریکا باشد، عمدتاً بعد دینی دارد؛ زیرا این کار خواسته اونجلیکال های آمریکایی یا همان مسیحیان بنیادگرا و صهیونیست آمریکاست.

آنچه از نظر صهیونیست های یهودی حیاتی است، ساخته شدن معبد آینده یهود در همان مکان معبد سلیمان است. رایج ترین نظریه مورد پذیرش برخوردار از حمایت سنّتی و اتفاق نظر باستان شناسان کنونی اسرائیل، این است که مکان معبد همان مکان مسجد صخره است. بیشتر یهودیان سنتی معتقدند که مسجد صخره باید پیش از تجدید بنای معبد بزرگ، از بین برود. مسیحیان بنیادگرا و صهیونیست، دشمن روند صلح خاورمیانه هستند و همواره از اسرائیل حمایت می کنند و ملت آمریکا و اسرائیل را مانند دوقلو می دانند. آنان نه تنها به واسطه منافع شخصی مشترک، بلکه به واسطه بنیان های دینی همانند به یکدیگر مرتبطند. آمریکا و اسرائیل، خود را علیه جهان شیطانی، متحد یکدیگر می دانند. مسیحیان صهیونیست خیال میکنند به جنگ دنیای اهریمنی تحت حاکمیت رژیم های استبدادی کمونیستی و اسلامی رفته اند که مخالف ارزش های دموکراتیک یهودی- مسیحی آمریکا و اسرائیل هستند. آنان به همان میزان که به اسرائیل علاقمند هستند، از اعراب تنفر دارند. تبعیض های ضد عرب و تصورات کلیشه ای خاورشناسان، در نوشتارهای آنان مشترک است. از نظر خاورشناسان، غرب، آزاداندیش، صلح جو، اهل منطق و قادر به پذیرش ارزش های واقعی پنداشته می شود، در حالی که خاورمیانه این گونه نیست و حتی گاه ملت های عرب را وحشی می خوانند. در واقع تنفر از اعراب با نگرش های نژادپرستانه نسبت به فلسطینیان همراه است.

دفاع از امنیت اسرائیل، اغلب مسیحیان صهیونیست را به انکار حقوق انسانی اساسی و یکسان برای فلسطینیان سوق داده است. نژادپرستی چنان آنان را کر و کور کرده است که فلسطینیان مسلمان را که از فرزندان ابراهیم(علیه السّلام) هستند، با کنعانیان مشرک آن زمان یکی می دانند. آنان پا را فراتر گذاشتند و مسلمانان را شیطانی خواندند؛ در حالی که همواره ادعای یک جانبه اسرائیل بر مناطق اشغالی را به رسمیت شناخته و با آرمان های فلسطین برای خودمختاری نیز مخالفت کرده اند. از نظر آنان نمی توان به فلسطینیان با کشوری در قلب اسرائیل، اعتماد کرد.

دشمنی مسیحیت صهیونیستی با مسلمانان

مسیحیت صهیونیستی، دین اسلام را دشمن اصلی خود می داند و به اشکال مختلفی با آن دشمنی می کند:

1. تضعیف و تخریب اسلام

دشمن صهیونیستی افزون بر حمله نظامی و اشغال سرزمین های اسلامی، به دنبال از بین بردن اعتقادات دینی و شریعت اسلامی است؛ زیرا قوی ترین سلاح برای نابودی یک امت، چنگ انداختن بر بنیان اعتقادی آنان است. از این رو به آسیب زدن و تشکیک در مورد اسلام روی آوردند. آنان می کوشند با ابزار تبلیغات گسترده، چهره اسلام را خراب کنند تا راه بر دعوت اسلامی بسته شود. همچنین ضمن معرفی اسلام به عنوان دینی ارتجاعی و ضدّ تمدن، شبهاتی را درباره اسلام و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) مطرح می کنند و برای تحریک مسلمانان به انجام اعمال خشونت آمیز، به وسیله کاریکاتور و مانند آن به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) اهانت می کنند. حمایت گسترده از جریان مسیحیت تبشیری، از دیگر اقدامات آنان است.

2. تضعیف کشورهای اسلامی

یکی از سیاست های صهیونیست های یهودی و مسیحی، ایجاد تفرقه در جهان اسلام است تا از قدرت عظیم اتحاد بیش از یک میلیارد مسلمان جلوگیری کنند و برای این کار، همواره روابط میان آنها را کنترل می کنند تا مانع استحکام روابط سیاسی و اقتصادی میان آن ها شوند؛ مانند دامن زدن به تنشهای میان ایران و عربستان سعودی، ایران و امارات متحده درباره جزایر سه گانه و میان مصر و سایر کشورهای اسلامی آفریقا. از آنجا که ایران قدرت بزرگی در برابر اسرائیل است، همواره می کوشند میان ایران و دیگر کشورهای اسلامی مانند کشورهای حاشیه خلیج فارس تنش ایجاد کنند. آنها تلاش می کنند تا جایی که میتوانند کشورهای اسلامی را دچار تجزیه کنند. از این رو، از ایجاد تفرقه و نزاع میان شیعه و سنی به عنوان یکی از فتنه های قدیمی و تعصب مذهبی و اختلافات مذاهبی بیشترین استفاده را می کنند.

آنها برای اینکه مانع قدرت یافتن کشورهای اسلامی، به خصوص کشورهای محور مقاومت مثل ایران، سوریه و حزب الله لبنان شوند، از هیچ گونه تلاشی برای تغییر حکومت، فعالیت های جاسوسی تا حمله نظامی مستقیم یا غیر مستقیم و تحریم های اقتصادی و راه اندازی جنگ مثل جنگ ایران و عراق و مانند آن فروگذار نمی کنند. ترور دانشمندان اسلامی، از دیگر برنامه های آنان است. «عاطف محمد نجیب المطیعی» فهرستی از دانشمندان مصری و لبنانی را که از طرف جریان صهیونیستی به قتل رسیده اند، در کتاب خود آورده است. در کشور عزیزمان ایران نیز می توان به شهدای هسته ای اشاره کرد. در این جریان، صهیونیسم یهودی و مسیحیت صهیونیستی همداستان هستند.

3. اسلام هراسی

حادثه «سپتامبر 2001»، انزجار از اسلام را در دستور کار مسیحیان بنیادگرا و صهیونیست آمریکا قرار داد. کشیش «بت روبرتسون» درباره اسلام می گوید: «اسلام، دین تروریسم است و هدف مسلمانان، سیطره بر جهان است». درباره مسلمانان آمریکا نیز می گوید: «آن ها هسته های تروریستی را برای نابودی آمریکا سازماندهی می کنند». «فرانکلین گراهام» اسلام را «دین شیطان در شرارت» می نامد و «گری فالول» اسلام را دین تزویر معرفی می کند. این موضعگیری ها بود که سبب شد «جورج بوش» چند ماه پس از حادثه تروریستی 11 سپتامبر، سه کشور از جمله ایران و عراق را محور شرارت نامید. مسیحیت صهیونیستی با ایجاد اسلام هراسی از طریق رسانه های مختلف، می کوشد تصویر نادرستی از مسلمانان به غربی ها ارائه کند. آن ها با استفاده از موارد ذیل، اسلام هراسی را ترویج می کنند:

الف) ایجاد هراس از بمب هسته ای اسلامی: اگر چه برخی کشورها دارای سلاح هسته ای هستند، اما فقط در مورد جهان اسلام است که آن را به دین ربط داده اند. مسیحیان صهیونیستی از مطرح کردن بمب هست های اسلامی، تلاش می کنند مسیحیان معتدل را نیز بر ضّد مسلمانان تحریک کنند و به این بهانه، کمک های نظامی بیشتری به کشور اسرائیل کنند.

ب) ایجاد هراس از اسلام سیاسی: آن ها در دوره های اخیر، در مقالات و نوشته های خود نسبت به دست یافتن جهان اسلام به قدرت سیاسی هشدار میدهند؛ زیرا میخواهند مسلمانان صرفاً یک دین عبادی داشته باشند که به نماز و روزه و حج و زکات اکتفا کنند، فقط به واجباتشان بپردازند یا برای خودشان اجتماعات صوفیگری و مانند آن داشته باشند. آن ها تلاش میکنند شعار «اسلام عبادی آری، اسلام سیاسی خیر» را در جوامع اسلامی مطرح کنند.

ج) ایجاد هراس از اسلام به هر بهانه ای: «فرانسیس فوکو یاما» نویسنده آمریکایی، بنیادگرایی اسلامی را فاشیستی قلمداد می کند. تبلیغات غربی با معرفی برخی گروه های افراطی به عنوان نماینده جهان اسلام، در واقع کل جهان اسلام را به عنوان بنیادگرایی اسلامی مورد هجمه قرار می دهند و اعلام می کنند که بنیادگرایی اسلام با دموکراسی، آبادی و برابری سازگاری ندارد. آن ها می خواهند بگویند تنها دولتی که در شرق حقوق بشر را رعایت می کند، دولت اسرائیل است.

مسیحیان صهیونیستی با تبلیغات گستردهای، حوادث 11 سپتامبر را به مسلمانان نسبت دادند و چهره خشن افرادی مثل اسامه بن لادن را که لقب «سلطان وحشت» به او داده بودند، به عنوان نماینده اسلام معرفی کردند. با تبلیغات آنان، مردم آمریکا مسلمانان را افرادی تروریست، افراطی، بنیادگرا می دانند و شناخت درستی از اسلام ندارند. یکی از مواردی که به وسیله آن اسلام هراسی مطرح می شود، مسأله ایران اتمی است. دشمن صهیونیستی یهودی و مسیحی برای جلوگیری از پیشرفت و نفوذ ایران اسلامی، دستیابی ایران به بمب اتمی را بهانه مقابله قرار داده است. با توجه به اینکه مسیحیان صهیونیستی جنگ آرماگدون در آخرالزمان را جنگ هسته ای می دانند، اصرار دارند که ایران را دارای قدرت هسته ای معرفی کنند تا بهانه بیشتری برای دشمنی با ایران اسلامی داشته باشند.

چگونگی مواجهه مسلمانان با مسیحیت صهیونیستی

1. حفظ و تقویت وحدت جهان اسلام

جهان اسلام باید با کسب اطلاعات و آگاهی نسبت به عوامل سیاسی شکلگیری جریان صهیونیستی، قدرت تشخیص مصالح و بصیرت خود درباره فتنه ها و دسیسه های تفرقه افکنانه را افزایش دهد. مسلمانان باید نسبت به سیاست تفرقه افکنی صهیونیست ها که همان سیاست قدیمی استعمارگر پیر یعنی انگلستان است، هوشیار باشند تا در دام منازعات سیاسی و منطقه ای تجزیه طلبانه و نیز در دام منازعات فرقه ای شیعه و سنی نیفتند و با یکدیگر وحدت داشته باشند؛ چنانکه قرآن نیز می فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا» و نیز می فرماید: «وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکمْ: نزاع نکنید تا سست نشوید و قدرت شما از بین نرود». مقام معظم رهبری در این زمینه می فرماید: «تفرقه و اختلاف میان ملت های مسلمان، سمّ مهلک است. از این باید اجتناب کنیم».

2. تقویت قدرت نظامی

از جمله وظایف مسلمانان، بالا بردن توان نظامی و قدرت مبارزه و جهاد در راه خداست: «وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة...تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ: هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با دشمنان آماده سازید... تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید». قدرت نظامی کشور اسلامی، باید به گونه ای باشد که دشمنان صهیونیستی خیال هجوم به سرشان نزند. مقام معظم رهبری می فرماید: «قدرت نظامی برای کشوری که مورد تهدید قدرت هاست، یکی از واجب ترین واجب هاست».

3. بالا بردن میزان تاب آوری جامعه اسلامی

مهم ترین نکته در مقابله با دشمنان سرسخت صهیونیستی، میزان مقاومت و تاب آوری جامعه در حدّ مطلوب است. حفظ و ارتقای میزان تاب آوری جامعه درعرصه های اعتقادی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی اهمیت دارد. از نظر اعتقادی و فرهنگی، باید از تعلیم و تربیت اسلامی و تحکیم باورهای دینی مراقبت، و از نظر سیاسی و اجتماعی، باید شور و نشاط انقلابی مردم برای حضور در صحنه های سیاسی و اجتماعی حفظ شود. بنابراین باید یاد و خاطره مجاهدت های شهیدانی همچون حاج قاسم سلیمانی ها زنده نگه داشته شود.

ضربه زدن از راه اقتصاد، از دیگر توطئه های صهیونیست های یهودی و مسیحی و از کمین گاه های آنان است. آنان می کوشند با شیوه های ظالمانه، تنگناهای اقتصادی ایجاد کنند و با فشار بر مردم، آنان را به شورش بکشانند. نظام اسلامی باید کارآمدی خود را نشان دهد و با اعتمادسازی، بهره گیری از اقتصاد مقاومتی، تولید داخلی و وابسته نبودن به خارج از کشور، اجازه ندهد جامعه اسلامی گرفتار بحران های اقتصادی شود.

فهرست منابع

آژیر، اسدالله، منجی باوری در کیش زرتشتی و ادیان ابراهیمی، قم: دانشگاه ادیان و مذاهب، 1392ش.

تهامی سلطان، احمد؛ المنظمات الصهیونیه المسیحیه و خطرها علی المسلمین؛ قاهره، مکتب التراث الاسلامی.

جدید بناب، علی؛ عملکرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام؛ قم: مؤسسه امام خمینی، 1385ش.

سایزر، استیون؛ صهیونیسم مسیحی؛ ترجمه حمید بخشنده و قدسیه جوانمرد؛ قم: انتشارات طه و مرکز پژوهش های صدا و سیما، 1386ش.

السماک، محمد؛ الصهیونیه المسیحیه؛ بیروت: دارالنفائس، 1413ق.

شعبان، فؤاد؛ به خاطر صهیون؛ ترجمه یاسر فرحزادی، تهران: نشر ساقی، 1390ش.

صلواتی پور، حسین؛ جایگاه صهیونیست¬های مسیحی در آمریکا؛ تهران: نشر راه نیکان، 1390ش.

العلی، محمد بن عبدالعزیز؛ الصهیونیة النصرانیة؛ ریاض: دار کنوز اشبیلیا، 1430ق.

قنبری آلانق، محسن؛ بنیادهای سیاسی جنبش صهیونیسم مسیحی و انگاره موعودگرایی؛ قم: انتشارات مؤسسه امام خمینی رحمه الله، 1388ش.

کارتر، جیمی؛ فلسطین صلح نه، تبعیض؛ ترجمه مهران قاسمی؛ تهران: نشر ثالث، 1386ش.

کتاب مقدس، انجمن کتاب مقدس.

کریمیان، احمد؛ یهود و صهیونیسم، قم: بوستان کتاب، 1389ش.

کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی؛ چاپ اول، قم: دار الحدیث، 1429ق.

مسجد جامعی، محمد و مصطفی رستگار؛ مسیحیت انجیلی بررسی گسترش اونجلیکالیسم در جهان امروز؛ تهران: انتشارات اطلاعات، 1398ش.

هال سل، گریس؛ تدارک جنگ بزرگ، ترجمه خسرو اسدی، بیجا: رسا، 1391ش.

هلال، رضا؛ مسیحیت صهیونیست و بنیادگرای آمریکا؛ ترجمه علی جنتی؛ قم: نشر ادیان، 1386ش

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان