اغـلب افـراد معـمولاً مشـکلی در پیــدا کردن جنس مخالف ندارند. بیشتر این افراد می توانند دوست یکی از دوستان، هـمـکار و یا فردی باشد که به طور روزمـره او را مـی بینند. پیش از اینکـه رابطه صمیـمی شـود، معــمولاً بـه عنوان دو دوسـت با هـم ارتباط بـرقرار مـی کنند. بـه هــر حال بیشتر افراد قبل از آشنایی با شما در ارتباط هایی قرار گــرفته اند و در زمـان شـروع رابـطـه بـا شـمـا یـا در شــرف تمام کردن ارتباط قبلی هستند و یا به تازگی ارتباط خود را قطع کرده اند.
شما دو نفر وجوه اشتراک بسیار زیادی دارید! برای اولین بار کسی را پیدا کرده اید که علاقه زیادی به شما دارد، از رفتار و گفته هایتان لذت می برد، از کاری که امروز انجام می دهید و حتی برنامه های که برای فردا می ریزید لذت می برد. هر بار که او را ملاقات می کنید لبخندی بر لب دارد که گرمایش به اعماق قلبتان نفوذ می کند. این همان چیزی بوده که شما سال ها در انتظارش بوده اید. توجه کامل و عشق بی حد و اندازه؛
پس از سپری شدن روزها و ماهها متوجه می شوید که او بیشتر دنبال موقعیت هایی می گردد که شما سرتان شلوغ است و اطراف او نیستید، و دنبال این نیست که زمانی را پیدا کند که بتوانید در کنار هم باشید. وقت های با ارزشی که در کنار هم هستید به پایین ترین میزان خود می رسند و تنها زمانی اتفاق می افتند که شما از او تقاضا کرده و بر روی آن پافشاری می کنید.
شما قدری به او مشکوک می شوید و دلتان می خواهد بدانید که وقتی شما آن اطراف نیستید، دقیقاً مشغول انجام چه کاری است. به همین دلیل شروع می کنید به تجسس در این زمینه. یکی از بدترین شک هایتان به حقیقت می پیوندد. یک خیانت مجدد! درست مانند همه زن ها و مرد های دیگر او هم به شما خیانت کرد.
این مسئله چیزی است که من اسم آنرا می گذارم: عشق سوری و الگوهای غلط ارتباطی.
چیزی که در حقیقت رخ می دهد این است که کودک درون شما می ترسد که اگر شما همیشه در صحنه حاضر نباشید، او شما را نادیده گرفته و فراموشتان می کند.
در اعماق وجودتان به سختی می توانید به دیگران اعتماد کنید و تصور می کنید که اگر مرتباً به یادشان نیندازید، آنها فراموش می کنند که باید شما را دوست داشته باشند و به شما عشق بورزند. شما در روابط قبلی خود نیز یک چنین خط مشی را در پیش گرفته بودید و موفق نشده بودید و این بار نیز اشتباه گذشته را تکرار نمودید. در وهله اول باید نگرش خود را نسبت به این موضوع تغییر داده و رفتاری امرانه را در این زمینه در پیش بگیرید.
این امکان وجود دارد که شما در بیان خواسته هایتان قدری جبهه گیری کنید و عصبانیت خود را به سرعت بروز دهید. به سرعت تحمل خود را از دست می دهید و به راحتی از چیزهایی که خوشتان نمی آید ایراد می گیرید. شاید طرف مقابل به هیچ وجه از این کار خوشش نیاید.
همچنین ممکن است که حس حسادت از درجه کم تا زیاد در شما وجود داشته باشد و انتظار داشته باشید که طرف مقابل توجهش را به طور انحصاری معطوف به شما کند. اگر او زمانی سرش شلوغ باشد و وقت کافی نداشته باشد، به سرعت ناراحت و عصبانی می شوید و دلتان می خواهد که یا خودتان به تنهایی مرکز توجه او باشید و یا اصلاً این رابطه وجود نداشته باشد.
نکته ای که در این قسمت وجود دارد این است که شما دوست دارید مورد توجه، و دوست داشتن قرار بگیرید، اما ممکن است طرف مقابل تصور کند که اگر حق انتخاب داشت می توانست شخص دیگری را انتخاب کنند و بدش هم نمی آمد که دور از شما باشد.
ممکن است با احتساب به این امر تصور کنید که شما دارای ترس هایی هستید که با توجه به نظام اعتقادات شخصیتان تصور می کنید که هیچ مرد و زنی قابل اعتماد نیستند. البته برخی از افراد نیز هستند که خیانت در وجودشان شکل گرفته و زمانی هم که به طرف مقابل خود خیانت می کنند، به هیچ وجه احساس گناه نمی کنند و حتی عذر خواهی هم نمی کنند و حتی گاهی اوقات شما را مقصر اصلی کارهای خود می دانند، اما حقیقت اینجاست که مشکل اصلی از مقوله اعتماد سرچشمه می گیرد. بنابراین اگر قرار است که آنها خیانت کنند، چه دلیلی وجود دارد که شما به آنها اعتماد کنید؟ آنها با کارهایشان اثبات می کنند که افراد قابل اعتمادی نیستند بنابراین چه دلیلی وجود دارد که شما به آنها اعتماد کنید؟
این عقاید و افکار دقیقاً به رابطه بعدی شما تعمیم پیدا می کنند. زمانی که با شخص جدیدی ارتباط برقرار می کنید، همان افکار و اندیشه ها و تجاربی که از روابط گذشته خود بدست آورده اید را به رابطه بعدی تعمیم می دهید.
بسیاری از افراد هستند که به طور مکرر از یک رابطه ناموق به رابطه ناموفق بعدی میروند و اصلاً فکر نمی کنند که دلیل شکستشان چه بوده و چگونه می توانند اشتباهات گذشته خود را جبران نمایند. البته برخی از افراد هستند که ظواهر امر را درست میکنند اما این کافی نیست باید سعی کنید که مشکلات را ریشه یابی کرده و باطن مشکلات را حل نمایید.
اما یکی از حقایق تلخ این است که شما خودتان خالق این تجربیات ناخوشایند هستید. شخص مقابل مسائل مربوط به خودش را دارد و از کودکی تا بزرگسالی تجربیات متفاوتی را کسب کرده و به راحتی می تواند وقایع مختلف را در ذهن خود جایگزین کند، اما به هر حال این وظیفه شماست که افرادی را که امکان خیانت در آنها وجود دارد را تشخیص دهید. به طرز صحبت کردنشان دقت کنید و حرکات دست ها و صورتشان را مد نظر قرار دهید. درست مانند یک نفس بد که در غالب یک انسان موقر خود را جلوه می دهد.
اگر در پی آن هستید که خوشحالی، شادکامی و تکامل را به زندگی خود عرضه کنید (و از درد و رنج و ناراحتی ها نجات پیدا کنید) و اگر می خواهید یک ارتباط سالم و رضایت بخش را دنبال کنید، باید از هر رابطه ای که با یک فرد برقرار می کنید، حداقل یک درس بگیرید. اگر به درسی که یاد گرفته اید، عمل کنید، این امکان وجود دارد که دیگر هیچ گاه اشتباهات گذشته در زندگیتان تکرار نشوند.
بنابراین دفعه آینده که ارتباطتان تحت یک چنین شرایطی به اتمام رسید، متعجب نشوید و احساس نکنید که به شما آسیب وارد شده و طرف مقابل به شما خیانت کرده. رابطه فعلی را تمام می کنید و با دانش به این امر که رابطه های این چنینی چه پایانی در بر خواهند داشت، دیگر وارد آنها نمی شوید.
اغـلب افـراد معـمولاً مشـکلی در پیــدا کردن جنس مخالف ندارند. بیشتر این افراد می توانند دوست یکی از دوستان، هـمـکار و یا فردی باشد که به طور روزمـره او را مـی بینند. پیش از اینکـه رابطه صمیـمی شـود، معــمولاً بـه عنوان دو دوسـت با هـم ارتباط بـرقرار مـی کنند. بـه هــر حال بیشتر افراد قبل از آشنایی با شما در ارتباط هایی قرار گــرفته اند و در زمـان شـروع رابـطـه بـا شـمـا یـا در شــرف تمام کردن ارتباط قبلی هستند و یا به تازگی ارتباط خود را قطع کرده اند.
شما دو نفر وجوه اشتراک بسیار زیادی دارید! برای اولین بار کسی را پیدا کرده اید که علاقه زیادی به شما دارد، از رفتار و گفته هایتان لذت می برد، از کاری که امروز انجام می دهید و حتی برنامه های که برای فردا می ریزید لذت می برد. هر بار که او را ملاقات می کنید لبخندی بر لب دارد که گرمایش به اعماق قلبتان نفوذ می کند. این همان چیزی بوده که شما سال ها در انتظارش بوده اید. توجه کامل و عشق بی حد و اندازه؛
پس از سپری شدن روزها و ماهها متوجه می شوید که او بیشتر دنبال موقعیت هایی می گردد که شما سرتان شلوغ است و اطراف او نیستید، و دنبال این نیست که زمانی را پیدا کند که بتوانید در کنار هم باشید. وقت های با ارزشی که در کنار هم هستید به پایین ترین میزان خود می رسند و تنها زمانی اتفاق می افتند که شما از او تقاضا کرده و بر روی آن پافشاری می کنید.
شما قدری به او مشکوک می شوید و دلتان می خواهد بدانید که وقتی شما آن اطراف نیستید، دقیقاً مشغول انجام چه کاری است. به همین دلیل شروع می کنید به تجسس در این زمینه. یکی از بدترین شک هایتان به حقیقت می پیوندد. یک خیانت مجدد! درست مانند همه زن ها و مرد های دیگر او هم به شما خیانت کرد.
این مسئله چیزی است که من اسم آنرا می گذارم: عشق سوری و الگوهای غلط ارتباطی.
چیزی که در حقیقت رخ می دهد این است که کودک درون شما می ترسد که اگر شما همیشه در صحنه حاضر نباشید، او شما را نادیده گرفته و فراموشتان می کند.
در اعماق وجودتان به سختی می توانید به دیگران اعتماد کنید و تصور می کنید که اگر مرتباً به یادشان نیندازید، آنها فراموش می کنند که باید شما را دوست داشته باشند و به شما عشق بورزند. شما در روابط قبلی خود نیز یک چنین خط مشی را در پیش گرفته بودید و موفق نشده بودید و این بار نیز اشتباه گذشته را تکرار نمودید. در وهله اول باید نگرش خود را نسبت به این موضوع تغییر داده و رفتاری امرانه را در این زمینه در پیش بگیرید.
این امکان وجود دارد که شما در بیان خواسته هایتان قدری جبهه گیری کنید و عصبانیت خود را به سرعت بروز دهید. به سرعت تحمل خود را از دست می دهید و به راحتی از چیزهایی که خوشتان نمی آید ایراد می گیرید. شاید طرف مقابل به هیچ وجه از این کار خوشش نیاید.
همچنین ممکن است که حس حسادت از درجه کم تا زیاد در شما وجود داشته باشد و انتظار داشته باشید که طرف مقابل توجهش را به طور انحصاری معطوف به شما کند. اگر او زمانی سرش شلوغ باشد و وقت کافی نداشته باشد، به سرعت ناراحت و عصبانی می شوید و دلتان می خواهد که یا خودتان به تنهایی مرکز توجه او باشید و یا اصلاً این رابطه وجود نداشته باشد.
نکته ای که در این قسمت وجود دارد این است که شما دوست دارید مورد توجه، و دوست داشتن قرار بگیرید، اما ممکن است طرف مقابل تصور کند که اگر حق انتخاب داشت می توانست شخص دیگری را انتخاب کنند و بدش هم نمی آمد که دور از شما باشد.
ممکن است با احتساب به این امر تصور کنید که شما دارای ترس هایی هستید که با توجه به نظام اعتقادات شخصیتان تصور می کنید که هیچ مرد و زنی قابل اعتماد نیستند. البته برخی از افراد نیز هستند که خیانت در وجودشان شکل گرفته و زمانی هم که به طرف مقابل خود خیانت می کنند، به هیچ وجه احساس گناه نمی کنند و حتی عذر خواهی هم نمی کنند و حتی گاهی اوقات شما را مقصر اصلی کارهای خود می دانند، اما حقیقت اینجاست که مشکل اصلی از مقوله اعتماد سرچشمه می گیرد. بنابراین اگر قرار است که آنها خیانت کنند، چه دلیلی وجود دارد که شما به آنها اعتماد کنید؟ آنها با کارهایشان اثبات می کنند که افراد قابل اعتمادی نیستند بنابراین چه دلیلی وجود دارد که شما به آنها اعتماد کنید؟
این عقاید و افکار دقیقاً به رابطه بعدی شما تعمیم پیدا می کنند. زمانی که با شخص جدیدی ارتباط برقرار می کنید، همان افکار و اندیشه ها و تجاربی که از روابط گذشته خود بدست آورده اید را به رابطه بعدی تعمیم می دهید.
بسیاری از افراد هستند که به طور مکرر از یک رابطه ناموق به رابطه ناموفق بعدی میروند و اصلاً فکر نمی کنند که دلیل شکستشان چه بوده و چگونه می توانند اشتباهات گذشته خود را جبران نمایند. البته برخی از افراد هستند که ظواهر امر را درست میکنند اما این کافی نیست باید سعی کنید که مشکلات را ریشه یابی کرده و باطن مشکلات را حل نمایید.
اما یکی از حقایق تلخ این است که شما خودتان خالق این تجربیات ناخوشایند هستید. شخص مقابل مسائل مربوط به خودش را دارد و از کودکی تا بزرگسالی تجربیات متفاوتی را کسب کرده و به راحتی می تواند وقایع مختلف را در ذهن خود جایگزین کند، اما به هر حال این وظیفه شماست که افرادی را که امکان خیانت در آنها وجود دارد را تشخیص دهید. به طرز صحبت کردنشان دقت کنید و حرکات دست ها و صورتشان را مد نظر قرار دهید. درست مانند یک نفس بد که در غالب یک انسان موقر خود را جلوه می دهد.
اگر در پی آن هستید که خوشحالی، شادکامی و تکامل را به زندگی خود عرضه کنید (و از درد و رنج و ناراحتی ها نجات پیدا کنید) و اگر می خواهید یک ارتباط سالم و رضایت بخش را دنبال کنید، باید از هر رابطه ای که با یک فرد برقرار می کنید، حداقل یک درس بگیرید. اگر به درسی که یاد گرفته اید، عمل کنید، این امکان وجود دارد که دیگر هیچ گاه اشتباهات گذشته در زندگیتان تکرار نشوند.
بنابراین دفعه آینده که ارتباطتان تحت یک چنین شرایطی به اتمام رسید، متعجب نشوید و احساس نکنید که به شما آسیب وارد شده و طرف مقابل به شما خیانت کرده. رابطه فعلی را تمام می کنید و با دانش به این امر که رابطه های این چنینی چه پایانی در بر خواهند داشت، دیگر وارد آنها نمی شوید.