به گزارش ایسنا، نشست بررسی کتاب «مرغ سحر، خاطرات پروانه بهار» که به تازگی توسط نشر جهان کتاب منتشر شده است، با حضور چهرزاد بهار (فرزند ملکالشعرای بهار)، کامیار عابدی و علیاصغر محمدخانی بهصورت مجازی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب در این نشست اظهار کرد: خاطرهنویسی یکی از انواع ادبی است که در آن نویسنده خاطرات خودش را (صحنهها یا وقایعی که زندگی او روی داده یا در آنها نقش داده یا شاهد آنها بوده) بازگو میکند. خاطره پدیدهای دوبُعدی است که از پیوند درون آدمی (ذهن و عاطفه) با دنیای بیرون (زمان، مکان، رویداد وصحنه) پدید میآید و از آنجا که با زمان و مکان پیوستگی دارد، آن را اینچنین تعریف کردهاند: تأثیر صحنهها و حوادث بر ذهن آدمی که در یاد او میماند و یادآوری آن حالوهوا و محیط گذشته را برای او بازسازی میکند. خانم بهار در این کتاب بهخوبی حالوهوای خانواده و شرایط اجتماعی و سیاسی آن دوره را بیان کرده است و با زبانی شیرین و روان برای خواننده ترسیم میکند.
او در ادامه گفت: در سنت فرهنگ اسلامی و ایرانی، برخلاف غرب، نوشتن خاطره و یادداشت روزانه یا ژانرهای ادبی همسان آن در ایران رواج نداشت. گذشته از این، در غرب نوع دیگری به نام اعترافات وجود دارد که در سنت ما فقط غزالی در این نوع نوشته است. در واقع، پیدایش خاطرهنویسی به یکیدو سده پیش برمیگردد. دقیقتر اینکه خاطرهنویسی در دوره بیداری ایرانیان و انقلاب مشروطیت شروع میشود. در این دوره، برخی از دولتمردان و ادیبان خاطرات خودشان را به شیوه غربیها مینویسند. اما خاطرات ایرانیان بیشتر صبغه سیاسی و تاریخی دارد تا ادبی و فرهنگی. ما بهندرت خاطره ادبی و فرهنگیای از بزرگان خود داریم. البته در سهچهار دهه اخیر، انواع یادداشتهای روزانه و خاطرهنویسی، به شکل گفتوگو با مؤلف و نویسنده یا خودنوشت در ایران ترویج یافته است.
محمدخانی تصریح کرد: «مرغ سحر» صبغه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دارد. کتاب از خانه پدری آغاز میشود و شامل خاطرات پروانه بهار در 14 بخش است. یادداشتهای کوتاهی از فاطمه کشاورز، مجید تهرانیان و سایه اقتصادینیا نیز در بخش مقدمه و پایانی آورده شده است. همچنین عکسهایی از خانواده بهار در دوران کودکی تا پایان زندگی او به پیوست ارائه شده است.
محمدخانی نکاتی چون تشویقهای پدر برای کتابخوانی فرزندان، باغبان حافظ «شاهنامه» و مدعی شاعری خانه بهار، حاکمیت مادرسالاری در خانه بهار، احترام و بهادادن بهار به زن، نقش همسر بهار در اداره و تربیت فرزندان در آن دوره و زمانه، اشارههای نویسنده به تداوم گفتوگوهای علمی و ادبی و سیاسی بهار با رجال فرهنگی، ادبی و سیاسی در منزل و دوستی او با قوامالسلطنه، وصف خواهر و برادرها، خاطرات همراهی بهار در دوره بستری در بیمارستان سوییس و گشتوگذار در شهرهای اروپایی، بهخصوص توصیف جنبههای هنری، اجتماعی، موسیقایی این شهرها در شرایط بعد از جنگ جهانی را در این کتاب بسیار جالب دانست.
بوطیقای بهار
کامیار عابدی نیز درباره شعر ملکالشعرای بهار گفت: به نکاتی اشاره میکنم که در نقد و تحلیل و بررسیهای ادبی ما کمتر به آنها توجه شده باشد. نخست اینکه هنرنمایی اصلی ملکالشعرا در قصیده است، گرچه او مثنوی، غزل و قطعه نیز دارد و در میان اینها آثار برجسته و شهرتیافتهای نیز دیده میشود. توانمندی اصلیاش در جلد اول دیوان و قصیدههای او است و به حق گفتهاند یکی از بزرگترین قصیدهسرایان تاریخ ادب فارسی است.
این منتقد ادبی توضیح داد: قصیده شعری است که در آن استحکام زبان بسیار مهم است. قصیده براساس سخنوری شکل میگیرد و پیش میرود. اما در غزل تصویر و خیال حرف اصلی را میزند. در قصاید بهار دو ویژگی دیده میشود؛ یکی همان استحکام زبان و سخنوری و دیگری اینکه چون شاعر مشروطه است، مسائل عصری یا مسائل مربوط به دو حوزه سیاست و اجتماع، مستقل یا درهمتنیده، در شعرهای او انعکاس یافته است. همین باعث میشود شعر ملکالشعرا از آن نگاه درونی رایج و مهم در غزل و دیگر انواع شعر دور باشد.
عابدی گفت: شاعرانی مثل نیما و شاملو به ویژگی اول انتقاد میکردند، چرا که بنای شعر نو بر تصویر و خیال نو بود و با استحکام و سخنوری میانهای نداشت. از سوی دیگر، کسانی چون حمیدی شیرازی و کمتر از او صورتگر در محافل ادبی و فرهنگی از ملکالشعرا انتقاد میکردند، چرا که اینان به معیارهای سخنوری قصیده در سبک خراسانی بسیار اهمیت میدادند. در حالیکه ملکالشعرا بیشتر به مسائل عصری توجه داشت و از ورود کلمههای گفتاری و معاصر به قصیدههای خود اِبا نداشت. باید توجه کرد که شعر بهار خود گرایش شعری پرقدرتی است که تعریفها و محدودههایی برای خودش دارد و بیچارچوب شکل نگرفته است. در واقع، ملکالشعرا با تلفیق دو نوع شعری قصیدهای با محتوای نو و مبتنی بر استحکام زبان و سخنوری پدید آورد که به مسائل سیاسی و اجتماعی میپردازد. پس، ما باید کارهای او را براساس همین تعریف جدید از شعر بسنجیم و بررسی کنیم.
او تصریح کرد: بهار شعر را مرواریدی از دریای عقل تعریف میکند. خیلیها این تعریف را بهکار میبرند، اما توجه ندارند که این تعریف مطابق با بوطیقای شعر بهار و در پرتو مسائل عصری مطرح شده است. اگر بخواهیم شعر بهار را با شاعران قدیم خود مقایسه کنیم، شاید بتوانیم از ناصرخسرو و انوری نشانههایی بیابیم. من به نشانهای مبنی بر علاقه خاص بهار به ناصرخسرو برنخوردم، ولی در خاطرات مهرداد بهار اشاره شده که ملکالشعرا بسیاری از قصیدههای انوری را از حفظ بوده و گاهی هنگام پیادهروی برای مهرداد میخوانده است. بهار مثل انوری قادر است که بسیار نرم و روان شعر بگوید، اما تفاوت این دو در این است که انوری رو به امیران و پادشاهان شعر میگوید و بهار رو به مردم؛ یعنی آن مرجعی که این دو از او کسب تکلیف و اعتبار میکنند به کل متفاوت است. در شباهت و تفاوت بهار با ناصرخسرو باید گفت که ملکالشعرا مانند ناصرخسرو یک ایدئولوژی دارد. ایدئولوژی ناصرخسرو در کلام، ولایت، امامت و خرد مذهب اسماعیلی خلاصه میشود، اما ایدئولوژی بهار آزادی و استقلال ایران است.
این پژوهشگر ادامه داد: بهار افزون بر اینکه شاعر بسیار خوبی است، ادیب بسیار مهمی هم هست. البته منظورم از ادیب پژوهشگر بهمعنای نسخهشناس نیست. گرچه ملکالشعرا نیز گاهی با نسخهها سروکار دارد، کار او معطوف به جوهر ادب و زبان است و بیشتر به تحلیل متن و زبان میپردازد. از دیگر سو، ملکالشعرا روزنامهنگار است و از اینجا به سمت تکاپوهای سیاسی و اجتماعی میرود. او هم وارد مجلس شد و هم دوره کوتاهی وزیر بود. در کشور ما احزاب قدرتمند نیستند، پس بخشی از روزنامهنگاران وارد سیاست میشوند.
او در ادامه توضیح داد که شاعران و ادیبانی مثل نیما و علیاکبر دهخدا با اینکه نقدهایی بر ملکالشعرا یا رقابتهایی با او داشتند، بارها به جایگاه و موقعیت ادبی بالای او اشاره کردهاند و گفت: نیما در نامه به احمد نیکوهمت مینویسد، ما در دوران جوانی در محافل ادبی در یک خط قرار داشتیم و هدفمان یکی بود، ولی آرای ادبی ما مختلف شد و از هم دور شدیم، اما تأکید میکند که بهار یگانه استاد به سبک قدیم در زمان ما بود. علاوه بر این در یادداشتهای روزانه خود نیز ضمن اشاره به موارد اختلاف نظرشان از بهار تعریف و تمجید کرده است و حتی مینویسد: «مسلمترین و بزرگترین و نایابترین شاعر زمان ما به سبک قدیم بهار بود که در زمان ما آشکار شد. شبیه بود به معجزهای از نظر فصاحت و بلاغت الفاظ. او قویترین شاعر بهمعنای رویای شاعری و خیال نبود. اما قویترین شاعر بهمعنای فصاحت لفظ بود و بهمعنای بلاغت و رسایی در بیان مطالبی خاص که در قالب قدیم بیان آن ممکن نبود.»
عابدی افزود: وقتی عباس مهرین شوشتری بعد از سالها زندگی در هندوستان به ایران میآید، برای نگارش جلد پایانی تاریخ ادبی خود از علیاکبر دهخدا کمک میگیرد. او از علیاکبر دهخدا میخواهد فهرستی از شاعران ماهر آن زمانه (اواخر قاجار و اوایل دوران رضاشاهی) را در اختیارش بگذارد. شوشتری میگوید «ایشان فرمودند من تنها یک تن در نظر دارم که خلقتاً شاعر است و غیر از او به مفهوم حقیقی به شاعری در تهران نظر ندارم. شگفتی نمودم و پرسیدم آن شاعر کیست، فرمودند: محمدتقی بهار.»
او در بخش دوم سخنان خود به مجموعهای از آثار نظم و نثر گردآوریشده بهار از دهه 1360 تا کنون اشاره کرد. این فهرست شامل جلد دوم «تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران» به کوشش مهرداد بهار، دیوان بهار براساس شعرهای تازه یافته زیر نظر محمد ملکزاده، نامههای بهار به ادبا دانشمندان و دوستانش به کوشش علی میرانصاری، ویرایش جدید شعرهای ملکالشعرای بهار براساس شعرهای منتشرنشده یا نسخههای پراکنده، «شاهنامه» بالینی ملکالشعرای بهار همراه با حاشیهنویسیهای او به کوشش علی میرانصاری، «ترانههای بهار» گردآوری یحیی معاصر، دستنویسی ناتمام از ملکالشعرای بهار به ضمیمه آیینه میراث به دست میرانصاری، «دلمشغولیهای بهار» اثر ناصرالدین پروین در انتشارات جهان کتاب، «دیوان ملکالشعرا بهار» گردآورده سیدمحمود فرخخراسانی و به کوشش مجتبی مجرد و سیدامین منصوری و «تاریخچه سه سال و نیمه ما و جنگ» به کوشش کاوه بیات بود. او بیان کرد که محمد گلبن پیش از مرگ در مکالمهای تلفنی از این خبر داده که تعدادی دیگر از مقالات ملکالشعرا را از روزنامههای قدیمی گردآورده و به ناشری سپرده است و ابزار امیدواری کرد که این کار زودتر منتشر شود.
عابدی توضیح داد: «تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران» اولینبار در سال 1303 به کوشش مهرداد بهار منتشر شد. این کتاب درباره اواخر دوره قاجار بود و در آن زمان منتشر نشد، چون این جلد به مسائل سیاسی و اجتماعیای میپرداخت که منجر به روی کار آمدن رضاشاه شد و ملکالشعرا نگاه مستقل خودش را به موضوع داشت. بعد از انقلاب، مهرداد بهار اینها را از روی نسخهها و روزنامههای قدیمی گردآوری و منتشر کرد.
او درباره دستنویس ناتمام بهار به ضمیمه آینه میراث، توضیح داد: این کتاب ترجمه بخشی از کتاب تاریخ عمومی به زبان عربی بزرگی به نام «میوه روشنی در طول زمان» از نویسندهای لبنانی مسیحی است که در 1873 در بیروت منتشر شده است. بهار در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم این بخش را برگردانده و بیشتر روی بخشهای تاریخ باستان، تاریخ مادها و هخامنشیان تمرکز داشته است.
کامیار عابدی در ادامه گفت: در سالهای اخیر، ناصرالدین پروین، پژوهشگر حوزه تاریخ روزنامهنگاری، در «دلمشغولیهای بهار» 52 مقاله سیاسی اجتماعی بهار را همراه با تحقیق و تألیفی مفصل درباره این مقالهها و سویه اجتماعی سیاسی آنها منتشر کرد. این کتاب همه مقالات سیاسی ملکالشعرای بهار را دربرنمیگیرد.
او درباره دیوان بهار به کوشش مجتبی مجرد و سیدامین منصوری، گفت: پیش از اینها محمود فرخ مجموعهای از شعرهای بهار را از دوستان و دوستداران او گردآوری میکند. این کار به کتابخانه دانشگاه فردوسی مشهد منتقل میشود و این دو پژوهشگر ایرانی آن را منتشر میکنند. من هنوز این دیوان را نخواندم، ولی از قرار شامل 3500 بیت تازهیاب است. خود محمود فرخ در مورد بعضی از این ابیات تردید داشت و متأسفانه این دیوان زمانی منتشر شده که دکتر حسین خطیبی دیگر در میان ما نیست تا این کار را با نگاهی سبکشناسانه بررسی کند.
او در ادامه درباره کتاب «مرغ سحر» گفت: اهمیت این کتاب در سه موضوع خلاصه میشود. اول اینکه این کتاب جزئیات بسیار جالبتوجهی را از زندگی ملکالشعرای بهار در دو دههی 1310 و 1320 در اختیار ما قرار میدهد. نویسنده بخشی از زندگی روزانه ملکالشعرا، ارتباط او با ادبا و سیاستمداران، دوره تبعید و اقامت در اصفهان، چگونگی رهایی دوباره و بهخصوص سالهای بیماری و سفر او به سوییس را با جزئیات بازگو میکند. من با ذکر مأخذ، از حرفهای جدید بیانشده در این بخشها در ویرایش دوم «به یاد میهن» استفاده کردم که همین سبب اهمیت این کتاب میشود. این کتاب در کنار مقالات فرزندان و آشنایان بهار منبع تکمیلی جالبی برای شناخت زندگی درونی، روزمره و وقایع دو دهه پایانی زندگی بهار است. همچنین این کتاب اطلاعاتی درباره زندگی و آرای فرزندان او ارائه میکند.
عابدی افزود: پروانه بهار بهسبب شغل همسر اول و دوم خود در اروپا و امریکا زندگی کرده است. او در بخش دوم این کتاب از نگاه خانمی که بعد از جنگ جهانی دوم به اروپا رفته است، درباره مسائل فرهنگی و آموزشی، تحصیل، کار و فعالیتهای خود مینویسند. او در مقابل موضوعاتی مانند تبعیض زنان و تبعیض نژادی کنار مارتین لوترکینگ و دیگران میایستد که این خود بخشی از تاریخ فرهنگی آمریکا و جهان محسوب میشود.
عابدی در پایان به ثبت اشتباه چند اسم بر اثر اتکا به حافظه شفاهی اشاره کرد و توضیح داد که آقای دانش همان سیدنورالله ایرانپرست است که اوایل انقلاب شرحی بر کلیات سعدی نوشته و مترجم است؛ ذکاءالدوله معلم فارسی احمدشاه نبوده است؛ آن کتابدار ایرانی در کتابخانه ملی پاریس علی مظاهری بوده است نه مظفری. او بعدها، پژوهشگر و استاد جامعهشناسی تاریخی دانشگاه سوربن میشود و با ملکالشعرای بهار مکاتبه داشته است.
پروانه یگانه
چهرزاد بهار سخنان خود را با شعری از پدرش ملکالشعرای بهار آغاز کرد و گفت: پروانه یکی از مهربانترین فرزندان بهار است. او در هنگام بیماری و تنهایی، پدر را تنها نگذاشت و در زمان بستری در بیمارستانی در کوههای سوییس یا سفرهای او به شهرهای سوییس همراهی کرد. علاوه بر این، پروانه نویسنده خوبی است و در آمریکا کتابی با عنوان «دختر شاه» به زبان انگلیسی منتشر کرده است که حالوهوایی مشابه اثر اخیرش دارد و بسیار موفق بوده است. همچنین با پشتکار بسیار همراه با دو تریبت دو فرزند توانست فوقلیسانس کتابداری بگیرد و سالها در بانک جهانی کتابداری کند.
او ادامه داد: پروانه سه مرحله از زندگی خود را در آمریکا شرح میدهد، ولی مهمترین آن مرحلهای است که زمان بستری و در سفرهای بعد از آن کنار پدر بوده و آن را در این کتاب بهخوبی آورده است. افزون بر این، او دورهای از زندگی خود در آمریکا را شرح میدهد که بیشباهت به جریانهای این روزهای دنیا و بهخصوص آمریکا نیست. او از مشارکت خود در مساله زنان، سیاهپوستان، قیام مردم علیه جنگ ویتنام سخن میگوید. پروانه در تمام این کارها موفق بوده و حتی در خصوص حقوق زنان مدال افتخار گرفته است. او در این آزادیخواهی و تمایل به برقراری تساوی میان انسانها از پدر بسیار تأثیر گرفته است. پدر همیشه در این باره سخن میگفت و به آزادی آدمی و انسانیت علاقهمند بود.
چهرزاد بهار اظهار کرد: پروانه هر سال به ایران میآمد. اما متأسفانه الان به سبب سن و سال دیگر امکان سفر ندارد. ولی هنوز دست از نوشتن بر نمیدارد. چند روز پیش به من گفت که مشغول نوشتن درباره لزنیه است؛ یعنی شهری در کوهستان سوییس که بیمارستان مخصوص بیماران ریوی در آنجا است و پدر یکسالواندی در آنجا بستری بود. پروانه در زمان بستری پدر در هتلی نزدیک بیمارستان اقامت میکند و از پدر مراقبت میکند. اگر پروانه نبود پدر بیشتر زجر میکشید و ممکن بود نماند و زودتر برگردد. من فقط همین را میگویم که پروانه زنی است یگانه. من او را عاشقانه دوست دارم. هر شب با هم حرف میزنیم و در دنیای مجازی همدیگر را میبینیم. این کتاب سالها پیش در دو چاپ منتشر شد و بعد متوقف شد. حالا جهان کتاب آن را در قالبی زیبا در اختیار ملت ایران گذاشته است. بخشی از این چاپ را برای پروانه فرستادیم تا ایرانیان مقیم خارج از کشور نیز از آن استفاده کنند.