به گزارش مشرق، شاید برایتان جالب باشد که بدانید مرحوم کیومرث صابریفومنی معروف به «گلآقا» سالها با شهید رجایی همکار بودهاست. آنها در ابتدا در یک مدرسه با هم تدریس میکردند و بعدها در زمان وزارت آموزشوپرورش شهید رجایی، کماکان گلآقا با او همکار بودهاست. این همکاری خاطراتی شیرین را پدید آوردهاست که گوشهای از آن در کتابی با عنوان «خاطراتگلآقا» توسط موسسه چاپونشر عروج منتشر شده. یکی از خاطراتی که در این کتاب برایم جالب بود مربوط میشود به زمان وزارت شهید رجایی:
«آقای رجایی خیلی پرکار بود. به دلیل اینکه از اول صبح کارش را شروع میکرد و در طول روز هیچ استراحتی نداشت در جلساتی که بعدازظهر با معاونان و مسؤولان وزارتخانه داشت گاه از فرط خستگی حالت چرت به او دست میداد که مشاهده آن برای دیگران صورتخوشی نداشت.
این امر ما را وادار کرد تا در نخستوزیری در اتاق مجاور کارش که یک اتاق کوچک بود، برای او یک موقعیتی ایجاد کنیم که دقایقی استراحت کند، چون از آن طرف هم گاه تا پاسی از شب جلسات او ادامه داشت.
من بهدلیل اینکه خیلی با او نزدیک و صمیمی بودم تا ایشان داخل اتاق میرفت که استراحت کند در را از پشت میبستم. گاهی وقتها به در میزد که آقا من کار دارم! میگفتم: «کار داشتهباشی یا نداشتهباشی در قفل است و باید نیمساعت بخوابی!»
بعد از دو سه روز که دید مساله خیلی جدی است و من نمیگذارم کسی در را باز کند یک روز آمد و به من گفت: «آقای صابری، این بازیها چیه که با من میکنی؟» گفتم: «در وزارت آموزشوپرورش با شما بودم، در این ساعت یک چرتی به شما دست میدهد. نیمساعت تمام کارها را تعطیل کنید و این نیمساعت را بخوابید.»
البته اول برای ایشان خیلی سخت بود که حتی همین نیمساعت را هم کار نکنند ولی بعد وقتی اثراتش را دید که در جلسات خیلی سرحال است، گفت: «خدا پدرت را بیامرزد چه راهحل خوبی پیشنهاد کردی». با این حال من با عاطفه زیادی که نسبت به ایشان داشتم باز کماکان در را به روی او قفل میکردم،با خودم میگفتم نفس وجود کار برایش وسوسهانگیز است و اگر کوتاه بیایم فکر میکند در این نیمساعت استراحت کارها تعطیل میشود و دوباره قید خواب را میزند، لذا در را میبستم و کلید را هم با خودم میبردم. ایشان هم که عملا میدید در بسته است با خود میگفت حالا که در بسته است بهتر است بخوابم.»