به گزارش مشرق، سال گذشته و در سیزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» مستندی روی پرده رفت که در روز نمایشش اتفاقات جالبی در پردیس چارسو رخ داد و پس از نمایش آن نیز در اتفاقی که کمتر شاهد بودهایم، مسعود فراستی لب به تحسین این مستند گشود و درباره این فیلم گفت: «حال من خوب است چون فیلم خوب دیدهام. وقتی به همه شما نگاه میکنم میبینم حال همه شما هم خوب است، چراکه امیرحسین کارش را بلد است و اگر او به کارش باور نداشت و این کار را بلد نبود، نمیتوانست آن را به شما منتقل کند». صحبت از مستند «خاطرات موتورسیکلت» است. مستندی که برای اولین بار یکی از بخشهای ناشناخته و کمتر پرداخته شده دفاع مقدس را به تصویر کشیده است و در لایه زیرین نیز به بهانه نزدیک شدن به دسته موتورسواران جنگهای نامنظم مخاطب را با ابعاد جدیدتری از شخصیت شهید مصطفی چمران آشنا میکند. به بهانه عرضه اینترنتی این مستند تحسین شده که سال گذشته توانست جایزه اول بخش شهید آوینی جشنواره سینما حقیقت را از آن خود کند، با امیرحسین نوروزی، کارگردان و تهیهکننده «خاطرات موتورسیکلت» گفتوگو کردهایم.
ایده این مستند از کجا آمد و تیم مستندساز چطور به این موتورسواران دست پیدا کرد؟
بخش عمده زحمات پیشتولید و البته طرح اولیه مستند به عهده آقای سامان مختاری بود که از سال1395 آن را شروع کردند اما کار تولید و فیلمبرداری در سالهای96 و 97 انجام شد. ایده را سامان مختاری چند سال پیش از بین خبرها پیدا کرده بودند و در یکی از روزنامهها خبری درباره شخصیت محوری فیلم یعنی آقای جلیل نقاد را خوانده بود و همین خبر بهانهای شد تا ایشان جلیل نقاد یا همان جلیل پاکوتاه را پیدا کند و کمکم ایده ساخت فیلم براساس شکلگیری دسته موتورسواران توسط شهید چمران برای جنگهای نامنظم شکل گرفت. پژوهش را از ایشان شروع کرده بودند و با دریافت این موضوع که آقا جلیل در ستاد جنگهای نامنظم رزمنده و موتور سوار بوده دیگر عزیزان ستاد جنگهای نامنظم و موتورسواران هم پیدا شدند و در ادامه از طرف خانه مستند دعوت شدم تا ساخت فیلم را برعهده بگیرم.
مستند خاطرات موتورسیکلت بیشتر درباره چمران است یا گروه موتورسواران. چون به نظرم نوع روایت به شکلی تنظیم شده که مخاطب با نگاه موتورسواران به چمران برسد؟
صورت روایت و قصه بیشتر درباره جوانان موتورسوار و چگونگی رفتن آنها به جبهه و کمی بیشتر از بقیه به جلیل نقاد توجه شده و شروع و انتهای فیلم درباره اوست، اما درون و زیر متن فیلم مربوط به شیفتگی این عزیزان نسبت به شهید چمران است؛ چراکه شهید چمران این افراد را دور هم جمع کرد و بهگونهای با این افراد رفتار کرد که همه آنها به معنای واقعی کلمه شیفته و دلداده مرام و منش شهید چمران بودند.
به هرحال درباره دسته موتورسواران تاکنون به جز اشاره خیلی کوچکی در کتاب «کوچه نقاشها» هیچ جای دیگری درباره آنها صحبت نشده و در واقع «خاطرات موتورسیکلت» قصه جوانانی است که شهید چمران کشفشان کرد.
چمرانی که در این مستند روایت میشود بیشتر چمران آدمهای لوتی و خیابانی است. آیا این روایت یکطرفه از چمران نبود؟
هر اثری و هر فیلمسازی در یک کار توان پرداختن به بخش یا بخشهایی از زندگی یا شخصیتها را دارد و مسلماً نمیتواند تمام زوایای یک شخصیت را پرداخت کند، انتخاب بُعدی از یک شخصیت به معنای روایت یک طرفه نیست. قصه آدمهای این مستند با مثلاً کاراکترهای فیلم «اخراجیها» کاملاً متفاوت است. بافت فکری، فرهنگی و اجتماعی موتورسوارانی که با شهید چمران به جبهه رفتند یکدست نیست. در «خاطرات موتورسیکلت» اصلاً دنبال این موضوع نبودیم که نشان دهیم این آدمها افراد خاصی هستند و از فضای جبهه و جامعه پرت هستند. در نهایت میخواهیم بگوییم اینها در قضاوت اولیه ما افراد سلحشور و مبارزی نبودند، در حالی که میبینیم در شخصیت شهید مصطفی چمران گوهری وجود دارد که برخلاف بقیه مردم، اینگونه افراد را از روی ظاهر قصاوت نمیکند و از آنها یک قهرمان و مدافع کشور و مملکت میسازد.
در بخشی از مستند شاهد تمرکز روی آن موتورسوار ساکت (جلیل نقاد) هستیم و از باقی روایتها جا میمانیم. آیا این مسأله تعمدی بود یا در طول کار تصمیم گرفته شد این مدلی جلو برود؟
وقتی سامان مختاری، جلیل قناد را پیدا کرد از ابتدا بهخاطر جذابیت این نقش قرار بود محور و پایه فیلم باشد اما وقتی با او روبهرو شد ماجرا متفاوت شد. ما میدانستیم که بنا بر محدودیت آقا جلیل، در
سخن گفتن نمیتوانیم کاملاً بر ایشان متمرکز شویم مخصوصاً که خانواده هم مایل به حضور جلوی دوربین نبودند. البته ما از ابتدا هم قصد داشتیم با تعدادی از موتورسواران به این حرکت بپردازیم؛ همانطور که از اسم فیلم پیداست. اما به هرحال بهخاطر آسیبهایی که جلیل نقاد از دوران جنگ دیده بود و پس از آن هم فراموش شده بود، دوست داشتیم به شکلی از او دلجویی کنیم چون گوشهگیری و انزوای جلیل ما را اذیت میکرد. به این نتیجه رسیدیم که باید کاری برای جلیل کنیم و در مجموع تصمیم گرفتیم فیلم «خاطرات موتورسیکلت» باشد و روایتی باشد از حضور این جوانان در جنگ و البته تاثیری که شهید چمران بر روی آنها داشت.
جذابیت موتورسواری حتی در دوران کنونی که وسایل تفریحی زیادی هم برای جوانان ایجادشده است حفظ شده. آیا تصور نمیکردید مستندش به یک مستند ورزشی تبدیل شود؟
مستند ورزشی تعاریف خودش را دارد و پرداختن به جزییات ورزش یا ورزشکار در آن لازم است . از طرف دیگر «خاطرات موتورسیکلت» یک مستند پرتره صرف هم نیست.
برای این مستند چقدر پژوهش انجام شد؟
حدود هفت ماه پژوهش کتابخانهای، میدانی، نتبرداری، آرشیو فیلم و عکس و مطبوعات و آرشیوهای شخصی توسط سامان مختاری و همسرش به طول انجامید. در واقع سامان به صورت اتفاقی به اسم «جلیل نقاد» رسید و پیدایش کرد. موقعیت و شرایط جلیل نامشخص بود. چند روزی اطراف مغازهاش که تعویض روغنموتور داشت، میچرخید و متوجه شد که شخصیت او قابلیت مستند شدن دارد و طی همین رفتوآمدها به او نزدیک شد. جلیل قدرت تکلم نداشت و چون سالها مورد بیتوجهی قرار گرفته بود، چندان موافق ساخت مستند نبود. پس از پیگیریهای مکرر کاغذی به سامان داد که اسامی افرادی همچون فاطمه نواب صفوی، سیدابوالفضل کاظمی (راوی کتاب کوچه نقاشها)، عباس لاهوتی، اسماعیل و حسن شاهحسینی (از موتورسواران آن دوره) و چند اسم دیگر بود در ادامه به سراغ این افراد رفتیم و پس از اینکه جلیل ما را با این اشخاص آشنا کرد، متوجه شدیم که کتاب «کوچه نقاشها» نوشته شده و در آن فقط در حد دو صفحه به ماجرای حضور موتورسواران در جبهه اشاره شده است. جلب رضایت این افراد و قانع کردنشان برای حضور در مستند، کمی زمانبر بود ولی انجام شد.
به نظر سازنده آیا این مستند میتواند چمران خوبی برای مخاطب نشان دهد یا خیر؟
امیدوارم که اینگونه بوده باشد؛ چراکه تمام سعی ما هم بر این بوده است. شبی که فیلم در جشنواره سینماحقیقت رونمایی شد و روی سن و در مقابل تماشاگران قرار گرفتم، برایم جالب بود که مخاطبان این فیلم مثل علاقهمندان شهید چمران و جهان این شهید بزرگوار، رنگارنگ و از طیفهای مختلف بودند. شهید چمران با تکیه بر سرالاسرار عالم یعنی محبت و احترام گذاشتن به همگی و به رسمیت شناختن آنها، افراد را جذب کرده و از زندگی روزمره متوجه آرمانهای والا میکرد؛ اینکه تماشاچیان این مستند هم از طیفهای مختلف فکری و با پوششها و تیپهای مختلف بودند برای من خوشحالکننده بود. ضمن اینکه یک درس جدی هم برایم داشت که باید در آثار مستند نکاتی را رعایت کنم که از طریق آن از این مرزبندیهای ظاهری و جزیی فاصله بگیریم و همدیگر را درک کنیم.
*صبح نو