دکتر پروانه صفایىمقدم - روانشناس بالینى
تحریریه زندگی آنلاین : بعضی زن و شوهرها هستند که هیچ حرفی برای گفتن با یکدیگر ندارند و هر زمان که تنها میشوند، هر کدام به اتاق خودشان میروند یا سرگرم کارهای مورد علاقهشان میشوند. به نقل از زندگی سالم، مشکل وقتی جدیتر میشود که آنها به محض دیدن یک دوست یا فامیل زبان باز میکنند و کلی حرف نگفته دارند حتی درباره همسرشان! اختلال «کوری عاطفی» یعنی این که زن و مرد در زندگی مشترک حرفی برای گفتن ندارند و هر کدام از آنها در عین این که در یک خانه هستند، اما در اتاق خود یا مشغول کار خودشان هستند. اگر زندگی مشترک شما هم دچار چنین وضعیتی شده است، احتمالاً دچار کوری عاطفی شدهاید و خیلی زود باید به فکر چاره باشید. کوری عاطفی چگونه شکل میگیرد؟
بیشتر بخوانید:
معمولاً دلایل زیادی طی سالها دست به دست هم داده تا بالاخره این مسئله به وجود آمده است. وقتی دختر و پسری بدون شناخت با هم ازدواج میکنند، بعد از مدتی ممکن است متوجه شوند که دو دنیای کاملاً متفاوت دارند. به طور مثال ممکن است هر حرفی که یکی از آنها میزند، برای دیگری جذابیت نداشته یا حتی آزاردهنده و مسخره باشد. طبیعی است که پس از مدتی همان گفتوگوهای اولیه هم از بین میرود و زوجین ترجیح میدهند کلاً سکوت کنند تا بحث و مشکلی به وجود نیاید. در این بین، اگر هر دو طرف کمحرف و درونگرا باشند این قضیه برایشان ناراحتکننده نیست. مشکل آن جا جدی میشود که یکی کمحرف و دیگری بسیار اجتماعی و حراف است. در ضمن این مشکل زمانی به خطرناکترین حالت خود میرسد که دو طرف حرف مشترک و جذابی برای هم ندارند و به این دلیل به سکوت پناه میبرند. وقتى فاصلهها زیاد میشود. این موضوع اغلب بین زوجهایی پیش میآید که یکی از افراد بسیار درونگراست و دیگری بسیار برونگرا؛ یعنی احتمال رسیدن این افراد به کوری عاطفی خیلی بیشتر است. این مشکل اغلب به این صورت است که در عین حال که زن و شوهر حرفی با همدیگر ندارند، اما وقتی در کنار خویشاوندان خود یا دیگران قرار میگیرند حرفهای نگفته زیادی دارند که تازه میتوانند آنها را بشنوند و حتی تعجب میکنند که چرا زودتر آن را مطرح نکردهاند.
بیشتر بخوانید:
تیپهای شخصیتی
معمولاً اگر دو تیپ شخصیتی برونگرا با همدیگر ازدواج کنند ممکن است یا خیلی دیر به کوری عاطفی برسند و یا اصلاً به این مرحله نرسند، چون هر دو بسیار پرشور و هیجان هستند و در مورد همه چیز با هم حرف میزنند. این افراد اغلب دنبال محرکهای بیرونی هستند. دو فرد درونگرا هم وقتی در کنار هم قرار میگیرند احتمالاً به کوری عاطفی نمیرسند، چون آنها یا اصلاً زیاد با هم حرف نمیزنند و یا اگر حرف بزنند هم بیشتر برحسب ضرورت خواهد بود، اما کوری عاطفی بیشتر بین زوجهایی اتفاق میافتد که یک طرف درونگرا و دیگری برونگرا است. در این حالت فرد درونگرا حرف زیادی برای گفتن ندارد، در حالی که فرد برونگرا کلی حرف برای گفتن دارد و خیلی هم حرف میزند، اما چون اشتیاقی از طرف مقابلاش نمیبیند، به تدریج به طرف دیگران گرایش پیدا میکند. فرد درونگرا هم، چون اشتیاقی برای شنیدن ندارد فرد برونگرا را هم به نوعی از خودش دور میکند.
رسیدن به مرحله کوری عاطفی فقط وابسته به تیپ شخصیتی افراد نیست، بلکه این موضوع به سبک و شیوه تربیت افراد هم برمیگردد. احساس امنیت، عشق و تعلقخاطر و نیاز افراد در این خصوص بسیار مهم است و همه اینها کمک میکند تا افراد بتوانند راحتتر با هم صحبت کنند؛ مثلاً امکان دارد ظرف نیاز یک طرف رابطه بزرگتر باشد و دیگری کوچکتر؛ به همینخاطر اینگونه تفاوتها افراد را با مشکلات بیشتری روبهرو میکند.
مراحل رسیدن به کوری عاطفی
رسیدن به کوری عاطفی چند مرحله دارد که افراد معمولاً با عبور از چنین مراحلی به چنین جایگاهى مىرسند. طبیعی است وقتی دو نفر با هم ازدواج میکنند تعارضات زیادی بین آنها وجود خواهد داشت، زیرا هنوز فهم مشترکی از بعضی مسائل پیدا نکردهاند؛ بنابراین زودتر به تعارض برمیخورند. فراموش نکنیم در واقع با هر کسی بیشتر تعامل داشته باشیم بالاخره روزی هم به تعارض میرسیم. پس در واقع «تعارض» بخش اجتنابناپذیر زندگی زناشویی است، اما اگر این تعارض ادامه پیدا کند و مهارت حل مسئله را نیاموزیم دامنه این تعارضات ادامهدار خواهد شد. مرحله یا فاز دوم، رنجش و عصبانیت است. با توجه به این که افراد معمولاً دعوا را رها نمیکنند بلکه اغلب همدیگر را سرزنش میکنند باعث رنجش و عصبانیت همدیگر میشوند و به این ترتیب وارد مرحله سوم میشوند که «طرد» طرف مقابل است. در این شرایط ممکن است یکی از طرفین ترجیح بدهد رابطه را ترک کند، چون به این نتیجه رسیده که بحث کردن فایدهای ندارد. اگر این مخالفتها و رنجشها ادامهدار باشد به مرحله طرد میرسند. مرحله بعد هم «سرکوب» است. وقتی دو طرف شروع به سرکوب احساسات مثبت یا منفی خود میکنند دچار نوعی کرختی و سرخوردگی عاطفی میشوند، چون وقتی با کسی مخالفت کنیم، از او رنجش داریم و سرزنشاش میکنیم، ولی باز هم فایدهای ندارد و هیچ کدام از اینها جواب نمیدهد و ما را به خواسته خود که برقراری تعامل و ارتباط بود نمیرساند، طبیعی است که سرخورده میشویم و در لاک خود فرو میرویم. در این زمان مراودات زن و مرد در حد رفع مایحتاج روزانه و امورات بچهها خواهد بود؛ ضمن این که صمیمیت عاطفی هم از بین خواهد رفت.
بیسوادى عاطفى. وقتی ما از لحاظ عاطفی نمیتوانیم به غنای لازم برسیم به این ترتیب نوعی بیسوادی عاطفی به تدریج در میان مردم نفوذ پیدا میکند و وقتی سوادی در این زمینه نداشته باشیم نمیتوانیم موفقیتی هم در این خصوص حاصل کنیم. گاهی ما از توصیف بسیاری از هیجانات خود عاجز هستیم و در «تفکر احساسی» خود مشکل داریم و نمیتوانیم نمایش درستی از احساسات خود داشته باشیم. یعنی رفتار، عمل و «تفکر بیرونی» ما با «تفکر احساسیمان» در مغایرت خواهد بود. به این ترتیب در شناسایی احساسات، توصیف و به کارگیری آنها مشکل داریم و از مهارت کافی در این زمینه برخوردار نیستیم؛ بنابراین به اصطلاح دچار همان کوری عاطفی خواهیم بود که اصطلاحاً به آن «الکسی تایما» هم گفته میشود.
بیشتر بخوانید:
توجه داشته باشیم گفتوگوی مؤثر نقش بسیار مهمی در زندگی دارد؛ به ویژه در زندگی مشترک پایه بسیار مهم روابط عاطفی به شمار میرود. وقتی درک متقابلی از احساسات یکدیگر نداشته باشیم حرفهایمان هم زود تمام میشود. مرگ عاطفى همسران چهارمرحله دارد:
مرحله 1: مخالفت
در زمینه عاطفی و در زندگی زناشویی این مسأله به کرات اتفاق میافتد زیرا تعداد تعاملات میان فردی زوجین خیلی زیادتر از انواع دیگر روابط است و به همین نسبت احتمال بروز اختلاف میان آنها بیشتر است. اگر مخالفتهای کوچک خود را بیان نکنید و با توجه به تعداد موارد پیش آمده، از خیر مطرح کردن آنها بگذرید، این مخالفتهای کوچک جمع شده و کمکم به علامت هشداردهنده بعدی یعنی رنجش و عصبانیت تبدیل میشود.
مرحله 2: رنجش و عصبانیت
در این مرحله شما فرد مقابل را سرزنش و ملامت میکنید و فرد مقابل هم عکسالعمل نشان میدهد و شما را مورد حمله قرار میدهد. خیلی مواقع که سر موضوع کوچک و بیربطی دعوای بزرگی راه میافتد علت آن را باید در جای دیگر و موضوع دیگری جستوجو کنید.
بیشتر بخوانید:
مرحله 3: عدم پذیرش و طرد
بعد از یک دعوای مفصل، در را به هم میکوبید و از منزل خارج میشوید. شما در منزل و زیر یک سقف هستید ولی به یکدیگر بیاعتنایی میکنید و یکدیگر را مورد بیتوجهی قرار میدهید. در واقع طرف مقابل را هم از دیده و هم از دل بیرون میکنید. بیشتر جداییها و طلاقها در این مرحله اتفاق میافتد.
مرحله 4: سرکوب
سرکوبی نوعی احساس کرخی و بیحسی است. شما دیگر احساسات منفی خود را حس نمیکنید، اما در مقابل، بهای بزرگی میپردازید و دیگر احساسات مثبت خود را نیز لمس و درک نخواهید کرد. آنچه این مرحله را فاجعهآمیز میکند نوع رابطهای است که بین زوجین وجود دارد. به این ترتیب که همه چیز خوب و مرتب به نظر میرسد و طرفین به ظاهر زندگی خوبی در کنار یکدیگر دارند، اما در واقع بسیاری از استعدادها و مهارتهای عاطفی خود را فراموش کردهاند و به یک جسد ماشینی و متحرک تبدیل شدهاند که زندگی محدود و بیطراوتی را دنبال میکند.
درمان طلاق عاطفی
طلاق عاطفی اگربه درستی و به موقع شناخته شود میتوان باکمک راهکارهای مناسب، جلوی پیامدها و آسیب جدی را گرفت، در این بخش به شرح کوتاهی از راهکارهای عمومی برای درمان طلاق عاطفی پرداخته میشود اما بنا به شرایط زندگی و روابط افراد، یکسری راههای اختصاصی وجود دارد که تنها با مراجعه به روانشناس و مشاوره میتوان از آنها بهره برد. گاهی پیامد یک اتفاق به اصطلاح کوچک میتواند وقایع غیرقابل جبران باشد، برخی مواقع کوتاه نیامدن و به اصطلاح من بودن دو طرف باعث بروز مشکلات میشود، پس تفکر و تدبیر در روند زندگی میتواند موجب تغییر رفتار و تبدیل وضعیت نابهسامان موجود به وضع ایدهآل شود.