سرویس سیاست مشرق- در حالی که در پیامد انفجارها و آتشسوزی های دو هفته اخیر، به ویژه انفجار در یکی از سوله های حساس و مهم تاسیسات هستهای نطنز، رسانههای صهیونیستی کارزار تبلیغاتی را با هدف القاء شکست جمهوری اسلامی در حظ «امنیت» خود شروع کردهاند و تلویحا از ادامه این رشته انفجارات و آتشسوزیها در صورت عدم تسلیم ایران می گویند، تحرکات جدیدی هم در جبهه اپوزیسیون داخل کشور به وجود آمده که به نوعی نقاب «نفاق» را از صورت برخی چهرهها کنار زده و خصومت و عناد ایشان را با نظام آشکار کرده است.
فاز جدید تحرکات نفاق داخلی، درست همزمان با تحرکات منسوب به سیا-موساد در حوزه عملیات ضدامنیتی، البته مسبوق به سابقه است، چه این که همین سال گذشته و در ماجرای غائله بنزین در آبانماه بود که درست روز نخست شروع آشوبها، متنی موسوم به «بیانیه 77 فعال سیاسی» منتشر شد که در آن خواستار آزا گذاشتن آشوب گران و محاکمه نیروهای حافظ امنیت شده بودند. این اصولا، خصلت جریان نفاق داخلی است که هر گاه احساس می کند نظام و کشور در موضع ضعف قرار گرفته، عنان خودداری از کف می دهد و منویات شوم درونی خود را آشکار می سازد.
همزمان با زنجیره اقدامات خرابکارانه در داخل کشور و کارزار سنگین تبلیغاتی حول آن در رسانههای خارجی، عدهای از عناصر رادیکال داخلی، شروع به هجمه و حمله مستقیم به ستون اصلی انسجام و استحکام و یکپارچگی کشور، یعنی رهبر انقلاب کردهاند.
مصطفی تاجزاده، عنصر رادیکال دو تشکیلات منحله مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب، و کسی که جز تئوریسینهای حزب بدیل مشارکت، یعنی «اتحاد ملت» نیز هست، در روزهای اخیر، ویدیویی منتشر کرده که در آن، بسیار وقیحانه و جسورانه، ضمن ردیف کردن انواع اتهامات به رهبر معظم انقلاب و متوجه کردن تقصیر تمام مشکلات کشور به ایشان، تلویحا خواستار «بازخواست» رهبری شده است.
این عنصر کارکشته و آموزشدیده «شبکه نفوذ» ، که در کنار سایر چهرههای وابسته به سازمان منحله مجاهدین انقلاب، همچون بهزاد نبوی، ابوالفضل قدیانی، سعید حجاریان، فیضالله عربسرخی، محسن آرمین، محسن امین زاده و... و. سابقه طولانی در طراحیهای ضد ولایت فقیه دارد، ظاهرا از دعاوی و ادعاهای تبلیغاتی اخیر صهیونیستها، جان تازه ای گرفته و حمله صریح و بیپرده را به ستون دوام و قوام کشور (زیر فشار همهجانبه و سهمگین نظام سلطه به کشور) آغاز کرده است و ظاهرا در این مسیر، پشتگرمی و فراغ بال بسیاری نیز احساس می کند.
به هر حال نمی توان کتمان کرد که این «محفل امنیتی» پیشگفته، به طرز عجیبی در همه دوران فعالیتهای شوم ضدولایی و ضدانقلابی خود، مستظهر به نیروهای حمایتی مرموزی بودهاند که هیچگاه اجازه ندادند آنان پاسخ خیانتهای خود را در حق نظام و کشور دریافت کنند. چه اگر چنین نبود، این محفل در فتنه سال 88، فتنه براندازی نظام مستقر، که مصداق فساد فی الارض است، نباید به اتهاماتی چون «اخلال در ترافیک» محاکمه می شدند!
امثال تاجزاده، زمانی که با «لپهای گل انداخته» (به تعبیر دکتر زاکانی در مناظره با تاجزاده) از زندان «قهرمانساز» نسبتا کوتاهمدت خود (در قیاس با بزرگی جرم ضدامنیتی خود) بیرون آمدند، چنان در عناد و دشمنی خود پشتگرم و دلگرم بودند که نوک پیکان حمله را از همان زمان به سمت راس نظام گرفتهاند و علیالظاهر، به واسطه همان «پشتگرمی» ها قصدی هم برای برخورد با نفرتپراکنی سیستمیک ایشان علیه نظام وجود ندارد.
اما این که چرا تاجزاده، چرا در این مقطع، درست همزمان با رجزخوانیهای صهیونیستها برای نظام، هجمه علنی به رهبری و درخواست خصمانه «بازخواست» از رهبری را مطرح می کند، البته برای آگاهان به ریشهشناسی شخصیتها و گروههای سیاسی، چندان دور از انتظار و و غیرمنتظره نیست. سوابق تاجزاده و همپالگیهای او در «محفل امنیتی» فوقالذکر، در تمام چهاردههای که از عمر انقلاب می گذرد، از این دست همنواییها و همراستاییهای غیرمستقیم و مستقیم با شبکه جهانی صهیونیسم کم ندارد. این دیگر مساله پنهانی نیست که اولین علم مخالفت با نظر و جایگاه ولی فقیه، و تقسیمبندی نظرات ولی فقیه به «مولوی» و «ارشادی» را بهزاد نبوی و مریدان و شاگردان او در سازمان مجاهدین انقلاب پایهگذاری کردند که ماجرای درگیری این طیف با آیتالله راستی کاشانی(نماینده حضرت امام در سازمان) و در نهایت انحلال سازمان را رقم زد.
اما ردپای این طیف (که تاجزاده عضو جداییناپذیر آن بوده و هست) هم در پارهای ابهامات پرونده کودتای نوژه دیده میشود (فرار کردن مسوولان سه رکن نظامی، تدارکاتی و سیاسی کودتا در پروندهای که سربازجوی آن سعید حجاریان، رفیق تاجزاده بود)، هم در ماجرای تلخ انفجار نخست وزیری در هشتم شهریور 60، هم در فراری دادن یکی از شاهمهرههای سازمان منافقین به نام سعید شاهسوندی که در عملیات مرصاد به چنگ نیروهای انقلاب افتاده بود، هم عدم رسیدگی و به نتیجه رساندن پرونده «قتلهای زنجیرهای» (که وزارت اطلاعات وقت در تسخیر وابستگان این طیف چون حجاریان، خسرو تهرانی، علی ربیعی، علی یونسی، حمید سرمدی و... بود)، هم در ماجرای فتنه کوی دانشگاه (که ردپای شخص تاجزاده در جایگاه معاون سیاسی وزیر کشور در تحریک و هدایت فتنه عیان بود)، هم ماجرای فتنه 88 و «ستاد 88» (که سناریونویسیهای تاجزاده و همان محفل امنیتی هنوز از یادها نرفته است)، هم مواضع و تبلیغات ضد محور مقاومت در ماجرای سوریه توسط شخص تاجزاده و نامه 200 پزشک «اصلاحطلب» به رییس جمهور قانونی سوریه در سال 90 و متهم کردن او به جنایت و درخواست کنارهگیری او (آن هم درست زمانی که با ورود گروههای تروریستی مسلح و تکفیری، دمشق و دولت قانونی سوریه در معرض سقوط و سوریه در آستانه تبدیل شدن به یک امارت تکفیری بود) و...
خروجی همه این پروندهها، که متاسفانه هیچکدام، هیچگاه بررسی کامل و دقیق و همهجانبه نشدند، در نهایت و کلیت، ضربات سهمگین به پیکره نظام به نفع دشمن صهیونیست بود.
البته، تاجزاده و همراهان او در محفل «امنیتی» های سابق، ابایی از آن ندارند که پروژه سوریهسازی ایران رخ دهد. آنان سال گذشته، در کمال خباثت تلاش کردند روی موج تبعات حاصل از اشتباه محض دولت در نحوه گران کردن بنزین سوار شوند و با فراخواندن نظام (به سبک همان نامه 200 پزشک اصلاحطلب به بشار اسد در اغاز بحران سوریه) به انفعال و بیعملی در برابر آشوب و شورش و طرح درخواست محاکمه نیروهای حافظ امنیت، طرح صهیونیستی را که از بیروت شروع شده و در بغداد ادامه یافته بود، به تهران بکشانند.
امروز هم که سرویسهای جاسوسی منطقهای و فرامنطقهای، روی ایجاد و تجمیع بحران اجتماعی در برخی مناطق حساس کشور از جمله خوزستان، به عنوان «ماشه» طرح سوریهسازی ایران، حساب ویژهای باز کردهاند، اگر به نقش سوء مدیریت استاندار این استان استراتژیک کشور در ایجاد زمینههای بحران (به ویژه در مساله نیشکر هفتتپه و آب رسانی به غیزانیه) و عقبه و پیوندهای سیاسی این مدیر اصلاح طلب، و البته اصرار عجیب روحانی به حفظ این مدیر ناکارآمد، نیک بنگریم، باز به همان «محفل امنیتی» فوقالذکر می رسیم که تاجزاده عضو بلافصل آن است. خبرگزاری خورنا (خبرگزاری اخبار خوزستان) در گزارشی(16 اردیبهشت 98) درباره شریعتی نوشت:
" غلامرضا شریعتی در سال 1388 عضو شورای مرکزی شعبه خوزستان و عضو کمیته پشتیبانی کشوری سازمان مجاهدین انقلاب و یکی از برنامه ریزان ارشد و سیاستگذاران اصلی و محوری ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در خوزستان بود، شریعتی پیش از سال 88 و بعد از آن پیش از استاندار شدنش در دولت روحانی به صورت منظم به ملاقات محمد خاتمی رفته است و عضو فعال و موثر بنیاد باران نیز بوده است. "[1]
و البته واضح و مبرهن است که مصطفی تاجزاده از موسسان و عضو کلیدی شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب است.
ادامه دارد....
[1] https://www.khoorna.com/138355