ماهان شبکه ایرانیان

در حاشیه تکذیب مهاجرت علی کریمی

هیچ‌وقت، وقت خداحافظی نیست

دنیای اقتصاد : این روزها به دو دلیل بار دیگر نام علی کریمی، اسطوره فوتبال ایران بر سر زبان‌ها افتاده است. دلیل اول، خبر غیررسمی مسافرت او به کشور کانادا است که در کنار انتشار یک پست مشکوک در صفحه شخصی کریمی، شایعه مهاجرت همیشگی آقای شماره هشت را به دنبال آورده است.

علت دوم مطرح شدن نام کریمی هم این است که او پیشنهاد سرمربیگری شهرخودرو را رد کرده. مالک باشگاه مشهدی بعد از جدایی غیرمنتظره مجتبی سرآسیابی به علی کریمی پیشنهاد داده بود و در شرایطی که به نظر می‌رسید این یک انتخاب وسوسه‌کننده برای برای جادوگر باشد، او حاضر به نشستن روی نیمکت شهرخودرو نشد. بنابراین حالا همه‌جا حرف از کریمی است؛ ستاره درخشان فوتبال ایران در دهه‌های هفتاد و هشتاد که اگر از مربیگری کنار برود، خیلی اتفاق مهمی رخ نداده، اما اگر از ایران برود، این یک خلأ و خسران بزرگ خواهد بود. بی‌تعارف کریمی شاید مربی مهم و موفقی نباشد یا نشود، اما او یک آدم کم‌نظیر، یک هموطن دوست‌داشتنی و دغدغه‌مند است، از آنها که حضورشان غنیمت و غیبت‌شان مایه حسرت است. خوشبختانه اخیرا مهاجرت دائمی کریمی تکذیب شده و یک رسانه حتی مدعی شده او همین حالا هم در ایران است. در این شرایط شاید مرور چهار پرده از زندگی کریمی خالی از لطف نباشد؛ دو پرده که ثابت می‌کند او چرا برای مربی بزرگ شدن کار دشواری دارد و دو پرده دیگر که به رازهای محبوبیت و مقبولیت او مربوط می‌شود.

  مردی که زود جوش می‌آورد

علی کریمی مربیگری را با دستیاری کنار کارلوس کی‌روش، اندکی پیش از جام ملت‌های آسیا در سال 2015 آغاز کرد. او آن زمان به تازگی کفش‌هایش را آویخته بود و رابطه خیلی خوبی هم با سرمربی وقت تیم ملی داشت. به نظر می‌رسید به شکلی معجزه‌آسا راه برای تغییر حرفه جادوگر و مهارت‌آموزی او باز شده، اما کریمی طبق معمول غیرقابل پیش‌بینی بود. کمتر از 100 روز بعد از آغاز همکاری با کی‌روش و درست روزی که تیم ملی عازم استرالیا بود، کریمی ناگهان با انتشار یک پیام کوتاه در صفحه شخصی‌اش غیب شد: «اگر نمی‌توانی خدمت کنی، برو تا خیانت نکرده باشی.» اینکه در آن 100 روز بین کریمی و کی‌روش چه گذشت روشن نیست، اما بعد از این قطع همکاری غیرمنتظره، جادوگر به سرسخت‌ترین منتقد مربی پرتغالی تبدیل شد. این نمره منفی اول و نخستین نشانه ناامیدکننده بود؛ برای تبدیل شدن به یک مربی موفق، قطعا آستانه تحمل آدم‌ها باید خیلی بیشتر از این باشد.

  مربیگری و دل‌رحمی؟ هرگز

برگردیم به مهرماه 97؛ به روزی که در بازی رفت پرسپولیس و سپیدرود رشت، علی کریمی و تیم جوانش به ورزشگاه آزادی آمده‌اند تا رودرروی مدعی شماره یک قهرمانی قرار بگیرند. مقاومت سپیدرود کاملا غیرمنتظره است؛ آنها بازی را تا دقیقه 90 و درست چند ثانیه مانده به سوت پایان مسابقه با نتیجه بدون گل اداره می‌کنند. در این شرایط کورش ملکی، دروازه‌بان جوان سپیدرود خودش را روی زمین می‌اندازد تا بلکه آخرین ثانیه‌ها را هم تلف کند و تیمش یک امتیاز ارزشمند به رشت ببرد. علی کریمی اما از لب خط بر سر او فریاد می‌کشد: «بلند شو، لازم نکرده وقت بکشی»؛ بعد هم توپ آخر روی گل سپیدرود می‌آید و شوت استثنایی آدام همتی به تور دروازه می‌چسبد. نه؛ مربیگری مخصوصا در فوتبال ایران دل بی‌رحم می‌خواهد. انگار علی کریمی برای موفق شدن در این حرفه، بیش از حد «تمیز» است، بیش از حد جنتلمن است.

  چهره ملی؛ بالاتر از رنگ‌ها

بهمن 96 علی کریمی در مناظره با محمدرضا ساکت در برنامه نود، دبیرکل فدراسیون را گوشه رینگ برد و انتقاداتش از مدیران فوتبال ایران را بی‌پروا مطرح کرد. صبح روز بعد از مناظره، ساکت خسته و بی‌خواب راهی فرودگاه امام خمینی شد تا از کاروان تیم ملی فوتسال استقبال کند. اتفاق جالب اما زمانی رخ داد که دوربین تلویزیون برای مصاحبه به سمت ساکت رفت؛ در این لحظات گروهی از مسافران عادی که در حال استفاده از پله‌برقی فرودگاه بودند یکصدا نام علی کریمی را فریاد زدند و مصاحبه آقای دبیرکل را خراب کردند! کریمی در تمام طول این سال‌ها، مقبولیتش را از همین مردم گرفته است. قطعا او هم اشتباهاتی داشته، اما رفتارش هرگز به منفعت‌طلبی آلوده نشده است. بی‌دلیل نیست که درست همان روزها، در پایان بازی استقلال و سپیدرود در ورزشگاه آزادی، هواداران استقلال به شدت علی کریمی را تشویق کردند. او مدتهاست که بالاتر از رنگ‌ها تبدیل به یک چهره ملی شده است.  

  بچه‌های مدرسه منتظرند

نمی‌شود از علی کریمی حرف زد و سوگیری‌های اجتماعی یا کنش‌های خیرخواهانه او را از یاد برد. کریمی در تمام طول سال‌های شهرتش، کم یا زیاد دغدغه «مردم» را داشته و اگر کاری از دستش برمی‌آمده، برای آنها انجام داده است. در همین اسفند و فروردین گذشته که کرونا به شکل هولناکی در گیلان تاخت‌وتاز می‌کرد، کریمی دو محموله پزشکی برای بیمارستان‌های این استان فرستاد؛ آنچه شاید انرژی و دلگرمی پشتش، به مراتب مفیدتر از بار محموله بود. آخرین خبری هم که پیش از این داستان‌ها از جادوگر داشتیم، مربوط به تقبل هزینه‌های ساخت یک مدرسه متوسطه در روستایی از توابع سیستان و بلوچستان از سوی او می‌شد. کسی نمی‌داند ساخت مدرسه الان در چه مرحله‌ای است، اما همه امیدواریم کریمی برگردد و روز افتتاحیه کنار دانش‌آموزان این مدرسه باشد؛ پسرانی که حتما از تماشای آقای شماره هشت لذت خواهند برد. او که یکی از چراغ‌های روشن این سرزمین است.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان