این نویسنده در گفتوگو با ایسنا، درباره ویژگیهای رمانهای عامهپسند و پرفروش و اینکه آیا لزوما یکی هستند و یا گاهی با هم اشتباه گرفته میشوند، اظهار کرد: سه نوع ادبیات از حیث کیفیت آثار داریم؛ ادبیات عامهپسند، ادبیات دخمهای و ادبیات فراگیر. اساسیترین ویژگی ادبیات عامهپسند این است که نویسنده به تفکر مخاطب فشاری نمیآورد و نیازی نیست خواننده برای ارتبط با زبان، نشانهها، زمان و سایر عناصر داستانی اندیشهورزی کرده و سوادش را احضار کند. مدام نویسنده به خواننده میگوید راحت باش، نمیگذارم دچار فشار فکر شوی، میخواهم لذت ببری، ابتداییترین سطوح احساسی تو را برآورده میکنم. در سریالهای طنز عامه پسند هم به این شکل است و کارگردان میگوید نیازی نیست حتی بخندی و صدای خنده پخش میشود.
او افزود: دسته دوم، ادبیات دخمهای یا آوانگارد است، تیراژ کمی دارد و برای خواص است. هر کسی نمیتواند «معصوم پنجم» و «خانه روشنان» هوشنگ گلشیری، نمایشنامههای نعلبندیان و شعرهای یدالله رویایی را بخواند. یا هر کسی نمیتواند آثار میشل بوتور و کلود سیمون و رُب گریه را بخواند. جایگاه آنها در نقد ادبی مشخص است. آنها به فلسفه دیگری از ادبیات اعتقاد دارند. این آثار به شکلی است که خواننده فقط مخاطب اثر نیست بلکه نویسنده دوم آن است. این رمانها دشوارخوان هستند و باید با مداقه مطالعه شوند. رولان بارت میگوید اثر باید به دور خوانش برسد. آثار عامه پسند در مرحله پیشانقد هستند. ادبیات دخمهای تیراژی اندک و مخاطبی خاص دارد و خواننده این اثر نیز باید خلاق باشد.
خانجانی سپس بیان کرد: اما ادبیات فراگیر کار جالبی میکند، تیراژ ادبیات عامهپسند را دارد اما از ظرفیتهای ادبیات دخمهای استفاده میکند، مثلا آثار فلوبر یا احمد محمود. اینها آثاری درخشانند، فراگیرند و تیراژی بالا دارند. با اینکه در محتوا و زبان و نشانهها از ادبیات خلاقه استفاده میکنند اما مانند ادبیات دخمهای خاص پسند نیستند، قصه محورند و شکل روایی و وضوح طرح دارند و با مخاطبان بسیاری ارتباط برقرار میکنند.
او خاطرنشان کرد: ادبیات عامهپسند سهل است، ادبیات دخمهای ممتنع است و ادبیات فراگیر سهل و ممتنع. فروغ فرخزاد و سعدی فراگیرند و همه میخوانند اما عامهپسند نیستند، سهل و ممتنعاند.
نویسنده «بند محکومین» سپس درباره اینکه آیا از ادبیات عامهپسند میتوان به ادبیات جدی رسید، گفت: دو نظریه داریم؛ عدهای معتقدند کیفیت از درون کمیت درمیآید و دسته دیگر معتقدند کیفیت، کیفیت است و کمیت، کمیت و این دو ربطی به هم ندارند. من از دسته دوم هستم و معتقدم لزوما از درون کمیت، کیفیت بیرون نمیآید. اما ممکن است مخاطبی از ادبیات عامهپسند شروع کند و کمکم پیشرفت کند و خواننده ادبیات فراگیر و حتی ادبیات دخمهای شود، نمونهاش خودم. در دوران راهنمایی کتابهای پرویز قاضی سعید را میخواندم و برایم جذاب بود، اما با خواندن آن آثار نمیتوان خواننده و نویسنده خلاق شد.
او سپس درباره چگونگی وضعیت این آثار در ایران، اظهار کرد: ما ادبیات فراگیر همچون آثار محمود، دانشور، دولت آبادی، فصیح، پارسیپور، چهلتن، مدرسی و اینگونه آثار بسیار کم داریم. ادبیات فراگیر از کیفیت خلاقه برخوردار است و تیراژ بالایی هم دارد، ادبیات دخمهای در همه جای دنیا تیراژ کمی دارد. اما در ایران در مورد ادبیات عامهپسند خلط مبحث شده است، زمانی کسانی که ادبیات عامهپسند مینوشتند آدمهایی شریف و بیادعا بودند، فهیمه رحیمی، نسرین ثامنی، ر. اعتمادی و کورس بابایی هیچ ادعایی نداشتند که ادبیات ما ادبیات خلاقه است.
خانجانی افزود: اما حالا کتاب عامه پسند را ویراست و پالوده و پیرایش میکنند و تبلیغاتی در صفحه مجازی دارند و مدعی جوایز ادبی هم هستند و میخواهند به ادبیات خلاقه و روشنفکری و انتقادی سمت و سو بدهند. این خلط مبحث خطرناک است. فقط با سرمه چشمش را درست کردهاند وگرنه همان است. ما نمیتوانیم بگوییم ادبیات عامهپسند بنویس یا ننویس، نمیتوانیم بگوییم ادبیات عامه پسند چاپ بکن یا نکن. اما هر نویسنده و ناشری باید حد و حدود اثر خود را بداند. و نکته آخر اینکه چطور شده که در چندسال اخیر، در تمام هنرها ازجمله ادبیات و سینما، همه به فکر لذت بدون انتقاد و خلاقیت افتادهاند؟!