سرویس سیاست مشرق - روزانه میتوان از لابهلای گزارشها و عناوین خبری رسانههای مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابلتوجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که میتواند برای مخاطبین قابل استفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژههای مشرق" نکات و تأملات قابلاستخراج از رسانهها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با «ویژههای مشرق» همراه شوید.
*******
**حجاریان:نیازمند برجام موشکی و اصلاحات ساختاری در داخل هستیم
«سعید حجاریان» فعال سیاسی اصلاح طلب و از دستگیرشدگان فتنه 88 در یادداشتی در روزنامه شرق با عنوان «خشمگین از امپریالیسم، ترسان از انقلاب» نوشت: «در سالهای گذشته، از سر تغافل یا شاید خوشبینی از ارتباط تنگاتنگ سیاست خارجی و سیاست داخلی چشمپوشی میشد و گمان میرفت میتوان یکی را بدون دیگری مدیریت کرد و سامان داد؛ اما مدتی است این دو فاکتور بهشدت به یکدیگر پیوند خوردهاند تا حدی که میشود ادعا کرد هر پروژه اصلاحجویانهای باید توأمان از سیاست داخلی و خارجی سخن بگوید...واقعیت آن است که سیاست خارجی ما، الگویی مشابه سیاست داخلیمان دارد. نتیجه آنکه میبینیم چه در خارج و چه در داخل با نوعی تعلیق مواجه هستیم».
حجاریان در ادامه نوشت: «در بررسی ربط و نسبت سیاست داخلی و خارجی با چهار متغیر تأثیرگذار مواجه هستیم؛ «داخل»، «خارج»، «مذاکره» و «جنگ» ...در این شرایط بهگمان من باید بهطور عاجل و در دو جبهه مذاکراتی صورت بگیرد. در الگوی مذاکره با خارج، ابتدا باید پذیرفت بر نفس مذاکره ایرادی مترتب نیست چه با جمهوریخواهان چه با دموکراتها، چه بیواسطه و چه باواسطه. مهم آن است که مذاکره شفاف باشد، پیششرطی از جانب غرب پذیرفته نشود و منافع ملی هم کاملا لحاظ شود».
این فعال سیاسی اصلاح طلب تاکید کرد: «از تقاطع دو متغیر «خارج» و «مذاکره»...مقرر است میان دولتهای خارجی و نظام مذاکراتی صورت بگیرد که اولا در رفتار نظام تغییراتی ایجاد شود و ثانیا بر سر مسائلی از جمله فعالیتهای منطقهای، موشکی و اتمی توافقاتی حاصل شود».
حجاریان در ادامه تصریح کرد: «در داخل نیز باید جمعی از اصلاحطلبان متشکل از کارشناسان اجرائی، سیاستمداران حرفهای و نخبگان آکادمیک مذاکره را در دستور کار قرار دهند و با بیانی منطقی و مبتنی بر دادههای کارشناسی مسائل را موشکافی کنند و راهبردهایی را برای اصلاح ذهینت تصمیمسازان و سپس بهبود وضعیت پیشنهاد دهند. جنس این فعالیت از سنخ نامههای سرگشاده نخواهد بود اما ضرورت دارد با دقت و صراحت به قلب ماجرا وارد شد. بهعنوان مثال این جمع یک موضوع عاجل و استراتژیک را بررسی خواهد کرد، آسیبها و ضعفهایش را استخراج میکند و بسته خروج از بنبست را ارائه میدهد. اگر پذیرفته شد، گامی به سود کشور برداشته شده است و اگر نشد، لااقل میتوان فشارهای اخلاقی مبنی بر عدم اجرای مسئولیت ملی را از دوش اصلاحطلبان برداشت... بخشی در داخل معتقد است که نباید از سطح اصلاحات نمایشی فراتر رفت. غافل از آنکه چنانکه گفته شد، زمان به ضرر کشور در حال سپریشدن است و چنانچه اصلاحات ساختاری کلید نخورد، شاید خیلی زود دیر شود! ».
وی در ادامه نوشت: «طرفداران نیمه پایین نمودار معتقدند باید به ایران فشار وارد کرد تا حدی که سرانجام تغییر رژیم صورت بگیرد. این نگاه برآمده از تحلیلی است مبنی بر اینکه در زمانه فشار اقتصادی استعداد جنبشیشدن افزایش پیدا میکند. درحالیکه آنها التفات ندارند که جامعه مدنی ضعیف و مردم فرسوده شدهاند و اساسا میل به خروج از منزل از بین رفته است چه رسد به خروج از حاکمیت! بنابراین باید گفت آمریکا و همفکران آن به اشتباه تحلیلی دچار شدهاند ولی همچنان بر آن اصرار میکنند... امکان رخدادن انقلاب مخملی و کلاسیک در بعضی کشورها و وضعیتها از جمله ایران بعید و حتی غیرممکن است».
طیف تندرو اصلاح طلب به شدت تمایل دارد که به عنوان «یار داخلی آمریکا» به ایفای نقش پرداخته و نقشه های ضدایرانی آمریکا را به نتیجه برساند. مقامات آمریکایی(هم اوباما و هم ترامپ) بارها تاکید کردند که شرط رفع تحریم ها، پایبندی ایران به «روح برجام» است. در ادامه نیز به صراحت اعلام کردند که منظور از روح برجام «تغییر اساسی رفتار ایران در داخل و خارج» است.
حجاریان پیش از این دقیقا با بازی در پازل آمریکا تاکید کرد که «هدف از برجام، نرمال سازی(رفتار ایران) در داخل و خارج بود» . اساسا برای طرف غربی(آمریکا و تروئیکای اروپا) و طیف تندروی اصلاح طلب، رفع تحریم ها و همچنین گشایش اقتصادی برای مردم ایران، به هیچ عنوان اهمیت و موضوعیت ندارد. فصل مشترک خواسته طرف غربی و طیف تندرو اصلاح طلب، وادارکردن ایران به امتیازدهی یکطرفه و خالی شدن دست ایران از تمامی توانمندی های اساسی و دست کشیدن از تمامی اصول و آرمان ها در داخل و خارج است. به عبارت دیگر، هدف مشترک این دو، استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن و تبدیل شدن ایران به لقمه ای راحت الحلقوم برای کشورهای غارتگر و سلطه گر غربی است.
حجاریان و همقطاران وی با نقش آفرینی در پروژه آمریکایی «استحاله جمهوری اسلامی ایران»، از یکسو بر کلیدخوردن مذاکرات جدید(چه با جمهوری خواهان و چه دموکرات ها) حول صنعت موشکی و توان دفاعی و قدرت منطقه ای ایران تاکید کرده و از سوی دیگر تاکید دارند که در داخل باید اصلاحات ساختاری صورت گیرد.
نکته قابل تأمل اینجاست که حجاریان در یادداشت مذکور با اشاره به کلیدواژه «نامه سرگشاده» بر ضرورت ورود صریح و بی پرده اصلاح طلبان به «قلب ماجرای داخلی» تاکید می کند. ناگفته پیداست که منظور وی، مسئله ولایت فقیه و رهبری است. همان مسئله ای که موضوع اصلی «نامه سرگشاده موسوی خوئینی ها» بود. و البته همان مسئله ای که طیف تندروی اصلاح طلب در فتنه 88 بر آن دست گذاشت.
این طیف در سال 88 با دروغ تقلب، علیه جمهوریت و سپس اسلامیت شورش کرده و به پیاده نظام دشمن در کودتای مخملی بدل شد. این رفتار طیف تندرو اصلاح طلب در سال 88 با استقبال سران رژیم صهیونیستی و ذوق زدگی سرکرده گروهک تروریستی منافقین مواجه شد و حتی «عبدالمالک ریگی» نیز برای حجاریان و همقطاران وی سوت و کف و هورا کشید. اما در نهایت مردم فهیم و عزیز ایران، کودتای مخملی فتنه گران را ناکام گذاشتند. برای همین حجاریان در یادداشت مذکور، فرمول کودتای مخملی در ایران را غیراجرایی نامیده است.
حجاریان در پشت پرده به «تجارت گندم» و برداشت سودهای کلان و هنگفت حاصل از آن مشغول است و در این سو، خود را «تئوریسین سیاسی و حامی حقوق مردم» جا زده و راه حل گشایش اقتصادی را برجامیزه کردن صنعت موشکی و قدرت منطقه ای ایران می نامد.
حجاریان و همفکران وی همواره از پاسخ به این سوال طفره می روند که «مگر قرار نبود بنابر وعده شما، با توافق هسته ای، گرانی و بیکاری و رکود از کشور رخت بربسته و آنچنان رونقی ایجاد شود که نگو و نپرس و هم چرخ کارخانه ها بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژها و ارزش هر دلار به هزارتومان کاهش یابد و...»
حجاریان و طیف اصلاح طلب بانی اصلی دلار 20 هزارتومانی و پراید 90 میلیونی و سکه 11 میلیونی و گرانی 6 برابری مسکن و اجاره بهای مسکن هستند. اما با بی اخلاقی و بی مسئولیتی، خود را بی تقصیر جلوه داده و اصرار دارند که مردم ایران از یک سوراخ، چندین بار گزیده شوند.
**بجای ساخت مترو، اسم خیابانها را عوض می کنیم؛ علی برکت الله
روزنامه اعتماد در گزارشی با عنوان «تهران هم مصدق دارد و هم بازرگان...» نوشت: «تهران حالا هم خیابان مصدق دارد و هم بازرگان. از اسفند سال 96 که خیابان نفت به نام مصدق درآمد تا به امروز که خیابان سازمان آب به بازرگان تغییر نام داده است بیش از دو سال گذشته است. در این مدت نامهای زیادی برای شهر انتخاب شده که روزی دیدن آنها روی تابلوهای آبی شهری به رویا شبیه بود. اینکه روزی شورای شهر تهران خیابانی را به نام محمدرضا شجریان نامگذاری کند و با وجود سهم اندک خانمها در میان نامگذاریها در یک روز هم نام سیمین بهبهانی هم نام سیمین دانشور و هم فروغ فرخزاد را برای نام معابر تهران مصوب کند. حالا این نامها ننشسته باشد روی خیابانهای شهر. از شورای دوم تا پنجم زمان برد تا نامگذاری خیابانی به نام مصدق در تهران در صحن علنی شورا مطرح شود. خواستی که رسانهها هر مرداد و هر اسفند از اعضای شورای شهر داشتند اما همیشه بینتیجه مانده بود».
اکنون سه سال از آغاز به کار شورای شهر و شهرداری اصلاح طلب تهران سپری شده است. در هفته های گذشته، «محسن هاشمی» رئیس شورای شهر تهران گفت: « شما مسئله توسعه مترو را در نظر بگیرید. دستگاههای حفار مدرنی که برای کندن تونلهای مترو و ساخت سازه تونل در دوره گذشته از سوی خودم تأمین و به کشور وارد شده بود، الان سه سال است که بیکار افتاده و در این سه سال حتی یک کیلومتر مترو در تهران ساخته نشده است؛ درحالیکه اصولا ساخت تونل مترو بسیار کمهزینه است و مشکل مالی یا اجرائی ندارد و میتوان اعتبار آن را از طریق بودجه غیرنقد تأمین کرد. اگر این دستگاهها در سه سال گذشته فعالیت میکردند، الان سه خط جدید مترو داشتیم یا در حوزه تکمیل و راهاندازی ایستگاهها هم با وجود آنکه هزینه سنگینی نداشت و قرار بود ماهانه یک ایستگاه مترو افتتاح شود، متوسط هر سه ماه یک بار هم شاهد افتتاح ایستگاه مترو نیستیم».
محسن هاشمی در ادامه تصریح کرد: «در حوزه اتوبوسرانی، از گذشته دولت ناوگان اتوبوسرانی شهرها را خود عمدتا تأمین میکرد که در دولتهای سازندگی، اصلاحات و مهر این اتفاق افتاد؛ اما در هفت سال سپریشده از این دولت، حتی یک اتوبوس هم به تهران تحویل داده نشده است. عمر اتوبوسهای شرکت واحد در این دولت از پنج سال به 11 سال افزایش پیدا کرده و تعداد آنها از حدود هفت هزار به پنج هزار دستگاه کاهش پیدا کرده است و به همین خاطر حجم مسافر جابهجاشده با اتوبوس در تهران به دو میلیون نفر رسیده و وسایل نقلیه شخصی عمدتا جایگزین آن شدهاند».
شورای شهر و شهرداری اصلاح طلب تهران در سه سال اخیر، بجای ساخت و توسعه مترو، تجهیز ناوگان حمل و نقل عمومی شهر، توسعه فضای سبز، کاهش ترافیک، توسعه معابر شهری، نوسازی و بهسازی بافت های فرسوده، زیباسازی شهر، توسعه اماکن ورزشی و...صرفا مشغول تغییر اسامی خیابان های شهر هستند.
همین رفتار عجیب و قابل تأمل موجب شده است که کارشناسان، شورای شهر اصلاح طلب تهران را «شورای اسم و فامیل» بنامند.
برای شورای شهر و شهرداری اصلاح طلب تهران اصلا مهم نیست که مردم در دوران کرونا در ازدحام مترو و اتوبوس، در معرض خطر هستند. برای این جماعت صرفا «سیاسی بازی» و «سیاسی کاری» اولویت دارد.
اصلاح طلبان در شهرداری تهران هیچگاه به گرد پای «مدیریت جهادی قالیباف» هم نمی رسند. برای همین است که این بغض و خشم را با هجمه روزانه علیه مجلس یازدهم و قالیباف بروز می دهند.
**مقاومت در مقابل آمریکا هم حد و مرزی دارد
«سهیلا جلودارزاده» نماینده اصلاح طلب مجلس دهم و کاندیدای ناکام انتخابات مجلس یازدهم- که 67 هزار رای آورد- در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: «هنوز نمیتوان درباره عملکرد کلی مجلس یازدهم صحبت کرد؛ باید زمان بیشتری بگذرد. با این وجود نمایندگان مجلس یازدهم معتقدند باید بهجای مذاکره در مقابل آمریکا مقاومت کـــــرد. ما امیدواریم این سیاست نتیجهبخش باشد. به همین دلیل نیز منتظریم که نتیجه عملکرد نمایندگان مجلس یازدهم را ببینیم. به هر حال مقاومت در مقابل گفتوگو و مذاکره با جهان نیز دارای حد و مرز است. اگر این حد و مرز رعایت نشود نمیتوان منتظر نتایج مطلوبی از این مقاومت بود. ما نمیتوانیم همچنان با رویکرد تهدید به تعامل به کشورهای جهان ادامه بدهیم. تجربه تاریخی نشان داده این نوع سیاستورزی نتیجه مطلوبی به بار نمیآورد».
جلودارزاده در این مصاحبه تاکید کرده است که مقاومت در مقابل خوی سلطه گری و غارتگری آمریکا هم حد و مرزی دارد! اکنون در هشتمین سال فعالیت دولت روحانی قرار داریم. دولت آقای روحانی با شعار تعامل با جهان، برجام را کلید زد. اما این توافق خسارات زیادی به کشور تحمیل کرد.
چندی پیش عراقچی صراحتا اعلام کرد که یکی از درس های برجام این بود که مقاومت بهتر از روش فعلی دولت در سیاست خارجی جواب می دهد. روزنامه اصلاح طلب اعتماد نیز چندی پیش در اعترافی دیرهنگام با نقد سیاست خارجی دولت روحانی نوشته بود: «به نظرم بسیاری از افراد درک درستی از ماهیت روابط بینالملل و سیاست واقعگرایانه ندارند و روابط بینالملل را به گفتوگو و صلحخواهی تقلیل میدهند، در حالی که روابط بینالملل در اصل متکی به قدرت است و بس».
رویکرد سیاست خارجی باید بر پایه «عزت، حکمت و مصلحت» باشد. اما متاسفانه دولت روحانی در اجرای این سه اصل مهم دچار قصور و تقصیرهای فراوان شد.