ماهان شبکه ایرانیان

داریوش بابائیان: با پول‌های محمد امامی همچنان کار می‌کنند/رضاداد همه جا پشت همه قضایای سینماست/رنجکشان به سینما لطمه می‌زند

جوانی می‌آید با پولشویی، ۲۷ میلیارد را به سینما می‌آورد و می‌دهد دست یکی‌ دو نفر از حرفه‌ای‌ها. برگردان این فیلم سه‌میلیارد تومان است.

به گزارش مشرق، سازمان سینمایی هفته‌پیش لیست ناقصی از گواهی مالکیت بیش از هزار فیلم سینمایی و درصد سهام مالکان آنها منتشر کرد. اسامی زیادی در این لیست نبودند و البته همین مساله محل جنجال زیادی شد، ولی از میان مالکان بخش خصوصی سینما، نام داریوش بابائیان بسیار تکرار شده بود. داریوش بابائیان از تهیه‌کنندگان قدیمی سینماست. او طی سال‌ها فعالیت حرفه‌ای در سینمای ایران، علاوه‌بر تولید فیلم، دفتر پخش و سالن سینما هم دارد. بابائیان درطول یک‌دهه گذشته، بیشتر به‌سمت سینمای کمدی معطوف شده و این، تقریبا برخلاف دوره‌هایی است که آثار اجتماعی و کودک می‌ساخت و آن آثار با استقبال خوبی مواجه می‌شدند. بنابر اتفاق‌های عجیبی که طی ماه‌های اخیر در سینمای ایران نمایان شده، با او به گفت‌وگو نشستیم و فارغ از سینمای او، از جریانات روز سینمای ایران هم پرسیدیم که وی در رویه‌ای انتقادی و صریح، مسائلی را مطرح کرد؛ از کاهلی مدیریت‌های سینمایی طی دوره‌های گذشته تا رانتخواری‌های آشکاری که درحال بلعیدن تمام سیستم‌های سینمایی کشور است.

*وزارت ارشاد در قبال باندبازی‌های سینما، بیخیال است
*با پولشویی، 27 میلیارد تومان برای «ما همه با هم هستیم» فراهم کردند
*سازمان سینمایی تا پایان سال با صدور بی‌رویه مجوز ساخت، 300 فیلم اکران‌نشده دارد
*همین الان کارگردانی داریم که در سال 4 میلیارد تومان دستمزد می‌گیرد
*همین الان دو دفتر پخش بزرگ سینمایی دارند با پول‌های آقای امامی کار می‌کنند
*حتی آقای رنجکشان که نکته منفی از او نشنیده‌ام، درحال لطمه زدن به سینمای ماست
*وقتی به‌جای 2 پروانه ساخت، 8 پروانه به یک نفر داده می‌شود، یعنی دست دولتی‌ها هم
*با مافیا در یک کاسه است
*این دولت، بدترین دولت سینمایی بود
*جشنواره‌های سینمایی در ایران، رانتی اداره می‌شوند
*آقای رضاداد در هر دوره‌ای، پشت قضایای سینمایی بوده و حرف آخر را زده است
*باز شدن سینماها، ضربه بیشتری به آن زد

*شما جزء تهیه‌کنندگانی هستید که طی سال‌ها، تولیدات متنوعی در سینمای ایران داشتید؛ چه در سینمای اجتماعی، چه در عرصه کمدی و چه فیلم کودک. درحال حاضر هم با وجود اینکه فیلم می‌سازید، اما فیلم‌های شما رنگ و بوی آثار قبلی‌تان را ندارد و به‌اصطلاح صدا نمی‌کند. فیلم‌های این سال‌هایتان با هزینه‌های اندک تولید می‌شوند، به‌صورت چراغ‌خاموش در مدت‌زمانی کوتاه نمایش داده شده و پایین می‌آیند. با این قبیل فیلم‌ها نه خبری از معرفی بازیگران چهره به سینمای ایران است که شما در برهه‌ای انجام می‌دادید و نه کارنامه شما تکاپوی محتوایی قبل را به خود می‌بیند. چرا به این روزگار رسیدید؟

ما یکی از دفاتری هستیم که در سال‌هایی که سینمای ایران جان چندانی نداشت، آن را زنده کردیم. زمانی که تولید سالیانه کشور، تنها چند فیلم محدود بود، ما با تولید فیلم‌هایی که با مردم ارتباط داشت و مردم آنها را دوست داشتند و ما هم دوست داشتیم مردم فیلم ببینند، وارد کار شدیم. یکی «قرمز» می‌ساخت، یکی فیلم تجاری خوب می‌ساخت، ما هم ازجمله فیلم‌هایی که آن‌موقع ساختیم «شما فرشته‌اید»، «افسانه مه پلنگ» و «کاکلی» بود. با این کار، تعداد تولیدات سالیانه به 14، 15 فیلم رسید.


در ادامه و طی دهه 70، همین گروهی که سینما را بعد از انقلاب راه‌اندازی کرده بودند، تولیدات‌شان را بیشتر کردند. فیلم‌هایی ساخته شد که خیلی سروصدا کرد و بین مردم جایگاه خود را یافت. مردم در تهران و شهرستان‌ها سینما می‌رفتند به‌دلیل اینکه اقتصاد داخلی خودشان هم به‌نسبت خوب بود.
در دهه 80، سینما عضو گرفت و آدم‌های دیگری وارد آن شدند و تعداد تهیه‌کنندگان بیشتر شد. دفاتر ما فیلم‌هایی تولید کرد که خوب فروخت و حتی در اوایل دهه 90 هم اوضاع به همین ترتیب پیش رفت. حالا چرا مردم از فیلم‌های ما استقبال می‌کردند؟ چون ما از دل آنها بودیم و از جیب‌مان پول می‌گذاشتیم که فیلم بسازیم و آن فیلم باید درآمدزایی می‌کرد تا بتوانیم فیلم بعدی را بسازیم، چون فعالیت ما در بخش خصوصی بود.

زمانی که «زهرعسل» را می‌ساختم (1381)، دستمزد محمدرضا گلزار هفت‌میلیون تومان بود، شهاب حسینی چهارمیلیون تومان گرفت، به مهناز افشار حدود 12 میلیون تومان دادیم.


متاسفانه از اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90، یک‌سری آدم با پولشویی وارد گردونه سینما شدند و نسبت همه‌چیز را تغییر دادند. مثلا من زمانی که «زهرعسل» را می‌ساختم (1381)، دستمزد محمدرضا گلزار هفت‌میلیون تومان بود، شهاب حسینی چهارمیلیون تومان گرفت، به مهناز افشار حدود 12 میلیون تومان دادیم. ولی با ورود آن آدم‌ها، دستمزدها یک‌مرتبه به 100 میلیون و 200 میلیون تومان رسید که این روند با تداوم در دهه 90، میلیاردی شد. سینما را دگرگون کردند و دولت هم مواد اولیه، اجاره و ادواتش را گران کرد و به این ترتیب صنعت سینما را اتوماتیک‌وار به نابودی کشاندند. در این زمان، اکران سینما، باندبازی شد. وقتی باندبازی باشد و فیلمی بیاید و 40 میلیارد بفروشد، تنها همان گروهی که پول آنچنانی آوردند و آن را توزیع کردند، می‌توانند اکران کنند و نمی‌گذارند شمایی که دوسه میلیارد خرج کرده‌ای، تعداد زیادی سینما در اختیار داشته باشی.


و این‌طور می‌شود که امثال من نمی‌توانیم آن مبالغ را در سینما بریزیم. حتی اگر از جیب خودمان بگذاریم یا سرمایه‌گذار هم بیاوریم، باید بتوانیم برگشت سرمایه داشته باشیم که باتوجه به این باندبازی‌ها نمی‌توانیم. متاسفانه هرکاری کردیم با کمک وزارت ارشاد، جلوی این روال را بگیریم، نتوانستیم. وزارت ارشاد واقعا بی‌خیال بود و مدیران کوتاه‌مدت و بعضا کوته‌فکری داشت. حتی برخی از این مدیران خودشان دوست داشتند این آدم‌ها باشند. اینها به ریشه سینما لطمه زدند.

*و بسیاری از فیلم‌هایی که این‌گونه تولید شدند، باوجود تعداد سالن‌های زیاد و اکران طولانی‌مدت شکست خوردند.

دقیقا. نباید فکر کنیم با این بودجه‌ها و آن حمایت‌های مافیایی در اکران، فیلم‌های عالی و خوبی ساخته و نمایش داده شد. مثلا همین فیلم «ما همه با هم هستیم» را درنظر بگیرید. یک جوانی می‌آید و با پولشویی، 27 میلیارد را به سینما می‌آورد و می‌دهد دست یکی‌دو نفر از حرفه‌ای‌ها. اینها فیلم می‌سازند و از تمام بازیگران چهره استفاده می‌کنند. وقتی فیلم را تماشا می‌کنی، می‌بینی که گلزار از این ساختمان می‌رود به آن ساختمان. از این گوشه دوربین می‌رود آن‌طرف دوربین. نقشی ندارد؛ هم بازیگران‌مان را از بین می‌برند، هم فیلم را از بین می‌برند و هم سلیقه مخاطب را نابود می‌کنند، به‌طوری‌که مخاطبان طی سه‌روز نخست نمایش فیلم به سینماها هجوم می‌آورند تا ببینند این چه فیلمی است که این همه هنرپیشه بزرگ دارد. فیلم در سه روز اول، 6 میلیارد می‌فروشد و طی دوماه، چهارمیلیارد دیگر هم می‌فروشد و این‌طور با 10 میلیارد فروش، به زمین می‌خورد. خب، برگردان این فیلم سه‌میلیارد تومان است که این مبلغ هم صرف تبلیغات اثر شده. به این ترتیب 27 میلیارد تومان صرف شده، برای طرف مهم نیست.


وقتی فیلم‌هایی از این دست می‌آید، تهیه‌کنندگان خصوصی مثل من چگونه می‌توانند با آنها رقابت کنند؟ در چنین شرایطی ما با بودجه زیر دومیلیارد، فیلم‌هایی می‌سازیم تنها برای اینکه حضور داشته باشیم و بازهم اگر بخواهیم چهره‌های جدید بیاوریم، می‌بینیم که نمی‌توانیم با آن فیلم‌ها رقابت کنیم.

*این قبیل اتفاق‌ها حتی سبب خانه‌نشین شدن بسیاری از تهیه‌کنندگان و کارگردانان قدیمی هم شد.

بله. فیلمسازی در ایران خیلی مشکل است به‌دلیل اینکه دیدگاه‌های مردم‌شناسی در آن، جایگاه و پایگاه مهمی دارد. اگر امروز می‌بینیم که یک نوع سینمای دیگر جایگزین سینمای تجاری قبل شده، ما باید با همان شرایط برویم جلو؛ من هم رفتم. من وقتی «مردن به‌وقت شهریور» یا «به‌خاطر پونه» را می‌سازم، یعنی آمده‌ام و روی این ریل حرکت کرده‌ام که خدارا شکر این آثار فروختند. اما اینکه حالا بخواهیم یک هنرپیشه‌ای بیاوریم و چندمیلیارد به او بدهیم، به این ریسکش نمی‌ارزد که تو هم ورشکست شوی، دفترت را ببندی و بروی کنار اساتیدی مثل آقای نوراللهی یا آقای مزینانی. آقای نوراللهی، فیلم‌های شاخصی مثل «شاید وقتی دیگر» و «کفش‌های میرزانوروز» ساخت. آقای مزینانی فیلم «عقاب‌ها» را ساخته که پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ماست یا با آقای مهدی فخیم‌زاده، «همسر» را ساخت که غوغا کرد. «خواستگاری» را با هادی اسلامی خدابیامرز ساخت که کلی سود برایش به‌همراه داشت. ولی این آدم‌های بزرگ، امروز مشکلات مالی دارند، دفترشان را بسته‌اند و رفته‌اند در خانه نشسته‌اند. سازمان سینمایی و وزارت ارشاد اصلا نمی‌گویند این آدم‌ها که اینقدر برای سینمای ایران زحمت کشیده‌اند، الان کجا هستند و چه‌کار می‌کنند؟


یک وقتی است که شما خیلی راحت می‌روی تجارت می‌کنی و پول درمی‌آوری و جایگاه هم داری، چون می‌گویند برای اینکه پول دربیاوری، حمالی کرده‌ای. سینما قمار است و مثل سکه‌ای است که می‌رود بالا و می‌افتد، می‌شود «یک اشتباه کوچولو» که حکم یک اشتباه بزرگ را برای ما دارد. بنابراین وقتی دولتمردان و آنهایی که در راس سازمان سینمایی هستند، به فکر بروبچه‌های حرفه‌ای نیستند، من بابائیان هم به اینجایی می‌رسم که فیلمی بسازم تا تنها کرکره دفترم بالا باشد و اینکه حواسم جمع باشد تا نابود نشوم و نروم کنار دست همکارانی که از این چرخه دور شده‌اند. فکر می‌کنید الان چند دفتر حرفه‌ای سینما باز است؟ یک هدایت‌فیلم است، فیلمیران باز است، دفتر آقای حبیب اسماعیلی باز است، دفتر آقای ساداتیان باز است، دفتر آقای مسافرچی باز است، ما باز هستیم، 6، 7 دفتر بیشتر نیستیم و بقیه دفاتر تعطیل شده‌اند.

*وزارت ارشاد و سازمان سینمایی هم به‌مانند ایام کرونا، هیچ برنامه‌ای برای این آدم‌های حذف‌شده و شرایط بغرنج سینما نداشت.

این مساله طوری شد که ارشاد در سیستم فکری خودش کاری انجام نداد که این تهیه‌کننده یا کارگردان باید با یک شرایط حساب‌شده برود و فیلم بسازد. به‌جای این‌کار، آنها آمدند و گفتند هرکسی می‌خواهد فیلم تهیه کند، برود پول بیاورد و هرکسی هم که می‌خواهد کارگردان شود، برود و دو تا نمونه‌کار بیاورد. پروانه ساخت هم خیلی راحت و اوورت صادر شد که طی این مدت دیدیم چه اعتراضی به صدور بی‌حساب‌وکتاب پروانه‌های ساخت شده.


گله من به‌عنوان یک تهیه‌کننده قدیمی این است که هیچ آدمی در سراسر جهان نمی‌دانست کرونا می‌آید و جهان را می‌گیرد. وزارت ارشاد، مدیران سینما و تهیه‌کنندگان باید به دستور ارشاد یک جلسه مهمی تشکیل می‌دادند و می‌گفتند بنشینید و فکری به‌حال سینما کنید. سینما را بدون هیچ برنامه‌ای تعطیل کرده و بعد هم باز کردند. حالا حدود 180 فیلم آماده نمایش دارند که اینها باید مدیریت اکران شوند، ولی ارشاد دارد طی مسابقه‌ای ماراتن‌وار، همین‌طور پروانه ساخت می‌دهد تا بروند و تولید کنند. خب اگر بسازند تنها با این هدف که جشنواره فجر امسال‌شان پر شود، این هجمه 120 فیلم امسال، روی آن 180 فیلم قبلی فشار می‌آورد و به 300 فیلم اکران‌نشده می‌رسد. خب ارشاد می‌خواهد این فیلم‌ها را کجا اکران کند؟ سرمایه چه کسانی را می‌خواهید نابود کنید؟ در آن شرایط کدام سرمایه‌گذار می‌تواند به سرمایه‌اش برسد؟


همین الان فیلم‌های «شنای پروانه» و «خوب، بد، جلف 2»، هیچ‌کدام‌شان نفروخته‌اند. خب اینها توقع دارند و 180 توقع دیگر هم پشت‌سر اینهاست. به‌جای اینکه تعطیل کنند، باید بگویند فعلا نسازید تا ببینیم در آینده چه پیش می‌آید. درحال حاضر، هم بودجه درحال ازبین رفتن است و هم آینده اکران‌ها خدشه‌دار می‌شود. این خیلی مهم است که یک شورایی داشته باشیم، که نداشتیم و نتیجه‌اش این شد که در این روزگار کرونا، تعدادی دیگر از دفاتر بسته شدند و رفتند کنار. من خیلی دلم می‌خواهد فیلم‌هایی نظیر «مزاحم» و «بازنده» و فیلم‌های مردم‌پسند دیگر بسازم، اما هیچ حمایتی را پشت‌سر خودم نمی‌بینم. دو سال پیش فیلمی ساخته‌ام به نام «دلبر» با حضور اکبر عبدی، اما الان مانده‌ایم که با آن چه‌کار کنیم؛ اگر الان اکران کنیم که نابود می‌شود، بعدا نمایش دهیم که کهنه می‌شود. فیلم «مورچه‌خوار» را داریم که درباره شاخ‌های مجازی است که بحث این روزهاست، اما نمی‌شود اکران شود. «کله‌پوک‌ها» را داریم و فیلم‌های دیگری که نمی‌توانیم هیچ اقدامی روی آنها کنیم.


سینما به‌خاطر پولشویی، چه در تولید و چه در توزیع، واقعا از چرخه اصلی خودش دور شده؛ یعنی یک فردی که 100 میلیارد و بیشتر از جایی به زندگی‌اش آمده، می‌آید و ریشه‌ای در سینما پیدا می‌کند و فیلمی با 10 میلیارد می‌سازد و می‌گوید من اگر پولی گیرم آمده، رفتم و کار فرهنگی هم کرده‌ام.

یا می‌گوید من اگر قرار است مالیات بدهم، مالیاتم را با ساخت این فیلم‌ها داده‌ام. یکی مثل آقای امامی که سینما را از نظر اقتصادی به هم ریخت، الان کجاست؟ فقط آمدند یک تشنجی در سینما درست کردند و الان خودشان هم گرفتار هستند.

بیشتر بخوانید:

محاکمه «محمد امامی» از 27 مرداد آغاز می‌شود

نه اینکه ما خوشحال باشیم، ولی اینکه بدعتی را در سینما گذاشته‌اند، ناراحت‌کننده است. ما همین الان کارگردانی داریم که در سال، چهارمیلیارد تومان دستمزد می‌گیرد؛ یک سریال می‌سازد دومیلیارد تومان می‌گیرد که مثلا 30 قسمت است و برای هر قسمت، 65 میلیون تومان می‌گیرد که می‌شود دو میلیارد تومان، دوتا فیلم هم ساخته که برای هر فیلم، یک‌میلیارد تومان می‌گیرد و می‌آید می‌گوید من پرفروشم. وقتی یک کارگردان در یک سال چهار میلیارد تومان می‌گیرد و فلان بازیگر، چهار فیلم بازی می‌کند و پنج میلیارد تومان می‌گیرد، پس آن دفتر چه‌کاره است؟ تازه روزی که قرار است اکران فیلم باشد، آن‌موقع است که می‌گویند بودجه کجا رفت و چه‌کار کردید.

*البته این نظری که شما دارید مخالفان زیادی دارد و بعضی از فیلمسازان با همین نگاه حضور سرمایه‌گذاران دیگر را توجیه می‌کنند. ما الان سرمایه‌گذاران زیادی را داریم که حضورشان، شائبه‌های بسیاری را درموردشان به وجود آورده. با این وجود، اصلا چه دلیلی دارد که اینها بیایند و در سینما سرمایه‌گذاری کنند؟

بله، خیلی از این آدم‌ها اصلا هیچ دلیلی نداشته که به سینما بیایند. مثلا دلیلی نداشت که آقای علیجانی بیاید یا آقای امامی که الان دو دفتر پخش بزرگ سینمایی دارد با پول‌های ایشان کار می‌کند. اینها دلیلی نداشت به سینما بیایند. آقای رنجکشان را نمی‌شناسم؛ دارد به سینما پول تزریق می‌کند و می‌گویند آژانس هواپیمایی و هتل دارد ولی نکته منفی هم از او نشنیده‌ام. دارد با سن بالا فیلم تولید می‌کند اما ایشان هم دارد به سینما و تولید فیلم در ایران لطمه می‌زند چون می‌آید و به یک بازیگر می‌گوید در فیلم‌های من بازی کن و اگر فلان تهیه‌کننده‌ای خواست با حضور تو فیلم بسازد، با من طرف است. بیاید 5/1میلیارد تا دو میلیارد به من بدهد، بعد تو برو برایش بازی کن و بیا، پولت پیش من محفوظ است. یعنی این‌قدر برایشان مهم است که یک بازیگر در اختیارشان باشد یا حتی کنار فلان بازیگر راه بروند.

آقای رنجکشان، چه ارزش مالی می‌تواند برایش داشته باشد؟ یا مگر می‌شود بپذیریم که این آدم با آن ثروت، دنبال سود ریالی تئاتر باشد. اینها به عشق فیلم و سینما دارند ورود می‌کنند یا عشق این را دارند که چند نفر از این بازیگران مشهور، کنارشان راه بروند.

*یعنی بپذیریم که این تعداد سرمایه‌گذاران زیرک که در تمام زندگی‌شان، مو را از ماست کشیده‌اند، از این قبیل فعالیت‌ها، هیچ عایدی نداشته باشند؟

ندارند. مثلا تئاتری که داشت چرخه اقتصادی خودش را انجام می‌داد، گرفتنش توسط آقای رنجکشان، چه ارزش مالی می‌تواند برایش داشته باشد؟ یا مگر می‌شود بپذیریم که این آدم با آن ثروت، دنبال سود ریالی تئاتر باشد. اینها به عشق فیلم و سینما دارند ورود می‌کنند یا عشق این را دارند که چند نفر از این بازیگران مشهور، کنارشان راه بروند. من خودم آدم‌هایی را سراغ دارم که زندگی‌شان را برای کنار یک بازیگر بودن، باخته‌اند. همین الان هم هستند. طرف می‌آید می‌گوید من 80 میلیون دارم یا سه میلیارد دارم و می‌خواهم سرمایه‌گذاری کنم. من می‌گویم آقا ما سرمایه‌گذار نمی‌خواهیم. اخیرا یک قراردادی بستم که طرف همان روز دو میلیارد تومان به حساب من ریخت، بعد دیدم این آقا با آن تفکر کارگردان، یکی نیست و مقاصد دیگری دارد، خیلی راحت قرارداد را کنسل کردم و پولش را برگرداندم.

*پس آن حرفی که شما می‌گویید سرمایه‌ای در سینما وارد نمی‌شود، وارد می‌شود اما سالمش وارد نمی‌شود.

بله، سالمش وارد نمی‌شود. من اگر از یک آدمی دفاع کردم، نکات مثبتش را به چشم دیده‌ام.

*خب، این نکات مثبت را کسانی که مثلا با آقای امامی کار کرده‌اند هم می‌گویند.

بودجه آقای زنجانی در دفتر و زندگی من نیامده. اصلا برای من فیلم نساخته یا به من نداده اما شما کارکردش را در جامعه ببینید مثلا هواپیماها و هتل‌هایش که با این پول‌ها راه انداخته شد و الان مردم ایران دارند از این امکانات استفاده می‌کنند. ای‌کاش آدم‌هایی مثل ایشان خوشفکر داشتیم که هم اقتصاد را می‌شناختند و هم فعالیت اقتصادی انجام می‌دادند و هم به نفع مملکت‌شان یک‌جاهایی را آباد می‌کردند.

در برابر این نظر شما، یک نظر دیگر وجود دارد که معتقد است کسی که قصد پولشویی دارد، هیچ‌وقت به سینما نمی‌آید تا انگشت‌نما شده و دیگران را نسبت به فعالیت‌های ناسالم خود حساس کند.

پس این دوستانی که آمدند، برای چه آمدند؟ تعدادشان، به اندازه این اسم‌های محدودی که رسانه‌ای شده هم نیست بلکه خیلی هستند. من متاسفم که همکارانی داریم که در سال، هشت پروانه ساخت می‌گیرند. درحالی‌که طبق قانون اگر شرکت داشته باشد، تنها مجاز است دو پروانه بگیرد؛ اینها همه‌اش مساله است. ولی شما می‌بینید هر هفته‌ای که اسامی پروانه ساخت‌ها بیرون می‌آید، آقای نوروزبیگی در لیست است. حالا آن‌طرف قضیه چه کسانی هستند که همکاری می‌کنند، ما که می‌دانیم. اینها مدام پروانه ساخت می‌گیرند با سرمایه‌گذاران متفاوت و سرمایه‌های زیاد. خب اینکه سینما نمی‌شود که ما بخواهیم در آن رقابت کنیم و به همین دلیل، همیشه آن عقب می‌مانیم.

یعنی می‌خواهید بگویید دست دولتی‌ها با این سرمایه‌گذاران و تهیه‌کنندگان در یک کاسه است؟

شورای صنفی نمی‌تواند باشد چون مسائل مربوط به اکران را پیگیری می‌کند. حتما یک دایره‌ای است که پروانه ساخت می‌دهند. شما باید ببینید چرا خارج از ضابطه و خارج از رسم و آیین‌نامه و... می‌آیند به جای یک پروانه ساخت، به کسی که دفتر ندارد، در طول سال، مثلا پنج پروانه می‌دهند؟ دفتر هدایت‌فیلم یکی از دفاتر قدیمی سینمای ایران است که الان به‌سختی اداره می‌شود. ولی من خوشحالم که کار کردم و 148 عنوان فیلم سینمایی، تلویزیونی و سریال ساخته‌ام.

خب، بخشی از انتقادهای شما متوجه مدیریت‌های سینمایی طی دوره‌های مختلف است. ما تا یادمان می‌آید شما تهیه‌کنندگان از مدیران سینمایی دهه 60 تا امروز گله داشتید و آنها را به ریل‌گذاری‌هایی در مسیر سینمای گلخانه‌ای، سینمای رانتی و... متهم کرده‌اید. یعنی از نگاه شما هیچ‌گاه مدیریت دولتی سینما خوب نبوده که الان بخواهید آن را با دوره فلان مدیر مقایسه کنید و طبق آن، از بغرنج بودن شرایط انتقاد کنید.

اوضاع در دوره «سیف‌الله داد» خدابیامرز خیلی خوب بود یا مثلا من دوره آقای شمقدری را خیلی دوست دارم. در دوره شمقدری، سینما داشت یک جانی پیدا می‌کرد با یک شرایط خوب. یعنی دولت، دولتی بود که به سینما اهمیت می‌داد. بعد از آن، همه آمدیم از دولت روحانی حمایت کردیم تا روی کار بیاید. هر کسی از سینماگران بگوید حمایت نکردیم، دروغ می‌گوید اما بدترین دولت، همین دولت بوده. مگر دوره مهاجرانی بد بود؟ خیلی خوب بود؛ شاید دوره انوار یا نجفی بد بود و ما را اذیت کردند و کار در سینما مشکل شد اما ما کار کردیم. هیچ‌کدام از این مدیریت‌ها حرف گوش ندادند که یک آیین‌نامه منتشر کنند که این آیین‌نامه یک حرف درست بزند که اگر ما در جشنواره‌مان که 80 فیلم داریم، بیاییم و این فیلم‌ها را بریزیم در گردونه‌ای که همه باشند و فرآیند انتخابی برای آنها لحاظ نشود. نباید این‌طور باشد که همان 20 فیلم انتخاب‌شده را بها دهند. اگر انتخاب شصتم را در جشنواره بگذارند، شاید تدوین آن فیلم از تدوین تمام آن آثار بهتر باشد و درنتیجه حق آن تدوین ضایع می‌شود یا شاید یک بازیگر در فلان فیلم از رده خارج بازی کرده باشد که از تمام بازیگران فیلم‌های مهم آن سال شاخص‌تر باشد. متاسفانه جشنواره به‌دلیل اینکه آدم‌ها در آن سال‌به‌سال عوض می‌شوند و پایه و اساس ندارد، رانتی اداره می‌شود. در پایان هم یک فیلمی را که می‌خواستند در راس بیاورند، انتخاب می‌کنند یا می‌گویند فلان فیلم، انتخاب مردم است و بزرگش می‌کنند. یک فیلم را به‌خاطر اینکه آن داور پارسال به آن بها داده، حالا برای اینکه این به آن بها بدهد، چهار جایزه می‌دهند. اصلا انتخاب‌ها، انتخاب‌های درستی نیست. ما در خیلی از کشورها، نوعی از جشنواره‌ها را داریم که از میان 30، 40 تولید داخلی‌شان، همه را نمایش می‌دهند که از داخل آنها، یک چیزهایی بیرون می‌آید اما اینجا قبل از آغاز جشنواره، انتخاب‌ها صورت گرفته است.

و مدیران این جشنواره‌ها هم در یک دایره بسته، مدام پاسکاری می‌شوند. یکی جشنواره فجر داخلی را می‌گیرد، یکی جهانی فجر را می‌گیرد، یکی کودک را می‌گیرد، یکی سینما حقیقت را و...

الان چیزی حدود 20 سال است که هر وزیر، معاون و دبیر جشنواره‌ای که روی کار می‌آید، ما یک آدم‌هایی را داریم که پشت قضیه، تصمیم‌گیری‌های ماجرا را انجام می‌دهند.

چه کسانی مثلا؟

مثلا ما آقای رضاداد را داشته‌ایم که همیشه، همه جا بوده است. همیشه پشت قضیه است و همه حرف‌ها را می‌زند. من در جشنواره کودک اصفهان، به‌عینه چیزهایی دیدم. مثلا چند سال پیش، من فیلم «حقه‌باز دم‌ دراز» را داشتم. بعد دیدم خانم مرضیه برومند که در هر دوره، رئیس هیات‌داوران است، 5 تا داور انتخاب کرده است. یک روز دیدم کاندیداها را اعلام کردند و خبری از فیلم ما نیست. به یکی از داوران گفتم این فیلم ما را که کاندید نکردید، کجایش مشکل داشت؟ گفت من فیلم‌تان را ندیدم و دیر رسیدم و از دوستان پرسیدم که چطور بود. از یک خانم دیگر که داور بود هم پرسیدم و او هم گفت ندیدم.

از خانم برومند پرسیدم که او هم جواب مستقیمی به ما نداد. بعد ما فهمیدیم که اینها شوخی است. خانم برومند از زبان بالایی‌ها و همان دوستانی که همیشه هستند، گفته که این و این و این باید باشند و فلان کار اول می‌شود و این جایزه برای فلان فیلم باشد و... که اصلا صدای ما درآمد که این چه نوع جشنواره‌ای است.


در آن دوره، کل نامزدها در اختیار سه فیلم بود و یک باندبازی که تقسیم جوایز کنند و 10، 12 فیلم دیگر کودک که شامل فیلم آقای سیدجواد هاشمی هم می‌شد، از دایره بیرون ماندند. ما اعتراض کردیم که چرا شماها فیلم‌ها را ندیده، داوری کردید و قضیه لو رفت. در این سینما، خانم برومندها هستند؛ رابطه و رانت‌خواری و انتخاب و حالا این اول شود که در اکران بفروشد و اینها هست. خب این از جشنواره‌مان، آن از فارابی‌مان، آن از سازمان سینمایی‌مان، خب همه‌جا می‌لنگد به‌دلیل اینکه یک وزیری که می‌آید، مسیر درست را نمی‌رود. من شاید معاونت‌های زیادی را دیده‌ام اما یکی از معاونت‌هایی که خوب دیدم، همین دوره آقای انتظامی بود که حدود 2 سال است روی کار آمده و طی 7، 8 ماه اول مدام کار کرد که یک‌سری کار را با برنامه‌ریزی جلو ببرد که آن هم به کرونا خورد و همه چیز به روال قبل برگشت.

شکایت من حتی به محکومیت آقای اسعدیان هم رسید و ایشان از من عذرخواهی کرد.

شما یک مدت با شورای صنفی نمایش هم سر ناسازگاری داشتید و به‌دلیل آنچه مافیا در این شورا خوانده بودید، حتی از آنها شکایت هم کردید.

بله، همین چند سال پیش بود که همین مساله رانت، دلیل آن بود. گفتند شما فیلم‌تان را در 4 هفته‌ای که قرارداد بسته‌ای، اگر نفروخت، در هفته دوم بردار و ببر در سالن دیگر چون ما می‌خواهیم فیلم آقای فلانی را نمایش دهیم که شکایت من حتی به محکومیت آقای اسعدیان هم رسید و ایشان از من عذرخواهی کرد.

آخر این صدمه است به کلیت سینما. عذرخواهی به چه درد اصلاح امور سینما می‌خورد؟

دقیقا، ببینید من یک روزی فیلمی داشتم به‌نام «مردن به وقت شهریور». خیلی برای این فیلم برنامه داشتیم. گروه‌ها علنا می‌گفتند فیلمتان را نگذارید تا ما فیلم‌های خودمان را نمایش دهیم. بالاخره قرار شد گروه آزادی فیلم ما را بگذارد. شما فکر کنید 6 شهریور بود که گفتند این فیلم را یک هفته نمایش می‌دهیم. چون قرار است «حضرت محمد (ص)» را اکران کنیم که اگر خوب فروختید، دو هفته اول، فیلم شما نمایش داده می‌شود و بعد فیلم مجیدی را می‌گذاریم اما اگر خوب نفروختید، همان هفته اول فیلم را برمی‌داریم. فیلم ما آمد و در هفته اول جا نیفتاد و در کل ایران 65 میلیون تومان فروش کرد. بعد فیلم را برداشتند و به سالن کوچک‌تر بردند. بعد تیزرهای‌مان شروع شد و فیلم ما روی غلتک افتاد که آقای مهندس مسچی به من گفت چه‌کار کردی که فیلم این‌طور در برابر فیلم مجیدی فروخت. «مردن به وقت شهریور» در سال 96، یک میلیارد و 400 میلیون تومان فروخت که اصلا فکرش را هم نمی‌کردیم چون فروش خوبی بود.

اصلا خانه سینما که همه چیزش لو رفته و ریخته به‌هم. الان جلسات متعددی که تشکیل می‌دهند و می‌گویند ما می‌خواهیم برویم، به همین دلیل است. حاشیه‌هایی که از عیدی‌های امسال و سال‌های گذشته رقم خورد و کارت‌هایی که دادند و پول‌هایی که ندادند و می‌گویند ذخیره کرده‌ایم که در دوران کرونا خردخرد بدهیم، همه‌اش مساله است. کسی که می‌خواهد کار سالم کند، کار سالم می‌کند ولی کسی که هر جایی بخواهد دستی در غیرحلال ببرد، هر جا برود و هر کاری کند حتی به خودش هم خیانت می‌کند.

یعنی این آدم‌هایی که نام بردید و اهل رابطه و رانت هستند، وقتی در خانه سینما اسکان داده شدند، به همان فعالیت‌هایشان ادامه می‌دهند؟

اصلا خانه سینما که همه چیزش لو رفته و ریخته به‌هم. الان جلسات متعددی که تشکیل می‌دهند و می‌گویند ما می‌خواهیم برویم، به همین دلیل است. حاشیه‌هایی که از عیدی‌های امسال و سال‌های گذشته رقم خورد و کارت‌هایی که دادند و پول‌هایی که ندادند و می‌گویند ذخیره کرده‌ایم که در دوران کرونا خردخرد بدهیم، همه‌اش مساله است. کسی که می‌خواهد کار سالم کند، کار سالم می‌کند ولی کسی که هر جایی بخواهد دستی در غیرحلال ببرد، هر جا برود و هر کاری کند حتی به خودش هم خیانت می‌کند.

با این دل پری که از رانت‌خواری دارید، اگر از شما بپرسیم رانت‌خوارترین آدمی که طی تمام این سال‌ها فعالیت حرفه‌ای‌تان در سینما به او برخورده‌اید چه فردی بود، نام چه کسی را می‌آورید؟

خیلی‌ها بوده‌اند. جواب شما را به این شکل می‌دهم: کسی که فکر کنید سه، چهار دوره معاونت‌ها و مدیرکل‌ها عوض می‌شوند اما همچنان در شوراها و در راس امور سازمان سینمایی و همه تصمیم‌گیری‌ها و لیست شورا حضور دارد. همه‌اش هم برای پول و مقام است چون نه فیلمسازی می‌کند، نه اجازه می‌دهد همسرش دیگر کار کند و نه... چون می‌گوید خوب است، خودش می‌آید.

و چگونه می‌شود با این آدم‌ها برخورد کرد؟ شما پیش‌تر گفتید که رئیس جدید سازمان سینمایی از بیرون سینما آمد و 7، 8 ماه واقعا کار کرد. خب چنین آدمی که نمی‌داند چه کسی در این سینما رانت‌خوار است و چه کسی نیست پس چرا حاشیه امن این آدم‌ها در این دوره به خطر نیفتاد و همچنان مشغول فعالیت هستند؟

وقتی که وارد این منصب می‌شود، اگر وارد باشد که کارش را انجام می‌دهد اما اگر ناوارد باشد، می‌آید دو تا کارمند پیدا می‌کند که برایش توضیح دهند. خب اگر آن آدم با این کارمند خوب بوده باشد، تعریفش را می‌کند و اگر هم با او بد باشد که دشمنی می‌کند. همان‌جا خط‌ فکری این آدم شکل می‌گیرد.

*با توجه به وضعیتی که این روزها بر سینما وارد آمده، چه تحلیلی راجع‌به آینده سینما طی ماه‌های باقی‌مانده از سال دارید؟

من در زمانی که کرونا اوج پیدا کرد و سینما تعطیل شد، خیلی گفتم که سینماها را باز نکنید چون سینماها جان نمی‌گیرند. سینما مشکل دارد و باید دوره سلامت جامعه، کنار مردم باشد. چه اجباری است که در این فضای آلوده، کسی، زن و بچه‌اش را ببرد سینما؟ الان یک سری جوان به سینما می‌روند که وقتی به آنها می‌گویند با فاصله از هم بنشینید، آنها هم زده می‌شوند و دیگر نمی‌روند.

سینماروی واقعی، الان سینما نمی‌رود ولی متاسفانه حرف گوش نکردند و در جلسه‌ای که یک تعدادی از ما موافق بودند و یک تعدادی مخالف، سینماها را باز کردند و این باز شدن سینماها، ضربه بیشتری به آن زد. سینماروی واقعی، الان سینما نمی‌رود ولی متاسفانه حرف گوش نکردند و در جلسه‌ای که یک تعدادی از ما موافق بودند و یک تعدادی مخالف، سینماها را باز کردند و این باز شدن سینماها، ضربه بیشتری به آن زد. همین که دیدید چه اتفاقی افتاد و الان که دوره پیک دوم کروناست، مردم بریده‌اند و دیگر به این راحتی‌ها به سینما اعتماد نمی‌کنند که بروند و فیلم ببینند. در سینما یا تالار سربسته به‌خاطر اینکه کولر آبی وجود ندارد و ارکاندیشن است، هوا را می‌کشد و به ازای یک فرد آلوده، با برگشت هوا، 480 نفر آلوده می‌شوند. این وحشتناک است.


من خودم درحال حاضر مدیریت چندین سالن سینمایی را برعهده دارم مثل سینمای نجف‌آباد، میرزاکوچک‌خوان رشت، فرهنگ اصفهان. در این دوران، تعدیل نیرو هم داشتم؛ ضرر کرده و پول از جیب داده‌ام و حتی یک ریال هم تا امروز نگرفته‌ام ولی دارم می‌بینم که باز بودن و هزینه کردن، بیشتر از درآمد آن است.

مثلا سینما میرزاکوچک‌خان رشت در تیرماه امسال، 6 میلیون و 300 هزار تومان فروش داشت. حالا 4 پرسنل داریم که 12 میلیون تومان حقوق‌شان است. آب و برق و گاز و فلان هم داریم که می‌شود بالای 20 میلیون تومان خرج ماهیانه. ما باید 50، 60 میلیون تومان می‌فروختیم تا این هزینه‌ها سرشکن شود. بنابراین وقتی بسته باشد تا زمانی که یک اتفاق خوبی بیفتد، بهتر است. در شرایط کنونی، فیلم تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار هم نابود می‌شود.

قرار است درآمدزایی شود و مردم هم این آثار را ببینند. من الان برای فیلمی 2 میلیارد و 800 میلیون تومان هزینه کرده‌ام وقتی در این شرایط آن را نمایش دهم و 200 میلیون تومان بفروشد چه می‌شود؟ خیلی سخت است.

*و صحبت پایانی شما؟

من همیشه گفته‌ام ای کاش مسئولان وقتی روی کار می‌آیند، بدانند که قرار است چه اتفاقی بیفتد. این شوراهای تولید و توزیع را بگذارند کنار و تجربه را بکشند وسط. بگویند فلان آدمی که در این شوراها نبوده ولی تجربه دارد و الان در خانه نشسته، اگر بیاید چه کارهایی می‌تواند انجام دهد. از باتجربه‌های سینمادار، تهیه‌کننده و کارگردان استفاده کنند. باور کنید سینما رشد خودش را پیدا می‌کند. بها دادن به جوان‌ها صددرصد عالی است ولی نه این‌طور که همین‌طور در یک روز به آنها پروانه ساخت بدهند که بروند و فیلم بسازند و بعد فیلم نفروشد و بودجه نابود شود. بدانند که این آدم چند تا دستیاری کرده و چند فیلم را کنار کارگردان مشاوره گرفته و چند اثر کوتاه ساخته است. این کارها اگر قانونی جلو برود، اصل قضیه پیدا می‌شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان