از اوایل قرن بیستم، براساس امتیازی که ویلیام ناکس دارسی در سال 1901.م از دولت ایران تحصیل نموده بود، انگلیسی ها به استخراج و بهره برداری از نفت ایران مشغول بودند. اما در سال 1329.ش، پس از آنکه پارلمان ایران قانون ملی کردن صنعت نفت را به تصویب رساند، تلاشهای ایرانیان به نتیجه رسید.
هنگامی که متعاقب آن، دکتر محمد مصدق به نخست وزیری منصوب گردید، روابط دیپلماتیک ایران و انگلیس وارد یک مرحله بحرانی شد. این دوره در 1332 با کودتای 28 مرداد پایان گرفت. درواقع این رویداد یکی از حوادث عمده تاریخ سیاسی معاصر ایران است، زیرا از یک طرف برای اینکه کودتای یادشده نهضت ملی کردن نفت را به نابودی کشاند و از طرف دیگر بدین سبب که این کودتا به عنوان نقطه شروع توسعه نفوذ ایالات متحده در ایران مورد ملاحظه قرار می گیرد. کودتا نتیجه همکاری اینتلیجنس سرویس و سیا بود و اجرای آن با مشارکت مزدوران داخلی و نیروهای نظامی تسهیل گردید.
قدرت های خارجی و آماده سازی کودتا
نفت انگیزه اساسی آماده سازی کودتا بود. همان طور که گفته شد، در سال 1901.م مظفرالدین شاه، پادشاه ایران، امتیاز بهره برداری از نفت جنوب ایران را به مهندسی استرالیایی به نام ویلیام ناکس دارسی اعطا کرد. دارسی توانست از 28 مه 1908، یعنی هفت سال پس از امضای قرارداد امتیاز، استخراج نفت ایران را آغاز کند و شرکت بهره برداری اولیه با کمک یک کمپانی انگلیسی (شرکت نفت برمه) از ورشکستگی نجات یافت. همچنین در سال 1909 شرکت نفت انگلیس و فارس (Anglo – persian oil company)، که در سال 1933 کمپانی نفت انگلیس و ایران oil company ) (Anglo-Iranian نامیده شد، بنیان گذاری گردید.[1]
به دلیل اختلافات بین دو طرف، در سال 1932، دولت ایران امتیاز سال 1901 را لغو نمود. با وجود این، در آوریل 1933 قرارداد جدیدی که تا سال 1993 اعتبار داشت به امضای طرفین رسید.[2] در 21 اکتبر 1947 پارلمان ایران طرحی را تصویب کرد که بر اساس آن دولت ماموریت می یافت در مواردی که تضیعی نسبت به حقوق ایران در منابع نفتی بخش جنوبی کشور صورت گرفته باشد، اقدامات لازم را برای استیفای تمام حقوق ملت به عمل آورد.
متعاقب این طرح، دولت ایران با شرکت وارد مذاکره شد و نهایتا در 17 ژوئیه 1949 قراردادی بین آقای گس (Gass )، نماینده شرکت، و آقای گلشائیان، وزیر دارایی ایران، به امضا رسید.[3]
برای بررسی این قرارداد یک کمیسیون پارلمانی در 18 نوامبر به ریاست مصدق، رهبر جبهه ملی، تشکیل شد. این کمیسیون در دسامبر 1950 درخصوص قرارداد نظر منفی داد. در 11 ژانویه 1951، پارلمان نظر کمیسیون را تایید کرد و به آن ماموریت داد تا گزارش جدیدی ارائه کند که مشخص کننده اقداماتی باشد که باید انجام پذیرد.[4]
نهایتا این کمیسیون قانون ملی شدن نفت در ایران را تصویب کرد که در 14 مارس توسط مجلس شورای ملی و در 19 مارس توسط مجلس سنا به تصویب رسید. در نتیجه صنعت نفت ایران پس از پنجاه سال ملی شد و در آوریل 1951 محمد مصدق نخست وزیر ایران گردید و قانون ملی شدن نفت را اجرا کرد.
شرکت نفت انگلیس و ایران و دولت بریتانیا با این اقدام مخالفت کردند، اما موفق نشدند از راههای سیاسی و دیپلماتیک به مقصود خود نائل آیند. انگلیسی ها می کوشیدند در اقدام خود علیه مصدق حمایت امریکا را به دست آورند.
در این فاصله، انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده امریکا برگزار گردید و آیزنهاور، کاندیدای حزب جمهوریخواه، جانشین ترومن شد. این واقعه هماهنگ با تمایل بریتانیا بود.
نهایتا، هنگامی که آخرین پیشنهاد مشترک انگلیس و امریکا را دولت ایران رد کرد، دولت بریتانیا موفق گردید دولت جدید امریکا را متقاعد سازد که دولت مصدق به زیان غرب عمل می کند. این هماهنگی راه را برای اجرای کودتایی علیه مصدق هموار کرد.[5]
تصمیم گیری بریتانیا برای سقوط مصدق
به گفته ویلیام روجر لوئیس، انگلستان فقط یک ماه و نیم پس از به قدرت رسیدن مصدق عملیات محرمانه خود را علیه وی آغاز کرد.[6]
انگلستان تنها راه حل مساله نفت را خلع دولت مصدق می دانست که شرکت نفت انگلیس و ایران نیز با آن موافق بود. آقای جکسون (Jackson) در ژوئن 1951 برای مذاکره با مقامات ایران به تهران آمد، اما نتوانست هیچ نتیجه مساعدی به دست آورد. همچنین وی در کنفرانسی خبری در لندن اعلام کرد تا هنگامی که دولت دکتر مصدق قدرت را در ایران در دست دارد نمی توان به از سرگیری مذاکرات امیدوار بود.[7]
در ورای راه حل های دیپلماتیک، انگلستان به راه حل های غیرسیاسی نیز توجه نمود؛ از جمله: ارجاع اختلاف به دیوان بین المللی دادگستری و شورای امنیت که نتیجه ای حاصل نکرد. علاوه بر فشارهای اقتصادی بر ایران، بریتانیا می خواست در این کشور مداخله نظامی کند. به همین منظور، چهارهزار چترباز بریتانیا طی ده روز به مدیترانه شرقی فرستاده شدند. این دولت رزمناو ماریتوس (Maritus) و ناوهای ورن (Wren) و فلامینگو (Flamingo) را به سواحل ایران فرستاد و عراق به عنوان مرکز تمرکز نیروهای نظامی انگلیس برای حمله به ایران برگزیده شد.[8]
اسناد منتشر شده توسط وزارت امورخارجه بریتانیا در دهه های اخیر توضیح می دهد که طرح اشغال آبادان را که مرکز بزرگترین پالایشگاه نفتی در ایران و خاورمیانه است بریتانیا طراحی و آماده کرده بود، اما قبل از شروع عملیات نظامی، موضوع با پرزیدنت ترومن مورد بحث قرار گرفت و رد گردید و دولت امریکا نپذیرفت که در چنین اقدامی از بریتانیا حمایت کند.[9] زیرا به اعتقاد ترومن، مداخله نظامی در ایران به حمله اتحاد شوروی می انجامید.[10] هنگامی که بریتانیا از موثر واقع شدن راه حل های سیاسی برای بستن راه بر دولت مصدق ناامید گردید، کودتا را به عنوان یک راه حل بررسی کرد. در 16 ژوئیه 1952، مصدق در خصوص وزارت جنگ با شاه اختلاف پیدا کرد و از نخست وزیری استعفا داد. متعاقب آن قوام السلطنه، که با انگلیسی ها هماهنگی بیشتری داشت، جانشین وی شد.
جرج میدلتون (George Middlton)، کاردار وقت سفارت بریتانیا در تهران، بر این باور بود که قوام سیاست مداری بسیار باهوش است که می تواند گرو ه های مختلف پارلمانی در مجلس شورای ملی ایران را تحت نفوذ قرار دهد.[11]
در این زمان، و پس از مخالفت های شدید احزاب و گروه های مختلف سیاسی، نمایندگان طرفدار مصدق، آیت الله کاشانی، رهبر مذهبی و با نفوذ در ایران، و بازار تظاهرات بزرگی در حمایت از مصدق سامان دادند که در آن تعدادی از تظاهرکنندگان کشته و زخمی شدند. لذا مصدق مجددا پست نخست وزیری را در اختیار گرفت.[12]
میدلتون در گزارشی به وزارت امورخارجه بریتانیا، آورده است که برای جلوگیری از افتادن ایران به دامان کمونیسم، راه حلی که پیش می آمد کودتای نظامی بود.[13]
اقدامات اولیه بریتانیا در خصوص طرح کودتا
انگلیسی ها فکر می کردند که مساله نفت را باید با سقوط مصدق حل کرد. همچنین طرح آن ها در مورد این سقوط، در همان زمان که چرچیل و ترومن پیشنهادات مشترک خود را در طی مذاکرات به دولت ایران ارائه می کردند در حال تهیه شدن بود.
هدایت نیروهای داخلی علیه دولت مصدق
برای درک برنامه ریزی انگلیسی ها به منظور به کارگیری گروه های ایرانی علیه دولت مصدق، باید اطلاعات ارائه شده توسط سی. ام. وودهاوس (C. M. Woodhouse) را مطالعه کرد. وی در سال های 1952-1951 در سفارت انگلیس در تهران کار می کرد و در ساماندهی عملیات هدایت شده علیه مصدق (عملیات چکمه) نقش داشت. وودهاوس توضیح می دهد که وی و همکارانش برای هدایت گروه های ایران علیه دولت کشور خودشان، چگونه عمل کردند. شایان ذکر است که همه همکاران وی از متخصصان جاسوسی در ایران بودند.
سه برادران رشیدیان، که نفوذ زیادی در پارلمان و در بازار داشتند، به طرح وودهاوس وارد شدند. درواقع، آن ها قادر بودند که مردم کوچه و بازار را هماهنگ با سیاست های بریتانیا جهت دهند. برادران رشیدیان افرادی ثروتمند بودند و یک سازمان شهری را که علیه مصدق توطئه می کرد رهبری می کردند. نیازهای مالی این سازمان را سفارت بریتانیا در تهران تامین می کرد. همچنین برخی از ایرانی ها در خدمت بریتانیا بودند. به عنوان مثال، فردی که در جلسات هیات وزیران ایران شرکت می نمود، تصمیمات و مباحث محرمانه دولت مصدق را به سفارت بریتانیا گزارش می کرد.[14] علاوه بر آن وودهاوس و همکارانش از همکاری روزنامه نگاران خارجی بهره مند بودند. او مخفیانه از طریق مرز عراق و با مقدار بسیاری سلاح به ایران وارد شد. این سلاح ها در اطراف تهران، زیر خاک پنهان گردید و در هنگام ضرورت آماده استفاده بود.[15]
در 22 اکتبر 1952، هنگامی که روابط دیپلماتیک انگلیس و ایران قطع شد، وودهاوس باید ایران را ترک می کرد. با وجود این، به لطف بریتانیایی های مقیم ایران و یک مامور سرویس مخفی این کشور، وی با واسطه هایی ایرانی در ارتباط بود. او دفتر جدیدی در قبرس ایجاد کرد که سرفرماندهی نظامی ایران آن را هدایت می کرد.
تلاش برای حصول همکاری ایالات متحده امریکا
انگلیسی ها در حالی که از تایید ملی شدن صنعت نفت ایران خودداری می کردند، می کوشیدند با امریکا متحد شوند. از طرف دیگر مصدق نیز به کمک و حمایت امریکا امیدوار بود.
برای حل مساله نفت، امریکایی ها استفاده از دیپلماسی را ترجیح می دادند و هنگامی که بریتانیا تصمیم به اقدام نظامی در ایران گرفت، پرزیدنت ترومن با آن مخالفت کرد و برای برقراری گفت وگو بین طرفین، مشاور خود، آورل هریمن (Averell Heriman) را به ایران فرستاد، اما وی نتیجه ای حاصل نکرد.
دولت بریتانیا در تلاش سیاسی خود برای به دست آوردن همکاری دولت امریکا، روی خط نفوذ کمونیست ها در ایران تکیه می کرد. این دولت می کوشید ترس را از روح و جوهره امریکایی ها، که معتقد بودند سقوط مصدق کمونیست ها را به قدرت می رساند، بیرون کند.[16]
در تعقیب این هدف، پس از قطع روابط انگلیس و ایران، وودهاوس عازم واشنگتن شد و کوشید مقامات امریکایی را متقاعد کند و حمایت سیا را جلب نماید. در این باب، وی خطر کودتا توسط حزب توده (حزب ایرانی کمونیست طرفدار شوروی) را خاطرنشان می کرد.[17]
وقتی روزولت، رئیس عملیات سیا در خاورمیانه، از تهران بازمی گشت، برای مذاکره با مقامات انگلیسی در لندن توقف کرد و این برای اولین بار بود که طرحی که هدف آن سقوط دکتر مصدق بود با روزولت مورد بحث قرار گرفت.[18]
روزولت، به محض بازگشت به واشنگتن، نتیجه مذاکرات خود با مقامات انگلیسی در لندن را برای آلن دالس (Allen Dulles)، معاون سیا، توضیح داد. این مذاکرات بین طرفین محرمانه باقی ماند و پرزیدنت ترومن و آچسون (Acheson)، وزیر امورخارجه، از این مذاکرات مطلع نشده بودند، زیرا از یک طرف آچسون جذب مصدق شده بود و از طرف دیگر انتخابات ریاست جمهوری، که بنا بود چندی بعد برگزار گردد، اجازه این تفکر را می داد که جمهوری خواهان به قدرت خواهند رسید و در نتیجه فاستر دالس (Faster Dulles)، برادر آلن دالس، به وزارت امورخارجه منصوب خواهد شد.
به این دلیل، روزولت و آلن دالس نمی خواستند که دولت دموکرات، که به زودی جای خود را به رقیب می داد، در مسیری وارد شود که مواضعشان کمتر از جمهوری خواهان قاطع و مشخص بود.[19]
با توجه به این وضعیت، وودهاوس نتیجه مساعدی از این مذاکرات حاصل نکرد و می بایست تا انتخابات ریاست جمهوری منتظر می ماند. در مورد همکاری انگلیس امریکا، باید ما نگاه خود را متوجه این موضوع سازیم که لویی هندرسون (Loy Henderson)، سفیر امریکا در تهران، با انگلیسی ها همکاری می کرد، و وودهاوس، رئیس ام. آی سیکس در ایران، بر آن تاکید کرده است. مصدق بر این باور بود که هندرسون حتی در توطئه 28 ژانویه 1953 نیز دست داشته است. در آن روز، شاه ایران تصمیم گرفت به خارج از کشور مسافرت کند، مصدق نخست وزیر برای دیدار وی به کاخ شاه رفت. در آنجا وی پیغامی دریافت کرد مبنی بر اینکه لویی هندرسون به منظور مذاکره در مورد موضوعی فوری می خواهد وی را ملاقات نماید. در بازگشت، در حالی که مصدق از کاخ شاه خارج می شد، گروهی در اطراف قصر در حال تظاهرات بودند و می خواستند به وی سوءقصد کنند. مصدق بلافاصله از توطئه مطلع شد و از در دیگری خارج گردید و خطر مهاجمان را پشت سر گذاشت. مدتی بعد، او اظهار کرد که سفیر امریکا برای هیچ موضوع فوری به ملاقات وی نیامده بود.[20]
در خصوص توطئه امریکایی انگلیسی علیه مصدق، به نظر می رسد باید نکته دیگری را کرد: هنگامی که آخرین پیشنهاد امریکا را، که می خواست مانع ملی شدن صنعت نفت شود، دولت ایران رد نمود، ایالات متحده عزم خود را در مقابل مصدق جزم کرد.
تهیه طرح نهایی کودتا
طرح کودتا را مقامات انگلیسی تهیه کرده بودند و وودهاوس، هنگامی که به امریکا بازگشت، خلاصه ای از طرح را با خود برد. براساس این طرح، انگلیسی ها از دو نیروی مجزا بهره می بردند: دسته اول سازمان شهری تحت هدایت برادران رشیدیان، متشکل از افسران عالی رتبه پلیس، چندین نماینده و سناتور، عده ای از روزنامه نگاران و سیاستمداران، و علاوه بر آن افراد ولگرد بودند. مقرر شده بود آن ها تهران را تحت کنترل درآورند و سپس مصدق و وزرایش را بازداشت کنند. عوامل دیگری که در طرح بریتانیا جای می گرفتند روسای قبایل جنوب ایران بودند که می بایست زمانی که سازمانهای شهری عملیات خود را شروع می کردند، در شهرهای بزرگ جنوب قدرت خود را به نمایش می گذاردند. علاوه بر طرح کودتا، لیستی از پانزده سیاستمدار ایرانی، که مستعد جانشینی مصدق بودند، به مقامات امریکایی ارائه گردید.[21]
با پایان یافتن انتخابات ریاست جمهوری، آیزنهاور به عنوان رئیس جمهور امریکا در دسامبر 1952 انتخاب گردید و کار خود را از ژانویه 1953 آغاز کرد و از فوریه 1953 مذاکرات جدیدی بین طرفین انجام شد. نمایندگان دولت بریتانیا و اینتلیجنس سرویس در 3 فوریه در واشنگتن گرد آمدند و طرح عملیات مشترک تحت عنوان عملیات آجاکس (Ajax) مورد توافق قرار گرفت.[22]
برای جانشینی مصدق، امریکایی ها ژنرال فضل الله زاهدی را انتخاب کردند. سپس تصویب نهایی طرح مدنظر قرار گرفت. در پایان مارس 1953 این طرح را چرچیل، نخست وزیر، و ایدن، وزیر امورخارجه بریتانیا، و همچنین آیزنهاور و جان فاستر دالس، وزیر امورخارجه امریکا، تصویب کردند.
در 25 ژوئن 1953، جلسه نهایی برای تصویب طرح اجرای کودتا در دفتر وزیر امورخارجه امریکا برگزار شد و امریکایی ها روی جزئیات طرح اجرایی کنکاش نمودند. این طرح را که به تصویب انگلیسی ها رسیده بود، امریکایی ها نیز تصویب کردند. جان فاستر دالس محتوای طرح را چنین خلاصه کرد: این طرح توضیح می داد که چگونه آن ها از دست مصدق خلاصی و رهایی خواهند یافت.[23] پس از این تصویب نهایی، سیا مسئولیت اجرای طرح را به عهده گرفت و روزولت مامور فرماندهی عملیات کودتا شد.
پی نوشت ها
[1] Mehdi Bahadori, Les investissements e'trangers et internationaux rn Iran depuis la premiere guerre mondiale, Universite Paris II (These soutenue), paris, 1974, P. 28
[3] Malekeh Gmandriz Barad sar madi: La politique petroliere en Iran sous le gouvernement du DR Mossadegh , universite Montpellier 1,
[5] بریان لپینگ، سقوط امپراتوری انگلیس و دولت دکتر مصدق، ترجمه محمود عنایت، تهران، کتابسرا، 1365، ص56
[6] جیمز بیل و ویلیام روجر لوئیس، مصدق، نفت و ناسیونالیسم ایرانی، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، نشر نو، 1368، ص378
[7] غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1368، ص164
[8] سیدجلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، دفتر انتشارات اسلامی، ایران، بی تا، چاپ سوم، صص392-384
[9] مارک جی. گازیوروسکی، کودتای 28 مرداد 1332، ترجمه غلامرضا نجاتی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1367، ص22
[10] Jeffreys – Joneso Rhodri, The CIA and American democracy , Yale University press, U. S. A., 1989, P. 90
[11] بریان لپینگ، همان، ص50
[12] روزنامه اطلاعات، 30 تیر 1331
[13] بریان لپینگ، همان، ص51
[14] C. M. Woodhouse, something venture , Granada publishing, London, 1982
فصل های 8 و 9 این کتاب با مشخصات زیر به فارسی ترجمه شده است: عملیات چکمه، ترجمه فرحناز شکوری، چاپ دوم، انتشارات فرزانه، ایران، 1367.
[16] آنتونی ایدن، خاطرات آنتونی ایدن، ترجمه کاوه دهقان، انتشارات فرزانه، ایران، 1357، ص288
[17] سی. ام. وودهاوس، همان، ص38
[18] کرمیت روزولت، کودتا در کودتا، ترجمه علی اسلامی، شرکت سهامی خاص، ایران، بی تا، صص116-115
[19] The los Angeles Times, March 29 , 1979
[20] محمد مصدق، خاطرات و تألمات دکتر مصدق، تهران، انتشارات علمی، 1365، صص186-185
[21] سی. ام. وودهاوس، همان، صص40 38
[23] غلامرضا نجاتی، همان، ص333