بعد از جدایی کارلوس کیروش، فدراسیون فوتبال ایران به جذب دو مربی بسیار نزدیک شد؛ اولی، هروه رنار فرانسوی که در جامجهانی اخیر با تیمملی مراکش همه را به وجد آورد و دیگری یولن لوپتگی اسپانیایی. رنار حتی بازی ایران و ژاپن در نیمهنهایی جامملتهای آسیا را هم از نزدیک تماشا کرد و به نظر میرسید کار جذب او تمام شده، اما فدراسیون فوتبال این فرصت بزرگ را از دست داد. تنها دلیل فدراسیون برای به هم زدن این توافق نیز، دیر آزاد شدن رنار بود. مربی فرانسوی درگیر جامملتهای آفریقا بود و یک ماه دیرتر از ویلموتس میتوانست در خدمت تیمملی باشد (کدام خدمت؟!) به این ترتیب ممکن بود مثلا ما ناچار شویم در دو بازی دوستانه برابر سوریه و کرهجنوبی، با سرمربی موقت حاضر شویم. فدراسیون اما این مساله را برنتافت و ترجیح داد سراغ گزینه نقدتر برود. فراموش نکنید ما بهمن ماه 89، قبل از انتخاب کارلوس کیروش هم یک بازی دوستانه مهم با تیمملی روسیه داشتیم؛ اما بهخاطر آن مسابقه شتاب بیهوده به خرج ندادیم. آن روز علیرضا منصوریان بهعنوان مربی موقت هدایت تیمملی را برابر روسها پذیرفت و اتفاقا آن بازی را یک بر صفر بردیم، بعدش هم سر فرصت کیروش آمد و با بازسازی ساختار دفاعی تیمملی، یک فصل ممتاز ساخت. قطعا این بار هم بهتر بود با فدا کردن دو بازی دوستانه، منتظر رنار میماندیم، اما دوستان انتخاب دیگری انجام دادند.
چنانکه گفتیم غیر از رنار، فدراسیون یک گزینه دیگر هم داشت. او لوپتگی اسپانیایی بود؛ کسی که در آستانه آغاز جامجهانی 2018 و بازی با ایران در مرحله گروهی، به دلیل افشای توافقش با رئالمادرید از تیمملی اسپانیا اخراج شد. لوپتگی همین جمعهشب بهعنوان سرمربی سویا با پیروزی 3 بر 2 برابر اینترمیلان قهرمان لیگ اروپا شد. اشک شوق او بعد از این موفقیت، تمام اروپا را تکان داد و این درحالی است که لوپتگی همین حالا میتوانست سرمربی تیمملی ایران باشد. اخیرا تصویری از مذاکره با او در محل سفارت ایران در اسپانیا منتشر شده؛ مردی که میگویند برای حضورش در ایران با دستمزد سه میلیون و 600 هزار یورو توافق شد، اما به ایران نیامد. مهدی تاج میگوید لوپتگی به دلیل بیماری سرطان پدرش جواب منفی داد و خواست در کشور خودش مربیگری کند. هرچند بهطور قطع پدر این مربی ناگهان در خلال مذاکرات به سرطان مبتلا نشده و لوپتگی با اطلاع از این موضوع به بررسی پیشنهاد ایران پرداخته است. بنابراین هیچ بعید نیست مثل داستان رنار، اینجا هم با یک فرصتسوزی بزرگ دیگر مواجه بوده باشیم. هر چه هست حالا ما ماندهایم با حسرت آنهایی که نیامدند و داغ سوزناک مردی که به قصد تاراج آمد!