سرویس فرهنگی فردا؛ احسان سالمی: ماجرای پخش ربنای استاد شجریان از تلویزیون در ماه مبارک رمضان تقریبا چند سالی است که تبدیل به یکی از موضوعات حاشیهای برای رسانه ملی شده است. موضوعی غیرسیاسی که دولت یازدهم به بهترین شکل ممکن با سیاسی کردن آن، هربار ذهن مردم را از موضوعات اساسی جامعه دور کرد.
آثاری که خودخواسته حذف شد!
8 سال پیش بود که در جریان فتنه 88 و حمایت تمام قد محمدرضا شجریان از رهبران فتنه، این خواننده موسیقی سنتی کشورمان با نگارش نامهای خطاب با عزتالله ضرغامی مدیر وقت سازمان صداوسیما رسما اعلام کرد که راضی به پخش آثارش از تلویزیون نیست.
شجریان در آن نامه نوشت: «همان طور که اطلاع دارید صدا و سیما در شرایط فعلی مستمراً اقدام به پخش سرودهای میهنی اینجانب به ویژه سرود «ای ایران ای سرای امید» می کند. جنابعالی مستحضرید این سرود و دیگر سرودهای خوانده شده متعلق به سال های 1357 و 1358 است و هیچ ارتباطی به شرایط کنونی ندارد. اینجانب در سال 1374 نیز اعلام کردم راضی به پخش آثار خود از صدا و سیما نیستم. مجدداً تقاضای خود را تکرار کرده و تاکید میکنم آن سازمان هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته و شایسته است به حکم شرع و قانون سریعاً کلیه واحدهای آن سازمان از پخش صدا و آثار من خودداری کنند.»
پس از این اتفاق بود که با دستور مدیران رسانه ملی، پخش همه آثار شجریان از تلویزیون و رادیو متوقف شد. دستوری که بنابر خواسته شخص شجریان و نامه صریحی که برای مدیران رسانه ملی نوشته بود؛ داده شد.
ورود کاسههای داغتر از آش به میدان!
شجریان که در آن سالها به عنوان مدافع رهبران فتنه، به گفتوگو با شبکههای فارسی زبان خارج از کشور پرداخت؛ در صحبتهای خود به مسائلی پرداخت که تقریبا ادامه فعالیت حرفهای او را در داخل کشور با مشکلاتی جدی روبرو کرد؛ از جمله آن که او در مصاحبه با شبکه تلویزیونی صدای آمریکا (ارگان رسمی دولت آمریکا که وظیفه عملیات روانی برعلیه سایر کشورها را دارد.) به مقابله 1400 ساله اسلام با هنر پرداخت و دیدگاه واقعی خود را در ارتباط با این موضوع بیان کرد.
اما در همه این سالها باز هم گروهی از سیاسیون و البته اهالی هنر بودند که هر بار در فرصتهای مختلف با طرح بحث ادامه فعالیت شجریان در داخل کشور سعی در نادیده گرفتن نظرات این هنرمند درباره اسلام و نظام جمهوری اسلامی کردند.
در این شرایط بحث پخش ربنای شجریان از تلویزیون در ماه مبارک رمضان نیز تبدیل به پتکی برای نواختن گاه و بیگاه رسانه ملی شد. گروهی که هر بار با توسل به این «حربه کثیف» بیشتر از آن که به فکر حال و هوای معنوی مردم در ساعات باقیمانده به افطار باشند؛ به دنبال راهی برای منحرف کردن ذهن مردم از مطالبات اصلی خود از یک سو و کوبیدن اصلیترین نهاد رسانهای کشور و تضعیف آن از سوی دیگر بود.
تکرار یک تاکتیک نخنما برای به حاشیه رفتن مطالبات مردم
نکته مهم در ارتباط با این موضوع، استفاده ابزاری دولتیها از این موضوع در مواقع خاص است؛ حربهای تکراری که دولتیها چند وقت پیش و در اوج تنشهای مربوط به تصویب برجام در ارتباط با مسئله لغو کنسرتها نیز اجرا کردند و جوی را در کشور به راه انداختند که موضوع ملی و مهمی همچون برجام و تصویب آن در مجلس شورای اسلامی به حاشیه رفت و ذهن گروه زیادی از مردم درگیر موضوعی شده بود که در عین اهمیت، اصولا در حدواندازه یک مسئله ملی همچون برجام نبود.
این تاکتیک عملیات روانی این بار نیز در ارتباط با ربنای شجریان تکرار شد تا باز هم مطالبات اصلی مردم به حاشیه رانده شود و با پوشش رسانهای گسترده موضوعاتی فرعی جای آنها را بگیرد.
کافیست نگاهی به صفحات اصلی روزنامههای جریان شبه روشنفکری در چند روز اخیر و تعداد خبرهای منتشر شده در سایتها و خبرگزاریهای حامی دولت بیندازید تا متوجه شوید که دستهای پشت پرده با چه جدیتی در حال تبدیل موضوع پخش ربنای شجریان از تلویزیون به یک دغدغه ملی هستند. تاکتیکی که نمیتوان آن را با موضوعات مهمی چون اعتراض جریان رقیب دولت به تخلفات گسترده انتخاباتی مدیران دولتی، گرانیهای گسترده اقلام ضروری مصرفی مردم پس از انتخابات و ماجرای صدور گاز مجانی به ترکیه بیارتباط دانست و چه حربهای بهتر از پیش انداختن بحث پخش شدن یا نشدن یک مناجات مذهبی از رسانه ملی در ماه میهمانی خدا!
اشتباهاتی که حکم گل به خودی را دارد
اما در این میان وقوع برخی از اشتباهات استراتژیک و موضعگیریهای اشتباه، حکم گل به خودیهایی را دارد که نباید نسبت به آن بیتفاوت بود. در شرایطی که شجریان خود با نگارش نامهای از مدیران وقت رسانه ملی خواسته تا صدا و آثار او از رادیو و تلویزیون پخش نشود؛ دلیلی برای طرح موضوعاتی همچون مخالفت این اثر با موازین شرعی تلاوت نیست. موضوعی که طرح آن درواقع بازی در زمین رقیب و دادن فرصتی برای سواستفاده آنها و ایجاد حاشیهای جدید برای موضوع است.
به نظر میرسد در این شرایط طرح چنین موضوعاتی باعث فراموشی اصل موضوع میشود و فرصتی را برای فرصت طلبان ایجاد میکند تا با هجمه رسانهای بر چنین نظراتی، مانع طرح بحث اصلی که همان عدم رضایت صاحب اثر از پخش آثارش از تلویزیون است؛ شود.