زن میانسال که به قتل شوهرش متهم است، در حالی پای میز محاکمه رفت که اتهام خود را انکار و مرگ شوهرش را یک حادثه عنوان کرد. به گزارش خبرنگار ما، این زن سه سال قبل و زمانی که به مأموران خبر داد شوهرش در خانه جانش را از دست داده است، متهم به قتل شد.
براساس محتویات پرونده، سه سال قبل زنی به مأموران پلیس تهران خبر داد شوهرش زمین خورده و بیهوش شده است. وقتی تکنیسینهای اورژانس و مأموران پلیس در محل حاضر شدند، تکنیسینها اعلام کردند ساعتی از مرگ مرد 70 ساله میگذرد و عملیات احیا هم روی او تأثیری نداشته است.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات در این زمینه آغاز شد. از زن میانسال بازجویی شد و او گفت: من چند سال قبل با شوهرم ازدواج کردم. 45 ساله بود که همسرش شدم و زندگی خوبی هم داشتیم. زمان حادثه هم محل کارم بودم و مدارکی دارم که حرفم را ثابت میکند. شوهرم به دلیل اینکه کمبینا بود، احتملا زمین خورده و از پلهها پرت شده است.
این در حالی بود که پزشکی قانونی اعلام کرد علت مرگ خونریزی مغزی ناشی از ضربهای بوده که به سر مقتول برخورد کرده است؛ اما نتوانست تشخیص دهد این ضربه به دلیل پرتشدن است یا اینکه فردی به سر او ضربه زده است.
همین امر هم باعث شد تا فرزندان مقتول علیه نامادریشان شکایت و او را به قتل پدرشان متهم کنند. فرزندان مقتول گفتند به دلیل اینکه با نامادریشان اختلاف داشتند، به خانه پدرشان رفتوآمد نمیکردند.
یکی از فرزندان مقتول گفت: مادرمان سالها قبل فوت کرد و ما زنی را بهعنوان مراقب برای پدرمان استخدام کردیم. چند سال بعد متوجه شدیم او با پدرمان ازدواج کرده است. او از پدرمان خیلی جوانتر بود و به دلیل اینکه پدر ما اموال زیادی داشت، با پدرمان ازدواج کرد.
همین مسئله هم باعث شد اختلافاتی بین ما ایجاد شود. بدرفتاریهای نامادری اجازه نمیداد با پدرمان رفتوآمد کنیم و ما فقط تلفنی با او در ارتباط بودیم و از حالش باخبر میشدیم، تا اینکه روز حادثه نامادریمان تماس گرفت و گفت: پدرمان فوت شده است.
از زمانی که او این خبر را داد، ما حدس زدیم پدرمان به مرگ طبیعی نمرده باشد. این فرد ادامه داد: براساس نظریه پزشکی قانونی پدرمان به پایین پلهها پرت و دچار ضربه مغزی شده و جانش را از دست داده است. پدر ما هیچ مشکلی نداشت که بر اثر آن خودبهخود از پلهها به پایین پرت شود. چرا او چندین ساعت به حال خود رها شده است؟ این کار فقط میتواند عمدی باشد.
با شکایت اولیایدم نامادری به اتهام قتل بازداشت شد. این زن از همان ابتدا قتل را انکار کرد و مدعی شد هیچ نقشی در مرگ شوهرش نداشته است. او گفت: من سر کار بودم و زمانی که برگشتم، دیدم شوهرم بیجان پایین پلهها افتاده است.
من شاهد دارم که تأیید میکند زمان حادثه در خانه نبودم. هرچند فرزندان شوهرم از من خوششان نمیآید؛ اما رابطهام با شوهرم خوب بود. چون بچهها به پدرشان سر نمیزدند، شوهرم تصمیم گرفته بود ملکی را به نام من بکند. او دستنوشتهای به من داد که ملک را به من بخشیده است و بعد هم قرار بود آن را به نامم سند بزند تا بعد از مرگش من چیزی داشته باشم.
متهم ادامه داد: شوهرم میگفت: تو جوان هستی و بعد از مرگ من نباید بیپول بمانی و به خاطر زحماتی که در این سالها برای من کشیدهای، این ملک را به نامت میکنم. قرار بود در چند روز آینده به دفترخانه برویم و ملک را به نام کنیم که این اتفاق افتاد.
با وجود انکارهای متهم کیفرخواست علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم تحت محاکمه قرار گرفت و با اینکه اولیایدم برای او درخواست قصاص کرده بودند، از اتهام قتل عمد تبرئه شد. این رأی مورد اعتراض اولیایدم قرار گرفت و دیوان عالی کشور نیز اعتراض را وارد دانست و پرونده را برای رسیدگی مجدد به دادگاه کیفری استان تهران ارسال کرد.
پرونده در شعبه 2 رسیدگی شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده یک بار دیگر اولیایدم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند. آنها دلایلی را برای اثبات عمدیبودن قتل پدرشان عنوان کردند و گفتند: این ادعا که پدر ما کمبینا بود، درست نیست.
البته او عینک میزد. او مردی سرزنده بود. با اینکه سن و سالی داشت؛ اما حالش خوب بود و هیچ مشکلی نداشت. پدر ما قبلا هم مورد خشونت نامادریمان قرار گرفته بود و، چون ما معترض بودیم، کاری کرد که دیگر نتوانیم به خانه پدرمان برویم و بعد هم او را به قتل رساند.
ما اطمینان داریم که قتل اتفاق افتاده و این زن پدرمان را از پلهها به پایین پرت کرده است. سپس متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من، چون بدون اطلاع فرزندان شوهرم با او ازدواج کردم، فرزندانش من را دوست نداشتند و به خانه ما رفتوآمد نمیکردند؛ اما من شوهرم را نکشتم. او این اواخر دچار کمبینایی شده بود. بههمیندلیل هم پرت شد.
شوهرم به دلیل اینکه کمبینا بود، دستوپایش گاهی زخمی میشد و بههمیندلیل هم ادعا میکنند من او را زدهام؛ درحالیکه من با شوهرم رابطه خوبی داشتم. در ادامه وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: مرگ مقتول اصلا به نفع موکل من نبوده است؛ چراکه قرار بود ملکی چند صد میلیونی به نامش شود و اگر متوفی زنده بود، خیلی زود این ملک به نامش میشد؛ بنابراین تا قبل از بهنامزدن ملک هیچ دلیل منطقی و عقلی برای اینکه موکل من انگیزهای برای قتل داشته باشد، وجود نداشت.
ضمن اینکه پزشکی قانونی هم اعلام کرده نمیتواند تأیید کند ضربهای به سر مقتول وارد شده باشد. مدارکی هم داریم که نشان میدهد در زمان مرگ متوفی، موکل من در خانه نبوده است.
به محضی که او با جسد شوهرش روبهرو شده، اورژانس و پلیس را خبر کرده است؛ بنابراین هیچ دلیلی علیه موکل من وجود ندارد و خواستار برائت هستم. بنا بر این گزارش در نهایت با توجه به ادعایی که هر دو طرف پرونده مطرح کردند، قضات پرونده را برای روشنشدن ماجرا به دادسرا برگرداندند.