خبرگزاری فارس: حجت الاسلام شیخ علی ثمری که مهمان مهیار عبدالهی در برنامه «رو به راه» شبکه قرآن بود، در ابتدا گفت: ایام الهی، همه ایام الله است. لیکن به واسطه اتفاقاتی که گاهی در بستر زمان برای بشر رخ داده و گرفتار آن شده اند تعبیر سنگین برای ماه صفر بکار برده میشود. یکی از علت هایش هم این است بعد از چهار ماه حرام که خون ها، حرزها و آبروها احترام داشت، صفر ماه خروج از حرام است؛ لذا جماعتی که در نهایت بی بصری به اهل بیت جفا میکردند، شاید بعضی بخاطر حرمت محرم از برخی کارها طفره میرفتند و سعی میکردند برخی از حریمها و حدودها را نشکنند. ولی با تمام شدن محرم، شب از نیمه گذشته و ما وارد آخرین روز ماه محرم ودر آستانه نخستین روز ماه صفر هستیم؛ لذا همه حریمها و حدودهایی که شکسته بود در اوج خودش ظهور کرد. قبل از اینکه وارد این وقایع تلخ و جانکاه شویم برای اینکه بتوانیم دلمان را به ضریح شش گوشه گره بزنیم و زائر بارگاه حسینی باشیم و در کنار روضهای که مادرش سحرهای جمعه میخواند توفیق همراهی داشته باشیم، ابتدا سعی میکنم به آدابی بپردازم که از سنگینی ورود به این ماه کم میکند و درک ما را بیشتر کند.
این کارشناس مسائل مذهبی بیان کرد: بعد از شهادت سیدالشهدا اتفاقی که در غروب عاشورا و بعد در کوفه افتاد در برابر مصیبتی که زمان ورود اهل بیت به شام رقم میخورد شاید از جهاتی اصلا قابل قیاس نباشد. دعایی است از مرحوم محدث قمی که در کتاب شریفه مفاتیح هست و به دعای یا شدید القوی است. این دعا را در هر روز ماه صفر بخوانیم تا هم خداوند ظرفیت و تحمل دلمان را بالا ببرد و هم بتوانیم راهی که اهل بیت رفتند را درک کنیم و بفهمیم. مسائلی که در این ایام به آنها تحمیل شد و رمز موفقیت و پیروزی که در این اوج گرفتاری موفق شدند کسب کنند یعنی غلبه خون بر شمشیر، در یک هفته ورود اهل بیت به شام با مقدماتی که در کوفه و در طی طریق راه داشتند محقق میشود.
او در ادامه تاکید کرد: با تمام معنا خون بر شمشیر پیروز شد و به واسطه برکت وقت شناسی و صبوری، استقامت و فرصت سازی و فرصت شناسی که آل الله داشتند اولین مجلس روضه رسمی امام حسین (ع) و اولین حسینیه رسمی بعد از شهادت سیدالشهدا (ع) توسط حضرت زینب (س) و حضرت سجاد علیه السلام در شام و در یک نقطه عجیب برگزار شد. مجموعهای است به نام عمارت دارالحجاره که همانطور که از نامش پیداست مجموعه سنگی نفیسی است که به اصطلاح امروزیها محل استخبارات و امنیت جریان اموی منافقین بود.
وی افزود: چهل سال بعد از پیغمبر (ص) بر علیه مرام او و مسلک سیدانبیا و اهل بیت آنجا کار شد. طبری در تاریخش مینویسد بعد از افشاگریها و روشنگریهایی که شد نتیجهای که صبوری اهل بیت داد، یزید به ظاهر تسلیم شد و اولین فرصت سازی که حضرت سجاد کرد گفت پس به ما اجازه بده عزاداری کنیم. کجا؟ اینجا. چطور؟ گفتند بگویید مشکی بیاورند. از آنجا خود حضرت سجاد اولین بنا را گذاشت. کاخ دارالحجاره سیاه پوش و دو قسم شد. در قسمت زنان با روضه خوانی زینب و کلثوم، فاطمه صغری و سکینه کبری و در قسمت مردان کسی جز امام سجاد نبود.
ثمری ادامه داد: روضه خوانی کردند و در عرض سه چهار روز مجلس عزا به پاکردند و شام را به هم ریخته و زیرورو کردند. حال شیوه استقبال روز شنبه و فردای ماه صفر را عرض خواهم کرد. میبینیم اصلا قابل قیاس با اینکه میخواهند بعد از یک هفته از شهر خارج شوند نیست. ورود ورودی است که دل سنگ را هم آب میکند. لکن خروج عزت مند، آبرومند و با صلابت است. به این دعا توجه داشته باشید یا شدید القوی و یا شدید المحال، یا عزیز و یا عزیز و یا عزیز... را در هر روز ماه صفر داشته باشیم. چون همانطور که اشاره شد ماه سنگینی است، دهه اول همزمان با اسارت و شرایط بسیار سخت است.
او اظهار کرد: آنچه که امام رضا علیه السلام به ریان بن الشبیب در آستانه محرم میفرماید که عزیزان مارا در این ایام ذلیل کردند، بنا داشتند حریم و حیثیت مارا بشکنند و بر باد بدهند. مارا غارت کردند. تعابیری که حضرت رضا دارد همه در دهه اول ماه صفر با ورود اهل بیت به شام و اتفاقاتی که در شام میافتد ارتباط دارد. امام سجاد هفت مصیبت را ذکر میکند. اینها تحقق پیدا میکند لاکن مشیت الهی، استقامت و پایداری و استفاده از فرصتهایی که اهل بیت دارند باعت میشود که اوضاع به نفع اهل بیت برمی گردد. مراقبت داشته باشیم. آخر ماه هم که مصادف است با شهادت علی ابن موسی الرضا علیه السلام، وجود نورانی امام حسن مجتبی علیه السلام، به یک کیفیتی باشد. با نمازی که روز اول میخوانیم و با صدقهای که میدهیم برای دلمان، چشممان و عزیزانمان به شکلی با ما همراه شود که در میانه این ماه هم اربعین اباعبدالله الحسین است.
این کارشناس مذهبی تصریح کرد: حقیقت این است که امسال جز آه و افسوس نداریم. از ارباب و مادرش میخواهیم به حق این شب جمعه قسم میدهیم که خیلی زود بود ما دوباره گرفتار اضطراب شویم. ما تازه مانوس با منزل نورانی حسین علیه السلام شده بودیم. فاطمه جان، مادر هستی و مادر حسین اجازه نده این راه روی ما بسته باشدو این راه را به روی ما بازکن.
وی بیان کرد: این یک نکته الهی است که اگر مراقبت و مواظبت داشته باشیم و این همراهی را به ما بدهند قلبهای ما حسینیه اباعبدالله الحسین علیه السلام میشود. اگر این اتفاق بیفتد دارد که در یمنی پیش منی. میآید فضای وجود انسان را میگیرد دل کربلایی میشود. وقتی دل کربلایی شد وجود انسان حسینی میشود. بعد آن وقت لذتی که در فراغ است در وصال نیست. اینها نکات معرفتی لطیف در راه کسب معارف حضرت محمد (ص) است، چون حضور حس و شور و احساسات را در اوج خودش برای انسان ظاهر میکند. اگر این شور تبدیل به شعور شد و این احساس اگر تبدیل به معرفت شد از ظاهر به باطن منتقل میشود و ماندگار میشود؛ بنابراین دقت کنید وقتی نام ابا عبدالله الحسین علیه السلام پیش یک عدهای برده میشود بی اختیار از نعمت آبرو برخوردار میشوند. این حاکی از این است که این حس و شور در درون ایجاد شعور و معرفت کرده است. یکی از راه هایش همین مباحثی است که برادران عزیز زحمت میکشند در شبکههای مختلف در گروه معارف، روی انس و معرفت ارادتمندان به ساحت مقدس اهل بیت کار میکنند و برای مردم معرفت افزایی دارد.
او یادآور شد: مراقبت داشته باشیم. میتوانیم دور نباشیم و دلهایمان را به کربلا ببریم. امام صادق علیه السلام فرموده اند هر وقت دلتنگ کربلا شدید این مدلی که عرض میکنم سلام بدهید. خداوند اسمتان را جزو زائران اباعبدالله ثبت میکند. صلی الله علیک یا سیدی و یا مولی، یا اباعبدالله، صلی الله علیک یا سیدی و یا مولی یا اباعبدالله، صلی الله علیک یا سیدی و یا مولی یا اباعبدالله، اسلام علیک و رحمت و برکاته. حضرت به جناب زرارة بن اعین فرمودند که با این کیفیت سلام دادن باعث میشود که انسان نامش جزو زائران حضرت ثبت شود. زائر که شدید در محضر امام با اظهار ارادت و مودت معرفت خودتان را نسبت به این ساحت مقدس نشان میدهید.
حجت الاسلام ثمری اظهار کرد: حضرت سجاد میفرماید ما در روز اول صفر با هفت مصیبت سنگین وارد شام شدیم. اولا تعدادی تازیانه به دست، نیزه به دست و شمشیر به دست با شمشیرهای برهنه اطراف ما بودند. هر لحظه فریاد میکشیدند و به سمت ما حمله ور میشدند به گونهای که زن و بچهای که داخل قافله بود همه وحشت زده بودند. این یک بلاشد. بلای دیگر این است که حضرت میفرماید نیم روزی در یکی از فلکههای پرتردد ما را نگهداشتند. یکی از فلکههایی که مردم نیازهای روزمرهای که برای خرید و فروش دام داشتند آنجا انجام میدادند. حضرت میفرماید ما را آنجا بردند و نیم روزی ما را آنجا نگه داشتند. عدهای شیپور و عدهای طبل میزدند. عدهای میرقصیدند. این دو مصیبت. مصیبت سوم که حضرت میفرماید بسیار سخت بود سرها را به نیزه زدند و بین محملها تقسیم کردند. سرپدرم حسین علیه السلام و برادرم اباالفضل علیه السلام مقابل محمل عمه ام زینب بود. سر قاسم و اکبر (ص) مقابل محمل خواهرانم سکینه و فاطمه بود. سرها همینطور میان محملها تقسیم شده بود و این نانجیبها با سرها روی نیزهها بازی میکردند.
وی با اشاره به اینکه گاهی سرها از روی نیزهها به روی زمین ساقط میشد، اذعان کرد: صدای شیون و فریاد بود که از زنان مصیبت دیده بلند میشد. حضرت میفرماید ما را به بازار برده فروشها بردند. قصد داشتند ناموس خدا را به عنوان کنیز بفروشند که به آنها اجازه نداد. روز کاملی ما را با شرایطی که گفتم نگه داشتند و هیچ کسی به ما ترحم نمیکرد که سهل بن سعد از اصحاب که تاجری است و میگوید وارد شام شده ام و دیدم شهر تعطیل و چراغانی است تعجب کردم. بالاخره مسلمان است. اعیاد را میشناسد. از ریش سفیدها سوال کردم که چه خبر است. گفتند مگر اطلاع نداری. گفتم نه. ماجرای کربلا را برایم تعریف کردند. باورم نشد و نتوانستم خودم را راضی کنم. گفتم مرکز این پاتوق و جشن کجاست شما که میدانید. آدرس همان فلکه را دادند. خیلی متعجب شدم. آنجا که جای این کارها نیست. به سمت آن فلکه رفتم و جمعیت انبوهی را دیدم که اجتماع کرده بودند. تعدادی زن و بچه مصیبت زده آفتاب سوخته، محملهای بدون جهاز و بدون روپوش، در سرهای شهدا، سر سیدالشهدا را شناختم. رفتم جلو دیدم همه زن و بچه هستند. دیدم آقایی را با زنجیر به بدن شتر بسته اند. آمدم نزدیک و سلام کردم. همانطور که سرش پایین بود نیم نگاهی به من کرد و دیدم زین العابدین علیه اسلام است. جواب سلامم را داد. من را شناخت. عرض کردم آقا خاک برسرم. کاش مرده بودم کور شده بودم و این صحنه را نمیدیدم. چه شده است؟ امام سجاد علیه السلام یک جمله میگوید: همینقدر به تو بگویم منازل متعددی ما را تا اینجا آورده اند تنها کسی که به ما سلام کرده است تو هستی.
این کارشناس مذهبی در ادامه گفت: امام سجاد علیه السلام در ادامه فرمود ما را قبل از اینجا از محله یهود عبور دادند. آتش و خاکستر به سرمان ریختند. آتشها سرمن را سوزانده است. سهل به همراهت پول داری. عرض کردم آقا شما بگویید کارتان چیست من اینجا آشنا دارم. گفت اولین کاری که میکنی یک مقدار پول تهیه کن و به این نیزه دارها بده بگو سرها را از میان محمل زنها بیرون ببرند. نیم روزی است هر که میخواهد مارا ببیند عمه هایم و خواهرهایمدر برابر چشمهای حرامی در عذاب هستند. به اینها بگو با سرها بازی نکنند. اینها پارههای تن رسول خدا صلی الله هستند. سهل میگوید این کار را انجام دادم و برگشتم محضر حضرت و گفتم آقا امر دیگری ندارید. فرمود این عمامه را از سر من بگیر و آتش و خاکستر را از سرم پاک کن. این کار را انجام دادم. فرمود قسمتی از این عمامه را ما بین زنجیری که از پهلوهای من رد شده است و بدنم حائل کن. زنجیر بدنم را آزار میدهد؛ که سهل میگوید وقتی زنجیر را بلند کردم خون تازه از زیر زنجیر جاری شد. اینها لحظه ورود اهل بیت به شام است.
وی افزود: اهل بیت در مسیر حدود یک ماهه که موفق میشوند در کمتر از چهل روز غلبه خون بر شمشیر را رقم بزنند قریب به 84 زن و بچه هستند. شاید این سوال در ذهن کسی نیامده باشد. من الان این سوال را مطرح میکنم. چرا وقتی به مدینه برگشتند امام سجاد علیه السلام راوی را خواست و نعمان ابن بشیر را و گفت برو مردم مدینه را بیاور تا مارا ببرند. یکی از علت هایش این است که این جماعتی که فقط 84 زن و بچه از مدینه خارج شدند سوای مردانشان که شهید شدند. زمان ورود به مدینه با حضرت زینب (س) 16 نفر بیشتر نبودند.
او تاکید کرد: از یکی از زیارت نامههای بی بی استفاده میشود و شاید برخی اهل تحقیق بگویند این کجا است. در یکی از زیارت نامههایی که برای حضرت زینب است و برای این بانوی بزرگوار است، آمده است. سلام بربانوی مصیبت دیده زجر کشیدهای که با 16 نفر از اعضای خانواده اش به مدینه برگشت. خیلی از اینها در مسیر از شدت گرسنگی و تشنگی و زجرها و کتکها مردند. اینها اوج مصیبتهایی است که خوب است انسان دلش را با آنها همراه کند و هم ناله شود. حضرت بعد این میفرماید مارا جایی بردند و مکان دادند که شب از سرما و روز از گرما در امان نبودیم. دیوارهای مخروبهای که هر آن ممکن بود بر سرما خراب شود. عجیب است هر چه به آخر خط نزدیکتر میشوند خونهایی که به خون شهدای کربلا گره میخورد خونهای عجیبی میشود.
حجت السلام ثمری با بیان اینکه در دیر راهب کشیش مسیحی شهید میشود، ادامه داد: آنجا کنار مشهد الراس که همان دیر راهبی است که مرحوم علامه مجلسی در بحار از آن نام میبرد که این کشیش باصفای خداجوی و حق پرست و راه گم کرده، راهش را که پیدا میکند اولین کاری که میکند آنچه از آذوقه در دامن کوه دارد میآورد و سی چهل متر با فاصله از دیرش این زن و بچه را آنجا پناه داده بوده است. آذوقه هایش را به اینها میدهد. ظاهرا چندتا از بچهها آنجا از شدت گرسنگی، تشنگی و ضرباتی که خورده اند میمیرند؛ که به برکت خون این راهب اسمشان الان آنجاست و راهشان زنده است. ایرانی که آنجا از شدت اذیت و آزار شهید میشوند اینها به ما نشان میدهد که با چه کیفیتی و چطور میشود در این مسیر قدم زد و راه را گم نکرد.
وی ادامه داد: اینها به ما آموختند و بعد آمدند در شام در خرابه که مستقر شدند، یک بانوی سه ساله کار کارستان و بنای بنیان شکنی از ظلم و جور و ستم را رقم میزند و از خودس باقی میگذارد که همه چیز را به هم میزند. عجیب است خون این سه ساله که ضمیمه خون شهدای کربلا است یک شب بیشتر نیست. تمام ورق در کمتر از یک شب برمیگردد. درست است در آن سحر غریبانه، در آن شب گرسنه، چون حضرت زینب دید حضرت کلثوم خیلی بی تابی میکند و گفت عزیزم رقیه از دنیا راحت شد. چرا اینقدر بی تابی میکنی. گفت آخر سر شب چندبار خودش را در آغوش من انداخت و در دامانم گفت عمه من گرسنه هستم. شاید هم برای این بود وقتی سینی را با راس مطهر آوردند گفت من غذا نمیخواهم. عزت نفسش را حفظ کرد. بنا ندارد به دشمن باج بدهد حتی به طفل سه ساله. اینها درسهایی است که از کربلا باید در زندگی ما باشد؛ که بی بی فرمود مقصود تو زیر سرپوش همین سینی است. وقتی کنار زد و با سر بریده روبرو شد غوغایی به پا کرد.
حجت الاسلام ثمری گفت: قرآن میگوید قدر نعمتهایی که به تو داده شده است را بدان. اقامه عزا برای سیدالشهدا علیه السلام یکی از نعمتهایی است که بدیل و نظیر ندارد. یعنی روی دست آن اشک و آه و ناله و لباس ماتم پوشیدن و خیمه عزا به پا کردن نیست. از بانویی که هر شب جمعه زائر ابا عبدالله الحسین علیه السلام است. زهرا که راهی میشود انبیا و اولیا و ائمه همه راهی میشوند. در برخی نقلها دارد خدا همه مامورین را راهی میکند. همه به کربلا میآیند. بی بی دو جمله روضه هر هفته دارد از او میخواهیم توفیقی به ما بدهد که این را بتوانیم بفهمیم. اگر این راه بتوانیم بفهمیم زندگی مان آباد است. هم دنیا و هم آخرتمان آباد است. این دو جمله جملههایی است که وقتی فرزندش حضرت حجت ظهور میکند با دو جمله عجیب از روضه حضرت امام حسین علیه السلام، که جد من حسین است. او را کشته اند و از روی دشمنی له کرده اند. او را تشنه ذبح کرده اند. این جمله حضرت زهرا در هر شب جمعه است. پسرم تو را کشتند. از آب هم مضایقه کردند. ما به قول جوانها حرم لازمیم. خداوندا به دستان قلم شده حضرت عباس (ع) این راه بسته شده را به روی ما باز کن.
در ادامه برنامه حاج امیر عباسی، ذاکر اهل بیت مهمان رو به راه شد. او گفت: از کودکی لکنت داشته ام. اعتقاد دارم که پیرغلامان رمز ماندگاری شان این است که با اهل بیت زندگی میکردند. نمیگویم امروزیها نمیکردند. اما اعتقاد قدیمیها طور دیگری بود. به عنوان مثال برخی نوحه که مینوشتند اول خودشان با آن گریه میکردند و اشک میریختند و میسوختند. بعد میآمدند در عموم آن را میخواندند.
او افزود: اینطور میشد که همه جا کربلاست از حاج احمد دلجو ماندگار میشود و نوحههای حاج ناظم ماندگار میشود. اینها اینطور بودند. ما هم میتوانیم آرزو کنیم کمی شبیه اینها زندگی کنیم.
«رو به راه» با تهیه کنندگی و اجرای مهیار عبدالهی کاری از گروه علوم قرآنی شبکه قرآن و معارف سیما است که شبهای جمعه ساعت 24 تقدیم ارادتمندان به ساحت اهل بیت (علیهم السلام) میشود.