خراسان: ساعت 2 بامداد شنبه گذشته، جسد زن 44 سالهای که آثار حدود 30 ضربه چاقو روی پیکرش نمایان بود درون گاری زباله شهرداری در خیابان ابرار بولوار شریعتی مشهد کشف شد و بدین ترتیب با حضور قاضی ویژه قتل عمد و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در منطقه قاسم آباد مشهد، تحقیقات در این باره ادامه یافت. بررسیهای مقدماتی نشان داد زن جوان در مکان دیگری به قتل رسیده است و سپس عامل یا عاملان جنایت، جسد او را با استفاده از یک دستگاه خودرو به محل کشف انتقال داده و درون گاری چرخ دار زباله انداخته اند.
تنها سرنخ شناسایی هویت مقتول، گردنبندی بود که روی آن نام «زیبا» با حروف لاتین نقش بسته بود و مدرک شناسایی دیگری از وی وجود نداشت. گزارش خراسان حاکی است، با صدور دستورات محرمانهای از سوی قاضی احمدی نژاد، تحقیقات گسترده کارآگاهان برای کشف راز این جنایت هولناک که با حدود 30 ضربه چاقو رقم خورده بود در حالی آغاز شد که گچ گرفتگی ناشی از شکستگی دست و آثاری از کبودی روی گردن مقتول نیز دیده میشد. دقایقی بعد با دستور شبانه وقاطع سردار محمدکاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) برای رد یابی سریع این جنایت جلسه کارشناسی زوایای مختلف و فرضیههای متفاوت این جنایت هولناک، با حضور سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) و گروه تخصصی کارآگاهان در مقر پلیس آگاهی، تشکیل شد در حالی که انگیزه سرقت در این جنایت در همان لحظات اولیه کشف جسد به دلیل وجود گردنبند طلا، رد شده بود، فرضیههای دیگر مورد تجزیه و تحلیلهای کارشناسی قرارگرفت تا این که کارآگاهان با دو فرضیه اختلافات خانوادگی یا آشنایی خیابانی به پیگیری این قتل وحشتناک پرداختند. بنابراین، گروه کارآگاهان با فرماندهی سرهنگ علی بهرامزاده (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی) رصدهای اطلاعاتی را با جست وجو در بانک اطلاعاتی مجرمان سابقه دار با عنوان «زیبا» ادامه دادند و به زنی به نام «زیبا-ن» رسیدند که مشخصات وی با جسد کشف شده مطابقت داشت. پیگیری این سرنخ، کارآگاهان را به خیابان ایثارگران در اطراف میدان امام حسین (ع) کشاند. جایی که به عنوان محل سکونت «زیبا-ن» در بانک اطلاعاتی پلیس ثبت شده بود.
بررسیهای نامحسوس در اوایل صبح نشان داد که زنی به نام «زیبا» در همین محل زندگی میکند و خودروی پراید همسرش نیز در حالی که آثاری شبیه خون روی در باک بنزین خودنمایی میکرد مقابل حیاط منزل پارک شده بود. کارآگاهان که فرضیه قتل به دلیل اختلافات خانوادگی را نیز در دستور کار داشتند با مشاهده این وضعیت، مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد گزارش دادند و چند دقیقه بعد با دستور مقام قضایی، در حالی بازجویی از همسر مقتول راآغاز کردند که نتیجه آزمایشها نشان داد آثار قرمز رنگ روی خودرو شیره درخت است در همین حال شوهر مقتول که هنوز اطلاعی از قتل نداشت به کارآگاهان گفت: همسرم از شب گذشته به منزل یکی از دوستانش در منطقه قاسم آباد رفته است. او از همسایگان و دوستان قدیمی همسرم است و «زیبا» گاهی به دوستش سر میزند و چند شب را در منزل دوستش سپری میکند! در همین حال دختر و پسر جوان مقتول رازهایی از انتقام یک فرد ناشناس از مادرشان را فاش کردند که سرنخ اصلی ردیابیهای کارآگاهان شد. آنها به نقل از مادرشان از جوان نقابداری سخن گفتند که به خاطر کینه ورزی و دشمنی با انگیزه نامعلوم، چند روز قبل با میله آهنی (میلگرد) در مقابل منزل به مادرشان حمله ور شده و پس از شکستن دست وی، سوار بر موتورسیکلت همدستش شده و از محل گریخته است. آنها همچنین از نامههای تهدیدآمیز و تلفن ناشناس فردی که ادعا میکرد زیبا (مقتول) شیشه مصرف میکند و باید جلوی او را بگیرید! سخن به میان آوردند که از حدود دو ماه قبل آغاز شده بود. گزارش خراسان حاکی است، در ادامه این بازجوییهای تخصصی همچنین پسر 18 ساله مقتول از راننده تاکسی تلفنی نام برد که به مادرش قول داده بود که آن جوان مزاحم را ادب کند! تا دیگر مزاحمت یا تهدیدی برای خانواده او نداشته باشد!
براساس این گزارش، این گونه بود که گروه تخصصی کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) بی درنگ وارد عمل شدند و با به دست آوردن شماره تلفن راننده تاکسی، او را درباره ادعای فرزندان مقتول مورد بازجویی قرار دادند. این جوان نیز با تایید ادعاهای دختر و پسر جوان، گفت: «زیبا» (مقتول) آن جوان مزاحم را به من نشان داده بود. آنها دو برادر هستند که در بنگاه معاملات املاک پدرشان کار میکنند که برادر بزرگتر به نام «الیاس» اختلافاتی با «زیبا» داشت و به همین دلیل او را تهدید میکرد.
به گزارش خراسان، درحالی که ماجرای این جنایت وحشتناک هرلحظه پیچیدهتر میشد، کارآگاهان کارآزموده پلیس آگاهی با مجوز قاضی احمدی نژاد در حالی وارد عملیات دستگیری شدند که دیگر تاریکی شب آسمان را فراگرفته بود. وقتی کارآگاهان با پوشش مبدل، به بولوار شریعتی رفتند «الیاس» (جوان مورد ادعای راننده تاکسی) در بنگاه معاملات املاک حضور داشت. آنها در یک عملیات نامحسوس و ضربتی، حلقههای قانون را بر دستان وی گره زدند و او را به اتاق بازجویی هدایت کردند. این جوان 23 ساله که حتی آشنایی خود با «زیبا» را انکار میکرد، دقایقی بعد با ارشاد و نصایح کارآگاهان و دیدن برخی شواهد موجود، ناگهان لب به اعتراف گشود و راز این جنایت هولناک را افشا کرد. او گفت: حدود سه سال قبل، «زیبا» به همراه یکی از دوستانش به بنگاه آمدند تا برای دوستش منزلی را اجاره کنند. همین رفت و آمدها منجر به آشنایی خیابانی بین ما شد چرا که من برای پیدا کردن منزل اجارهای شماره تلفنم را به او دادم و از او هم شماره تلفن گرفتم، ولی او به بهانههای مختلف از من باج خواهی میکرد! دیگر نمیتوانستم این شرایط را تحمل کنم چرا که از آبرویم میترسیدم و به خواسته هایش تن میدادم! او مرا تهدید میکرد که ماجرای تماسهای تلفنی و این آشنایی خیابانی را برای پدرم بازگو میکند! از سوی دیگر من با دختری نامزد شده بودم که به دلیل سخت گیریهای مادرزنم، از او جدا شدم و حالا همه عوامل دست به دست هم داده بود تا آبروریزی شود! به همین دلیل تصمیم گرفتم تا «زیبا» را از این میان حذف کنم! ابتدا به عنوان یک فرد ناشناس با خانواده اش تماس گرفتم و ادعای شیشهای بودن زیبا را مطرح کردم، ولی اتفاقی نیفتاد بعد از آن نامه تهدیدآمیز نوشتم و لای در منزلشان گذاشتم که آن نامه را هم دخترش برداشته و پاره کرده بود! در سومین اقدام به همراه برادرم سوار بر موتورسیکلت به در منزلش رفتیم و «یاسر» در حالی که نقاب داشت با میلگرد به دستش کوبید وقتی نامزد دخترش به تعقیب یاسر آمد بلافاصله به ترک موتورسیکلت من پرید و از آن جا فرار کردیم! دیگر چارهای برایم باقی نمانده بود که تصمیم به قتل گرفتم. ابتدا نقشهای دقیق طرح کردم تا به هیچ وجه شناسایی نشوم بعد هم نقشه ام را با برادرم «یاسر» در میان گذاشتم. زمانی که همه شرایط فراهم شد با زیبا تماس گرفتم تا به یکی از تفرجگاههای مشهور طرقبه شاندیز برویم شب هنگام (جمعه) او را سوار پژو پارس کردم و به طرف طرقبه شاندیز رفتیم. برادرم «یاسر» در صندلی عقب نشست و من هم رانندگی میکردم. در مسیر این تفرجگاه وقتی به مکانی خلوت رسیدم از آینه به برادرم اشاره کردم که کار را شروع کند او هم طنابی را که از قبل آماده کرده بودیم از پشت سر دور گردن زیبا انداخت و کشید در این لحظه من خودرو را متوقف کردم و یک سر طناب را گرفتم دونفری میکشیدیم تا جان داد. بعد جسد را به خیابان ابرار آوردیم و داخل گاری زباله انداختیم که لباسها از تنش بیرون آمد! ولی تصور میکردیم شاید زنده باشد و ما را لو بدهد که به ناچار یاسر با قمه ضربات متعددی را بر پیکرش زد و بعد هم به بنگاه رفتیم که دستگیر شدیم. تحقیقات بیشتر درباره این جنایت و ادعاهای متهمان در حالی با مجوزهای قضایی ادامه دارد که این پرونده با تدابیر سکاندار خراسان رضوی فقط در 24 ساعت به نتیجه رسید.