تحریریه زندگی آنلاین : برای تربیت فرزندان چقدر و چطور باید وقت گذاشت؟
به نظر من در کنار فرزندان بودن از نظر کیفیت مهم است نه کمیت، و من حتی اگر دو ساعت در کنار فرزندانم باشم تمام آن دو ساعت را به آنها اختصاص میدهم و به کارهای دیگر نمیپردازم. سعی میکنم همیشه به کیفیت رابطهام توجه کنم، چرا که چگونگی برخورد با بچهها مهم است. حتی اگر چند ساعت با آنها باشیم که خیلی کم است، باید در آن ساعت با آنها بنا بر مقتضیاتشان و نیازهایشان برخورد کنیم.
من به جرأت میتوانم بگویم هیچ وقت بچهها را کتک نزدهام و کوچکترین عملی که به عنوان تنبیه جسمی باشد روی آنها پیاده نکردهام، چرا که ما باید تکنیک داشته باشیم که چطور کارهای خلاف آنها را دفع کنیم. در این مواقع مادر باید با فرزندش قهر کند یا به او بیاعتنا باشد، البته باید برای او کاملاً توضیح دهیم که اگر مادر قهر کرده، علتش چیست و چه باید بکند تا مادر با فرزندش آشتی کند.
بیشتر بخوانید:
به نظر شما با کودکان چطور باید برخورد کنیم که آینده تربیتی آنان تضمین شود؟
ـ نکته مهم در اینجا این است که بچهها همه چیز را درک میکنند و اگر ما درست توضیح دهیم، آنان خوب خواهند فهمید. ما کودکان زیر 4 سال را هرگز نباید از چیزی بترسانیم، حتی از پرتگاه و آتش. باید خطر را برای کودک توضیح دهیم که اگر به آتش نزدیک شوی و یا از پرتگاه بیفتی چه میشود، بنابراین بیشترین مشکل بچهها از اینجا است که مادر برای دوری از خطر، کودک را میترساند. یعنی اگر کودک کار اشتباهی کند مثلاً میگوید دستت را با قاشق داغ میسوزانم؛ این کار اشتباه است. همچنین در سن سه تا چهار سالگی که بچهها لجبازند و دوران بسیار سختی است، مادر باید با صبر و حوصله برخورد کند، نه اینکه عصبانی و تندخو باشد.
در مورد کودکان تازهوارد به دبستان باید گفت که در این سنین بچهها نیاز به توجه بیشتری دارند، چون تازه وارد دبستان شدهاند و اوایل، محیط دبستان برایشان کاملاً غریب است. به همین دلیل است که مادر نباید فرزند بعدی خود را در سن 6 سالگی فرزند اولش به دنیا آورد، البته این مسئله را نمیشود به طور مطلق عملی کرد، چرا که بسیاری از مادران زمانی که فرزندشان کلاس اول دبستان است، فرزند دوم خود را به دنیا میآورند.
تفاوت رفتاری دختران و پسران تا سنین نوجوانی چیست؟
دخترها در سن 10 سالگی به بعد، به طرف بلوغ میروند و حتی اگر علائم جسمی بلوغ را نشان ندهند، علائم رفتاری را دارند. مثلاً خیلی به حرف پدر و مادر گوش نمیدهند و در واقع دوست دارند مستقل باشند. در این سن والدین باید با دختر خود در کارها مشورت کنند. باید از او در کارهای منزل کمک بگیرند. مثلاً دختر سالاد را درست کند. در این سنین باید به آنان احترام گذاشت و کارهای ما حالت آمرانه و دستوری نداشته باشد و از همه مهمتر اینکه به انسجام شخصیتی آنها قوت ببخشیم.
این سن، بهترین سن است که دختر حرکتهای مهارتی و ذهنی را با هم انجام دهد، مثلاً وقتی سیبزمینی پوست میکند، مراقب باشد که کلفت پوست نکند و بعد هم دستش را نبرد. در انجام این کار دختر نمیتواند به جایی نگاه کند و در واقع قوه تمرکز او تقویت میشود. مسئله جشن تکلیف در این سن برای دخترها بسیار مهم است و خانواده باید دختر را در زمینه انجام اعمال مذهبی حمایت کند. در این هنگام است که بچهها میخواهند نقش بزرگسالان را انجام دهند. خانواده نباید کاری کند که تضاد در ذهن فرزند ایجاد شود. مثلاً مدرسه میگوید نماز را اول وقت بخوانید، اما در خانه به این مسئله توجه نمیشود. پس در سنین 9 سالگی به بعد از دخترها در منزل باید بیشتر کمک بگیرند، ولی پسرها بیشتر دوست دارند در گرفتن نان و ... به خانواده کمک کنند.
ـ فرزندان پسر خانواده که از سن 13 سالگی به بعد، به دوران بلوغ نزدیک میشوند نیز مثل دخترها روحیه استقلالطلبی دارند و لجبازی میکنند. والدین در این مواقع باید به پسر مسؤولیت دهند، از او نظرخواهی کنند و از او در کارها کمک بخواهند.
بیشتربخوانید:
مشکل اصلی و عمده جوانان در جامعه ما چیست؟
مشکل جوانان در جامعه ما به یک مورد خلاصه نمیشود، بلکه متعدد است که عبارتند از مشکلی که خود جوان دارد، خانواده، اجتماع، ازدواج، کار، هویت. مشکل خود جوان، یعنی شناخت خودش و باور کردن خودش.
مشکل خانواده و جوان، یعنی رفتار و برخورد خانواده با جوان، هدایت او، انتقال تجربه به او و در کل، ایجاد زمینهای که جوان بتواند روی پای خودش بایستد و مستقل باشد. خانواده باید در همه کارها جوان را حمایت کند نه دخالت؛ در تحصیل، انتخاب رشته، کار، ازدواج و ...، یعنی تجربیات مفید خود را در اختیار جوان بگذارند و مثلاً به او بگویند که به نظر ما اگر این کار را بکنی بعداً این مشکل برای تو پیش میآید و از این طریق آگاهی و شناخت جوان را بالا ببرند.
از دیگر وظایف خانواده این است که جوان را حمایت کنند، بهخصوص در مورد مشکلات مادی، مسکن و ... . اگر بشود پسر بعد از ازدواج در منزل پدری ساکن شود تا وقتی که خودش بتواند مسکنی تهیه کند و بعد از خانواده جدا شود خوب است.
مشکل هویت جوان، یعنی اینکه جوان بتواند هویت مستقل را بیابد و هدفش را بهدست آورد، اما اگر جوانی هنوز نداند که چه باید بکند، به چه سمتی رود و هدف و خط مشی او چیست؛ این جوان هویت خود را نیافته و موفق نخواهد شد.
مشکلات زوجها از کجا شروع میشود و علت آن چیست؟
این مشکلات معمولاً از انتخاب بد شروع میشود. یعنی زن یا شوهر دیگری را مطابق معیارهای خود نمیداند. گاهی ازدواج عجولانه و شناخت کم باعث این مشکلات است.
برای اینکه این مشکلات حل شود، اولاً خانمهای جوان باید توقعات خود را پایین آورند، مثلاً امروز سالروز آشنایی است، روز دیگر سالگرد ازدواج، تولد و ... . اگر بخواهند همه این روزها همراه با یک هدیه گرانقیمت باشد و شوهر از عهده آنها برنیاید، اختلاف پیش میآید. زن، شوهرش را بیاحساس میداند و مرد، همسرش را متوقع.
مسئله بعدی در ازدواجهایی است که خانم هم شاغل است و پس از آغاز زندگی مشترک مسئله حقوق خانم پیش میآید. اگر خانم بگوید حقوقم مال خودم هست، خیلی اشتباه کرده است. هر چند یک مرد باید اقتصاد خانواده را تأمین کند، اما مردی که همسرش شاغل است، در مقایسه با مردی که همسرش خانهدار است، خیلی از کاستیها را تحمل میکند. پس زن نباید حقوق را متعلق به خود بداند. نکته مهم این است که در ازدواج باید اشتراک حاکم باشد، یعنی از اول پول هر دو صرف امور خانه شود. حالا اگر برای آینده پسانداز شود که اتومبیل یا خانه بخرند، فرقی نمیکند.
مشکل سوم در این بین این است که عموماً زنان تقاضا میکنند که مرد، خانه را به اسم آنان کند یا ماشین، به نام آنان باشد، البته اینها همه ناشی از عدم امنیت زنان است، یعنی زن فکر میکند اگر بعد از چندین سال زندگی، شوهرش او را طلاق دهد چه خواهد کرد، اما برای رفع این مشکل عمده و مهم باید اجتماع امنیت را برای زنان ایجاد کند و قوانینی به نفع زنان تصویب شود.
حتی اگر زنان مطلقه راه درآمدی داشته باشند و مقرری بگیرند، احساس ناامنی زنان از بین میرود. چنان که اگر زنان خانه دار بتوانند مقرری دریافت کنند و حساب خاصی داشته باشند، امنیت آنان تأمین میشود.
بیشتربخوانید:
اساسیترین مشکلات زنان در جامعه ما چیست؟
مشکل زنان جامعه ما این است که آنان آنطور که باید درک نشدهاند. اجتماع و خانواده باید توان بانوان را درک کنند و به آنها ارج نهند. شبکههای حمایتی از زنان باید باشد، ولی نیست. زنان ما الآن اسیر مسائلی میشوند که راه نجات ندارند.
قدرت اجرایی قویای باید باشد که به حل مشکل زنان بپردازد، اما نیست. زنان ما مجبورند در درازمدت، ناکامی، ناامیدی، یأس، افسردگی و ... را یاد بگیرند. باید مشکل زنان را ریشهیابی کرد. آیا قدرت اختیار خیلی از کارها را به آنها دادهاند.
تنها ریاست کافی نیست. زنان باید قدرت اجرایی داشته باشند. در امور داخلی منزل نیز به همین شکل است، یعنی در اکثر موارد زنان آنطور که باید، مدیریت داخل خانه را ندارند و مردانی که قدرت مدیریت را به زنان دادهاند معمولاً از روشنفکری آنها نبوده، بلکه از ضعف آنها در تکنیکهای مدیریتی بوده است. مثلاً مرد یا کمحوصله بوده و یا همیشه سرکار است و یا نسبت به امور داخلی منزل بیتفاوت؛ و همینها باعث شده که زن، مدیریت داخل منزل را به عهده گیرد!
راهحلی را برای این مشکلات پیشنهاد میکنید؟
نخستین راه تربیت صحیح فرزندان پسر است. یعنی از پسرپروری جلوگیری کنند. مثلاً اگر پسر بنشیند و دختر برای او آب و چای و غذا بیاورد، بعداً هم این پسر در خانه و در کنار همسرش کمک نخواهد کرد. همچنین باید کلاسهای آموزشی گسترده برای مردان را شروع کرد و در مجالس و محافل عمومی آنان را آگاه کنیم. مثلاً در نماز جمعه به آنان تذکر دهیم و آنان را آگاه کنیم. از نظر قانون نیز زنان باید حمایت شوند.
همچنین رسانههای گروهی، جراید، همه افراد آگاه باید در این زمینه تلاش کنند. باید خوراک تربیتی به آقایان بدهند تا تفکرشان نسبت به زنان عوض شود. از دیگر مسائل مهم این است که مطبوعات هرگز زنان را در حالت گریه و ضعف نشان ندهند باید توانایی آنان را بیان کنند. به عنوان مثال اگر زنی بیوه است یا همسرش در زندان است و با چند بچه دچار مشکلات مادی شده، توانایی آن زن را در تربیت صحیح فرزندان و مبارزه با مشکلات مادی مطرح کنند. فیلمسازان نیز باید متوجه باشند که زنان فقط این طور نیستند که چشم و هم چشمی کنند و یا طلا و لباس و امثال اینها را به رخ یکدیگر بکشند. زنان ما حماسهساز هستند. زنان ما فعال و پویا هستند. زنان ما قوی هستند. قدرتی که آنان دارند هیچ مردی ندارد. صبر و حوصلهای که آنان دارند هیچ مردی ندارد.
راه حل دیگر این است که شبکههای تحقیقی راهاندازی شود که اکثر کارکنان این شبکه زن باشند و دستشان نیز باز باشد که از نظر مالی و اجرایی دسترسی به مقامات بالاتر باشد. نهادهای دولتی و غیردولتی نیز باید توان زنان را جدی بگیرند و در تمام زمینهها از آنان کمک بگیرند. در کارهای اجرایی، تحقیقی نیز باید به زنان توجه شود. مشکل آنان را طی تحقیقهای فراوان پیدا کنند و به مسؤولین مربوط که بهتر است آنان نیز از زنان باشند، برسانند.
سن مناسب ازدواج و فاصله سنی مناسب بین دو فرزند باید چگونه باشد؟
برای ازدواج نمیشود سن خاصی را معین کرد و فقط شرایط را باید در نظر گرفت، مثلاً اگر جوان 25 ساله باشد، ولی به بلوغ عاطفی و فکری نرسیده باشد، هنوز برای ازدواج زود است، البته منظور از بلوغ عاطفی این است که فرد در آن شرایط بتواند فرد دیگری را هم دوست داشته باشد و بتواند عاطفه خود را در جای دیگری سرمایهگذاری کند، البته باید مشکلاتی مثل مسکن و اقتصاد هم در نظر گرفته شود، اما در مورد بچهدار شدن اولاً باید شرایط آماده باشد که یک زوج بچهدار شوند و بهترین فاصله سنی بین دو فرزند برای خود بچهها بین 2 تا 4 سالگی است که البته این فاصله برای مادر نیز ضرری ندارد.
برای بهبود روابط عروس و مادر شوهر شما چه توصیه خاصی دارید؟
در کشورمان معمولاً به دلیل اینکه طرز تفکر نسل جدید عوض شده و جوانان ما نیز با مشکل مسکن روبه رویند مجبور هستند پس از ازدواج در کنار خانواده شوهر زندگی کنند و مادرشوهر نیز به دلیل اینکه مثلاً یاد گرفته مرد نباید در خانه کار کند، شاید از کار کردن پسر خود در خانواده ناراحت شود، البته این مشکل باید از ابتدا حل شود، یعنی هنگامی که دو جوان میخواهند با یکدیگر صحبت کنند تا اگر توافق داشتند ازدواج کنند، باید این مسئله در آنجا مطرح شود، اما به هر حال عروسی که در کنار خانواده شوهر زندگی میکند باید خود را در شاکله خانواده همسر قرار دهد و از تجربیات بزرگترها استفاده کند، اما اگر مشکلی پیش آمد، از طریق شوهرش که پسر آن خانواده است حل کند.
مثلاً در مورد تربیت فرزند، مادرشوهر چون نوهاش را خیلی دوست دارد از روی دوستیها خیلی کارها میکند که شاید از نظر رفتاری و جسمی برای بچه مضر باشد، اما عروس یا مادر بچه باید با وی با احترام برخورد کند و از شوهرش بخواهد که ضمن صحبت با مادرش، جلوی این تضادها را بگیرد.
البته معمولاً عروسهایی که در کنار مادرشوهر زندگی میکنند باید از خود مایه بگذارند، باید صبور و باحوصله باشند و ضمن احترام به بزرگترها، آن چیزی که صحیحتر است را انجام دهند، البته نباید فراموش کرد که استفاده از تجربیات بزرگترها یکی از بهترین راهنماها در زندگی است.
آیا زنان به دلیل فعالیت در اجتماع حتماً باید در خارج از منزل کار کنند؟
نکته قابل توجه در مورد زنان خانهدار این است که آنان در خانه مدام با کارهای تکراری روبهرویند. غذا بپزند، ظرف بشویند و امثال این کارها. و البته آنان نیاز بیشتری دارند که از طرف همسرشان مورد پشتیبانی قرار گیرند. مردان جامعه باید بدانند که زنان خانهدار نیز به کمک آنان در خانه نیازمندند و این یکی از مشکلات عمده این قشر است، چرا که آنان از تنوع و خلاقیت بیبهره هستند و فقط با کارهای تکراری مواجهند و در عین حال از کمک شوهرانشان نیز بیبهره ماندهاند.
مشکل دیگر این است که یک زن شاغل اگر در اداره کاری را انجام دهد شاید تشویق هم بشود، اما متأسفانه زنان خانهدار از حمایت لازم شوهر برخوردار نیستند
و شاید حتی از آنان به خاطر انجام کارهای داخل خانه تشکر هم نشود.
باید متوجه باشیم که کار خانه زن را بیشتر خسته میکند، چون یکنواخت است، مشکل است و دقت زیادی میخواهد. اما در مورد حضور زنان در صحنههای اجتماع باید گفت چون حفظ بنیان خانواده بسیار مهم است، اگر خانمی با کار بیرون از خانه نتواند به وظیفه اصلی خود بپردازد، باید کار بیرون را کنار بگذارد. زنان ما باید بدانند صرف کار کردن در خارج از خانه نشاندهنده حضور زنان در صحنههای سیاسی نیست، بلکه در منزل هم میتوانند آگاه باشند و این آگاهی خود را بالا ببرند.
صحبت آخر و مهمترین خواسته شما چیست؟
آخرین صحبت من این است که جامعه زنان باید از جامعه مردان بخواهد که در جهت شناخت بهتر و واقعی زن بیشتر تحقیق کند و او را بشناسد، چون آگاهی مردان در مورد ماهیت وجودی زنان کم است.