ماهان شبکه ایرانیان

نقش نخبگان در جوامع؛ با تاکید بر نقش پیامبر اکرم(ص) در شکل گیری تمدن اسلامی

انسان به عنوان موجودی اجتماعی، در تعامل با جامعه به سر می برد و همواره از محیط اطراف خود متاثر می شود

نقش نخبگان در جوامع؛ با تاکید بر نقش پیامبر اکرم(ص) در شکل گیری تمدن اسلامی

1- مقدمه

انسان به عنوان موجودی اجتماعی، در تعامل با جامعه به سر می برد و همواره از محیط اطراف خود متاثر می شود. اجتماعی بودن او چه از روی فطرت، چه از روی جبر، به لحاظ فطری یا اکتسابی و یا هر عامل دیگری بوده باشد به هر حال امری است غیر قابل انکار. آنچه بیشترین سهم را در تاثیرگذاری بر رفتار و کردار او ایفا می کند اسوه ها و الگوهایی است که او آن ها را به عنوان سرمشق خویش انتخاب کرده و آگاهانه یا ناخودآگاه پا در جا پای آنها می گذارد.

تبعیت و پیروی انسان از نخبگان و فرزانگان در حدی است که برخی از نظریه پردازان جامعه شناسی جامعه را به دو گروه نخبه ها و توده ها تقسیم می کنند و اصالت را به نخبگان داده و توده ها را جزء تابعانی بی اراده یا کم اراده نمی شمارند. صرف نظر از صحت و سقم این نظریه، که باید در جای خود بررسی شود، این مطلب تا حدی مورد قبول بوده و آنچه نوعا واقعیت دارد، حاکی از آن است.

نوشتار حاضر کوششی است در جهت بررسی نقش نخبگان در جوامع با تاکید بر نقش پیامبر در شکل گیری تمدن اسلامی، از این رو لازم است عناوین اصلی بحث نظیر: نخبه، اسوه و الگو ابتدا مفهوم شناسی شده و در وهله بعدی شاخصه های تمدن اسلامی و جایگاه اسوه بودن پیامبر در آن تبیین شود. طبعاً برای رسیدن به نتیجه دقیق ضروری است هم از منابع اصیل اسلامی و هم از اندیشمندان و متفکران دینی بهره گرفته شود و نیز از نظرات اندیشوران غربی استفاده شود.

2 - مفهوم شناسی

بحثی که پیش رو داریم در یک واژه متمرکز نیست؛ بلکه چند واژه در آن دخیل است که به طور گذرا می توان به نخبه، اسوه، الگو و نمونه اشاره کرد؛ لذا لازم است معنای لغوی واژگان مزبور را در وهله اول بررسی کرده و معنای اصطلاحی آنها را در گام بعدی کاوش می کنیم.

نخبه به معنی برگزیده، زبده، گزیده می باشد، (معین، 1375: ج4، ص4686) که معنای گزینش و گلچین کردن از بین افراد یا اشیا در آن نهفته است.

اسوه هم در لغت به معنای پیشوا و مقتدا (معین، 1375: ج1، ص276) است که واژه تاسی هم خانواده آن است یعنی کسی را اسوه قرار دادن و از آن پیروی کردن. این واژه مفهوم متابعت و پیروی را در خود جا داده که با واژه نخبه گرچه تفاوت دارد، ولی نوعا کسانی که مورد تاسی و اقتدا قرار می گیرند همان برگزیده ها و زبده ها و به اصطلاح متعارف دانه درشت ها هستند؛ لذا می توان بین این دو واژه ارتباطی نزدیک تصور کرد.

اسوه را راغب اصفهانی به معنای حالتی دانسته که انسان هنگام پیروی و متابعت از دیگری آن حالت را دارد حال چه نیک باشد و چه زشت، چه نافع باشد و چه مضر. (راغب اصفهانی، 1412: ص76) یعنی اعم است چه بسا کسی در صفت بدی از شخصی تبعیت کند که باز به آن شخص اسوه صدق می کند.

در اصطلاح علوم اجتماعی نخبگان به کسانی اطلاق می شود که به منزله اشخاصی هستند که بیشترین دسترسی و کنترل را نسبت به ارزش ها دارند. فرهنگ علوم اجتماعی نخبگان را چنین تعریف می کند: «... دارندگان مواضع رفیع در جامعه ای معین، به تعداد ارزش ها و نخبگان وجود دارد. علاوه بر نخبه قدرت (نخبه سیاسی)، نخبه ثروت، حرمت و دانش هم وجود دارد. چون برای اشخاصی که در رابطه با ارزش های گوناگون برگزیده اند به اصطلاحی نیاز داریم، اصطلاح «نخبه» را به کار می بریم». (گولد و کولب، 1376: ص835)

طبق این اصطلاح در زمینه های مختلف مثل حکومت، هنر، صنعت، اخلاق و رفتار و. .. گل سرسبد و نخبه وجود دارد که کنترل ارزش های هر یک در دست نخبگان آن ها است و هر کدام ناخدای کشتی خویش هستند که توده های مسافر را به منزل مقصود رهبری می کنند و مسافران جز پیروانی محض چیزی نبوده و همه آن ها طبق خواسته نخبه خود حرکت می کنند.

3- بررسی متون دینی

از بین متون دینی در وهله اول از قرآن کریم کتاب آسمانی مسلمانان چند آیه را بررسی می کنیم و در گام بعدی چند فراز از فرمایشات امیر اهل بیان سرور پارسایان، حضرت علی علیه السّلام را مورد کنکاش قرار خواهیم داد.

3-1- قرآن کریم

خداوند متعال پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم را به عنوان اسوه و الگو معرفی می کند آنجا که می فرماید: «لَقَد کانَ لَکم فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ یرجُو اللَّهَ وَالیومَ الآخِرَ وَذَکرَ اللَّهَ کثیرًا» (احزاب؛ آیه 21) هرآینه پیامبر خدا برای شما نمونه خوبی است. برای کسی که به خدا امیدوار است و به روز جزا اعتقاد دارد و همواره خدا را یاد می کند.

در آیه شریفه دستوری از طرف خداوند به مسلمانان ابلاغ شده است و آن اینکه ای مسلمانان و ای کسانی که به خدا و روز رستاخیز باور دارید! در رفتار و کردار و گفتار خویش از پیامبر الگو بگیرید و تاثیر پذیرفته به او تاسی کنید. سعی کنید در زمینه های اخلاقی خود را به او شبیه سازید.

ظاهر آیه این است که اسوه در این مورد به همین معنایی است که گفته شد و معنای دوم مورد بحث یعنی حکومت و قدرت از ظاهر آیه استفاده نمی شود. به عبارت دیگر ظاهر آیه این نیست که اگر او (پیامبر) قدرت را به دست گرفت و به شما حکومت کرد حرف او را گوش کنید و از او پیروی نمایید. البته می شود اسوه را طوری معنا کرد که اعم باشد یعنی هم الگوی رفتاری و هم الگوی سیاسی را در بر گیرد، کما این که علامه طباطبایی معنای اعم را برداشت نمود ه است:

و معنای آیه این است که یکی از احکام رسالت رسول خدا (ص)، و ایمان آوردن شما، این است که به او تاسی کنید، هم در گفتارش و هم در رفتارش، و شما می بینید که او در راه خدا چه مشقت هایی تحمل می کند، و چگونه در جنگها حاضر شده، آن طور که باید جهاد می کند، شما نیز باید از او پیروی کنید. (طباطبایی، 1374: ج16، ص432)

به هر حال آیات دیگری وجود دارد که معنای اعم صراحتا از آنها استفاده می شود. مثلا آیه ذیل در معنایی وسیع پیامبر را الگو معرفی نموده است: «وَ مَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر؛ آیه 7) هر چه که پیامبر دستور داد انجامش دهید و از هر چه نهی نمود پروا کنید.

این آیه با عمومیتی که دارد مختص به احکام شرعی فرعی جزئی نیست؛ بلکه دامنه وسیع آیه احکام حکومتی و حکمرانی و فرمانروایی را هم شامل است.

این آیه هر چند در ماجرای غنائم بنی نضیر نازل شده، ولی محتوای آن یک حکم عمومی در تمام زمینه ها و برنامه های زندگی مسلمان ها است، و سند روشنی است برای حجت بودن سنت پیامبر. (مکارم شیرازی، 1374: ج 23، ص 507 - 508)

بر طبق این اصل همه مسلمانان موظفند اوامر و نواهی پیامبر ص را به گوش جان بشنوند و اطاعت کنند، خواه در زمینه مسائل مربوط به حکومت اسلامی باشد، یا مسائل اقتصادی، و یا عبادی، و غیر آن، به خصوص اینکه در ذیل آیه کسانی را که مخالفت کنند به عذاب شدید تهدید کرده است.

نتیجه اینکه در متون دینی مثل قرآن آیاتی وجود دارد که ضرورت پیروی از پیامبر را هم در بُعد اخلاق و رفتار و هم در پیروی سیاسی و حکومتی گوشزد می کند.

تا حال هر چه بحث کردیم مقام ثبوت را خاطرنشان ساخت یعنی گفته شد که پیروی از پیامبر ضروری است، چه در عرصه اخلاق و چه در عرصه سیاست و حال جای مقام اثبات است یعنی پیامبر تا چه حدی در جامعه اثر می گذارد و نقش او در تحول جامعه بدوی چه بود؟ چطور شد که تمدن اسلامی به وجود آمد و نقش پیامبر در ساختن جامعه اسلامی و تمدن اسلامی چه بود؟

برای این که به این منظور و مقصود دست یابیم باید شاخصه های جامعه بر روی عربستان را در وهله اول بررسی کنیم و در گام بعدی مشخصات تمدن اسلامی را مورد کاوش قرار دهیم تا از میان این دو بحث، امتیاز این دو جامعه و نقش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هویدا گردد.

3-1-1-شاخصه های جامعه بدوی

مراد از جامعه بدوی همان محیطی است که اسلام از آنجا آغاز شد و باید دانست که اطلاق تمدن به آن یعنی گفتن تمدن بدوی امر درستی نیست؛ چرا که واژه تمدن در مقابل بدوی و صحرانشینی است و اگر کسی این واژه را برای زمان جاهلیت و اعراب بادیه نشین استفاده کند حرف ضد و نقیضی زده است.

به هر حال چند ویژگی مهم از بین تمام خصوصیات جامعه بدوی جلوه زیادی دارد که ما آن ها را ذکر می کنیم:

الف. بت پرستی: آنچه در آن زمان وجود نداشت خداپرستی بود. مردم آن روز به غیر از خدا همه چیز را می پرستیدند؛ حضرت علی علیه السلام در این زمینه می فرماید: «و أهلُ الأرضِ یومئذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ و أهواءٌ مُنتَشِرَةٌ و طَرائقُ مُتَشَتِّتَةً بینَ مُشَبِّهٍ للّه بخَلِقِه أو ملحِدٍ فی اسمِهِ أو مُشیرٍ إلی غَیرِهِ فهَداهُم بهِ مِن الضَّلالَةِ». (سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 1) مردم آن روز دارای مذهب های گوناگون و بدعت های مختلف و طوائف متفرق بودند، گاهی خداوند را به خلقش تشبیه می ردند و برای او اعضایی قایل بودند، و برخی در اسم او تصرف کرده مانند برخی از اعراب که واژه «لات» را از «الله» و «غرّی» را از «عزیز» گرفته بودند و جمعی به غیر او اشاره می کردند ولی خداوند همانان را به سبب پیامبر هدایت نمود.

طبقه روشنفکر عرب ستاره و ماه را می پرستیدند، اما طبقه معمولی که اکثریت سکنه عربستان را تشکیل می دادند، علاوه بر بت های قبیله ای و خانگی، به تعداد روزهای سال 360 بت می پرستیدند. بت های خانگی، هر شب و روز میان یک خانواده پرستش می شد؛ هنگام مسافرت خود را به آن ها می مالیدند و در حال مسافرت سنگ های بیابان را می پرستیدند. (سبحانی؛ 1377: ص14 - 15)

ب. تعصب به قوم و قبیله: از آنجا که قبل از پیدایش اسلام، اعراب با سایر ملل ارتباطی نداشتند از آن ها اطلاع و شناختی نداشتند تا نسبت به آن ها تعصب داشته باشند، اما در عوض تعصب و قوم و قبیله در آن زمان به شدت رواج داشت؛ طوری که بسیاری از جنگ ها، کشت و کشتارها، خون ریزی ها به خاطر اختلافات بیهوده و بی اساس قبیله ها بود. (مطهری، 1374: ج14، ص72) این تعصبات به قدری در افکار اعراب و ریشه دوانده بود که حتی بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و بعد از آن همه تلاش ها و زحمت ها باز از بین نرفت. با تأملی در جریان سقیفه بنی ساعده معلوم می شود که چطور اختلاف دو قبیله اوس و خزرج در برنده شدن خلیفه اول کارساز بود که به خاطر دور شدن از موضوع از طرح آن خودداری می شود.

ج. دخترکشی: دخترکشی در بین اعراب یک ریشه تاریخی دارد. در جنگ هایی که بین اعراب اتفاق می افتاد و طبعاً به نوامیس همدیگر هم تجاوز می شد، دختران قبیله شکست خورده به عنوان اسیر و کنیز به خدمت قوم پیروز در می آمد که این خشم و نفرت عرب را از دختر افزایش می داد. به عبارت دیگر آنان چون می دیدند دخترانشان به اسارت دشمن درآمده و در دست آن ها مورد هتک حرمت قرار می گیرد به جای اینکه راه حلی برای جنگ ها و خون ریزی ها پیدا کنند، دختر را مایه ننگ خود می دانستند و به اصطلاح جامعه شناسی از یک مسئله اجتماعی یک معضل فرهنگی می ساختند.

گفته اند: سنت دختر کشی از این جا پیدا شد که نعمان بن منذر، قومی از عرب را غارت و زنانشان را اسیر کرد. در میان اسیران دختر قیس بن عاصم بود. سپس صلح کردند. هر زنی به خانواده خود بازگشت، جز دختر قیس که ترجیح داد در میان سپاه دشمن بماند. قیس سوگند یاد کرد که هر چه دختر در خانه اش متولد شود، زنده به گور کند. (طبرسی، 1360: ج8، ص289)

پس کار این اعراب گر چه کار زشت و ناپسند بود، اما بی علت هم نبوده است. ایشان کمال تنفر را از دختر داشتند و آن ها را با بی رحمی تمام زنده به گور می کردند؛ کاری که هیچ پدر سالمی در مورد فرزند خود نمی کند.

د. ارتکاب کارهای زشت و ناشایست: بسیاری از کارها که زشتی آن مربوط به مکتب خاصی نیست در زمان جاهلیت مرسوم بوده است؛ روابط ناسالم جنسی، رعایت نکردن ستر عورت و عدم اجازه طلبی هنگام ورود به خانه از جمله کارهای ناشایستی بود که در آن زمان رواج داشته است.

اسلام روی مسئله ستر عورت تأکید کرد و آن را واجب نمود و به دنبال آن علت آن را بیان کرد: «ذلِک أَزْکی لَهُمْ». (نور، آیه 30) این برایشان پاکیزه تر است.

جمله «ذلک ازکی لهم» در حقیقت مصلحت وجوب ستر عورت و چشم پوشی از نگاه های نارواست. با این تعبیر خداوند می خواهد مخاطبان را به مراقبت و مواظبت از این حکم برانگیزد. (طباطبایی، 1374: ج15، ص155)

پوشیدن عورت یک نوع نظافت و پاکی روح است. قرآن با این جمله می خواهد فلسفه و منطق این کار را بیان کند. در حقیقت می خواهد پاسخی به جاهلیت قدیم و جدید که امروزه هم روی کشف عورت و. .. در غرب تاکید می شود بدهد. (مطهری، 1374: ج19، ص477)

همچنین از جمله کارهای زشتی که اعراب بدان عادت داشتند این بود که بدون اجازه و رخصت به خانه همدیگر وارد می شدند و اجازه خواستن را نوعی اهانت نسبت به خود می دانستند و بدون اطلاع قبلی وارد خانه همدیگر می شدند.

اسلام این رسم غلط را منسوخ کرد، و فرمود: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیوتًا غَیرَ بُیوتِکمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَی أَهْلِهَا ذَلِکمْ خَیرٌ لَکم لَعلَّکمْ تَذَکرُونَ». (نور، آیه 27) ای کسانی که ایمان آورده اید! به خانه هایی که منزل شما نیست، وارد نشوید، مگر آنکه اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام کنید. این به نفع شماست، شاید پند گیرید. اسلام دستور داد سرزده داخل خانه های مورد سکونت دیگران نشوند. روشن است که فلسفه این حکم دو چیز است: یکی موضوع ناموس یعنی پوشیده بودن زن، دیگر این که هر کسی در محل زندگی خود اسراری دارد و مایل نیست دیگران بفهمند. (مطهری، 1374: ج19، ص468)

3-1-2-شاخصه های تمدن اسلامی

در مقابل کمبودها و کاستی هایی که گفته شد راهکارهای مناسب از طرف اسلام ابلاغ گردید که این راهکارها را می توان از شاخصه های تمدن اسلامی به حساب آورد. در این نوشتار به چند مورد از آن ها اشاره می شود:

الف. خداپرستی: سرلوحه دعوت تمامی انبیا دعوت به خداپرستی و یکتاپرستی است: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا». (مجلسی، 1403: ج18، ص202) می توان ادعا کرد که مهمترین و موثرترین شاخصه تمدن اسلامی در همین یکتاپرستی خلاصه می شود. اگر در جامعه ای خداپرستی در راس قرار گرفت، هواپرستی ها زدوده می شود، دنیا پرستی ها، تجمل گرایی ها، ظلم و تبعیض ها و تمامی بدی ها کنار می روند و به جای آن ها خداوند متعال به عنوان رب العالمین مورد پرستش و عبادت قرار می گیرد.

کسانی که با روش فلاسفه و متکلمین آشنا هستند می دانند؛ فلاسفه وقتی می خواهند درباره خدا بحث کنند، اثبات واجب و اثبات وحدت واجب می کنند از راههای مختلف. ولی اسلام جور دیگر شروع می کند: لا اله الّا اللَّه. اسلام از نفی شروع می کند و به اثبات می رسد، نفی و اثباتی که توأم با یکدیگر است. این جمله لا اله الّا اللَّه که همه حروف آن را «لام» و «الف» و «ه» تشکیل می دهد و دوازده حرف بیشتر نیست، سلب است و ایجاب (لا اله سلب است و الّا اللَّه ایجاب)، نفی است و اثبات، عصیان است و تسلیم. نیمی از آن عصیان و تمرد است، نیم دیگر تسلیم؛ نه است و آری. «نه، بلی» هم نه هم بلی. آزادی است و بندگی. قسمت اولش آزادی است، قسمت دومش بندگی و عبودیت؛ آزادی از غیر خدا و بندگی ذات حق، آن یگانه بندگی در میان بندگیهای دنیا که با هیچ آزادی منافات ندارد، بندگیی که عین آزادی است. (مطهری، 1374: ج25، ص132)

بزرگترین هنر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این بود که در جامعه ای که حتی در مسائل دنیوی و مادیشان عقب افتاده و فاقد تمدن بودند، نه تنها مسائل مادی آن ها را سامان بخشید، بلکه آن ها را با ماورای عالم ظاهر آشنا کرد، آنها را با معنویت و خداپرستی مانوس ساخت چیزی که غرب امروز به آن سخت نیازمند است و نیاز خویش را نمی داند از چه راهی برآورده سازد.

ب. ظلم ستیزی: نگاه تمدن اسلامی به مظلومان و مستضعفان یک نگاه تحقیرانه و تمسخرآمیز نیست؛ بلکه در تمدن اسلامی کرامت انسان به صورت مطلق مد نظر است؛ به همین خاطر یکی از برنامه های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مبارزه با ظلم و ظالمان بود. البته ناگفته نماند که این کار پیامبر مخصوص به زمان نبوت و رسالت حضرت نبود، بلکه در دوران پیش از رسالت نیز هم از این عملکرد ابایی نداشت. مثلاً در دوران جاهلیت با گروهی که از ظلم و ستم رنج می بردند برای دفاع از مظلومان و مقاومت در برابر ستمگران هم پیمان شد که با نام «حلف الفصول» معروف گشت. پیامبر بعد از رسالت از آن پیمان یاد می کرد و می گفت حاضر نیستم این پیمان را بشکنم (مطهری، 1374: ج3، ص254)

نمونه دیگری که می توان از آن به عنوان ظلم ستیزی یاد نمود عبارت است از رفتار با بردگان. حضرت نسبت به بردگان فوق العاده مهربان بود. به مردم می گفت:

اینها برادران شما هستند، از هر غذا که می خورید به آن ها بخورانید از هر نوع جامه که می پوشید، آن ها را بپوشانید؛ کار طاقت فرسا به آن ها تحمیل نکنید؛ خودتان در کارها به آنها کمک کنید. آن ها را به عنوان «بنده» یا «کنیز» خطاب نکنید؛ زیرا همه بنده خدا هستیم بلکه آنها را با نام «فتی» (جوانمرد) خطاب کنید. (ابن حجر عسقلانی، 1426: ج6، ص377)

ج. برادری و برابری: هجرت به مدینه تحولی بود در تمدن نوپای اسلام؛ چرا که در مکه کفار قریش با اذیت های فراوان و فشارهای گوناگون خود نگذاشتند تا اسلام به اهداف خود نائل آید، اما مدینه یا به اصطلاح آن زمان یثرب از موقعیت ویژه ای برخوردار بود که در شکل گیری تمدن اسلامی سهم مهمی داشت. از اولین هایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه انجام داد عبارت بود از ایجاد برادری بین مسلمانان مخصوصاً بین مهاجرین و انصار. مهمترین شعار این کار این بود که برادری فقط از راه اشتراک در آبا و اجداد به دست نمی آید، بلکه از آن مهمتر این است که دو نفر در یک کیش تحت اسلام بوده باشند. همین آیین واحد برادری می آورد.

این کار از یک طرف کینه توزی های کهنه را می زدود و از طرف دیگر تعاون و صمیمیت را بین مسلمانان ایجاد می کرد تا همگی به صورت یکپارچه در مقابل دشمنان اسلام قیام کنند و یا در مسائل مربوط به جامعه اسلامی شرکت کنند.

در کنار برادری برابری مطرح گردید؛ عرب هیچ امتیازی از عجم ندارد، سفیدپوست هیچ برتری نسبت به سیاه پوست ندارد؛ بلکه معیار در ارزش تقوا است هر که تقوایش بیش، منزلت و احترامش بیش. سلمان فارسی سلام الله علیه با این که مورد نفرت برخی از اعراب آن زمان بود، به درجه ای از منزلت رسید که پیامبر جمله معروف «سلمان منا اهل البیت» را در مورد او بیان فرمود.

به همین خاطر تمامی مزایای جامعه اسلامی به طور مساوی بین مسلمانان تقسیم می شد. پیامبر در اعطا و تقسیم بیت المال هیچ کس را بر دیگری ترجیح نمی داد و این یکی از ثمرات دولت اسلامی بود.

د. تاکید بر تعاملات جمعی: نماز که مهمترین عبادت در اسلام است تا آنجا که به عنوان ستون دین معرفی شده، به جماعت تشریع گشته است و فرادای آن از باب رخصت بوده است به این معنا که اصل تشریع نماز به صورت نماز جماعت بوده و از باب اینکه برخی شاید نتوانند در جماعت حاضر شوند به صورت فرادی اجازه داده شده است.

حج یکی از باشکوه ترین عبادات جمعی است. اسلام به اجتماع عنایت ویژه ای دارد تا جایی که در حدیث وارد شده که: «ید الله مع الجماعة». (سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 127)؛ دست قدرت خدا با جماعت است.

تمدن اسلامی یک تمدن یک جانبه نیست که فقط به عبادات فردی، گوشه نشینی و. .. نظر داشته باشد، در اسلام به اجتماع بهای زیادی داده شده است. آیات قرآن اهمیت زیادی به جامعه های بزرگ و مراکز پرجمعیت تر می دهد. جالب اینکه اسلام از محیطی عقب افتاده برخاست! محیطی که بویی از تمدن در آن به مشام نمی رسید. در عین حال اهمیت خاصی برای سازنده تمدن قائل است و می گوید: آنها که در نقاط دور افتاده از شهر زندگی می کنند، از نظر ایمان و معلومات مذهبی عقب ترند. چرا که آنان امکانات کافی برای تعلیم و تربیت در اختیار ندارند. (نجفی خمینی، 1398: ج7، ص8)

و. علم و سوادآموزی: تمدن اسلامی با سابقه درخشان خود سرشار از وقایعی است که چون دُرّ درخشنده می درخشد و مایه افتخار است. اگر غرب رنسانس را مایه پیشرفت خود می داند، باید در کنار آن بداند که در قرون وسطا و در دوران خفقان و سیاه غرب که علم و علم آموزی دستخوش بسیاری از کج اندیشی ها بود، در اسلام به علم و سوادآموزی تاکید فراوانی می شد، تا جایی که از وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که حضرت فرمودند: «اطلب العلم و لو بالصین». (مجلسی، بحارالانوار، ج1، ص177) دانش را در هر جا که باشد و لو در چین بیاموزید.

در آن زمانی که کلیساها تحصیل علم را محدود به نظارت خود کرده بودند، در اسلام با این فراخی و گسترش روی علم تاکید می شد. در یکی از جنگ ها که مسلمانان پیروز شده بودند و عده ای از کفار به اسارت لشکر اسلام در آمده بود، حضرت فرمودند:

هرکس ده نفر مسلمان را خواندن و نوشتن بیاموزد آزاد است. (شبلی، 1387: ص43 - 44)

در آخرین بخش، به چند نمونه دیگر از شاخصه های تمدن اسلامی به صورت گذرا اشاره می شود:

احسان به پدر و مادر، جلوگیری از کارهای زشت مثل فحشا، قطع رحم، تاکید بر عدالت و جلوگیری از ربا و کم فروشی، اطاعت از رهبری شایسته، همیاری و تعاون، تأکید بر خودسازی و تهذیب نفس و. ..

3 - 2- نهج البلاغه

آنچه از کلام حضرت علی علیه السلام می آوریم نازل به معنای اول اسوه است یعنی اسوه در عرصه اخلاق و رفتار و به معنای دوم آن یعنی اسوه در عرصه سیاست و حکومت نظری ندارد.

حضرت در خطبه 160 نهج البلاغه پیامبر اکرم، حضرت موسی، حضرت داوود و حضرت عیسی را به عنوان الگو معرفی می کند و صفات ویژگی های ایشان را برای کسانی که در صدد یافتن الگو و اسوه هستند برمی شمرد، آنچه از نظرتان می گذرد ترجمه گزیده فرمایشات حضرت است:

برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را اطاعت کنی، تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدی ها و عیب های دنیا و رسوایی ها و زشتی های آن باشد؛ چه اینکه دنیا از هر سو بر پیامبر باز داشته و برای غیر او گسترانده شده، از پستان دنیا شیر نخورد و از زیورهای آن فاصله گرفت.

اگر می خواهی دومی را، موسی علیه السلام و زندگی او را تعریف کنم آنجا که می گوید «پروردگارا! هر چه به من از نیکی عطا کنی نیازمندم» به خدا سوگند موسی جز قرص نانی که گرسنگی را برطرف سازد چیز دیگری نخواست؛ زیرا موسی از سبزیجات زمین می خورد، تا آنجا که بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن سبزی گیاه از پشت پرده شکم او آشکار بود.

اگر می خواهی سومی یعنی حضرت داوود علیه السلام را الگوی خویش سازی، که با هنر دستان خود از لیف خرما زنبیل می بافت و با بهای آن به خوردن نان جو قناعت می کرد.

اگر می خواهی از ابن مریم علیه السلام بگویم که سنگ را بالش خود قرار می داد، لباس پشمی خشن به تن می کرد، و نان خشک می خورد، خورشت او گرسنگی، چراغش نور ماه و پناهگاه زمستانی او شرق و غرب زمین بود. میوه و گل او سبزیجاتی بود که زمین برای چهارپایان می رویاند. مرکب سواری او دو پایش و خدمت گزارش دستهایش بود. (سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 160)

حضرت در یکی از فرمایش های خویش از یک شخص بسیار تعریف و تمجید می کند که معلوم نیست این چه شخصی است. برخی می گویند مراد حضرت، پیامبر است و برخی ابوذر و سلمان را مصداق فرمایش حضرت می دانند و برخی فرمایش حضرت را ناظر به شخص معینی نمی داند و بر این عقیده هستند که حضرت الگوی کامل انسانیت را تشریح می کند و نظر به شخص معینی ندارند. حضرت بعد از اینکه صفات ارزنده آن شخص را می شمارد می فرماید که شما هم سعی کنید مثل او باشید، اگر چه تمامی صفات و ویژگی های او در شما نباشد، اما سعی کنید برخی از آن ها را کسب کنید.

ترجمه عبارت مزبور چنین است: «در گذشته برادری دینی داشتم، که در چشم من منزلت زیادی داشت؛ چون دنیای حرام در چشم او بی ارزش بود و از شکم بارگی دور بود، پس آن چه را نمی یافت آرزو نمی کرد و آن چه را که می یافت زیاده روی نمی نمود. بیشتر عمرش در سکوت سپری می شد، اما هر وقت سخن می گفت سخنوران را غالب می شد و تشنگی پرسشگران را فرو می نشاند و به ظاهر ناتوان و مستضعف می نمود، اما در کارها جدیتی وافر داشت، چون شیر بیشه می خروشید و به سان مار بیابانی در تب و تاب بود، از درد شکوه نمی کرد مگر پس از بهبودی، آن چه بدان ملتزم بود به زبان می آورد و سفارش می کرد و به آن چه عمل نمی کرد دهان نمی جنباند، اگر در سخن سرایی مغلوب جلوه می کرد در سکوت یکتاز میدان بود. بر شنیدن بیشتر از گفتن حریص بود، اگر بر سر دوراهی قرار داشت، می اندیشید که کدامین کار با خواسته نفس سازگارتر است، با آن مخالفت می کرد و کار دیگر را بر می گزید. بر شما باد روی آوردن بر این گونه ارزش های اخلاقی و اگر تمامی آن ها را نتوانستید کسب کنید، بدانید که به دست آوردن برخی از آن ارزش های اخلاقی بهتر از رها کردن همه آن ها است». (سید رضی، نهج البلاغه، کلمات قصار 289)

همانطور که قبلاً متذکر شدیم این سخنان حضرت ناظر به اصول اخلاقی و رفتاری است و معنای اول اسوه یعنی الگوی اخلاقی اراده شده و طبعاً شامل نخبگان سیاسی و حکومتی نمی گردد. البته می توان در نهج البلاغه کلماتی را یافت که معنای دوم هم از آن قابل استفاده باشد، مانند کلماتی که حضرت درباره ضرورت اطاعت از رهبر و ولی بیان نموده، لکن محل مبحث گنجایش آن مطالب را ندارد لذا پرونده بحث متون دینی را بسته و نظری به گفتار اندیشمندان دینی می افکنیم.

4 - گفتار اندیشمندان و متفکران دینی

برای بررسی نقش نخبگان در جوامع بعد از بررسی متون دینی، کلام برخی از دانشمندان اسلامی را در این باب متذکر می شویم، ابتدا مطالبی از دانشمندان معاصر مرحوم علامه محمد تقی جعفری نقل می کنیم.

ایشان در مصاحبه ای که با آقای فرد رد از کانادا داشته اند مسائلی را مطرح کرده اند که مناسب نوشتار ماست. ما گزیده این مصاحبه را در اینجا نقل می کنیم:

آقای فرد رد: شخصیت های بزرگ تاریخ همواره تاثیراتی کم و بیش بر جوامع خود داشته اند و گاه نفوذ و محبوبیت آن ها از حد جوامع خود فراتر رفته و جوامع دیگر را نیز در بر گرفته است. با توجه به این مطالب آیا شخصیت های اسلامی و نفوذ بسیار عمیقی در جوامع خود داشته اند و این نفوذ از کجا ناشی می شود؟

استاد علامه جعفری: آنچه مسلم است، نفوذ یک شخصیت در یک جامعه، چه اسلامی و چه غیر اسلامی مسئله قدرت نیست؛ زیرا در این دنیا قدرت ها اگر چه از نظر فیزیکی تاثیرات بسیار زیادی در جوامع داشته اند، ولی صاحبان آن قدرت ها به عنوان الگو و پیشوا مطرح نشده اند. بهترین واژه برای ادای معنای چنین اشخاص، «حوادث تند طبیعی» است مثل آتش فشان، زلزله و. ...

چنگیز وقتی جامعه را بر هم می زند، بدون این که ایده ای و آرمانی صالح برای آن جامعه مطرح کند، هیچ فرقی با یک حادثه تند طبیعی مثل زلزله یا آتش فشان ندارد. پس علت تاثیر، قدرت نیست، بلکه باید علت حقیقی نفوذ شخصیت ها و رهبران و الگو قرار گرفتن آن ها را در اخلاق، معنویت فرهنگ و چه بسا در نظام های حقوقی؛ در ماورای قدرت های طبیعی محض جستجو کنیم.

کافیست که ما تاریخ را ورق بزنیم، صدها انسان بزرگ را خواهیم دید که پیشرفت تاریخ بشری و روشن ماندن الگوها و اصول عالی انسانی وابسته به آن هاست. تاثیر این شخصیت ها در تاریخ به قدری قوی و ریشه دار است که حتی باعث شده است عده ای بگویند عامل محرک و توزیع کننده تاریخ، شخصیت های بزرگ اند که در برهه هایی از تاریخ بروز می کنند. (جعفری، 1373: ص382 - 384)

5- دانشمندان مغرب زمین

«کارلایل» فیلسوف معروف انگلیسی بر این باور است که اکثریت افراد جامعه فاقد ابتکار و نوآوری هستند. به نظر او آن ها دنباله رو و مصرف کننده اندیشه دیگران اند و در هر جامعه گردانندگان اصلی اقلیت مبتکر ابداع گر، پیشرو و در یک کلام نخبگان می باشند. وی در این مورد کتابی تالیف کرده که با نام «قهرمانان» (الابطال) معروف است. کارلایل در این کتاب اولین نخبه را رسول اکرم پیامبر بزرگ اسلام می داند. از نظر او در هر قومی یک یا چند شخصیت تاریخی جلوه گاه تمام تاریخ است و به عبارت صحیح تر؛ تاریخ هر قوم جلوه گاه شخصیت و نبوغ یک یا چند قهرمان است. مثلاً تاریخ اسلام جلوه گاه شخصیت رسول اکرم و تاریخ جدید فرانسه جلوه گاه ناپلئون و تاریخ شوروی سابق جلوه گاه شخصیت لنین می باشد. (مطهری، 1374: ج2، ص491 - 492)

6- ملاحظات

1. اینکه در طول تاریخ کسانی بوده اند که جامعه را متحول ساخته اند امری است انکارناپذیر و مطالعه گذرای تاریخی گواه بر این است.

2. اگر مراد از این نظریه سلب اختیار از توده ها باشد، نظریه سستی خواهد بود؛ چرا که اختیار تک تک افراد هم امری است انکارناپذیر و وجدانی.

3. این موضوع که جوامع به دست نخبگان متحول شده و می شوند حرف علمی (تجربی) نیست چرا که نمی توان این موضوع را در بوته آزمایش نهاد. باید کسی بیاید جامعه را متحول کند بعد ما بفهمیم او نخبه بوده است. مثلاً کسی بگوید: «هرکس اگر وقت مردنش برسد می میرد» این حرف را نمی توان با تجربه مورد ارزیابی قرار داد؛ چون اگر به این نتیجه رسیدیم که فلان کس وقت مردنش رسیده بود، ولی نمرده است صاحب آن حرف می گوید: همین که نمرده است معلوم می شود که فقط مردنش نرسیده بود و وقتی هم که مرد می گوید دیدید که من راست می گویم؛ وقت مردنش رسید و مرد! این همان مطالبی است که در فلسفه علم به «اِبطال پذیری» معروف است؛ یکی از شرایط قوانین تجربی این است که اِبطال پذیر باشند یعنی نسبت به تجربه بیرونی بی تفاوت نباشند. «وقتی قانونی، وقوع پدیده هایی را ناممکن اعلام می کند، مفهوم دقیقش این است که در صورت وقوع آن پدیده ها قانون از صحت می افتد و باطل می شود. همه قوانین علمی چنین است که در صورت اتفاق افتادن بعضی حوادث باطل می شوند». (سروش، 1379: ص19)

اما این که «تحول جامعه به دست نخبگان است» امری است ابطال ناپذیر در نتیجه علمی نیست و نمی توان از آن به عنوان قانون علمی تعبیرکرد.

4. تنها قهرمانان قدرت خلاق ندارند و این طور نیست که اکثریت قریب به اتفاق مردم فقط مصرف کننده فرهنگ و تمدن باشند. در تمام افراد بشر کم و بیش استعداد و خلاقیت و ابتکار هست و بنابراین همه افراد لااقل اکثریت افراد می توانند در خلق و تولید و ابتکار سهیم باشند. (مطهری، 1374: ج2، ص497)

7- رد نظریه تفسیر قهرمانانه تاریخ

استاد علامه مصباح در تبیین و رد نظریه «تفسیر قهرمانانه تاریخ» می فرماید:

«بنابراین، جز مردان «بزرگ»، همه عوامل دیگر در تاریخ بی اثرند. توماس کارلایل، ادیب و مورخ اسکاتلندی، که مبدع «تفسیر قهرمانانة تاریخ» است، و ویلیام جیمز که در عین حال که از نظریة مذکور دفاع کرد، تا حدی به تعدیل آن پرداخت، و فردریک آدامس وود، استاد و مورخ آمریکایی معاصر، که شاید پس از کارلایل افراطی ترین طرف دار تفسیر تاریخ بر اساس کارهای قهرمانان باشد، و سایر طرف داران این نظریه، اجمالاً بر این باورند که هیچ دگرگونی مهم اجتماعی و هیچ تحول چشمگیر تاریخی به وجود نیامده است که ساختة مردان بزرگ نباشد؛ در همه ابعاد و وجوه تمدن و فرهنگ بشری، کارهای بزرگ به وسیله تنی چند از افراد بزرگ به وجود آمده است، و سایر افراد، که اکثریت قریب به اتفاق انسان ها را تشکیل می دهند، در این میان اثری نداشته اند.

این نظریه به عقیده ما غیر قابل اثبات، نادرست و مبالغه آمیز است؛ زیرا معیار قهرمان بودن معلوم نیست اولاً و ثانیاً برای کسانی که بعد از تاثیر فرد در جامعه و تاریخ تاکید خارج از اندازه می کنند و به اهمیت قهرمانان تاریخ اعتقاد دارند کافی نیست که تنها وجود افراد برجسته و مبرز را اثبات کنند. اینان باید ادله ای ارائه کنند بر این که این شخصیت ها نه تنها وجود داشته اند، بلکه در زمینه ای که فعالیت می کردند تاثیری قطعی گذاشته اند و باید تاثیر این ها جانشین ناپذیر می بود، یعنی اگر این ها نبودند کسانی دیگری پیدا نمی شدند که کار این ها را انجام بدهند.

پس باید نتیجه گرفت چنین نیست که مبتکران واقعی همه نهضت ها، تحولات، و اصلاحات تاریخی و اجتماعی افراد فوق العاده ای باشند و دیگران فقط دعوت گر و مجری افکار و آرای آنان باشند، بلکه همواره تاثیر متقابل داشته اند». (مصباح یزدی، 1378: ص234 - 235)

نکته ای که می توان روی آن تاکید کرد این است که اگر نقش اصلی در جوامع به نخبگان و فرهیختگان داده می شود، در این فرض نباید و نمی توان توده ها را فقط موجوداتی بی اراده دانست که در دست این سردمداران و نخبگان به این طرف و آن طرف می روند. یعنی نظریه اصالت نخبگان نباید به جبر توده ها بیانجامد.

مثلا در تربیت کودک می گوییم: «نقش اصلی تربیت که مادر بر عهده دارد» این بدان معنا نیست که پدر، محیط، وراثت و اراده خود کودک و. .. بی تأثیر هستند، بلکه به این معناست که تمامی این ها گرچه موثر هستند اما نقش مادر به مراتب بیشتر از نقش اسباب مزبور است. اصالت یک چیز نفی وجود و تاثیر اشیای دیگر نیست بلکه بررسی شدت و ضعف مسئله است.

اگر کسی بگوید «شعر فارسی یعنی شعر حافظ» بدان معنا نیست که شعر سعدی یا پروین اعتصامی یا صائب تبریزی یا مولوی شعر نیستند، بلکه می خواهد این حقیقت را برساند که شعر حافظ در اوج قله عرفانی ادبی است و دیگر شعرا نتوانستند به اوج او برسند.

ثانیاً وقتی می گوییم اصالت از آن نخبگان است بدین معنی نیست که حتماً باید جانشین ناپذیر باشند بلکه اگر چه هم جانشین پذیر باشند باز ضرری به مدعای ما نمی زنند، مثلاً اگر نخبه الف در آن بین نبود نخبه ب جای او را می گیرد نه یک شخص عادی دیگر! باز در اینجا اصالت از آن نخبگان می شود و جانشین پذیر بودن منافاتی با مدعا ندارد.

البته این حقیقت جای انکار ندارد که نظر استاد مصباح معتدل ترین نظر و نزدیک ترین نظر به واقع است یعنی با چشم پوشی از برخی ملاحظاتی که طرح شد، بهترین رای، نظر ایشان است؛ چرا که سایر نظرات یا دچار افراط و زیاده روی شده اند و یا به دام تفریط و کج اندیشی افتاده اند.

نتیجه گیری

از نظر مفهوم شناسی، نخبه به معنی برگزیده، زبده، گزیده بوده و اسوه نیز در لغت به معنای پیشوا و مقتدا آمده است و در اصطلاح علوم اجتماعی نخبگان به کسانی اطلاق می شود که بیشترین دسترسی و کنترل را نسبت به ارزش های اجتماعی دارند. در قرآن کریم خداوند متعال، پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم را به عنوان اسوه و الگو معرفی می کند. در نهج البلاغه نیز اسوه بودن پیامبر مطرح شده است. بدین سان در متون دینی ضرورت پیروی از پیامبر را هم در بعد اخلاق و رفتار و هم در پیروی سیاسی و حکومتی گوشزد می کند. آن چه جای توجه دارد، نقش اسوه بودن پیامبر در شکل گیری تمدن اسلامی است. پیامبر در جامعه ای مبعوث شد که نمی توان نام تمدن را بر آن نهاد و بهترین واژه برای رساندن عقب ماندگی آن دوران کلمه «جاهلیت» است. وی توانست با نقش اسوه و الگو بودنی که قرآن برایش ترسیم کرده بود، جامعه منحط جاهلی را از بت پرستی به یکتاپرستی، از ظلم به عدالت، از جهل به علم برساند و بدین سان آغازین نهال های تمدن اسلامی را در خاک بی حاصل عربستان بکارد. در بخش پایانی مقاله نظریه تفسیر قهرمانانه تاریخ که نقش نخبگان به شکل افراطی مورد تاکید قرار گرفته بود، مورد نقد و بررسی قرار گرفت و تعدیل شده آن تبیین گردید.

منابع

- قرآن کریم، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

- ابن حجر عسقلانی، (1426)، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، تحقیق: أبو قتیبة نظر محمد الفاریابی، الریاض، دار طیبة.

- جعفری، محمدتقی، (1373)، تکاپوی اندیشه ها، جمع آوری: علی رافعی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1412)، مفردات الفاظ قرآن، بیروت و دمشق، دار العلم و الدار الشامیه.

- سبحانی، جعفر، (1377)، فرازهایی از تاریخ پیامبر اکرم، تهران، نشر مشعر.

- سروش، عبدالکریم، (1379)، علم چیست؟ فلسفه چیست؟ تهران، انتشارات صراط.

- سید رضی، (1379)، نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، پارسایان.

- شبلی، احمد، (1387)، تاریخ آموزش در اسلام، تهران، نگاه معاصر.

- طباطبایی، سید محمد حسین، (1374)، المیزان، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین.

- طبرسی، فضل بن حسن، (1360)، مجمع البیان، تهران، انتشارات فراهانی.

- گولد، جولیوس و کولب، ویلیام، (1376)، فرهنگ علوم اجتماعی، مترجم: باقر پرهام، ویراستار: محمد جواد زاهدی، تهران، مازیار.

- مجلسی، محمدباقر، (1403)، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

- مصباح یزدی، محمدتقی، (1378)، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل.

- مطهری، مرتضی، (1374)، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا.

- معین، محمد، (1375)، فرهنگ فارسی، تهران، امیر کبیر.

- مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، (1374)، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیة.

- نجفی خمینی، محمد جواد، (1398)، تفسیر آسان، تهران، انتشارات اسلامیة.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان