ماهان شبکه ایرانیان

داستان پسری که گم نشد

بازگشت باشکوه

دنیای‌اقتصاد : اولین گل در دومین بازی ملی؛ این خلاصه چند کلمه‌ای از داستان مهدی قائدی در تیم اول ایران است. رسیدن به این نقطه اما چند سال طول کشید، دورانی پرفراز و نشیب که با امیدواری بسیار زیاد آغاز شد و تا مرز ناامیدی مطلق هم پیش رفت.

 قائدی تابستان 96 در حالی از ایرانجوان بوشهر به استقلال پیوست که در دسته اول سروصدای زیادی به پا کرده بود و باشگاه پرسپولیس هم به جذبش علاقه نشان می‌داد. به هر حال اما او آبی‌پوش شد و خیلی زود بازیکنان حاضر در تمرین استقلال از تکنیک نابش تمجید کردند. بازیکن بوشهری هم از همان اولین دقایق حضور در میدان سعی کرد با از پیش رو برداشتن بازیکنان حریف، از هواداران دلبری کند. اضافه‌کاری‌اش در زمین زیاد بود و بیرون از آن هم همین‌طور. طبیعتا رسیدن به چنین شهرتی در 17 سالگی، یک بار سنگین روی دوش این پسر بود. بنابراین کارش تا جایی پیش رفت که ناگهان خبر تصادف شدیدش به رسانه‌ها راه یافت؛ خودش افتاد گوشه بیمارستان و یک پرونده قضایی هم برایش باز شد. شاید آن روزها حتی خوش‌بین‌ترین اهالی فوتبال ایران هم فکرش را نمی‌کردند قائدی دوباره برگردد و در بالاترین سطح بازی کند، اما این اتفاق رخ داد. انگار آن تصادف، نقطه پایان حاشیه‌ها بود. مهدی ازدواج کرد، سرش را انداخت پایین و فقط به فوتبالش چسبید.

بنابراین روزبه‌روز بهتر شد. دیگر نه خبری از خمیازه کشیدن روی نیمکت بود و نه با دمپایی سر تمرین رفتن. بیرون از زمین رفتارش پخته‌تر شد و داخل زمین فوتبالش. او پارسال بهترین پاسور لیگ برتر شد، چون یاد گرفت فوتبال یک بازی دسته‌جمعی است که در آن موفقیت تیم اولویت بالاتری دارد. حالا آن ضربه شیک و دقیق به گوشه دروازه بوسنی، اعلام حضور رسمی یک استعداد به بار نشسته ایرانی در فوتبال ملی است؛ پسری که برگشت و چه باشکوه هم برگشت.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی