این هنرمند حرفهای این روزها در خانه نشسته، از بیوفاییها دلش شکسته و از بیمهری مسئولان گلایه دارد. او از وجود دستهای پشت پرده نیز انتقاد میکند. رویگری البته انگیزه و امید دارد که روزی سلامتی کامل خود را به دست آورد و دوباره بر پرده سینما یا قاب شیشهای ظاهر شود.
احوال این روزهایتان چطور است؟
باز گفتهاند رویگری فوت کرده که تماس گرفتهاید؟! کجاست آن موقع که رضا رویگری «مختارنامه» را بازی میکرد؟! مشکل دارم و با عصا آهستهآهسته راه میروم، به لحاظ حرکتی دست و پای چپم مشکل دارد و باید به فیزیوتراپی بروم.
در مقطعی مدیر برنامهای داشتید که کارهایتان را هماهنگ و صفحه فضای مجازیتان را بهروز می کرد. الان مدتی است صفحهتان به روز نشده.
پولهایم را خورد و رفت. 33 سکه مرا خورد! سکههایی که در مراسم مختلف به من میدادند، دست او بود و گفت آن سکهها را برایم شمش میکند که همه را خورد! کلی هم پول از من گرفت.
از مدیر برنامهتان مدرکی نداشتید که شکایت کنید؟
یارو چک دارد، نمیتواند وصول کند. من که تنها از او یک نامه دارم. هر کس دور و بر من آمد، خورد و رفت. من که سکته کردم و بیمار شدم و حال خوشی نداشتم، زندگیام را از دست دادم. خانه، زمین و ماشینم را از دست دادم و الان چیزی ندارم و مستاجرم. اصلاً حال خوبی ندارم. بیماری جای خودش، افسردگی هم اضافه شده است.
در مدت بیماریتان برای درمان بیمه داشتید؟
داشتم ولی سال گذشته یادشان رفت مرا بیمه کنند و امسال تمام مخارجم را خودم پرداخت کردم. الان بیمهشدن فایدهای ندارد. آن موقع که باید پرداخت میکردند، نکردند. الان سرود «ایران ایران» را هر کس بخواهد بخواند چند میلیارد باید به او بدهند. همان نقش کیان ایرانی «مختارنامه» و کارهای درخشان دیگری که انجام دادم، مگر کم بود؟ اما انگار نه انگار که رضا رویگری وجود و نیاز به کمک دارد.
الان منبع درآمدتان چیست؟
گاهی اگر نقشهای کوچک یا مراسمی باشد مبلغی میدهند و بازنشستگی ندارم.
این روزها با توجه به شرایطتان حاضر به پذیرش چه نقشهایی هستید؟ شرایط خاصی برای بازی دارید یا هر نقشی که پیشنهاد داده شود میپذیرید؟
الان وضعیت جسمی مرا میبینند و خیلیها نقش نمیدهند. دوستانی در سینما داریم که در دفاتر فیلمسازی نشستهاند و میگویند که رویگری مریض است و نمیتواند بازی کند.
شما بازیگری هستید که چند نسل با صدایتان خاطره دارند؛ بخصوص در ایام دهه فجر با سرود «ایران ایران».
اگر سرود «ایران ایران» با صدای من ماندگار شد، به خاطر حسی است که داشتم وگرنه صدا را که همه دارند و شاعر و آهنگساز هم زیاد است و به خاطر حس و حالش 40 سال است که ماندگار شده.
شما در دهه 60 به عنوان بازیگر شاخص فیلمهای جنگی «کانی مانگا»، «عقابها» و فیلمهایی با درونمایه طنز همچون «اجارهنشینها» شناخته شدید. اوج کارتان را در چه دههای میدانید؟
شروعش در آن دهه بود ولی بعد از اینکه سرود «ایران ایران» را خواندم خیلی دیده شدم و بعد هم با بازی در «مختارنامه» و نقش کیان. «مختارنامه» تولد دیگری در عرصه بازیگری برایم بود و از داوود میرباقری ممنونم که نقش را به من داد و خودم هم با عشق بازی کردم. کیان نقطه عطفی در کارنامهام است. همیشه برای بازی در این نقش ورزش میکردم. میرباقری سر صحنه میگفت بروید از رویگری یاد بگیرید که برای نقش چه کار میکند. سیگارش را ترک کرده و ورزش میکند تا بتواند سوار نقش شود.
آیا با توجه به تجربه دو همکاری با میرباقری در «مختارنامه» و «معصومیت از دست رفته»، امکان حضورتان در «سلمان فارسی» وجود دارد؟
هنوز با من تماس نگرفته و البته این روزها درگیر ساخت است. حتماً با من تماس میگیرد. میرباقری آدمی نیست که کسانی را که دوستش دارند، فراموش کند. من «شاهگوش» و تئاتر «معرکه در معرکه» را هم با او کار کردم.
از میان سریالهایی که بازی کردید به جز «مختارنامه» کدامها در ذهنها ماندهاند؟
بازی در فیلم سینمایی «بوتیک» از نظر تکنیک بهترین کارم است. انتخاب برایم سخت است اما مردم «مختارنامه»، «به کجا چنین شتابان»، «معصومیت از دست رفته» و «محله بهداشت» را دوست داشتند.
به «محله بهداشت» اشاره کردید. دوست هنرمندی میگفت که در آن مقطع همه با هم همدل بودند و کار میکردند.
آدمها عوض شدهاند. نمیدانید آن دوران چقدر به هم عشق میدادیم. از صبح تا شب با هم بودیم و کار میکردیم، حسادت نمیکردیم و برای هم نمیزدیم. الان جلوی خود آدم علیه آدم میزنند و میگویند که این نقش را بده به فلانی یا بده به من! آن موقع آنقدر که از کارکردن خوشحال میشدیم از اینکه چقدر دستمزد میگیریم، خوشحال نمیشدیم. الان زندگیها سخت شده است. یادم نمیآید آن موقع سر دستمزد با کسی چانه زده باشم و فقط نقش برایم مهم بود.
رفتار دوستان هنرمند قدیمیتان هم عوض شده یا همچنان سراغتان را میگیرند؟
خیلی کم. مرحوم «رضا ژیان» رفیق صمیمیام بود که به رحمت خدا رفت. چند دوست دیگرم هم همین طور. آنهایی که زندهاند گرفتارند و توقع ندارم در این روزگار به من سر بزنند ولی خوشحال میشوم که یک دوست قدیمی سراغم را بگیرد.
در مقطعی بعد از اوج «مختارنامه» ممنوعالکار شدید. ماجرا چه بود؟
بعد از «مختارنامه» تلویزیون محبت کرد و مرا چهار سال ممنوع الکار کرد. دلیلش را نمیدانم. فکر کنم یک نفر برایم پروندهسازی کرده بود. از شخصی پرسیدم که من در «مختارنامه» بد بازی کردم یا کار بدی بود که مرا ممنوعالکار کردید؟ گفت نه، ایرادت این بود که خیلی خوب بازی کردی و زیادی محبوب شدی! فهمیدم نباید طرفدار داشته باشم. نمیدانید مردم چقدر مرا دوست دارند. این یک ثروت است.
الان که بیکار هستید و شیوع کرونا هم مضاعف شده، در خانه چه کاری انجام میدهید؟
آجرهای دیوار روبهرو را میشمارم، تلویزیون تماشا میکنم، آرشیوی از کارهایم تهیه کردهام، الان «مختارنامه» را میبینم تا بفهمم ضعفم کجاست. اندکی غصه گذشته را میخورم که چقدر سرحال بودم.
وقتی خبر بیمارشدن و سکتهکردنتان را شنیدیم متعجب شدیم. چه شد؟
همه تعجب کردند. روزی 100 دقیقه روی تردمیل میرفتم و هر روز ورزش میکردم.
با وجود بیمهریها و سختیها در این حرفه اگر به گذشته برگردید حرفه دیگری را انتخاب میکنید؟
عاشق بازیگری هستم ولی حتماً شغل دیگری را انتخاب میکردم تا به این حال و روز نیفتم. وقتی جلوی دوربین بازی میکنم یا روی صحنه تئاتر میروم، زنده میشوم.
با این همه فهرست بلندبالای بازیگریتان چرا تا حالا سیمرغ نگرفتهاید؟
یک دانهاش هم در خانه ما جا نمیشود چه برسد به 30 مرغ! سیمرغ مرا مردم کوچه و خیابان با حرفهایشان میدهند و ارزش این سیمرغ بیشتر از سیمرغی است که بگذارم لب طاقچه و پزش را بدهم. 57 سال است دارم کار میکنم یک صدآفرین نگرفتم! من قد دریافت سیمرغ نبودم و لیاقتش را نداشتم.
متاسفانه وقتی هنرمندان واقعی و ارزشی ما فوت میکنند مسئولان در غیابشان از آنها تقدیر میکنند و برایشان یادبود میگیرند.
هنرمندان هیچ جایگزینی ندارند. جای زندهیاد مشایخی و استاد شجریان را چه کسی میخواهد بگیرد؟ من عاشق مردم هستم. به من میگویند که موقعیت مهاجرت داری، چرا نمیروی؟ میگویم که این مردم را کجا پیدا کنم؟ اینها ثروتهای من هستند. در این آب و خاک جان گرفتهام و همین جا جان میدهم.
در مدت بیماریتان که بیکار بودید به واسطه علاقهتان به بازی و نیاز مالی اتفاق افتاده با دوست کارگردانی یا تهیهکنندهای تماس بگیرید و بخواهید به شما نقش بدهند؟
بله، تماس گرفتم و حتی قرارداد هم بستم ولی نقش را به یکی دیگر دادند! دستهای پشت پرده لطف میکنند و نمیگذارند بازی کنم.
پایان مصاحبه روی سخنانتان با هر کسی که هست بفرمایید.
از خدا میخواهم که روزی دوباره سلامتیام را به دست آورم. روی سخنم با آدمهای بامعرفت است. خودشان میدانند با چه کسانی هستم. با مسئولان کاری ندارم، کسی را که خودش را به خواب زده نمیتوان بیدار کرد.