خبرگزاری فارس: حجت الاسلام احمد سالک عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز مهمان این برنامه «سرچشمه» شبکه پنجم سیما بود.
سالک در مورد زندگی شخص سید مهدی هاشمی و مکتب فکری او اظهار داشت: مهدی هاشمی در یک خانواده روحانی به دنیا آمده و پدرش از افراد با تقوا و آدم های بسیار خوب و علمای زاهد بود و چندین برادر که بعضی از این برادرها بسیار متدین و با تقوا هستند و ایشان در سلک روحانیت مشغول درس و بحث میشود.
وی با بیان اینکه او در مسیر حرکت با افکار مختلفی از جمله با افکار آقای غروی آشنا میشود، اظهار داشت: این افکار و مطالعاتی که ایشان روی کتب مختلف داشته، به دلیل استعداد فوق العاده و قدرت بیان بسیار فوقالعادهای که داشت تحت تاثیر این افکار به مسائل خارج از آن شکل که واقعیت قضیه هست گرایش پیدا میکند.
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز افزود: ایشان قرار بوده با گروهی که تشکیل میدهد با ساواک مبارزه کند ولی به مبارزه با علما و شخصیتها و رجال تبدیل میشود که آثار این نوع تفکر هم شهادت مرحوم آیت الله شمس آبادی در اصفهان است.
وی در تشریح ویژگیهای مهدی هاشمی نیز اظهار داشت: سخنرانیها و نطق بسیار قوی داشت به طوری که مستمع خودش را سحر میکرد و در بیان بر افکار مخاطبین مسلط بوده و استدلالش هم به آیات و روایات و سیره است.
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز با بیان اینکه او تحت تاثیر این افکار دچار یک التقاط می شود، گفت این مطلب ادامه پیدا میکند تا این که جوانهایی که به او علاقه پیدا میکنند، یک گروهی به نام «هدفیها»را تشکیل میدهند.
وی افزود: یادم هست که وقتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در زندان عادل آباد شیراز بودم، بعضی از سران اینها هم در زندان عادل آباد بودند و حدود 150 نفر بودند که یک سرشان در زندان اصفهان و سر دیگرشان هم در زندان شیراز بود.
سالک با تاکید بر اینکه عنوان گروه آنها هم قابل توجه است و بدون تردید بر اساس اهداف تعیین شده حرکت میکردند، اظهار داشت: بچه هایی که در آنجا بودند را میشناختیم چون بچههای متدین و خوبی بودند ولی در ساختار تفکر آقای مهدی هاشمی قرار گرفته بودند و محل اصلی آنها هم در شهر قهدریجان است و این شهر سابقه مسائل مختلفی اعم از سیاسی و خان و ملاکین را دارد.
وی افزود: ایشان به همین افکار ادامه میدهد و طرفدارانش به گونهای عاشقش بودند که اگر با ابرو اشاره میکرد، یکنفر به تعبیر ما از بین میرفت.
سالک با بیان اینکه وقتی نامه هادی هاشمی به در مهدی هاشمی را میخوانیم متوجه میشویم که چقدر تحت تاثیر افکار برادرش بوده است، اظهار داشت: چندین بار به او میگوید توبه کن چون این کارها ضربههای سنگینی به انقلاب اسلامی زده است و شما کاری کردید که آقای منتظری از امام جدا شود.
*برنامه ترور بزرگان نظام
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز با بیان اینکه مهدی هاشمی در رزیدانس استانداری اصفهان جلسه میگذارد و در آنجا میگوید عده ای سر راه اسلام و انقلاب قرار دارند و باید برطرف شوند تا اسلام به سرعت پیش برود، اظهار داشت: در آنجا اسم آیت اللهخامنه ای، مرحوم آیت الله مهدوی کنی، مرحوم استاد پرورش، مرحوم عسگراولادی و حقیر سرتاپا تقصیر و حدود 10 یا 20 نفر دیر دیگر را هم هم میبرد.
وی ادامه داد: به دلیل اینکه من از آن جلسه اطلاع پیدا کرده بودم و برگه جلسه دستم بود تا صبح با آقایان تماس گرفتم و گفتم که چنین خطری هست و حواستان باشد و حتی صبح که خودم به سر کار می رفتم دیدم کسی راکه مامور من کرده اند برای همین عملیات آمده و موتوری هم سر کوچه ایستاده بود که عملیات انجام بگیرد و فرار کند ولی من و هوشیار بودم و آمادگی این مسئله را داشتم.
سالک افزود: ایشان میگوید ما اگر ارتباطی با رضوی داشتیم به خاطر نفوذ در ساواکیها بود که متن اعترافات در روزنامه کیهان سال 55 موجود هست.
وی درمورد این مسئله که به نظر میرسد ساواک در صدد این بوده که یک جریان انحرافی تندرو در کنار جریان اصیل نهضت امام راه اندازی کند تا بتواند نیروهای مذهبی را به این سمت پیش ببرد و یک جریان انحرافی بسازد، اظهار داشت: همین مسئله انحرافی یک عاملی پیدا می کند و کتابی به نام «شهید جاوید» تولید میشود که متعلّق به شیخ نعمتالله صالحی است.
سالک ادامه داد: کتاب شهید جاوید به تقریظ آقای منتظری درمیآید و بعد از این قضیه، حکاک مامور ساواک آیت الله منتظری در اصفهان بود و او در جلسه گفت که من کتاب شهید جاوید را به حوزه علمیه اصفهان بردم و بین علما چنان تفرقه انداختم که تا ابد اصلاح نخواهد شد. در این سند آقایان گفتند که آقای مقدم رییس ساواک گفته بود که ما باید آقایان را با هم درگیر کنیم تا از مبارزه با شاه منصرف بشوند و بین علما اختلاف میاندازیم تا به جای مبارزه با رژیم شاه به مبارزه با خودشان بپردازند و این کار را هم کردند.
وی افزود: این موضوع علمایی را مخالف شهید جاوید و علمای دیگر را نیز موافق آن کرد که البته تعداد مخالفین مشخص است و آنها را می شناسیم. مرحوم شهید آیت الله شمس آبادی قربانی این جریانسازی ساواک و جهل جریان مهدی هاشمی شد و به قتل رسید.
*سخنرانی یک مبارز در تمجید شاه
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز با بیان این که مهدی هاشمی در زندان شاهنشاهی 3 بار به اعدام محکوم میشود و ولی سوال اینکه چرا اعدامش نکردند، اظهار داشت: شاید یکی از علتهای عدم اعدام او ارتباط با رضویها و حکاکها و مسائلی از این دست بود. دلیل دیگر هم این است که در چهارم آبان روز تولد شاه، ایشان در ارتش سخنرانی کرده و در صبحگاه کلی تعریف از شاهنشاه آریامهر کرده است و سوال اینکه یک فرد مبارز که با شاه میجنگید چه دلیلی دارد که در تمجید شاه سخنرانی کند؟ بعدها نوار این سخنرانی پخش شد.
وی با اشاره به اینکه قبل از انقلاب خود مهدی هاشمی و رفقایش نامهای زیادی از داخل زندان می نویسند که ایشان بیگناه است، اظهار داشت: سراغ نداریم که هیچ عالمی نامهای به دربار برای آزادی یک عالم دیگر بنویسد ولی برای ایشان عدهای نامه نوشتند در حالی که همان موقع علمای بزرگ دیگری در زندان بودند.
سالک نوسانات فکری و نوع نگاه را از دلایل ارتباط مهدی هاشمی با ساواک عنوان کرده و تصریح کرد: وقتی نوع نگاه سیاسی به این هست که عده ای سر راه اسلام ایستاده اند و باید آنها را برطرف کنیم تا اسلام پیش برود در حالی که این افراد ستونهای این انقلاب هستند نکته قابل توجهی هست.
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز با بیان اینکه این نوع نگاه به نوع اساتیدی که این ها داشتند برمی گردد، تصریح کرد: بعضی از اینها پیش یک آقای کت و شلواری بودند که فقه و اصول درس میداد و هرچند که آدم فاضل و دانشمندی بود ولی وقتی وی به مسائل فقهی میرسید، علمای سلف را مسخره میکرد و من از آنجا فهمیدم که این اندیشه انحرافی است.
سالک ادامه داد: ما پای درس خارج حضرت آقا میرویم و قبل از انقلاب پای درس آیتالله گلپایگانی که مورد هدف مهدی هاشمی هم بود می رفتیم و وقتی به اسم علمای گذشته میرسیدند، احترام میذاشتند و با اسامی چون رضوان الله تعالی علیه و شخصیت بزرگوار یاد میکردند و میگفتند که مبنای فکری ایشان فلان و مبنای فکری من این است.
*نحوه ورود مهدی هاشمی به سپاه
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در مورد نوع ارتباط شهید محمد منتظری با مهدی هاشمی نیز گفت: مرد بسیار انقلابی و مبارز و بسیار قوی و فهیمی بود که گاهی اوقات دو سه شب نمیخوابید و کار می کرد و ما با ایشان خیلی خاطره داریم.
وی افزود: من فرمانده سپاه اصفهان بودم و آقای محمد منتظری به من زنگ زد گفت که شما نیروهایتان را بفرستید و ما سپاه پاسداران را تشکیل دادیم و گفت یکسری مربی از فلسطین آورده ایم تا اینجا آموزش بدهند.
سالک ادامه داد: یکسری از بچه ها را توجیه کردم تا به آنجا بروند و بیشتر آموزشهایش برایم مهم بود و بعد از آموزشها بچهها به ما گفتند که اینجا یک نفر به اسم مهدی هاشمی هست که همه کاره این تشکیلات است. آنجا ما فهمیدیم که اوضاع دست چه کسی هست.
عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز با بیان اینکه محمد منتظری در شورای فرماندهی سپاه که آقای منصوری و دوستان دیگر در آنجا بودند معاونت فرهنگی را میگیرد و مهدی هاشمی را با خودش به شورای فرماندهی میآورد، اظهار داشت: در شورای فرماندهی من این طرف نشسته بودم و مهدی هاشمی هم جلوی من نشسته بود و من تمام اطلاعات او را داشتم که چه کسی هست و چه کاری کرده و چند تا قتل داشته و شیخ صفرزاده و حشمتها و یک خانم را به شهادت رسانده بود و حدود 18 نفر قتل از ایشان سراغ داشتیم.
وی با بیان اینکه بلافاصله بعد از اینکه تلویزیون دستور امام در مورد مهدی هاشمی را پخش کرد بلافاصله به آقای ری شهری زنگ زدم و گفتم اطلاعاتی در سینه من هست و مستنداتی دارم و من میترسم تا صبح از دنیا بروم و میخواهم همین امشب این مطالب را بگویم، اظهار داشت: ساعت 8 صبح فردا به وزارت اطلاعات رفتم آقایی را مامور من کردند و من تا چهار و نیم بعد از ظهر تمام اطلاعاتی که در ذهنم بود و چارچوب نیروهای ایشان در داخل و خارج و فرانسه و هند و جاهای دیگر بود را گفتم.
سالک ادامه داد: جدولی که آقای ری شهری در کتابش آورده، نقاش آن جدول من هستم و در این قضایا اسامی افراد را گفتم. بعد هم نامههایی از امید داشتم که نامهای منحصر به فرد در ارتباط با این مسئله بود و آنها را هم دادم ولی کپی از آنها نگرفتم و همه آنها در اختیار بچه های وزارت اطلاعات است.
*قتل آیتالله شمسآبادی با یک دستمال
وی در پاسخ به سوالی در خصوص نحوه قتل آیتالله شمس آبادی توسط تیم مهدی هاشمی اظهار داشت: اندیشهای که میگوید باید علما را از سر راه برداشت تا اسلام با سرعت پیش برود یک دلیل و دوم هم کتاب شهید جاوید بود و شاید موارد دیگه هم جزو دلایل بود ولی این دو مسلم است.
سالک در مورد نحوه قتل نیز افزود: اینها تصمیم میگیرند که آقای شمس آبادی را به عنوان مخالف از سر راه بردارند. ایشان هم به سختی راه میرفتند و صبحها ازمنزلشان که خیابان طالقانی اصفهان بود با خانمشان به نماز میرفتند. روزی که ایشان را به قتل رساندند ماشینپیکانی می آید و به ایشان میگوید حاج آقا چرا پیاده میروید؟ و ایشان را با اصرار از خانمش جدا میکنند و به جای اینکه به مسجد ببرند، به جاده دٌرچه میبرند و در سهراه دٌرچه دستمالی به دور گردن این بزرگوار میبندند و میکشند و ایشان را در ماشین به شهادت میرسانند و سپس جنازه را اول ورودی دٌرچه به جوی آب میاندازند و فرار میکنند.