خبرگزاری فارس: سردار احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در سالهای دفاع مقدس مهمان آخرین برنامه سرچشمه شبکه پنج سیما بود.
*تغییر راهبرد دفاعی عراق
غلامپور در پاسخ به این سوال که چرا در سالهای 61 و 62 عملیاتهای سپاه به سمت هورالعظیم پیش میرود، اظهار داشت: تقریباً بعد از سلسله عملیاتهای موفقی که در سال 60 و 61 انجام میدهیم و موفق می شویم که بیش از 98 درصد مناطق اشغالی را بخصوص در خوزستان از دست دشمن خارج کنیم، عراق تصمیم میگیرد که رویکرد خود را در جنگ عوض کند و از حالت تهاجمی به حالت دفاعی برود؛ فلذا یک عقبنشینی بزرگ را در سرتاسر مرز و حتی در غرب هم انجام میدهد و به مرزهای خودش می رود.
وی افزود: حوادث بسیار زیادی در این رویکرد اتفاق افتاد، از جمله اینکه عراقیها به سمت رفع ضعف در حوزه نیروی انسانی و مهندسی و مسلح کردن زمین و رفع ضعفهایی که در عملیاتهای قبلی داشتند رفتند، پس ما در شرایطی قرار میگیریم که دیگر نمیتوانیم آن عملیاتهای موفق قبلی را در برابر عراق انجام دهیم و به بنبست میخوریم که حدود 19 ماه طول میکشد.
ایده به کلی سری محسن رضایی برای خروج از بن بست
فرمانده قرارگاه کربلا در سالهای دفاع مقدس در مورد زمان تاسیس قرارگاه نصرت و علت انتصاب سردار هاشمی به عنوان فرمانده این قرارگاه گفت: وقتی والفجر مقدماتی را انجام دادیم و دچار عدم الفتح شدیم، فرماندهی سپاه به این جمعبندی رسید که جنگ را نمیتوانیم اینگونه ادامه دهیم و باید از این بنبست خارج شویم. فرماندهی سپاه به یک ایده و فکر رسید که با نگاه اولیه هم محال بود و هم غیرممکن.
وی ادامه داد: فرماندهی کل جغرافیایی را انتخاب میکند که از لحاظ منطق نظامی تقریباً انجام عملیات نظامی در آن غیر ممکن است؛ فلذا تدبیر فرماندهی کل سپاه این بود که اگر این را الان مطرح کند، از همان ابتدا با مخالفت شدید مجموعه فرماندهان مواجه خواهد شد، لذا برنامهاش این بود که این طرح را به صورت «بهکلیسری» به جایی برساند که غیر محال بودنش را به نوعی توجیه کند.
غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در سالهای دفاع مقدس افزود: بعد از والفجر مقدماتی، آقامحسن تماسی با من گرفت و گفت که علی هاشمی را پیدا کن و پیش من بفرست. بعد از عملیات بیت المقدس که کل منطقه دشت آزادگان آزاد شد، ماموریتی به علی هاشمی سپرده شد که از حد فاصل طلاییه در مرز چزابه که کل منطقه هورالهویزه را شامل میشد، یک سپاه مرزی درست کرده و از آنجا حفاظت کند. حدود یک سال و نیم علی هاشمی در منطقه بود و این مسئولیت را به عهده داشت؛ ضمن اینکه مسئولیت سپاه ششم امام صادق سپاه هم عهده او بود.
غلامپور افزود: آقا محسن، علی هاشمی را میخواهد و به ایشان میگوید که به منطقه هور بروید و یک مجموعه نیروهای شناسایی را سازماندهی و هور را برای من شناسایی کنید.
غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در سالهای دفاع مقدس ادامه داد: تنها فعل و انفعالات که تا آن موقع در آنجا انجام میشد، فعالیت بخشی از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ما بود که ارتباطاتی با مجاهدین عراقی داشتند و تردد مجاهدین عراقی از این منطقه صورت میگرفت و اگر کسی از عراق میخواست پناهنده شود، معمولاً از این منطقه میآمد.
غلامپور با بیان اینکه علی هاشمی ابزار و الزامات لازم برای ورود به این مأموریت را به نوعی نداشت، اظهار داشت: وقتی شما یک ماموریت را در شناسایی منطقه انجام میدهید، نیروهای زبده میخواهید ولی عمده نیروهایی که در اختیار علی هاشمی بود نیروهای بومی منطقه و نیروهایی بودند که از اوایل جنگ با ایشان بودند.
ترددهای مشکوک آقامحسن در مناطق جنگی
وی افزود: نکته بعدی هم که به نظر مشکل میرسید و باعث تغییر نگاه فرماندهی به این مسئله شد، این بود که خود آقا محسن در یکی دو هفته اول این کار ناچار میشد که وقتی به علی هاشمی سر میزند و گزارش میگیرد، با لباس و ماشین مبدل برود. این تردد آقا محسن به نوعی در چشم فرماندهان میآمد و فرماندهان دائم شک و شبهه میکردند که آقا محسن به کجا میرود.
غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در سالهای دفاع مقدس با بیان اینکه آقامحسن به من گفت که «رفت و آمدهای من شک و شبهه ایجاد میکند و با توجه به اینکه شما فرمانده قرارگاه جنوب هستی و مجموعه علی هاشمی تحت امر شما است، شما رابط من و علی هاشمی باش» و در آنجا برای اولین بار من توجیه شدم، گفت: برنامهریزی که برای علی هاشمی و نیروهای شناسایی شد، این بود که ابتدا به ساکن کل تمرکز خود را در شناسایی هور معطوف کند و اصلاً خود ما هم این مسئله را جدی نمیگرفتیم، فلذا فاز اول کاری که به عنوان ماموریت به نیروهای علی هاشمی داده شد این بود که اول جغرافیای هور را بشناسند.
غلامپور با بیان اینکه مقدماتی را قبل از قرارگاه نصرت داشتیم و آن اینکه در عملیات والفجر مقدماتی به این فکر افتادیم که از گوشه محور چذابه که هور بود، برای عملیات والفجر مقدماتی استفاده کنیم، اظهار داشت: پس قبل از اینکه ایده هور مطرح شود، ما به این فکر افتاده بودیم که از هور وارد شویم و در عملیات والفجر مقدماتی یک محور باز کنیم و آنجا اولین گامی بود که بچههای شناسایی ما تا حدودی وارد حوزه شدند، اما نه به عنوان قرارگاه نصرت و ماموریت علی هاشمی.
وی افزود: ما آمدیم و نیروهای اطلاعاتی خودمان در والفجر مقدماتی را که مسئولشان شهید سوداگر بود، از آقای سوداگر جدا کردیم و به علی هاشمی دادیم. بنابراین اولین اقدام ما این بود که مجموعه نیروهای اطلاعاتی را در اختیار علی هاشمی گذاشتیم و بعد خود قرارگاه نصرت را به صورت رسمی بر مبنای مقر لشکر 6 زرهی عراق تشکیل دادیم.
غلامپور با بیان اینکه مجموعه نیروهای در اختیار علی هاشمی سه مدل بودند، اظهار داشت: یک مدل نیروهای بومی متعلق به عراق که به عنوان مجاهد و فراری از عراق آمده و سازماندهی شده بودند،یک مدل نیروهای بومی خود منطقه دشت آزادگان که متعلق به جاهایی مثل هویزه و سوسنگرد و بستان بودند و یک دسته هم نیروهای شهری بودند که عمدتاً نیروهایی بودند که متعلق به اهواز بودند و البته از شهرها و استان های دیگر هم نیروهایی داشتیم که ترکیب نیروهای قرارگاه نصرت این 3 دسته بود.
غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در سالهای دفاع مقدس افزود: سه پایگاه در کل هور درست شد و این نیروها تقسیم شدند و کارشان فقط شناسایی جغرافیایی هور بود و به کسی اجازه ورود به خط دشمن داده نمیشد.
شناسایی 10ماهه عملیات خیبر
غلامپور در پاسخ به سوالی در خصوص زمان شناسایی عملیات خیبر گفت: خطوط 9 الی 10 ماه طول کشید و شاید نکته جالب این است که طول شناساییهایی که بچهها انجام میدادند هم در فصل پاییز و هم زمستان و هم در تابستان بود و این یعنی در هر سه فصل تجربه کار و شناسایی در هور را داشتند و هر فصلی معضلات و مشکلات خود را داشت.
وی افزود: حدود 3-4 ماه طول کشید که جغرافیای هور را بشناسیم و این کار با سرعت خوبی انجام شد و ما را به نقطهای رساند که فرماندهی کل تصمیم گرفت و امیدوار شد که میشود اینجا عملیات انجام داد و فاز دوم مأموریت علی هاشمی که شناسایی از دشمن و شرایط دشمن در منطقه آغاز شد و از اینجا به بعد شناسایی ما معطوف به مواضع دشمن شد.
عبور از خطوط دشمن و رفتن به عمق
غلامپور با بیان اینکه یکی از نکاتی که فراتر از انتظار ما بود و بچهها توانمندی و قابلیت خود را نشان دادند، عبور از خطوط دشمن و رفتن به عمق دشمن بود و خود این یک مسئله جدیدی در جنگ بود، اظهار داشت: در چارچوب و فعالیتهای نظامی چنین اقدامی نداشتیم، اما عبور از خطوط دفاعی عراق را هم در شمال و غرب داشتیم و قرارگاه برونمرزی ما ارتباطهایی با اکراد عراق و طالبانیها و بارزانیها داشت و این عبور از خطوط مرزی عراق و اتصال به کردهای شمال عراق را داشتیم.
هیچ فرمانده نظامی برای شناسایی از خطوط عراق عبور نکرد
غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در سالهای دفاع مقدس ادامه داد: در محور جنوب هم با مجاهدین عراقی این ارتباطات را در حوزه امنیتی و اطلاعاتی داشتیم ولی در حوزه نظامی هیچ فرمانده و پاسدار یا ارتشی ماموریتی نداشت که از خطوط عراق عبور کند و به عمق رفته و کارهای شناسایی انجام دهد. البته به صورت موردی داشتیم و مثلاً یک یگان را در اطراف اروند گذاشتیم تا از اروند عبور کنند و از خطوط دشمن بگذرند تا ببینند در آن طرف چه خبر است.
نفوذ قرارگاه نصرت به اتاق جنگ سپاه چهارم عراق
غلامپور با بیان اینکه ما در منطقه هور بیش از هزار مورد شناسایی در محدوده 9 تا 10 ماهه انجام دادیم و این کار بسیار سختی بود، اظهار داشت:گزارشهایی داریم که بچههای ما در سپاه چهارم عراق نفوذ کرده بودند و به اتاق جنگ سپاه چهارم عراق رفته و از همه نقشهها عکس گرفته و سند تهیه کرده بودند و همه اینها مستند است و همه اینها کار قرارگاه نصرت است.
سفر اعضای تیم شناسایی قرارگاه نصرت به کربلا/ نگرانی از لو رفتن عملیات
وی با اشاره به عملیات شناسایی که در آن تا کربلا رفتند، تصریح کرد: یک مورد داشتیم که یکی از تیمهای شناسایی ما به دو نفر از برادران ما به اسمهای سیدناصر سیدنور و سیدعبدالمحمد سالمی مأموریت دادیم که به سمت القرنه عراق بروند و یک شناسایی بکنند و برگردند. برآورد هم این بود که اینها سه روزه برگردند ولی سه روز و چهار روز گذشت و ما به شدت نگران شدیم که نکند همه زحماتی که در چند ماه گذشته کشیده ایم با اسیری یا لو رفتن این دو نفر از بین برود.
غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در سالهای دفاع مقدس افزود: وقتی آقا محسن مسئله را شنید خیلی ناراحت شد و به شدت پیگیر این بود که ما سرنوشت این دو نفر را دنبال کنیم و من هم انعکاس ناراحتی خود را به علی هاشمی منتقل میکردم و اصرار داشتم که حتماً ببینید سرنوشت این دو نفر چه شده است.حتی چند تیم شناسایی هم برای مطلع شدن سرنوشت این دو نفر فرستادیم ولی دیدیم هیچ خبری از آنها نیست و این مسئله شش یا هفت روز طول کشید. روز هفتم و هشتم علی هاشمی با من تماس گرفت که این دو نفر برگشتند و اولین کار من این بود که به آقا محسن زنگ زدم و خبر بازگشتشان را دادم و خودم باعصبانیت به خیمه آنها رفتم.
وی ادامه داد: قبل از اینکه حرف بزنم گفتند بگذارید ما گزارش را بدهیم و بعد هرچه میخواهی بگویید. گفتند ما رفتیم و منطقه مورد نظر را شناسایی کردیم و کارمان تمام شد و آن رابط عراقی به ما گفت میخواهید به کربلا برای زیارت بروید؟گفتیم در این مأموریت اطلاعاتی و شرایط سخت چطور به کربلا برویم؟ ولی بین احساسمان و ماموریتمان احساسمان را انتخاب کردیم و پس از عبور از بازرسیهای متعدد به کربلا رسیدیم. در همین حین یک بقچه جلوی من باز کردند که در آن تربت امام حسین(ع) و پارچه های سبز متبرک بود و من با دیدن این بقچه حالم عوض شد و عصبانیتم ازبین رفت. این دو شهید در عملیات خیبر به فاصله چند ساعت از هم شهید شدند.
غلامپور در پاسخ به سوالی پیرامون نقش قرارگاه نصرت در عملیات بدر اظهار داشت: به دلیل اینکه بین خیبر و بدر یک سال فاصله بود، علاوه بر آن شناسایی یک سال قبل از خیبر، در فاصله یک سال بین خیبر و بدر هم تقریباً یک اشراف و تسلط کامل در هور پیدا کرده بودیم، فلذا به جمعبندی رسیدیم که اگر بخواهیم در اینجا عملیات را ادامه دهیم و کاری که در خیبر ناقص بود را اینجا کامل کنیم و به سراغ هدف مهم جاده استراتژیک بصره به اماره برویم، مقبولیتش بیشتر از این است که بخواهیم سراغ جایی مثل شلمچه برویم، چون آنجا باز هم مشکلات و سامانه دفاعی وجود داشت.
خروج قرارگاه نصرت از حالت به کلی سری/ ورود به حوزه عملیاتی
غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در سالهای دفاع مقدس با بیان اینکه قرارگاه نصرت در عملیات بدر از قالب یک قرارداد اطلاعاتی و امنیتی و به کلی سری خارج شد، اظهار داشت: در بدر دو کار انجام میشود که یکی کار شناسایی و راهنمایی فرماندهان است، چون هنوز یگانهای ما به نیروهای اطلاعاتی قرارگاه نصرت برای راهنمایی نیاز دارند تا برای شناسایی عملیات بدر با اینها هماهنگی کنند.
غلامپور ادامه داد: نکته دومی هم که به عنوان ماموریت ثانویه به قرارگاه نصرت داده میشود مأموریت عملیاتی است؛ یعنی در شمال محدوده خط حد عملیات بدر، مناطقی هست که بخشی از مأموریت عملیاتیاش به قرارگاه نصرت داده میشود و در اینجا قرارگاه نصرت وارد فاز عملیاتی هم میشود و علاوه بر کار شناسایی و اطلاعاتی و کمک به یگانهای رزم، مسئولیت عملیاتی را هم برعهده میگیرد.
غلامپور در مورد فعالیتهای مهندسی قرارگاه نصرت نیز اظهار داشت: چون کاری که قرارگاه نصرت انجام میداد کاملاً طبقه بندی شده بود و نباید کسی از آن مطلع میشد، مسئولیت آماده سازی عملیات به عهده قرارگاه نصرت بود و باید کار مهندسی و ایجاد اسکله و شناورهای آبی و نقل و انتقال و ترابری را هم انجام می دادند.
غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در سالهای دفاع مقدس افزود: در مقطعی که آقای رفیقدوست از طرف محسن رضایی موظف شد که امکانات انجام عملیات از جمله خرید قایق و شناور را مهیا کند، آنها به بندر ماهشهر میآمدند و انتقالشان به منطقه فقط توسط قرارگاه نصرت باید انجام میشد. بنابراین این کار مضاعف توسط قرارگاه نصرت یک اتفاق بیبدیل در طول دوران جنگ بود و ما قرارگاهی نداشتیم که کار شناسایی و آماده سازی و بخشی از کارهای پشتیبانی و مهندسی را هم خودش انجام دهد.
غلامپور با تشریح جزئیات شخصیتی شهید علی هاشمی خاطرنشان کرد: من کنار علی هاشمی بودم و وقتی عراق حملات را شروع کرد، به مرحلهای رسیدیم که حس کردیم مقاومت بی فایده است و به بچه ها دستور عقب نشینی داده شد و من به علی هاشمی خیلی اصرار کردم که به عقب برگردد؛ ولی او اصرار داشت که باید از نیروهایم مطمئن شوم و خیالم از عقب آمدنشان راحت شود.
غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در سالهای دفاع مقدس ادامه داد: در همین حین مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25 کربلا از من درخواست کمک کرد و من به آنجا رفتم. در مسیر هلیکوپترهایی در آسمان دیدم و تا به پد شهید باکری رسیدم، آقای گرجی زاده تماس گرفت و گفت که عراقیها به سنگر ما ریختند و تلفن قطع شد. ظاهرا عراقی ها در آن موقعیت هلیبرن کرده بودند.
اجحاف در حق شهید علی هاشمی
وی با بیان اینکه خیلی تلاش کردیم که از سرنوشت علی هاشمی مطلع شویم ولی نتوانستیم خبر دقیقی به دست بیاوریم،گفت: در این دوره هم متاسفانه اجحافی صورت گرفت که شاید مظلومیت شهید هاشمی را چند برابر کرد و آن اینکه از گوشه و کنار با قصد و غرض یا از سر ناآگاهی میگفتند علی هاشمی چون عرب است با دشمن هماهنگ شده و این حرفها خیلی موجب عذاب روحی دوستان و خانواده او میشد.
غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در سالهای دفاع مقدس با اشاره به خبر غیر واقعی که می گوید علی هاشمی سوار یک ماشین شده و به هلی کوپتر دشمن که روی جاده است زده اظهار داشت: بعداً در تحقیقات مشخص شد که این کار توسط علی هاشمی نبوده بلکه توسط فرد دیگری بوده است و بعدا با پیدا شدن جنازه و تشییع جنازه باشکوهی اهواز اتفاق افتاد، این واقعیت را نشان داد.