به گزارش مشرق، امام محمد باقر (ع)، پنجمین امام شیعیان، به سبب ایجاد شرایط و فرصت مناسب در جامعه آن زمان اقدام به نشر علم و دانش در جامعه اسلامی کرد، این فعالیتها به اندازهای بود که دانشمندان مختلفی در سایه سار آموزشهای آن حضرت تربیت شدند. در واقع آن امام همام از فرصت به دست آمده استفاده کرد تا بتواند جامعه را به سمت و سوی روشنگری سوق دهد.
برگزاری جلسات متعدد درس و بحث و اشراف آن حضرت به عرصههای مختلف علمی به اندازهای بود که به «باقرالعلوم» مشهور شده بود و بسیاری برای عرض ارادت و طرح سوالات خود نزد آن حضرت میرسیدند.
حجت الاسلام امیرعلی حسنلو مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه قم در یادداشتی اختصاصی به بررسی حیات علمی آن حضرت پرداخته است که در ادامه میخوانید:
دوران حیات امام محمد باقر (ع) شامل دو مرحله میشود:
1. دوره قبل از امامت که شامل مقابله و مجادله با افکار انحرافی و پاسخگویی به شبهات و هدایت شیعیان و حفظ اسلام در مقابل انحرافات میشد.
2. مرحله بعد از شهادت امام زینالعابدین که شامل بیان احکام و اداره امور شیعیان و مبارزه مخفی با دستگاه خلافت عباسی میشد.
ویژگیهای دوران امام باقر (ع) و شهادت پدر بزرگوارشان امام سجاد (ع) نیز در چند مرحله قابل بررسی است که شامل:
1. آن حضرت از زمان تولد تا چهار سالگی زیر سایه امام حسین (ع) است، در این مدت واقعه جانسوز کربلا را از نزدیک دید، طاغوت کوفه و شام را به خوبی شناخت و یکی از پیامآوران کربلا است که در زنده نگه داشتن این واقعه بزرگ و ابلاغ پیام آن در دوران حیات خود کوشید و بر این ضرورت واقف شد که در این زمان باید در زمینه فرهنگی برای زنده داشت دین کوشید و ثمره خون پاک جدش میتواند در بستر فرهنگی میوههای پر ثمر دهد و اسلام با خون پاک حسین و تلاش علمی و فرهنگی زنده خواهد ماند.
2. واقعه حره، سال 63 ه را به خوبی و از نزدیک درک کرد، عدّهای از بزرگان و مردم مدینه بعد از واقعه کربلا در سال 61 ه، هنوز یزید و دستگاه خلافت وی را نامشروع میدانستند، یزید لشکری از شام فرستاد و واقعه تلخ و دردناک مدینه را به وجود آورد که معروف به جنگ حره شد و عدهای از شیعیان کشته شدند و فجایعی به بار آمد.
3. امویان در این دوره از امامت امام باقر (ع) برای استمرار خلافت خود ضمن به خاک و خون کشیدن اهل بیت و مشروع جلوه دادن خود از نظر فکری و فرهنگی نیز کوشش داشتند تا به محو سنت نبوی و تفسیر منحرف از قرآن به سود خود نیز بپردازند؛ در این راستا به تأسیس فرقههای انحرافی فکری و مذاهب پرداختند، مانند فرقه «مرجئه»، «جبریه»، «مفوضه» که امام باقر (ع) دراین عصر جهادی بزرگ آغاز کرد با همه آنها به نوعی مبارزه نمود، به نظر میرسد، مهمترین و سختترین دوران امام باقر علیهالسلام مبارزه با این افکار منحرف است.
4. جابجایی قدرت در عصر اموی که موروثی بوده از جریان مهم دیگر عصر امام باقر (ع) است؛ با مبارزه با آنها به اشکال مختلف، در این جابجایی بیشترین تحرک از علویون دیده میشود و البته دوران بسیار سختی برای آنان است چراکه دشمنی با امیر مؤمنان و فرزندان حضرت در این دوره رواج و شدت داشته است.
5. وقوع قیامهایی بر ضد امویان در عصر امام باقر (ع) که اوضاع اجتماعی را سختتر و دهشتناک میکند، که این قیامها بعد از واقعه عاشورا بوده است مانند؛ قیام توابین در سال 65 ه.
همچنین در سال 66 ه قیام مختار و قیام مطرف بن مغیرة بن شعبه در سال 77 ه رخ داد که نوع برخورد و مواضع عالمانه امام باقر (ع) و نسپردن خود و شیعیان به این جریانات قابل توجه است.
6. بیان و انتشار احادیث جعلی در عصر امام باقر (ع) توسط دستگاه خلافت اموی با نیرنگ و فریب بعضی از علمای دربار، و به نوعی جعل حدیث در این عصر، اوضاع اجتماعی امام باقر (ع) را سختتر میکند.
7. انحراف اخلاقی دستگاه خلافت یزید و جانشینان وی و رواج مفاسد به جامعه اسلامی، اوضاع اجتماعی و برخورد امام باقر (ع) و نگه داشتن طومار شیعیان از این انحرافات قابل توجه است.
8. زندگی امام باقر (ع) در این دوران تحت سایه پدر خود امام سجاد (ع) است. که تمام وجود آن حضرت بیان احکام و شرایع اسلامی از طریق دعا و بیان حقوق اسلامی در تمامی زمینهها است.
بعد از شهادت امام سجاد (ع)
در این مرحله، امام باقر (ع) جای پدر بزرگوار خود را در امامت گرفت و نظام فاسد اموی را برای اسقاط آن، به صورت غیر مستقیم هدف گرفت. در این مرحله، مقام امامت به امام باقر (ع) میرسد با تنصیص امام سجاد (ع) از پیامبر اکرم (ص)، و هدایت جامعه اسلامی را در بعد دنیوی و معیشت و بعد اخروی و سعادت را بر عهده میگیرد.
وضع اهل بیت (ع)
اهل بیت در این دوران تاریک زندگی سختی داشتند؛ یکی از یاران حضرت در این باره گفته است: در خدمت حضرت باقر (ع) نشسته بودم که شخصی وارد شد و بر آن حضرت سلام کرد و پاسخ شنید، احوال حضرت را پرسید، حضرت فرمود: آیا وقت آن رسیده است که بدانید حال ما چطور است؟ ما در این امت اسلامی مانند بنیاسرائیل شدیم که فرزندانشان را میکشتند و زنانشان را زنده نگه میداشتند، این امت نیز بر ما همین رفتار را دارند.
وضع فرهنگی جامعه
وضع جامعه در عصر حضرت به جهت حاکمیت مفسدین در بحرانیترین شرایط قرار داشت؛ امویان تا میتوانستند جامعه را از مسیر اهل بیت دور کردند، چنانکه گزارش شده، امام باقر (ع) وارد مسجدالحرام شد، دستهای از قریش متوجه آن جناب شده و پرسیدند که این شخص کیست؟ به آنها گفته شد که این فرد امام و پیشوای اهل عراق است.
یکی از آنها گفت: خوب است که شخصی را بفرستیم تا از او سوالی بکند. جوانی نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: ای عمو بزرگترین گناه کبیره کدام است؟ حضرت فرمودند: میگساری و شرابخواری. جوان برگشته و جواب را به آنها گفت، گفتند: بار دیگر بپرس. عرض کرد: بزرگترین گناه کبیره کدام است؟ حضرت فرمود: ای برادرزاده، مگر نگفتم که میگساری و شرابخواری! زیرا شرابخوار به زنا و سرقت و قتل و شرک رو میآورد، تمام کارهای ناشایستهای که از شرب خمر سرچشمه میگیرد بالاترین گناهان هستند همانگونه که خود درخت انگور از همه درختها بالاتر میرود و بلندتر میشود.یکی از مفاسد بزرگ در این دوره عادی بودن میگساری بود.
سیره اجتماعی و رفتار با مردم
امام در این زمان و شرایط تعامل با مردم و رفت و آمد و ارتباط با آنان را یکی از روشهای اثر گذاری و اصلاح جامعه میدانست؛ لذا در درس حضرت همه فرق مسلمین شرکت میکردند؛ از زراره روایت شده که گفت: امام باقر (ع) بر جنازه مردی از قریش حاضر شد و من در خدمتش بودم و در آن جماعت «عطا»، که مفتی مکه بود حضور داشت. در این حال ناله و فریادی از زنی بلند گشت، عطا به او گفت: یا خاموش باش، یا ما باز میگردیم و آن زن خاموش نشد، پس عطا بازگشت، من به حضرت باقر (ع) عرض کردم که عطا برگشته! امام (ع) فرمود: با ما باشید همراه جنازه برویم پس اگر ما وقتی چیزی از باطل را با حق نگران شویم و حق را به سبب آن باطل فروگذار کنیم حق مسلم را ادا نکرده باشیم، یعنی تشییع جنازه این مرد مسلم که حق اوست به سبب فریاد یک زن فرو گذاشته نمیشود.
شاگردان امام محمد باقر (ع)
ارتباط گسترده مردم با آن حضرت یکی از روشهای اصلاح بود از این رو در مسجد به تعلیم عموم مردم پرداخت و همه تلاش آن امام همام اصلاح مردم بود؛ یکی از روشهای مهم اصلاح مردم بالا بردن سطح آگاهی مردم در همه زمینهها است؛ احکام اسلام در دوره امویان مهجور بود؛ لذا امام با تمام سعی خود به احیای سنن رسول الله پرداخت. امام باقر (ع) از اخبار گذشتگان و پیامبران روایت فرموده و شیعه و سنی از آن حضرت اخبار فراوان روایت کردهاند.
عبدالله ابن عطاء مکّی گفت: دانشمندان در حضور هیچکس فروتنی ندارند مگر در نزد امام محمد باقر (ع) و در برابر احدی این اندازه خشوع و حقارت نمیکنند.
جابر ابن یزید جعفی با آن علم و دانشی که داشت هرگاه چیزی از آن حضرت روایت میکرد، میگفت: «برای من حدیث کرد، وصیّ اوصیاء، و وارث علوم انبیا محمد ابن علی ابن الحسین علیهم السلام» و بازماندگان از صحابه رسول خدا و بزرگان از تابعین و فقهاء مسلمین همگی معالم و احکام دین را از آن بزرگوار روایت کردهاند، و در فضل و دانش سرآمد دانشمندان و ضربالمثل همگان بود.
جلسات درس امام همواره پذیرای صدها تن از نقاط مختلف برای فراگیری فقه و حدیث و تفسیر و لغت و دیگر علوم بود. از کوفه، بصره، واسط و حجاز افرادی را به دانشگاه اهل بیت گسیل میداشتند و علما و راویان بزرگی از دانشگاه اهل بیت فارغالتحصیل شدند، «حسن ابن علی الوشا» خود 900 شیخ را درک کرد که در مسجد کوفه به درس و بحث اشتغال داشتند و همگی از جعفر ابن محمد (ع) و پدرش امام محمد باقر (ع) نقل حدیث میکردند.
همچنین از میان اصحاب و شاگردان امام محمدباقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) برخی نیز ایرانی بودهاند؛ از جمله آنها «عبدالله ابن سعد اشعری قمی» و برادرش «عیسی ابن عبدالله» هستند که هر دو از اجلاء اهل قم و از دوستداران و شاگردان امام صادق بودهاند. در کتاب امام باقر (ع) جلوه امامت در افق دانش؛ نام 461 نفر از اصحاب و شاگردان امام باقر علیه السلام را ذکر کرده است از جمله اسحاق القمی که ایرانی بوده است.
نکته قابل توجه دیگر آنکه امام باقر (ع) با چندین تن از مخالفان مسلمانان مباحثاتی درباره مسائل فقهی و کلامی داشت؛ کسانی مانند عمرو بن عبید معتزلی (متوفای حدود 144 ق / 761 م) و عبدالله بن نافع ازرق خارجی؛ و نیز آوردهاند که امام در دمشق در مباحثهای با یکی از علمای سرشناس مسیحی داشته و او را مغلوب ساخت. روایات امامیه، ملاقاتی را بین امام باقر و ابوحنیفه شرح دادهاند. منابع اهل سنت و شیعه ابوحنیفه را یکی از شاگردان امام باقر (ع) معرفی میکنند.
بدون تردید از نظر بسیاری از علمای اهل سنت، امام باقر (ع) در زمان حیات خویش شهرت فراوانی داشته و همواره محضر او از دوستدارانش، از تمامی بلاد و سرزمینهای اسلامی، پر بوده است. موقعیت علمی ایشان، به مثابه شخصیتی عالم و فقیه، به ویژه به عنوان نماینده علوم اهل بیت بسیاری را وامیداشت تا از محضر او بهره گیرند و حل اشکالات علمی و فقهی خود را از او بطلبند. در این میان اهل عراق که شیعیان بسیاری در میان آنها وجود داشت، مفتون شخصیت آن حضرت شده بودند.
در میان مراجعه کنندگان، آن چنان خضوعی نسبت به شخصیت علمی امام به چشم میخورد که عبد اللّه بن عطای مکی میگفت: «ما رأیت العلماء عند أحد قطّ أصغر منهم عند أبی جعفر و لقد رأیت الحکم بن عیینة مع جلالته فی القوم بین یدیه کأنّه صبیّ بین یدی معلّم». (لما را در محضر هیچکس کوچکتر از آنها در محضر ابو جعفر ندیدم....).
حکم بن عیینه با تمام عظمت علمیاش در میان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانشآموزی در مقابل معلم خود به نظر میرسید.
شهرت علمی امام، در حدّ تعبیر ابن عنبة «کان واسع العلم و وافر الحلم» مشهورتر از آن است که کسی بخواهد آن را بیان کند. این شهرت در زمان خود ایشان، نه تنها در حجاز که: «کان سیّد فقهاء الحجاز» بلکه حتی در عراق و خراسان نیز به طور گسترده فراگیر شده بود. چنانکه راوی میگوید: دیدم که مردم خراسان دورش حلقه زده و اشکالات علمی خود را از او میپرسیدند.
ذهبی درباره امام باقر (ع) مینویسد: کان أحد من جمع بین العلم و العمل و السؤدد و الشّرف و الثّقة و الرّزانة و کان أهلا للخلافة. از کسانی است که بین علم و عمل و آقایی و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و اهلیّت برای خلافت داشت.
استاد ابو زهره درباره مرجعیت عام امام مینویسد: کان محمد الباقر علیه السّلام وریثة الامام السجاد فی امامة أهله و نیل الهدایة و لذا کان مقصد العلماء من کل البلاد الاسلامیة و ما زار أحد المدینة إلّا عرج علی بیت محمد الباقر یأخذ عنه. امام باقر علیه السّلام وارث امام سجاد علیه السّلام در امامت و هدایت مردم بود، از این رو علمای تمام بلاد اسلام از هر سو به محضر او میشتافتند و کسی از مدینه دیدن نمیکرد جز اینکه به خدمت او شرفیاب شده و از علوم بیپایانش بهرهها میگرفت.
و همو مینویسد: کان یقصده من ائمة الفقه و الحدیث کثیرون. از بزرگان فقه و حدیث، خیلیها به قصد بهرهگیری علمی پیش حضرتش میآمدند.
و از عیون الاخبار نقل شده است که: قد أخذ عنه اهل الفقه ظاهر الحلال و الحرام. فقیهان، احکام حلال و حرام را از او میگرفتند.همه فقیهان از اهل سنت و شیعه از حضورش استفاده نمودند. او همانند پدرش امام سجاد علیه السّلام، که شهرت عظیم علمی در میان مردم داشت، مورد احترام خاص و عام بود. محمد بن منکدر که خود یکی از محدثان معروف اهل سنت بود، در عظمت امام پنجم شیعیان چنین میگوید: من جانشین علی بن الحسین، از میان فرزندان او را- که نزدیکترین آنان به او از نظر علم و فضیلت هم میبایست باشد- ندیده بودم تا روزی که به محضر فرزندش محمد باقر (ع) رسیدم.
بسیاری از دانشمندان بزرگ اسلامی درباره مقام علمی و موقعیت فقهی حضرتش جملات زیبایی بر زبان راندهاند که استاد اسد حیدر آنها را در کتاب خود گرد آورده است.
فراوانی و گستردگی روایات امام در زمینههای فقه، اعتقادات و علوم دیگر اسلامی، سبب شد تا محدثان اهل سنت نیز از آن حضرت نقل حدیث کنند. یکی از معروفترین آنها «ابوحنیفه» است. او با توجه به اینکه بیشتر احادیث وارده از طریق اهل سنت را نمیپذیرفت، روایات زیادی از طریق اهل بیت و به ویژه امام باقر (ع) نقل کرده است. ذهبی درباره کسانی که از امام روایت کردهاند از عمرو بن دینار، اعمش، اوزاعی، ابن جریح و قرة بن خالد یاد کرده است. ابو اسحاق وقتی به او مراجعه کرد و مقام بسیار بلند و اعجابانگیز علمی او را دید، در توصیف آن حضرت چنین گفت: «لم أر مثله قطّ» کسی را مانند او ندیدهام.
ابو زرعه دمشقی نیز درباره آن حضرت میگوید: إنّ أبا جعفر أکبر العلماء. ابو جعفر از بزرگترین عالمان است. به جرأت میتوان گفت که در میان امامان شیعه پس از امیر مؤمنان علیه السّلام سند بخش عمدهای بیشترین قسمت روایات به امام باقر (ع) و صادق (ع) منتهی میگردد و این به دلیل موقعیت خاص سیاسی جامعه آن روز بود که این دو امام بیش از امامان دیگر فرصت نشر علوم آل محمد علیهم السّلام را پیدا کردند. از این روست که در جوامع حدیثی شیعه، بخش بزرگی از روایات اهل بیت از این دو امام بزرگوار نقل شده است.
همین مسأله سبب شد تا درباره امام باقر (ع) گفته شود «لم یظهر من ولد الحسن و الحسین من العلوم، ما ظهر منه فی التفسیر و الکلام و الأحکام و الحلال و الحرام» از فرزندان حسن (ع) و حسین (ع) آنچه در زمینه تفسیر، کلام، فتوا، و احکام حلال و حرام از آن حضرت صادر شده، از کس دیگری صادر نشده است.
نشر این احادیث سبب شهرت عظیم علمی آن امام همام، در آن روزگار به عنوان عالم، امام، فقیه و محدث بوده است. ابو زهره از میان انبوه کسانی که به آن حضرت مراجعه و از محضر او کسب علم کردهاند، به سفیان ثوری، سفیان بن عیینه (محدّث مکه) و ابوحنیفه اشاره کرده است.
در نقلی آمده است: ابرش کلبی از هشام بن عبد الملک پرسید: «من هذا الذی احتوشته اهل العراق یسألونه؟ قال: هذا نبیّ الکوفة، و هو یزعم انّه ابن رسول الله و باقر العلم و مفسّر القرآن.» (ین کیست که مردم عراق او را در میان گرفته و مشکلات علمی خود را از او میپرسند؟ هشام گفت: این پیامبر کوفه است، خود را پسر رسول خدا و شکافنده علم و مفسّر قرآن میداند).
در نقل دیگری آمده است که هشام او را با تعبیر «المفتون به اهل العراق» معرفی کرده؛ یعنی کسی که اهل عراق شیفته او هستند. با این همه تمجید و تعظیم علما از آن حضرت، این سخن که «لیس یروی عن الباقر من یحتجّ به»؛ از روی کمال بیخردی است.
درپایان میتوان چنین نتیجهگیری کرد که در مدینه عده زیادی از محضر امام محمد باقر (ع) کسب علم میکردند؛ همهی آنها دریک زمان شاگرد امام نبودند، بلکه در چندین دوره به حضوراً امام شرفیاب شده و درس گرفتهاند؛ از طرفی همه آنها نیز شیعه نبودند؛ بلکه بعد از شاگردی برخی از آنها از رهبران فرقههای مذهبی شدند.
منابع
الامام الصادق و المذاهب الاربعه،
اعیان الشیعة،
المناقب، ابن شهر آشوب،
حیاة الامام الباقر علیه السّلام،
تذکرة الحفاظ،
الارشاد،
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید،
کتاب الکافی،
سیر اعلام النبلاء،
حیات فکری سیاسی امامان شیعه رسول جعفریان.