به علاوه مسی درآمدهای شخصی و جانبی دیگری بیرون از مستطیل سبز هم دارد که بابت هر کدام از آنها بهطور جداگانه مالیات میپردازد. این یعنی خودش پول درمیآورد و خودش بخشی از آن را به دولت میدهد. در نتیجه عجیب نیست که ادامه حضور او در اسپانیا به یک دغدغه مهم برای مدیران فوتبال این کشور تبدیل شده است. لئو علاوه بر اینکه 15 سال است هر هفته نگاه جهانیان را به سمت اسپانیا معطوف میکند، به نوعی برای لالیگا و حتی خزانه عمومی این کشور حکم دستگاه چاپ اسکناس را هم دارد! بنابراین همه سعی میکنند مراقبش باشند. زیبایی فوتبال در این است که یک شهروند اسپانیایی میتواند سالها از تماشای لیونل مسی لذت ببرد. گلهای پرشمار و زیبا، کاشتههای استثنایی و نبوغ بالای او در دریبلزنی و بازیسازی را ببیند و سرگرم شود، نهایتا هم خیالش جمع باشد که ستاره آرژانتینی به اندازه 120 هزار شهروند اسپانیایی مالیات میدهد! صد البته این مالیات بر «درآمد» است و طبیعتا خود مسی هم ثروت قابل توجهی جمع میکند، اما نکته اینجاست که درآمد بارسلونا یا مسی را اسپانسرهای قدرتمند و بینالمللی تامین میکنند، اما این پول با بازوی قدرتمندی به نام مالیات، به نفع فقرا بازتوزیع میشود. بهعنوان مثال مسی سالانه 20 میلیون یورو از آدیداس میگیرد و 23 میلیون دلار هم از اینستاگرام درآمد دارد. خود بارسا هم بخشی اعظمی از دستمزد مسی را از رهگذر قرارداد با شرکت ژاپنی راکوتن فراهم میکند. پول هیچکدام از اینها را فقرای اسپانیا نمیدهند، اما مالیات هنگفتی که مسی میپردازد، به سود آنها خرج میشود. بنابراین به مبحث ابتدای مطلب باز میگردیم؛ آیا واقعا فوتبال یکی از زیباترین ابداعات بشر نیست؟ چطور میشود چیزی ساخت که هم این همه سرگرمکننده باشد و هم در صورت اداره صحیح به پدیدهای در خدمت فرودستان تبدیل شود؟