شوک زده بود، مات و مبهوت داخل اطاقش روی تخت نشسته بود و به آلبوم عکس دوران نامزدیشان نگاه می کرد. سه روز از زمانی که نامزدش او را دعوت به جدایی کرده بود می گذشت اما او تمام این مدت علت درخواست جدایی را نفهمیده بود. هاج و واج بود. بااین همه امتیاز و ویژگیهای مثبتی که داشت و با آن خواستگاران سرشناس، برایش سوال بی جوابی بود که چرا از سوی طرف مقابلش طرد شده و او دیگر علاقه ای به زندگی مشترکشان ندارد. ناگهان نگاهش به عکسی افتاد که همراه با نامزدش در یک میهمانی خانوادگی گرفته بودند، سعی کرد تا خاطرات آن روز را به یاد آورد. بعد از کمی تلاش یادش آمد و با تحلیل آن خاطرات متوجه شد که چقدر در آن میهمانی نامزدش را رنجانده بود و او را آزار داده بود. حالا که از بیرون به رفتارهای خودش نگاه می کرد ناخود آگاه حق را به نامزدش می داد و متوجه اشتباهاتش می شد. او سعی کرد تا تمام دوران نامزدیش را به یاد آورد و اتفاقاتی را که در آن زمان رخ داده مورد تحلیل قرار دهد. برای همین مشغول به نوشتن خاطراتش از روز اول آشناییشان شد. اغلب اوقات هنگام نوشتن خاطراتش، به آن زمان ها باز می گشت و با دقت و توجه زیادی که به روابطشان می کرد روز به روز به پاسخ سوال خود نزدیک تر می شد و علت شکست دوران نامزدیش را پیدا می کرد. روزی که خاطراتش به پایان رسید او دیگر علت درخواست جدایی نامزدش را به خوبی می دانست و چون درصد بیشتری از اشتباهات متعلق به خود او بود، تصمیم گرفت تا جریان را با نامزد سابقش در میان بگذارد و اشتباهاتی که هر دوی آن ها در آن مدت مرتکب شده بودند را برای او بازگو نماید.
آنها بعد از شناخت و گفتگو در مورد اشتباهاتشان تصمیم گرفتند تا مجددا رابطه خود را از نو آغاز کنند اما این بار با شناخت و آمادگی بیشتر. آنها سرانجام با یکدیگر آشتی کردند و یک زندگی ایده آل را آغاز نمودند.
مثال بالا حکایت دختری است که از موقعیت و شرایط ایده آلی برخوردار بود و به علت داشتن امتیازهای فراوان و خواستگاران سرشناس و متعدد، دچار توهم و خودبزرگ بینی شده بود. او با این که همسر آینده اش را از بین خواستگارانش گلچین کرده بود، بازهم بر این عقیده بود که فردی استثنایی است و هیچ مردی لیاقت زندگی با او را ندارد. به همین دلیل اغلب اوقات با رفتارهای زننده و متکبرانه خود موجب ناراحتی نامزدش می شد تا سرانجام نامزد او از تحمل این رفتارها به تنگ آمده و پیشنهاد جدایی از یکدیگر را مطرح کرد.
آن دختر هنگامی که خود را در مقابل درخواست جدایی همسرش دید و در واقع با شکست مواجه گردید، شگفت زده شد و علیرغم تمام غروری که داشت سعی کرد تا علت این جدایی را پیدا کند. او با نوشتن و یادآوری خاطرات گذشته اش علت شکست خود را پیدا کرد و به عبارتی بهتر، با استفاده از تجاربی که از زمان گذشته برایش به جا مانده بود سعی کرد تا از شکست خود عبرت بگیرد و در نهایت آن را ترمیم کند.
او با این که دختری خودخواه و مغرور بود اما به طور شگفت انگیزی توانست کنترل زندگی خود را در دست بگیرد و با نگاه منطقی به سرگذشت و رفتارهای خود علت شکست ناباورانه اش را پیدا کند. او با تحلیل رفتارهای گذشته اش به خوبی به اشتباهاتش پی برد و این باور را پذیرفت تا زمانی که از آن اشتباهات خود دست بر ندارد، با هر مرد دیگری هم که زندگی کند این اختلافات کم و بیش در زندگی او وجود خواهد داشت.
فکر می کنم با تشریح این مثال متوجه شده اید که برای شناخت و رسیدن به علت شکست ها ، باید رفتارهای گذشته خود را مرور کنیم.
زیرا بعد از گذشت یک اتفاق، با یادآوری رفتارهای گذشته و تحلیل عادلانه آنها در فضایی فارغ از فشارهای احساسی و تاثیرات آن لحظات، می توان با ذهنی آزاد و فکری باز ریشه های شکست را پیدا کرد و با قضاوت عادلانه و هوشمندانه، در جهت اصلاح آن ها کوشید. ما درزمان جستجوی اشتباهات گذشته باید به دنبال اشتباهات خود باشیم نه اشتباهات دیگران، چرا که هر عملی یک عکس العمل دارد و عکس العمل ما در مقابل عمل دیگران تعیین کننده ادامه ماجرا است، پس بهتر است که اشتباه عکس العمل خود را کشف کنیم و بر این عقیده باشیم که یک انسان توانمند باید بتواند هر رفتار و عملی که از دیگران سر می زند را هضم وکنترل کند، نه فقط رفتارهای خوب و منطقی آن ها را.
یعنی ما زمانی در یک ارتباط موفق هستیم که با عکس العمل خوب، منطقی و محترمانه خود بتوانیم موجب انسجام و کنترل یک ارتباط شویم و از بروز اختلافات و حوادث ناگوار مثل قهر، درگیری و جدایی جلوگیری کنیم نه این که با انجام رفتارهای متقابل و گرفتن انتقام، موجب جدایی، درگیری و حوادث ناخوشایند باشیم. عمل افراد هرگونه که می خواهد باشد، ما نباید شخصیت و رفتار خود را تحت تاثیر اعمال آن ها تغییر دهیم یا پست نماییم. در یک ارتباط موفق، یا باید به کمک روش های مناسب و متناسب با روحیات طرف مقابل رفتار خود و او را کنترل و اصلاح نمود یا از او کناره گیری کرد. بدین ترتیب جایی برای دعوا ، درگیری و پیش آمدهای بد نمی ماند.
اکنون شما می توانید با نوشتن و یادآوری خاطرات گذشته و تحلیل عادلانه آن ها، متوجه علت شکست یا موفقیت های خود شوید. آن وقت با مقایسه عکس العمل و نوع رفتارهای خود در زمان هایی که شکست خورده اید با زمان هایی که پیروز شده اید، اشتباهات و نقاط ضعف خود را دریابید.
امیر دشتکیان