* داستان شفر: در میانههای لیگ هجدهم بحث انتخاب یک دستیار ایرانی برای وینفرد شفر بسیار داغ شد. سرانجام بعد از گمانهزنیهای فراوان، فرهاد مجیدی بهعنوان دستیار کنار مربی آلمانی قرار گرفت. پس از مدتی اما بعد از شکست استقلال در دربی و نیز باخت این تیم به شهرخودرو در مشهد، شفر برکنار شد. به این ترتیب فرهاد مجیدی در پنج بازی پایانی فصل هدایت استقلال را پذیرفت؛ آنچه پیرمرد ژرمن اصلا انتظارش را نداشت و نارضایتیاش از این موضوع را هم بهطور آشکار مطرح کرد. شفر همان زمان در یک برنامه تلویزیونی گفته بود: «من مجتبی جباری را برای دستیاری مد نظر داشتم، اما فرهاد را به من تحمیل کردند. اشتباه کردم او را پذیرفتم.»
* حکایت استراماچونی: فصل گذشته هم فرهاد مجیدی برای دومین بار در میانههای راه سرمربی استقلال شد. آبیپوشان لیگ نوزدهم را با آندرا استراماچونی آغاز کردند و بعد مشکلاتی برای او به وجود آمد که منجر به ترک ایران از سوی این مربی شد. مدیران وقت باشگاه سراغ مجیدی رفتند و با او برای جانشینی استراماچونی توافق کردند، اما هواداران مخالف این موضوع بودند. آنها اصرار داشتند مجیدی هدایت تیم را قبول نکند تا مدیریت ناچار به بازگرداندن استراماچونی شود. مجیدی هم در واکنش به این فشارها با صدور بیانیهای از پذیرفتن پیشنهاد باشگاه انصراف داد و مدعی شد فقط در صورتی که «امضای معنوی هواداران» را داشته باشد به استقلال برمیگردد. با این حال او چند روز بعد پشیمان شد و سرمربیگری آبیها را پذیرفت!
* ماجرای فکری: حالا هم ممکن است اتفاق لیگهای هجدهم و نوزدهم، در فصل بیستم تکرار شود. خانهنشینی این روزهای مجیدی بزرگترین تهدید برای محمود فکری است؛ سرمربی فعلی آبیها که در طول فصل نتوانست اعتماد هواداران را جلب کند و هر لحظه در خطر برکناری قرار دارد. با رویهای که فرهاد مجیدی در پیش گرفته و پیشنهادهای غیر از استقلال را رد میکند، او همچنان یک گزینه بالقوه جانشینی برای همه مربیان این تیم به شمار میآید. با این حال بهنظر میرسد فرهاد باید این دور تسلسل را بشکند و کار در سایر تیمها را هم بیازماید. در صورتی که رفت و برگشتهای او در استقلال بیش از حد شود، به تدریج خود هواداران آقای شماره هفت را قبول نخواهند کرد؛ اتفاقی که همین الان هم کموبیش رخ داده و برخی استقلالیها نسبت به حضور احتمالی مجیدی در تیمشان موضع مثبت ندارند.