به نظر شما ما آدم ها چه میزان با خودمان روراست هستیم؟ چه میزان اعمال و رفتار خود را خداپسندانه قضاوت می کنیم و چه میزان جراتِ رای به اتهام و مجازات خود داریم؟
چه زیباست وقتی آدم ها مشغول عبادت و راز و نیاز با خداوند هستند در خلوتشان سری هم به اعمال خود بزنند، شاکی، متهم، شاهد و قاضی کردار خودشان باشند، حکم صادر کنند و متهم درونیشان را مجازات نمایند، مجازاتی که در راه اصلاح اشتباهات و گناهان صورت می گیرد. چه خوب بود وجدان های ما خود مجری قانون و مامور اجرای آن بودند. اگر وجدان ما مانند یک افسر پلیس قوانین انسانیت را در وجودمان کنترل و اجرا کند بدون شک توانسته ایم قاضی خوبی باشیم. قاضی توانایی که بدون دادخواست متهم را مجازات می کند، مانع انجام اشتباهات می شود و از تناقض بین واقعیت درونی و ظاهر رفتار فرد جلوگیری می کند.
بهتر است تا گاه گاهی با خودمان خلوت کنیم، فاصله بین اعمالی که انجام می دهیم با گفتاری که بر زبان می آوریم بسنجیم، گفتار و کردار خود را با یکدیگر مقایسه کنیم و عملکرد خود را با وظایفمان مقایسه کنیم. در مجموع این ها انصاف را جستجو کنیم و حضور خدا را، خدایی که برهمه زندگی ما واقف است و روزی باید پاسخگوی اعمال خود در محضر او باشیم را از یاد نبریم.
ارزش این کار بیش از آن چیزی هست که ما تصورش را می کنیم، زیرا این دنیای گذرا چه ما باور داشته باشیم و چه باور نداشته باشیم روزی برای ما به پایان خواهد رسید و روحمان به خدا خواهد پیوست و تنها همراه ما در محضر خداوند اعمالی است که خود آن را توشه راه می نامیم.
همان توشه راه است که خدای عدالت آن را قضاوت می کند، قضاوتی همه جانبه که به قول امروزی ها”مو لای درز آن نمی رود” چه وحشتناک است انسان در دادگاهی قرار بگیرد که بر تمام واقعیات اعمال او آگاه است، قاضی قدرتمندی دارد که قضاوتش راه فرار ندارد، در مجازاتش هم راهی جز تحمل آن وجود ندارد. واقعا که تصور این همه عدالت برای افرادی که آخر و عاقبت را جدی نمی گیرند امری محال است.
برخی از آدم ها فکر می کنند که تنها تظاهر به انجام کارها، مسئولیت آن ها را در قبال وظابفشان رفع کرده است یا اینکه با دروغ و تزویر می توانند به پاداش اخروی آنچه تظاهر می کنند برسند. این افراد معمولا در قبال دیگران بسیار قانونمند هستند و برای هر اتفاقی آسمان و ریسمان را به هم می بافند، اما اعمال خود را هرطور که مایلند انجام می دهند و هنگامی که با اعتراض روبه رو می شوند به توجیهات بی ثبات متوسل می شوند و یا اینکه با نگرش و اقدامات سطحی خود سعی بر تبرئه آن را دارند. آن ها با بی اهمیت جلوه دادن اشتباه خود و برابر دانستن آن با قوانین مربوطه از اتهامات فرار می کنند یا به دیگران نسبت می دهند.
وارد شدن در مسیری که ظاهر و باطن ما را از هم دور می کند، ازچند دروغ ساده و تظاهر کوچک شروع می شود که به زودی تبدیل به بزرگترین نمونه تزویر و عوام فریبی خواهد شد، بدون آن که خود متوجه شویم یا عواقب آن را که شامل دیگران می شود درک کنیم.
برای قضاوت در اعمال خود از دید طرف مقابل به آن ها بنگریم، توقعات آن ها را نسبت به خود بدانیم و عادلانه رفتار کنیم، حق را به حق دار بدهیم حتی اگر کاملا به سود ما نباشد. با خودمان رو راست باشیم، برای اعمال خود چوب خط داشته باشیم، یک چوب خط خوب و یک چوب خط بد، چوب خط بد ما باید هیچ وقت با چوب خط خوبمان برابری نکند و از آن بیشتر نشود.
انسان در خلوت دست کم می تواند برای خود مشخص کند که ظاهر و اعمالش چه میزان با یکدیگر برابری دارند و چه فاصله ای میان گفتار و شعارهای خود با کردارش وجود دارد. با دانستن این مطلب می توان از خیالبافی دورتر شد و واقعیت زندگی و آخرت را بهتر دید.
امیر دشتکیان