ماهان شبکه ایرانیان

وقتی مرتضی رفت به کمک حمید+عکس

دشمن با نیروی پیاده و سپس با تانک رسید به پل، ۱۰۰ متری، پنجاه متری، بیست متری، تا ده متری پل که برادرمان «حمید باکری» پای همین پل، به همراه تعدادی از بچه های گروهانش شهید شدند

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، اسفند ماه مصادف است با سال‌گشت «عملیات خیبر» و شهادت سه تن از سردارانِ سپاه، «حاج محمدابراهیم همت» فرمانده «لشکر 27 محمد رسول الله(صلوات الله علیه و آله)»(یگان اختصاصی رزمندگان پاسدار و بسیجی تهران)، «حمید باکری» و «مرتضی یاغچیان» معاونت‌های «لشکر 31 عاشورا»(یگان اختصاصی رزمندگان پاسدار و بسیجی آذربایجان) . به همین مناسبت، روایتی از سردار «غلامعلی رشید» درباره نحوه جانبازی و شهادت این دو سردار شهید را پیش رو دارید:

برادر عزیزمان آقای «حمید باکری» معاون لشکر عاشورا مأموریت پیدا کرد 24 ساعت قبل از عملیات با طی کردن آب هور از غربِ جزایر برود و به کمک یک گروهان که با اختفا و استتار کامل داخل قایق های بدون موتور روانه شده بودند، تنها پل جزیره جنوبی را ببندند. درست یک شب قبل از شروع عملیات، این‌ها می روند پل «شحیطاط» که جزایر را به جاده آسفالته و پل «نشوه» در هیجده، بیست کیلومتر آن طرف‌تر وصل می کند را تصرف می کنند و اصلا عامل سقوط جزایر گرفتن همین پل بود، نیروهای عراقی عمدتا از این پل وارد جزیره می‌شدند و جاده‌ای که می‌شناختند همین بود.  این پل را تصرف کردند و آن‌جا ماندند تا روز سوم و در آن‌جا سخت جنگیدند. دشمن با نیروی پیاده و سپس با تانک رسید به پل، 100 متری، پنجاه متری، بیست متری، تا ده متری پل که برادرمان «حمید باکری» پای همین پل، به همراه تعدادی از بچه های گروهانش شهید شدند و آن‌طور که بچه‌ها تعریف می کردند، تانک از روی جسدش عبور می‌کند و آوردن جسدش هم ممکن نشد.

نمونه دیگر، شهادت و جسارت برادرمان «مرتضی یاغچیان» که به کمک «حمید باکری» می‌شتابد و همان‌جا شهید می‌شود. یا شجاعت برادرمان «حاج همت» است که با این‌که فرمانده لشکر بود ولی برای حفظ جزایر که یک دستور نظامی، شرعی و جهادی برای او بود، در رده فرمانده دسته در خط مقدم ترک موتور سوار شده بود که سریع تر بیاید یک دسته از نیروهای لشکر 41 ثارالله (ع) یا 14 امام حسین (ع) را کمک بگیرد و بیاورد در ضلع شرقی جزیره جنوبی در مقابل پاتک دشمن تا از ورود دشمن جلوگیری کند که به شهادت می‌رسد. یا از مقاومت برادرهای بسیج در کناره دجله که هشت روز تمام علی رغم اینکه آتش پشتیبانی نداشتند و تنها چیزی که داشتند خمپاره 80 و 120 بود، ماندند و جنگیدند ، نه هواپیمایی کمکشان بود، نه هلی کوپتری، نه توپخانه‌ای و با این حال هشت روز تمام با دو لشکر از سپاه سوم و سپاه چهارم از ارتش عراق در کنار رودخانه دجله جنگیدند. یا شجاعت و جسارت برادران لشکرهای 8 نجف و 31 عاشورا که از جزیره آمدند بیرون تا به سمت «طلائیه» بیایند و جاده طلاییه - جزیره را باز کنند که عمدتا مفقود شدند. نیروهای این گردان‌ها پشت بی‌سیم مثل صحنه کربلا روضه می‌خواندند و مقاومت می‌کردند. این‌ها وصایای خودشان و سفارشاتشان را می‌کردند، توصیه می‌کردند به فرماندهان خودشان و به برادر باکری و برادر کاظمی. این‌ها نمونه‌های حماسه‌هایی بود که در جزیره و جنوب جزیره و در شرق دجله برادران ما به وجود آوردند.

هدیه به ارواح بلندپروازشان صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان