همین روزها اما اخبار ناخوشایند مشابهی از دیگر تیم خصوصی لیگ برتر یعنی تراکتور تبریز به گوش میرسد. تغییر پشت تغییر، شایعه پشت شایعه. این تیم که از ابتدای فصل سه سرمربی عوض کرده، در بخش مدیریتی هم بیوقفه در حال دگرگونی بوده است. بر همین اساس بامداد دوشنبه خبر برکناری علیرضا رحیمی، معاون باشگاه منتشر شد. این خبر از آن جهت اهمیت دارد که درست در همان ساعات، شایعه جدی فسخ قرارداد اشکان دژاگه و مسعود شجاعی هم دهان به دهان میپیچید. گویا بعد از جدایی احسان حاجصفی از تراکتور و پیوستن او به سپاهان، نوبت دو کاپیتان دیگر تیم ملی رسیده که تبریز را ترک کنند؛ هر چند دیروز در مرحله اول این شایعه تکذیب شد. با این همه آیا وقوع این همه اتفاق عجیب، در تیمی که به زودی نماینده ایران در لیگ قهرمانان آسیا خواهد بود، طبیعی است؟ بسیاری از تحلیلگران عقیده دارند محمدرضا زنوزی هم به سرنوشت محتوم مالکان خصوصی فوتبال ایران دچار شده و این روزها مایوس از هزینه کردن در این بازار بیبرگشت، به راهی برای کاستن از هزینهها میاندیشد. جدایی کاپیتانهای تیم ملی از تراکتور هم نمیتواند بیارتباط با همین مساله باشد.
موضوع روشن است. باشگاهداری خصوصی در ایران محکوم به فناست. دیر و زود دارد، اما سوختوسوز ندارد. آنهایی هم که سر پا ماندهاند یا به ضرب و زور نفس مصنوعی و کمک از این طرف و آن طرف است، یا پشتشان به نهادهادی خصولتی و شبهدولتی گرم است. این شرایط البته جای تعجب چندانی هم ندارد. همه جای دنیا بین 50 تا 70 درصد هزینههای باشگاه از محل دریافت حق پخش تلویزیونی تامین میشود. در ایران اما این منبع درآمدی بهطور کامل مسدود است. بقیه منابع هم مثل بلیتفروشی و فروش لباس با مشکلات اساسی دیگری مواجه میشود. در مورد تلویزیون بد نیست بدانید این رسانه به بهانه شلوغی کنداکتور، زمان برگزاری بازی پنجشنبه پرسپولیس و نفت مسجدسلیمان را دو بار تغییر داد. سازمان لیگ و روسای جدید فدراسیون فوتبال هم هر دو بار فقط گفتند «چشم»! این یعنی با مجموعهای مواجه هستیم که یک پاپاسی پول به فوتبال نمیدهد، از کنار آن کلی درآمد دارد و تازه در زمان برگزاری مسابقات هم دخل و تصرف میکند. دست شما درد نکند!