فرادید؛ اعتماد به نفس امروزه یکی از نیازهای جدی در همه مردم است. ما معمولا از افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارند بیشترین تاثیر را میگیریم، زیرا ویژگیهای این افراد به گونهای است که از آنها انسانهای دوست داشتنی میسازد و اغلب بیشتر مورد تحسین واقع میشوند.
کودکانی که اعتماد به نفس بالایی دارند موفقیتهایشان نسبت به بقیه همسالان، بیشتر است. خانمهای با اعتماد به نفس شغل و موقعیت بهتری نسبت به بقیه دارند و آقایان با اعتماد به نفس، در جامعه جایگاه بالاتری به دست میآورند.
این گونه است که میتوان افزایش اعتماد به نفس را یکی از جدیترین گامهای موفقیت دانست. این مقاله به شما کمک میکند که اعتماد به نفس واقعی خود را بدست آورید پس با ما همراه باشید.
دم یا کمبود اعتماد به نفس میتواند سد بزرگی در راه موفقیت باشد. افرادی که بابت هر کاری بیش از حد شرمنده هستند و دائما عذرخواهی میکنند باعث دوری اطرافیانشان خواهند شد، زیرا کسی تمایلی به ایجاد رابطه یا همکاری با کسی که از خود و کار خود مطمئن نیست ندارد. (حتی من و شما) طبیعی است که افراد با خود بگویند وقتی این شخص برای کار خود ارزشی قائل نیست پس نمیتوان به آن اعتماد کرد.
کسی که به وضوح صحبت میکند، سرش را بالا میگیرد و به طور صحیح پاسخ میدهد بیشترین تاثیر را روی دیگران میگذارد، زیرا چنین اشخاصی اگر جواب سوالی را ندانند به راحتی آن را میپذیرند و برایشان ایرادی ندارند که جواب را نمیدانند، پس با گفتن “نمی دانم” سالمترین جواب را میدهند.
افراد با اعتماد به نفس بر روی مخاطبان خود، همسالان، کارفرمایان، مشتریان و دوستانشان در ایجاد صمیمیت بسیار ماهر هستند، به گونهای که هر یک از ما هنگام مواجهه با اینگونه افراد، علاقهمند به معاشرت بیشتر هستیم.
خبر خوب این است که افزایش اعتماد به نفس توسط خودمان کاملا امکان پذیر است و اگر تابه حال فکر میکردید که بدست آوردن آن بسیار سخت یا ناممکن است ببخشید که ناامیدتان کردیم. در واقع با کار کردن برروی اعتماد به نفس خود باعث به وجود آمدن اعتماد دیگران به خودمان خواهیم شد و این موضوع ارزش تلاش کردن را دارد.
از نظر بقیه، شما چقدر اعتماد به نفس دارید؟
اعتماد به نفس از راههای مختلفی خودش را نشان میدهد. رفتار، زبان بدن، نحوهی حرف زدن، محتوای حرفها و خیلی از فاکتورهای دیگری که به دیگران میگوید شما چقدر اعتماد به نفس دارید. در جدول زیر، رفتارِ همراه با اعتماد به نفس بالا و پایین را با هم مقایسه و تفاوتهای رایج بین این دو را لیست کردهایم. ببینید کدام فکرها و کارها در بین این دو لیست را میتوانید در خودتان (یا آدمهای دور و برتان) تشخیص بدهید؟
همانطور که در این مثالها دیدید، اعتماد به نفس پایین ممکن است به خودویرانگری ختم شود. همچنین کمبود اعتماد به نفس معمولا خودش را به شکل منفیبافی و منفی بودن نشان میدهد. کسانی که اعتماد به نفس بالایی دارند عموما دیدشان مثبتتر است؛ آنها به خود و تواناییهایشان باور دارند و معتقدند زندگی را باید به بهترین شکل زندگی کرد.
اعتماد به نفس چیست؟
تابهحال به این فکر کردهاید که اعتماد به نفس چیست؟ دو عنصر عمده در اعتماد به نفس نقش دارند: اول خودکارآمدی و دوم عزت نفس.
خودکارآمدی را زمانی احساس میکنیم که ببینیم خودمان (یا کسان دیگری شبیه به خودمان) مهارتهایی را خوب یاد گرفتهایم و در حال رسیدن به اهداف مهمی هستیم که در حیطهی این مهارتها قراردارند. به عبارت دیگر، خودکارآمدی یعنی اطمینان به این باور که «اگر در حیطهی بخصوصی آموزش ببینم و سخت تلاش کنم، حتما موفق خواهم شد.» همین اطمینان است که باعث میشود آدمها چالشهای سخت را به جان بخرند و حتی وقتی با مشکل مواجه شدند، باز هم دست از تلاش برندارند.
خودکارآمدی کمی با مفهوم عزت نفس همپوشانی دارد. عزت نفس بیشتر یک اطمینان عمومی و کلی دربارهی زندگی است. در واقع اعتقادی کلی به این موضوع است که «ما توان مقابله با هر نوع پیشآمدی در زندگی را داریم و حق داریم شاد باشیم». بخشی از عزت نفس ما از اطرافیانمان میآید؛ وقتی که احساس میکنیم آنها ما را قبول دارند، خودمان هم از خودمان مطمئنتر میشویم. طبیعتا این بخش زیاد در کنترل ما نیست؛ اما بخش دیگر عزت نفس زمانی حاصل میشود که احساس کنید رفتارتان درست است، در کاری که میکنید شایستگی دارید و اگر بخواهید میتوانید به خوبی با دیگران رقابت کنید. کنترل این بخش دیگر دست خودتان است.
برخی عقیده دارند که اعتماد به نفس را میتوان با تصدیق کنندهها و تفکر مثبت ایجاد کرد؛ اما فقط همین دو عامل کافی نیست. هدف گذاری و رسیدن به آنها نیز مهم است؛ چرا که رسیدن به اهداف است که شایستگی را بوجود میآورند. بدون زیربنای شایستگی، اعتماد به نفسی هم بنا نخواهد شد. اگر شایستگی به عنوان معیاری برای سنجش اعتماد به نفس وجود نداشته باشد، آن وقت احساس اطمینانی که در انسانها وجود خواهد داشت کاملا سطحی خواهد بود و طبیعتا انبوهی از مشکلات، ناراحتیها و شکستها را هم با خود به همراه خواهد داشت.
ایجاد اعتماد به نفس
خب، حالا چطور باید اعتماد به نفس ایجاد کنیم، آن هم طوری که هم متعادل و بهاندازه باشد و هم بر پایهی واقعگرایی بنا شود؟
اول خبر بد را میگویم: هیچ معجون معجزهآسایی وجود ندارد! هیچ راهحل پنج دقیقهای در کار نیست که ناگهان شما را به مطمئنترین فرد دنیا و منظومهی شمسی تبدیل کند!
و، اما خبر خوب: تا وقتی که تصمیمتان راسخ باشد و بتوانید با تمرکز کافی اقدامات لازم را انجام بدهید، افزایش اعتماد به نفس هم کاملا شدنی است. مسرتبخشترین بخش قضیه ایناست که کارهایی که باید برای ایجاد اعتماد به نفس انجام بدهید، برایتان موفقیت نیز به همراه دارند! اطمینانی که به خودتان پیدا خواهید کرد در نتیجهی موفقیت قاطع و واقعی خودتان خواهد بود. در آن صورت هیچکس نمیتواند چنین اطمینانی را از شما بگیرد!
در ادامه این مقاله ما سه مرحله برای دستیابی به اعتماد به نفس معرفی میکنیم که آنها را به کوهنوردی تشبیه کردهایم: برنامه ریزی، حرکت به سوی کوه و صعود تا قله.
مرحله اول: برنامهریزی
اگر ندانید کوه کجاست که نمیتوانید از آن بالا بروید، مگر نه؟ پس در قدم اول باید ببینید کجا هستید، کجا میخواهید بروید، ذهنیت خود را بسازید و خود را به شروع و ادامه دادن آن متعهد کنید. پنج توصیهی زیر میتوانند به شما کمک کنند:
1. ببینید تا همین حالا به چه موفقیتهایی رسیدهاید؟
سالهای عمرتان را با خود مرور کنید و لیستی بنویسید که شامل ده تا از مهمترین و بهترین چیزهایی که در زندگیتان به آنها رسیدهاید، باشد. شاید امتحان یا آزمون مهمی بوده که رتبه خوبی در آن به دست آوردید، شاید در تیمی نقش کلیدی داشتید، در یک دوره زمانی بخصوص از همه بیشتر فروش کردید، زندگی کسی را شاید تغییر دادید و یا اینکه پروژهای را توانستید تکمیل کنید که در موفقیت شرکتتان سهم فراوانی داشته.
لیستتان را به صورتی زیبا و آراسته دربیاورید تا زود به زود بتوانید نگاهی به آن بیندازید. از این به بعد، هر هفته چند دقیقهای را بگذارید برای مرور این لیست دلنشین و لذت بردن از موفقیتهایی که تا به حال داشتید!
2. قدرتهایتان را کشف کنید
حالا با کمک تکنیکی مثل ماتریس SWOT، خودتان را زیر ذرهبین بگذارید. لیست موفقیتهایتان را بخوانید. به سالهای اخیر فکر کنید، ببینید اگر از دوستانتان میخواستید که نقاط قوت و ضعف شما را بگویند؛ چه جوابهایی میدادند؟ وقتی قوت و ضعفهایتان را شناختید، متوجه خواهید شد که چه فرصتهایی ممکن است در مسیرتان پیش بیاید و با چه مشکلاتی هم ممکن است روبرو شوید.
یادتان نرود، چند دقیقهای هم برای نقاط قوت خودتان ذوق کنید!
3. ببینید چه چیزهایی برایتان مهم است؟ به کجا میخواهید برسید؟
هدفگذاری و رسیدن به هدفها نقش مهمی در بوجود آمدن اعتماد به نفس دارد. اصلا اعتماد به نفس واقعی در نتیجهی همین دو عامل شکل میگیرد. هدفگذاری فرآیندی است که در آن هدفی را نشانه میگیرید و بعد میبینید که چقدر تیرتان نزدیک به آن هدف برخورد کردهاست.
نتیجه تحلیل ماتریس SWOT را جلویتان بگذارید. اهدافتان را بهگونهای تعیین کنید که نقاط قوتتان را برجستهتر و نقاط ضعفتان را کمرنگتر جلوه دهد، فرصتهای احتمالیتان را شناسایی کرده و تهدیدهای موجود را به حداقل برسد.
حالا که مهمترین هدف زندگی خود را مشخص کردید، وقت آن رسیده که اولین قدم برای رسیدن به هرکدام را هم تعیین کنید. این اولین قدم را تا میتوانید کوچک بردارید، طوری که انجام دادنش یک ساعت بیشتر زمان نخواهد!
4. مدیر ذهن خودتان شوید
به اینجا که رسیدید، لازم است کمکم شروع کنید به مدیریت ذهن خودتان. شناسایی و شکست دادن خودگوییهای منفی را یاد بگیرید تا نگذارید اعتماد به نفستان را از بین ببرند.
یکی دیگر از تکنیکهای جالب تصویرسازی ذهنی است. در تصویرسازی یاد میگیرید که چگونه در ذهن خود تصور رسیدن به اهداف بزرگتان را بیافرینید، آن را تجربه کنید و از حس خوبش لذت ببرید. یک چیزی در این تجسم و خیالبافیها هست که باعث میشود حتی سختترین اهداف هم شدنی به نظر بیایند!
5. به موفقیت، قول شرف بدهید!
آخرین بخش آمادگی برای صعود به قلهی اعتماد به نفس، این است که یک قول واضح، شفاف و مشخص به خودتان بدهید. قول بدهید که برای این صعود تلاش کنید، به آن متعهد بمانید و با تمام توان برای رسیدن به قله بکوشید.
اگر هنگام انجام این کار دیدید که شک و تردیدهایی به ذهنتان راه مییابد، آنها را بنویسید و خیلی آرام و منطقی آنها را به چالش بکشید. اگر بعد از موشکافیهایتان خودشان از بین رفتند، که خیلی هم عالی. اما اگر این تردیدها در مورد خطراتی واقعی در ذهنتان شکل گرفتهاند، باید برای مدیریت این خطرات هم اهداف جداگانهای تعیین کنید.
در هرکدام از این دو حالت، شما باید در نهایت آن قول را به خودتان بدهید؛ یک قول شرف!
نکته:
اعتماد به نفس طیفی است که باید در میانهاش جای گرفت. یک طرف طیف اعتماد به نفس، آنهایی هستند که کمبود دارند و در طرف دیگر، کسانی که زیادی از خودشان مطمئناند.
اگر کمبود اعتماد به نفس دارید، احتمالا ریسک پذیری را کنار میگذارید و از محدودهی کارهای آشنا فراتر نمیروید. حتی شاید از بیخ و بن تلاش کردن را کنار بگذارید! اگر زیادی از خودتان مطمئن باشید، ممکن است زیادی خطر کنید، بیش از حد وارد قلمرو ناشناختهها شوید و فراتر از حد تواناییهایتان خود را تحت فشار بگذارید؛ و سرانجام ممکن است به سختی زمین بخورید. شاید حتی آنقدر به تواناییهای خودتان خوشبین باشید که به اندازه برای رسیدن به موفقیت تلاش نکنید!
در هر طرف طیف که باشید، میتوانید با نگاهی واقعگرایانه به شرایط موجود و تواناییهای شخصیتان، میزان اعتماد به نفس خود را به حد متعادل برسانید. حد متعادل آن جایی است که ریسکهایتان حسابشده باشند، سخت تلاش کنید، برای انجام کارهای ناآشنا به خودتان فشار بیاورید، اما از حد تواناییهایتان فراتر نروید.
مرحله دوم: حرکت به سوی کوه
اینجا نقطهایست که قدم برداشتن به سوی هدف را شروع میکنید، حتی اگر بسیار آهسته. با انجام دادن کارهای درست و شروع کردن با پیروزیهای کوچک و راحت، رسما از جاده خاکی وارد اتوبان موفقیت میشوید. همراه موفقیت، اعتماد به نفس هم خودبهخود کنارش میآید!
1. دانش لازم را کسب کنید
برای رسیدن به هر هدف، طبیعتا یک سری مهارتها هم مورد نیاز است. بسته به اهداف خودتان، این مهارتها را شناسایی کنید و ببینید چطور میتوانید درست و حسابی آنها را کسب کنید. به راهحلهای آبکی و متوسط رضایت ندهید! دنبال کلاس، برنامه، یا هر راهی بگردید که تمام و کمال به آن مهارت مجهزتان کند. حتی خوب میشود جایی را پیدا کنید که گواهی یا مدرکی هم دستتان بدهد. اینطوری میتوانید بعدا ببینیدش و به آن افتخار کنید!
2. تمرکزتان را بگذارید روی چیزهای ساده
هیچ نیازی نیست که همان اول راه، یک کار پیچیده یا خیلی خلاقانه انجام بدهید! اصلا فکر کامل انجام دادن و عالی بودن را از ذهنتان بیرون کنید. صرفا از این که این کارهای ساده را خوب انجام میدهید و موفق میشوید، لذت ببرید.
3. اهداف کوچک تعیین کنید و به آنها برسید
همینطور که دنبال این هدفهای کوچک و ساده میروید، سعی کنید خودتان را به تعیین کردن آنها، رسیدن به این اهداف و خوشحالی برای دستاوردتان عادت بدهید. در این مرحله اصلا خوب نیست که هدفهای چالشبرانگیز تعیین کنید. هدف فعلی فقط و فقط این است که موفق شدن و خوشحالی کردن برایتان عادت شود. ذرهذره و اندکاندک، میبینید که موفقیتهایتان روی هم تلنبار میشوند و کوهی در برابرتان میسازند!
4. به مدیریت کردن ذهنتان ادامه دهید
افکار مثبت را محکم بچسبید، برای دستاوردهایتان خوشی کنید و از آنها لذت ببرید. تکرار کردن و تقویت تجسم خلاق ذهنیتان هم از یادتان نرود.
اما یادتان باشد که منحنی زندگی همیشه رو به بالا نمیرود. همیشه قرار نیست موفق باشید. یاد بگیرید با شکست کنار بیایید. به خود بقبولانید که انجام دادن کارهای جدید همیشه اشتباه هم به همراه دارد. در واقع، اگر عادت کنید که اشتباهها را به چشم تجاربی ببینید که میشود از آنها درس گرفت، حتی ممکن است کمکم دیدتان به آنها تا حد زیادی مثبت شود؛ و چه زیبا گفتهاند «آنچه مرا نکُشد، قویترم میسازد»!
مرحله سوم: صعود به قله
تا همینجا هم احتمالا بوجود آمدن اعتماد به نفس را در خود احساس کردهاید. تا اینجا لابد بعضی از کلاسها و دورههایی که در مرحله دوم شروع کرده بودید را به پایان رساندهاید و کلی موفقیت در چنته دارید که میشود برایشان جشن گرفت!
حالا وقت آن رسیده تا کمی به خودتان فشار وارد کنید. هدفتان را کمی بزرگتر کنید و چالشها را کمی سختتر. خود را به تلاش برای موفقیت در راه هدفتان متعهدتر سازید؛ و بلاخره، مهارتهایی که حالا میدانید بلد هستید را به حیطههای تازه، اما مرتبط گسترش بدهید.
نکته:
جوگیر نشوید؛ در مرحله سوم خیلیها زیادی از خودشان مطمئن میشوند و فراتر از حد توانشان به خود فشار وارد میکنند.
تا زمانی که فقط به اندازه لازم به خود فشار وارد کنید و کار را به افراط یا تفریط نکشانید، میبینید که بر اعتماد به نفستان به سرعت افزوده میشود. خوبیاش آنجاست که به این سادگیها قرار نیست کاهش پیدا کند، چرا که میدانید سزاوارش بودهاید و برایش عرق ریختهاید!