ماهان شبکه ایرانیان

انشا درباره معلم با متن های زیبا و نگارش دلنشین

مجموعه ای از انشا درباره معلم با بیانی ساده و ادبی را در این مطلب گردآوری خواهیم کرد که امیدواریم این نگارش ها مورد توجه تان قرار بگیرند.

انشا درباره معلم با متن های زیبا و نگارش دلنشین

انشا درباره معلم از انواع نگارش هایی رایج است و از اغلب دانش آموزان در مقاطع تحصیلی مختلف خواسته می شود که در مورد این موضوع انشایی زیبا و پرمحتوا را بنویسند که برای نوشتن انشایی در مورد معلم اغلب دانش آموزان به توصیف مقام معلم و ویژگی های این شغل خوب و مفید می پردازند.

انشا درباره معلم با جمله هایی زیبا و پرمحتوا

برای نوشتن انشا موضوعات مختلفی نظیر انشا در مورد زندگی و انشا در مورد شغل آینده و انشا در مورد عینک و انشا درباره معلم و … وجود دارد و بهتر است دانش آموزان انشاها با موضوعات مختلف را مطالعه نمایند تا بتوانند در مورد موضوعاتی که به آن داده می شود انشایی زیبا را بنویسند.

انشا زیبا در مورد معلم

انشا زیبا درباره معلم

مقدمه :

به نام خداوند جان آفرین . انشا خود را با موضوع نامه ای به آموزگار خود آغاز میکنم .

معلم عزیزم سلام

بیشتر ما دانش آموزان از این که رودر رو با معلم خود صحبت کنیم خجالت میکشیم.

بخصوص زمانی که قصد داریم از مهربانی ها ، محبت ها و زحمات بی دریغ او در دوران تحصیلی تشکر کنیم ، زبانمان بند می آید اما این دلیل بر این نیست که ما این همه فداکاری و ایثار و سخت کوشی شما معلم مهربان را قدر نمیدانیم بلکه همیشه حتی وقتی که با شیطنت ها و درس نخواندن هایمان تو را عصبانی میکنیم میدانیم که همه کارها و زحمات شما برای این است که ما آینده درخشانی داشته باشیم و برای خانواده و شهر و کشور خود فرد مفید و مهمتر از آن یک انسان واقعی باشیم.

شاید خیلی از دانش آموزان رویشان نشود به معلم خود بگویند که او را دوست دارند و از زحمات بی دریغش سپاسگزار هستند اما همه ما دانش آموزان معلمان مهربان و تلاشگر و دلسوزمان را دوست داریم و از قدردان محبت ها و زحمت های او هستیم.

میدانیم وقتی به ما سخت گیری میکنی ، گاهی ما را دعوا میکنی ، امتحان می گیری و تکالیف سنگینی برای ما محیا میکنی به خاطر آینده خودمان است و شما همچون یک پدر یا مادر نگران آینده و خوشبختی و موفقیت ما هستید .

ما از همه زحمات و دلسوزی های شما ممنونیم و از خداوند میخواهیم اجر بزرگ معلمی را که به فرموده پیامبر اسلام شغل انبیا است را به شما ارزانی دارد.

نتیجه گیری :

راست گفته اند که معلمی شغل نیست بلکه عشق است . چرا که اجر مادی شغل معلی با زحمات و سختی های آن قابل مقایسه نیست . معلم عزیزم تو را دوست دارم و تلاش میکنم فرد مفیدی برای جامعه خود باشم تا تلاش های شبانه روزی شما را جبران کنم.

***********

از وقتی که پا به دبستان گذاشتم با موجود دلسوز و مهربانی به نام معلم آشنا شدم ….

او همچون شمع روشنی میسوزد تا به ما علم و دانش بیاموزد و ما راه زندگی و مسیر صحیح آینده خود را با کمک او پیدا کنیم .
معلم مادر دوم ماست و مدرسه خانه دومی است

که میتوانیم در آن خوبی ها را از بدی ها تشخیص دهیم و آنچه را که نیاموختیم در آنجا بیاموزیم …
این معلم است که ما را با کلمات آشنا میکند و فرق روشنایی و تاریکی مهربانی و ظلم نفرت و محبت را به ما می آموزد .
او به ما یاد میدهد که چگونه در زندگی فردی مفید باشیم و با تلاش و کوشش باعث پیشرفت جامعه خود شویم .

او ما را با دنیای بزرگ آشنا میکند و تاریخ گذشتگان را به ما می آموزد

تا از آن درس عبرت بگیریم و ما را با کوهها و دریا ها آشنا میسازد تا استقامت و عظمت را بیاموزیم .
و ما همیشه تشنه یادگیری هستیم ……
انسانها در طول زندگی احتیاج به یک معلم و راهنما دارند

تا شمع راهشان گردد و آنها را از نادانی و جهل دور سازد .
پس بدانید که معلم شخص بزرگ و محترمی است که باید او را دوست بداریم

و از گفتار و رفتار او درس زندگی بیاموزیم و فردی مفید برای کشور و ملت مان باشیم.

انشاء در مورد معلم

انشا درباره معلم و توصیف ارزش والای شغل معلمی

انشا خود را با این کلام زیبای شهید رجایی آغاز میکنم : معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد.

تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش درآمد.

انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس «معلم» ثبت کرده است. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد.

دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.

در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد. علامه شهید استاد مرتضی مطهری (رحمه الله) از همین طایفه مقدس است که در سنگر تعلیم و تعلم، به قله های رفیعی دست یافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامی ـ که خود معلمی بزرگ است ـ همه آثارش را مفید می داند و بهره برداری از آنها را سفارش می کند.

انشایی زیبا در مورد معلم

***********

قلم را در دست میگیرم و از معلم مینوسم ، معلمی که شعر شیرین شعرای شهر شادی را در گوش مرزهای محبت زمزمه کرده

در مورد معلم چه باید گفت ؟

او که در سخت ترین لحظات زندگی، سرود سرسبزی را در وجود سرو سروده.

معلم دل را دانا کرده و دنیا را به دست دانش آموزان گره زده.

معلم آواز عاشقان عالم را در آیینه خیالشان نمایان کرده و به آن روح بخشیده.

معلم جهان را جاودانه کرده

و رنگ سیاه را از دفتر دل پاک نموده و جوهری به رنگ سپید به آن زده است.

ای معلم، می خواهم با تو سخن بگویم

که با تمام توانایی ات تارهای وجودم را به صدا در آوردی و خواندن غزل با خدا بودن را به من آموختی.

دست هایت را می بوسم و فرشی از گل هایی به هفت رنگی رنگین کمان در زیر پاهایت می اندازم.

سوی چشمانت را به نور چلچراغ روشن می کنم، قدومت را روی سرم جا می دهم و لبانت را آذین می بندم

تا بگویم بهار دلم با تو شکوفه زد و خزان زندگی ام با تو بی رنگ شد.

ای معلم، امروز می خواهم برای همگان بگویم تو که بودی و چگونه بودی و چگونه آموختی؟

می خواهم بگویم که چگونه آزاده بودن را توشه راهم کردی و جوهر وجودم را آکنده از مهر نمودی

و به من گفتی همیشه به یاد خدا باشم تا دنیایم را لبریز از شادی ببینم و از کفر و کذب دوری کنم.

نتیجه گیری :

ای معلم می خواهم چشمانم را به چشمه چشمان مهربانت بدوزم.

معلم عزیزم بدان که از صمیم قلب دوستت دارم.

انشایی زیبا درباره معلم

انشا ادبی درباره معلم

مقدمه :

چشمانت آرامشی دارد که آرامش شبهای دریا در مقابلش به خاک می افتد و زانو می زند…. اراده ات برای آموختن به گونه ایست که کوه را سست و بی اراده می کند…. اقیانوس با آن همه وسعت و عظمت در برار بزرگی قلب تو خشک و بی آب می شود…. اگر از دلسوزی و محبت تو برای سنگ بگویند دل او هم رئوف و مهربان می شود….

متن انشا :

من الفبای زندگی را از زبان شیرین تو آموختم اما حال نمی دانم چگونه این الفبا را در کنار هم بچینم که شایشته ی نام پر عظمت تو باشد…. تمام کلماتم از جلو نظام گفته و به صف ایستاده اند اما در میان آنها هیچ واژه ای را نمی یابم که برای تشکر و قدر دانی از تو کافی باشد….

من فلسفه و منطق زندگی ام را از تو آموختم….

شمال و جنوب کشورم را معنی کویر و دریا را به کمک تو شناختم و فهمیدم….

از تو آموختم که جامعه، فرهنگ چیست؟

و حتی از تو آموختم رهبر و خدا و پیغمبر کیست؟

من از تو آموختم پنجه و ساعد و پرش سه گام را برای آبشاری بی نقص….

جمع و تفریق و ضرب و تقسیم را به کمک تو فرا گرفتم که اکنون محبت هایت را یک به یک می شمارم….

چه قدر بی شمارند ابیات شعری که معنا و مفهومشان را از تو آموختم

و امروز که روز توست همین ابیات در مقابل نام مقدست وزن و قافیه ی خود را از دست داده اند….

چه کردی با این ابیات که آن ها امروز نه مفاعیلن را می شناسند و نه می دانند بحر هزج و رمل چیست ….

به کمک تو با تاریخ گذشته ی کشورم از هخامنشیان گرفته تا میرزا کوچک خان جنگلی و انقلاب مشروطه آشنا شدم….

آری من از تو آموختم که چگونه رشد کردم و به اینجا رسیدم،

اینکه چگونه خودم را احساساتم را ودر آخر افکارم را بشناسم….

پس حق دارد این قلم که ناتوان و بی رمق باشد

برای اینکه بر سطرهای دفترم از گذشت ها و مهربانی های مادرانه ات بنویسد ….

بیا و این بار هم مانند همیشه با آرامش چشمانت جانی دوباره ببخش به این الفبای بی جان زندگی….

بیا و باز هم روشن کن چراغی از دانش را بر کودکان سرزمینت…..

انشا درباره مقام والای معلم

انشا زیبا درباره معلم با مضمونی ادبی مقدمه :

انشا خود را آغاز میکنم و میخواهم که از عشق بنویسم . آری من از عشق مینویسم تا بگویم هنوز هم هست،حس میشود و هرروز به آغوش کشیده میشود…

متن انشا :

من از معلمی مینویسم که ذره ذره ی وجودش در تیر های آتش سوخت اما نگذاشت دانش آموزانش آسیب ببینند؛

من از معلمی مینویسم که وقتی دانش آموزاش به سرطان مبتلا شد موهای خودرازد تا مبادا کودک در کلاس آزرده شود.

هرکسی نمیتواند معلم باشد.

جایی خوانده بودم اشتباه یک پزشک در زمین دفن میشود.

اشتباه یک مهندس بر زمین فرومیریزد

اما اشتباه یک معلم روی زمین راه میرود و جهانی را به فنا میشکد…

معلم ها قوی اند،قدرتمندند؛

هنگامی که به کلاس وارد میشوند باید تمام کلافگی هایشان را،تمام دل نگرانی هایشان را

و یا بهتر بگویم تمام احساساتشان را پشت در بگذارند

وچه زیبا بازیگرانی میشوند این آدمها

خیلی هاهم حتی اگر درجایگاه معلم نباشند بازهم معلم اند.

ساعت ها با آنکه غمگین اند لبخند میزنند تا به تو بفهمانند امیدچیست.

آری امید در چشمان آدمها باراه رفتنشان ،بالبخندهای بی منتشان معنا پیدا میکند.

معلم امید را به دانش آموزانش هدیه میدهد.

نتیجه گیری :

معلمی شغل انبیاست و چقدر زیبایند آنها که چه در شغل ،چه در خانواده و چه در اجتماع معلم هستند

و اینجاست که میگویند هرآنکس که عاشق باشد معلم میشود…

انشا پرمحتوا در مورد معلم

در این مطلب انشا درباره معلم برای دانش آموزان در مقاطع تحصیلی مختلف را پیش رو داشتید که امیدواریم از مطالعه این نگارش ها نهایت بهره را برده باشید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان