تحریریه زندگی آنلاین : ما همهروزه درباره بخشش کلی حرف میزنیم و دربارهاش شعار میدهیم اما در نهایت به نظر میرسد که بهطور اساسی نظرات مختلفی درباره بخشش داریم. در این مقاله به بررسی بخشش میپردازیم.
بخشش
بخشش (Forgiveness) بهطورکلی یک تمایلی است که به خودمان اجازه دهیم تا گذشته را رها کنیم و بارها و بارها داستان را برای خودمان تعریف نکنیم، اینکه آن فرد با ما چه کرد و اینکه ما چگونه آسیب دیدیم، تصمیم و تمایلی است که اجازه بدهیم گذشته همان چیزی که بود بماند، همانگونه که بود آن را رهایش کنیم، گذشتهای که اتفاق افتاد، عالی نبود حتی شبیه به آن چیزی هم که میخواستیم نبود اما حالا رها کردنش بهترین انتخاب است. بخشش یعنی “میتونست اینجوری بشه، باید اینجوری میشد، اگر اونجوری بود بهتر بود” را رها کنیم و از آنها بگذریم.بخشش به این معناست که به خودمان اجازه دهیم زمان حال را درک کنیم و آن را ببینیم نه اینکه با گذشته در جنگ و جدال به سر ببریم. بخشش یعنی اینکه با افرادی که در حال حاضر کنارمان هستند ارتباط برقرار کنیم نه اینکه به آن فردی فکر کنیم که به ما صدمه زده است. با امروز و فردا کردن کار بهجایی نمیرسد. بخشش یعنی قادر و مایل باشیم که برای اعمال و حرکات امروز عکسالعمل نشان دهیم نه اینکه به آنها از دریچه نفرت و خشم گذشته نگاه کنیم. با دقیق دیدن امروزمان ما دیگر از تواناییهای خودمان برای تنبیه، تصدیق و اصلاح گذشته استفاده نمیکنیم بلکه از گوشها، چشمها و قلبمان برای هر چیزی که امروز اتفاق میافتد استفاده میکنیم.پروسه بخشیدن حواس ما را از افرادی که به ما آسیب زدهاند پرت میکند، از اینکه با ما چه کردند، چهکاری باید انجام میدادند ولی ندادند. توجه ما را از آنها دور میکند از اینکه صبر کنیم و بخواهیم که تغییر کنند. بخشش به ما کمک میکند که جسم و قلبمان را به سمت جلو حرکت دهیم و دیگر تلاش نکنیم تا به آنها درد و رنجی را که کشیدهایم، بفهمانیم. بخشش یعنی اینکه من از این جنگ بیپایان دست میکشم و تویی که به من آسیب زدی را به حال خودت واگذار میکنم.
بیشتربخوانید:
آیا بخشش میتواند بهعنوان پاداش تلقی شود؟
ما معمولاً میشنویم که بخشش یک هدیه است، اینکه بخشش به خاطر آن فردی که میخواهیم ببخشیم نیست بلکه برای خودمان است. گفتهشده است که اگر ببینیم آن فردی که به ما آسیبزده است از بخشیدن ما سود میبرد، پس میتوانیم اسم این کار را بخشش بگذاریم. اما این تمام مسئله نیست.یکی از موانعی که در بخشیدن وجود دارد این است که ما نمیخواهیم ببینیم فردی که به ما لطمهای وارد کرده از جانب ما سودی ببرد و درواقع میخواهیم که او به خاطر کاری که کرده است مجازات شود. اینکه ببینیم آن فرد حس بهتری از بخشش ما پیدا کرده است برای ما یک چالش بهحساب میآید و دقیقاً همان چیزی است که ما از آن اجتناب میکنیم. ما تصور میکنیم نبخشیدن حکم مجازات دارد، راهی که با آن بتوانیم فرد را تنبیه کنیم، بتوانیم از زخمهایی که خوردهایم مراقبت کنیم، یا بهطورکلی بیان کنیم که زخمهای ما عمیق است و ما هیچگاه آنها را فراموش نمیکنیم اما از طرفی دیگر نبخشیدن و رها نکردن مثل در آغوش کشیدن و اعتبار بخشیدن به زخمهایی است که خوردهایم.
بیشتربخوانید:
عدم پذیرش
وقتی کسی که به ما آسیب وارد کرده است مسئولیت کار خود را نمیپذیرد، یا اصرار دارد که آسیبی وارد نکرده، ما در این صورت فکر میکنیم که نهتنها بخشش لازم نیست بلکه دریغ کردن آن امری ضروری و حیاتی بهحساب میآید. در این شرایط نبخشیدن به ابزاری برای محافظت از بر حق بودن خودمان تبدیل میشود. اینکه با ما بهصورت ناعادلانه رفتار شده است، این نبخشیدن ما ثابت میکند که فرد، فردی ناعادل است و درد ما نیز خودبهخود توجیه میشود. درنهایت همه این بالا و پایین پریدنها فقط برای اعتبار بخشیدن به درد و رنجی است که هنوز آن را پشت سر نگذاشتهایم.گاهی اوقات ما فکر میکنیم بخشیدن به این معنا است که ما اکنون درد و رنج را پشت سر گذاشتهایم و دیگر به بلایی که سرمان آمده است اهمیتی نمیدهیم، اینکه گذشتهها گذشته و همه آن درد و رنج اکنون کهنه و قدیمی است و چون اینطور نیست پس به نبخشیدن ادامه میدهیم. گاهی اوقات تصور میکنیم بخشیدن به این معناست که اجازه دهیم آن فرد قسر در برود اینکه بگذاریم فرد از زیر بار مقصر، گناهکار و مسئول بودن فرار کند. اما در کل بخشیدن به چه معناست؟
بخشیدن به چه معناست؟
بخشیدن به این معنا نیست که: تو به خاطر کاری که دیگری با تو کرده است آسیب ندیدهای، درد تو اکنون درمان شده است، تو اکنون میتوانی همان آدمی باشی که قبل از درد بودی، اکنون باور داری کاری که با تو کردند دیگر مهم نیست، الآن این توانایی را داری که فردی که به تو آسیبزده است را درک کنی، تو میتوانی همهچیز را فراموش کنی.ما به بخشش از زوایای اشتباهی نگاه میکنیم بخشش هیچکدام از موارد بالا نیست. ما حتی شایعهپراکنی میکنیم که ببخش را فراموش کن اما واقعاً وقتی کسی را میبخشیم فراموش هم میکنیم؟ فراموش کردن مثل یک تکه آدامس به بخشیدن نچسبیده است و اصلاً هم نباید اینطور باشد. پس ما بخشیدن را نسبت میدهیم به دفن کردن کینهها اما وقتیکه کینهها را دفن میکنیم آنها هنوز همانجا هستند، دقیقاً زیر یکمشت خاک یا راحتتر بگویم زیر یکمشت انکار. دفن کردن یا نکردن، ما احتیاج داریم که با اتفاقی که افتاده است کنار بیاییم. برای این کار سعی میکنیم که گستاخ و باشهامت باشیم و به خودمان و بقیه شجاعت بهاصطلاح پوچ و بیهوده میبخشیم که فقط بیخیال شو، بگذر و… اما درنهایت بخشش مسئله کوچکی نیست و ما حتی با گول زدن یا زورگویی کردن برای خودمان هم نمیتوانیم این کار را انجام بدهیم.
بیشتربخوانید:
تعریف مشترک از بخشش
بخشش برای تکتک انسانهایی که در این جهان زندگی میکنند امری متفاوت است. برای بعضیها ناگهانی انجام میشود بدون هیچ تلاش و زحمتی، برای بعضی دیگر همراه با تلاش و تمرین فراوان صورت میگیرد اما بخشش همچنان میتواند بهصورت جزر و مد باشد گاهی اوقات میبخشی و گاهی اوقات نمیبخشی. بخشش هیچ مفهوم و معنی مشترک و تعریفشدهای ندارد. مردم فقط بخشش را با ویژگی و شخصیت خودشان هماهنگ و همرنگ میکنند.