مقدمه
از بین سادات حسنی تعداد کمی پس از شهادت امام حسین (ع) مطیع امامان شیعه بودند؛ اما حضرت عبدالعظیم ثابت نمود که هم شاگرد نمونه ای از کلاس ائمه (علیهم السلام) است و هم می تواند راوی و اثبات گر مهم ترین اندیشه شیعی (مهدویت) باشد. عبدالعظیم بزرگ ترین شاگردانی را تربیت نمود که توانستند مهم ترین کتب حدیثی شیعه را بنویسند که امروزه تأثیرگذار در عقاید شیعه هستند. عبدالعظیم با این که در تاریخ چندان شناخته شده نیست، بسیاری از ائمه اطهار و بزرگان شیعه او را که همین تجلیل، راز اهمیت او را برای تشیع هویدا می سازد.
عبدالعظیم از مشایخ حدیث، و از زهاد و عباد زمان خویش بود. محضر سه تن از امامان را درک نمود و از آنان حدیث نقل کرد. مهم ترین بخش زندگی عبدالعظیم، هم عصر بودن با امام هادی (ع) است. این زمان از مهم ترین دوران حیات شیعه به شمار می آید.
امام هادی (ع) در این هنگام با حکومت قلدرانه و حدیث گرای متوکل عباسی مواجه گشتند. حضرت به سبب نزدیکی به عصر غیبت، به زمینه سازی در این مورد و گسترش سازمان وکالت مصمم بودند؛ و اما عقاید انحرافی و فرقه های متعدد درون شیعه، وکلا و صحابه غالی و منحرف، تهدیدی برای جامعه شیعی بودند. از همه مهم تر، فرقه زیدیه بود که مبنای فکریش بر امامت در نسل سادات حسنی استوار بود. آنان در این زمان، بیش از پیش به کمک اندیشه ورانی، به گسترش فرقه و خطوط اندیشه ای خود، در برابر امام هادی (ع) پرداختند.
در این زمان که امام هادی (ع) از هر سو، با خطری روبه رو بودند و برای زدودن جامعه از تشتت و عقاید منحرف می کوشیدند، عبدالعظیم توانست صحابه ای صدیق و شایسته باشد. او در حضور امام هادی (ع) باورهای خود را بیان کرد که به حدیث «عرض دین عبدالعظیم حسنی» مشهور گشت.
کتب و مقالات نوشته شده درباره حضرت عبدالعظیم حسنی، هریک بخش هایی از زندگانی و ویژگی های اخلاقی و عرفانی و یا سندیت روایات را مطرح می کنند. در این مقاله، به سه بخش زندگانی عبدالعظیم، خلاصه وار توجه می شود: قبل از تولد تا زمانی که در مدینه هستند؛ در سامرا نزد امام هادی (ع) که بخش اصلی است و زمانی که در ری وکیل امام هادی (ع) بودند، همراه با آثار وجودی که پس از رحلت به جای گذاشتند.
شخصیت نسبی عبدالعظیم حسنی (ع)
عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن ابی طالب،[1] از ناحیه زید به امام مجتبی (ع) می رسید. زید دارای جلالت قدر و بزرگی منزلت فراوان بود.[2]
عبدالعظیم در سال 13 ه-. در شهر مقدس مدینه متولد شدند. در مدت 9 سال، از عمر بابرکتش، با دوران امامت چهار امام معصوم امام موسی کاظم (ع)، امام رضا (ع)، امام محمدتقی (ع) و امام علی النّقی (ع) مقارن بود و احادیث فراوانی از سه امام اخیر روایت کرده است [3].
چگونگی ارتباط عبدالعظیم با ائمه هم عصر خود
گفته شد عبدالعظیم از زمان امام موسی بن جعفر (ع) در قید حیات بوده ولی درک حضور حضرت را نداشته ولی با اصحاب آن جناب معاشرت داشت اما ایشان زمان امام رضا (ع) بوده اند، زیرا روایات مؤید این مطلب است؛ مانند حدیثی که در کتاب اختصاص است که نشان می دهد حضرت عبدالعظیم محضر مبارک امام را درک نموده و از ایشان روایت نقل کرده و از حدیث پیداست که حضرت به او احترام می گذاشتند.
همچنین چون از هشام بن حکم روایت نقل کرده و هشام هم در سال 198- قبل از حضرت رضا (ع) وفات نمود مؤید آن است که عبدالعظیم در زمان امام رضا (ع) متولد شده و در شمار راویان حدیث و مشایخ او بوده است.
هم چنین عبدالعظیم در مدینه، از حضور امام جواد (ع) بهره برده و روایات فراوانی از آن حضرت نقل کرده است؛ به خصوص روایاتی درباره غیبت امام عصر که در الغیبه و کمال الدین آمده است. ایشان حدیث معراج را از امام جواد (ع) نقل کرده است. از اخبار و روایات امام جواد (ع) مشخص می گردد که حضرت به او علاقه داشتند و بسیار احترام می گذاشتند و به او اعتماد و اطمینان داشتند.[4]
در زمان حضرت هادی (ع) نیز تا آن زمان که ایشان در مدینه حضور داشتند، منزل آن حضرت یگانه پایگاه عبدالعظیم بود. گفته شده عبدالعظیم برای ارتباط با امام هادی (ع) مدینه را ترک کرد و به سامرا رفت.[5] با توجه به کلاس درسی که عبدالعظیم در مدینه در حضور امام جواد (ع) داشتند، پذیرفتنی است که برای دیدار و ارتباط با امام زمان خود و با توجه به اعتقادات راسخ عبدالعظیم و ادامه بهره بری از نسل امامت، چنین هجرتی را انجام داده باشند. وکالت عبدالعظیم در ری نیز خواست امام هادی (ع) بود.[6]
حضرت عبدالعظیم در سامرا خدمت امام هادی (ع) رسید عقاید مذهبی خود را محضر مقدس ایشان عرضه داشت و آن جناب هم معتقدات او را تأیید کردند.[7] امام هادی (ع) عبدالعظیم را بر تمام سادات زمانش مقدم می داشتند و سبب آن، علم، تقوا و ورع او بود. زمانی که این احترام زیادی رشک اطرافیان به خصوص سادات حسینی را برمی انگیخت، امام با درایت، در حضور دیگران عملًا علم و ادب عبدالعظیم را نشان می دادند[8] و ابراز می داشتند که: «اگر عبدالعظیم را ارج می نهم، به دلیل مقام علمی اوست.»[9]
عبدالعظیم معروف ترین روایات درباره فضیلت زیارت امام رضا (ع) را از امام هادی (ع) نقل می کند به خصوص که فرمودند: «مردم قم و آبه (آوه کنونی از توابع شهر ساوه) آمرزیده اند؛ زیرا قبرجدم علی بن موسی الرضا (ع) را زیارت می کنند، هان! هرکس به زیارت مرقدش برود و در راه، قطره ای از آسمان بر او برسد، خداوند بدنش را بر آتش دوزخ حرام می کند.»[10]
اهمیت وجودی عبدالعظیم حسنی در زمان امام هادی (ع)
بررسی هر دوره از عمر عبدالعظیم، با آن امامی که هم عصر بودند، ویژگی خاصی در زندگی عبدالعظیم به وجود آورد، اما دوره مورد بحث زمانی است که ایشان با امام هادی (ع) در سامرا هم دوره بودند.
پس از هجرت اجباری امام هادی (ع) به شهر سامرا[11] و محدویت در شهر مدینه، حضور در آن جا برای سادات علوی، بخصوص عبدالعظیم سخت گردید، عبدالعظیم برای ارتباط با امام هادی (ع) مدینه را ترک گفت و به سامرا رفت. در آن جا مدتی از محفل امام استفاده کرد تا این که حضورش در آن شهر خطرساز شد و مجبور گردید شهر را ترک و ری را انتخاب کند.[12]
از مهم ترین بخش های حضور عبدالعظیم در سامرا، زمانی است که خدمت امام هادی (ع) مشرف می شوند و عقاید خود را اظهار می نمایند. امام پس از دیدن او می فرمایند: «تو از دوستان حقیقی ما هستی.»[13] اهمیت عقایدی که عبدالعظیم مطرح می کنند، با توجه به اوضاع خاص سیاسی- فرهنگی سنجیده می شود که امام هادی (ع) در سامرا با آن مواجه بودند.
شرح «عرض دین عبدالعظیم حسنی»
اصول عقایدی که عبدالعظیم به عنوان دینش به امام هادی (ع) عرضه کرد بدین قرار بود که گفت: «ای پسر پیامبر خدا، می خواهم دینم را به محضر شما عرضه کنم، اگر مورد رضایت شما بود بر آن استوار باشم.» امام با لبخند از پیشنهاد او استقبال کردند و فرمودند: «ای ابوالقاسم بگو!» عبدالعظیم گفت: معتقدم که خدای تبارک وتعالی بی نظیر است و چیزی همانند او نیست. از دو حد ابطال و تشبیه بیرون است و او جسم، صورت، عرض و جوهر نیست، بلکه ایجادکننده اجسام و صورت بخش صورت ها و آفریدگار اعراض و جواهر و پروردگار و مالک و جاعل و پدیدآورنده همه چیز است.
و محمد (ص) بنده و فرستاده او و خاتم پیامبران است و هیچ پیامبری پس از وی تا روز قیامت نیست؛ و شریعت او، آخرین شرایع است و پس ازآن تا روز قیامت شریعتی نخواهد آمد. معتقدم که امام و خلیفه و ولی امر بعد از پیامبر، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع)، سپس حسن و بعد حسین و بعد علی بن حسین و پس از او محمد بن علی و بعد جعفر بن محمد، سپس موسی بن جعفر و بعد از او علی بن موسی و بعد محمد بن علی هستند و سپس شما مولای من هستید.»
پس از آن امام می فرمایند: «و پس از من، پسرم، حسن و حال مردم پس از وی نسبت به جانشین او چگونه خواهد بود؟» حضرت عبدالعظیم از حجت بعدازآن حضرت پرسید و گفت: «مولای من! وضع آن حضرت چگونه است؟»
فرمود: «چنان است که شخصِ آن امام دیده نمی شود و روا نیست نام او برده شود. تا این که قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید، چنان که پر از ظلم و جور گشته است.»
حضرت عبدالعظیم ایمان خود را به آن چه حضرت هادی (ع) فرموده بود، اظهار کرد و گفت: اقرار می کنم و معتقدم که دوست دار ایشان، دوست دار خدا و دشمن ایشان، دشمن خداست و طاعت ایشان، طاعت خدا و نافرمانی از ایشان، نافرمانی از خداست. معتقدم که معراج پیامبر حق و سؤال در قبر حق است و بهشت و دوزخ، صراط و میزان حق است و روز قیامت بی تردید خواهد بود و خداوند تمام کسانی را که در دل قبر آرمیده اند مبعوث می گرداند.
و معتقدم که پس از ولایت (ولایت ائمه واجبات عبارتند از: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، امربه معروف و نهی از منکر.. .». امام هادی (ع) ضمن آفرین گفتن و تأیید عقیده او چنین فرمودند: «پس بر همین روش استوار باش! خداوند تو را در دنیا بر این عقیده استوار و در آخرت ثابت قدم و پابرجا بدارد!»[14]
این حدیث متواتر است؛ زیرا در زیارت نامه ایشان هم گفته شده است.[15] شروح مختلفی بر حدیث «عرض دین عبدالعظیم»، از جنبه های عقیدتی و عرفانی نوشته اند.[16] البته می توان این حدیث را از جنبه های مختلفی بررسی کرد مثل این که بگوییم این سخنان را عبدالعظیم برای دلگرمی و اطمینان خاطر بیش تر امام گفته باشد.
اما حقیقت و اهمیت این گفتار را باید با توجه به اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمان امام هادی (ع) بررسی نمود. زیرا زمان ایشان بحرانی ترین دوران برای شیعه به شمار می آمد، عصری که عقاید انحرافی و افراطی گوناگون در بین شیعیان رواج داشت و فرقه های متعدد خطری عمده برای کیان شیعه بودند.
گروهی از مردم به جبر و تفویض گرایش یافته [17] و علاوه بر صوفیان، گروهی به تجسیم و تشبیه خداوند پرداخته بودند،[18] عده ای توقف در امامی نمودند و اسماعیلیه و زیدیه، دو فرقه منتسب به شیعه و اهل بیت خطرساز بودند، اگرچه متوکل یکی از شریرترین خلفای عباسی نسبت به مردم، شیعیان و ائمه بود.[19]
هر بند گفتار عبدالعظیم، یکی از اندیشه های باطل و انحرافات رایج زمان امام هادی (ع) را رد می نماید و شبهاتی را که در مورد عقاید دینی به وجود آمده بود، پاسخ می دهد. عبدالعظیم با این حدیث نشان می دهد که جمیع اعتقادات یک شیعه راستین را دربردارد.[20]
اوضاع عصر امام هادی (ع)
امام هادی (ع) پانزده سال از مدت عمر امامت خود با متوکل عباسی مواجه بودند. متوکل که حدیث گرا بود، امام را از مدینه به سامرا آورد که یک شهر نظامی بود و امام را تحت کنترل شدید داشت و لحظه ای از فکر آزار و اذیت امام و شیعیان به ویژه سادات علوی غافل نبود. بااین حال، امام با آرامش خاصی با او رفتار می نمودند به طوری که توانستند در دل کاخ او نفوذ نمایند تا اندکی از آزار متوکل در امان باشند و به وظایف خود بپردازند.[21]
در این عصر، امام هادی (ع)، با فرقه های انحرافی زیادی چون صوفیه، زیدیه، مجسمه و مشبهه و از طرفی با وکلای منحرف و صحابه غالی مواجه بودند و می بایست نبض جامعه شیعی را در دست داشته باشند و به نحوی امور را کنترل می کردند که بدنه اصلی شیعه منحرف نشود. لذا حضرت به صحابه و دوستانی صادق نیاز داشتند که در این امر ایشان را یاری برسانند. عبدالعظیم یکی از این افراد بود.
امام هادی (ع) در روایتی بلند خطاب به عبدالعظیم می فرمایند:
ای عبدالعظیم! به دوستانم سلام برسان و به آنان بگو که برای شیطان راهی در دل های خود باز نکنند. آنان را به راست گویی در سخن و ادای امانت و ترک جدال و مخاصمه در مسائل بی اهمیت و به رویکرد به یک دیگر و زیارت هم دیگر دستور ده؛ چون این کار، موجب نزدیکی به من می شود. به تخریب شخصیت یکدیگر مشغول نباشند.[22]
حضرت در ادامه، مردم را از شرک ورزی به خدا و کینه ورزی نسبت به هم دیگر برحذر می دارند. این گزارش گویای آن است که چقدر مناظرات یا منازعات بیهوده و انحرافی در بین مردم بوده که باعث کینه ورزی بین مردم می شده است.[23]
عبدالعظیم حسنی و فعالیت های فرقه زیدیه در عصر امام هادی (ع)
سازمان وکالت در زمان امام هادی (ع) گسترش نهایی یافت. از وظایف وکلای امام در آن دوره، پر کردن خلأ عدم دست رسی به امام، برای شیعیانی بود که در اقصی نقاط شهرهای اسلامی پراکنده بودند. آنان علاوه بر دفاع از اندیشه های شیعی و حل مشکلات فقهی، نامه های مردم را به امام و بالعکس و نیز وجوهات شرعی و هدایای مردم را به امام می رساندند و به حل مشکلات شخصی مردم می پرداختند.[24]
عبدالعظیم حسنی از وکلا و صحابه حضرت هادی (ع)، بود و تمام وظایف یک وکیل را بر عهده داشت، با این تفاوت که عنوان یا لقب حسنی، معروفیتی بیش تر، به او داد.
زیدیه از فرقه های درون شیعه در زمان امام هادی (ع) بود، مبنای شکل گیری این فرقه بر اساس قیام زیدبن علی علیه حاکم اموی بود. قیام او که سرانجام با شهادتش پایان یافت، در سال 121 یا 122 قمری رخ داد. قیام زید ابتدا یک حرکت سیاسی و اعتراضی بود، ولی بعدها به یک مکتب اعتقادی تبدیل گردید. از اعتقادات زید بن علی، پذیرش و مشروعیت داشتن خلافت ابوبکر و عمر بود. هم چنین به امامت مفضول بر فاضل اعتقاد داشت.[25]
شاخه زیدی مکتب تشیع، در زمان امام هادی (ع) به عنوان یک مذهب با تعالیم و معارف خاص خودسر افراشته بود و ی رقیب عمده برای تشیع امامی به شمار می رفت. قاسم رسی نویسنده زیدی معاصر امام هادی (ع) در این زمان، به تدوین اندیشه هایی برای زیدیان اهتمام می نمود. نویسنده الرد علی الروافض من اهل الغلو، امام را به سبب دستور پرداخت خمس درآمد، در وضعیت آن روز، این که ایشان در سراسر شهرها وکلایی برای این امر نصب کرده اند، به شدت انتقاد می نمود. مشابه نویسندگان زیدی دیگر نیز تا پایان قرن سوم چنین انتقادات و حملاتی داشتند که دانشمندان شیعه به آن ها پاسخ دادند.[26]
یکی از آفاتی که جامعه شیعی در آن زمان تهدید می نمود، غلو برخی از اصحاب و وکلای امام هادی (ع) در حق آنان بود. آن ها با هدف منافع مادی، برای امامان شیعه ادعای الوهیت یا نبوت می نمودند.
قاسم رسی در کتاب الردّعلی الروافض من اهل الغلو، بر شیعیان می تازد. منظور او از غلو چیزی جز اعتقادات تشیع امامی در آن عصر نیست. وی به استثنای زیدیه، تمام گروه های شیعی، از جمله معتقدان به امامت دهمین پیشوای شیعیان امامی را از رافضیان اهل غلو به حساب آورده است. هم چنین اعتقاد به علم غیب ومنصوص بودن امامت آنان و از همه بیش تر امامت غیر بالغ را به استهزا گرفته و کوشید تا برتری امامت نسل حسن (ع) را بر نسل حسین (ع) به اثبات برساند. او نیز مانند دیگر زیدیان، ظلم ستیزی و قیام آشکار امام را از شرایط اصلی مقبولیت و مشروعیت امام می داند.[27]
از مهم ترین باورهای زیدیه این است که امامت را پس از امام حسین (ع)، در اولاد حسنین می دانند و هر کس از آنان قیام کرد و مردم را به خود خواند، امام دانسته، اطاعت او از جانب خدا را بر همه مردم و هم چنین بر همه آل علی واجب می شمارند. زیدیه هم چنین معتقدند، هرکس از اولاد حسین (ع) قیام نکند و درعین حال خود را امام بداند، و نیز هر کس چنین شخصی را امام بداند، کافر و مشرک است.[28]
اما عبدالعظیم حسنی با پیروی مطلق از امامان شیعه به ویژه امام هادی (ع)، خط بطلان بر این اعتقادات زیدی می گذارد. علت علاقه و محبت ائمه معصومین به او، به این جهت بوده که عبدالعظیم در مقابل حضرات از خود رأی و عقیده ای نداشته و در تمام مسائل تابع نظریات و اوامر آن ها بوده است.[29]
به گفته عطاردی، عبدالعظیم از سادات حسنی بود که آبا و اجداد او- چه در زمان بنی امیه و چه در زمان بنی عباس- با آن ها با مماشات زندگی می کردند؛ برای مثال، جد او زید بن حسن از طرف منصور خلیفه عباسی حاکم مدینه بود.[30] اما سادات حسنی همواره با امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) اختلاف داشتند. آن ها می خواستند قیام کنند و خلافت را در دست گیرند اما ائمه با آن ها موافق نبودند.[31]
علت اقرار عبدالعظیم به خارج بودن خداوند از دو حد ابطال و تشبیه
از جمله باورهای انحرافی که در میان مسلمانان وجود داشت و حتی گاه میان شیعیان نفوذ می کرد و در زمان امام هادی (ع) موجب دودستگی در میان شیعه شده بود، باور به جسم بودن و یا دیدن خداوند بود. وجود این باور، موجب افترا و تهمت به اصل شیعه شده بود حتی شیخ صدوق در مقدمه کتاب التوحید به آن اشاره می کرده و هدف از نوشتن آن را همین اعتقادت تشبیه و جبر دانسته است.[32]
طرفداران فرقه مجسمه برای خداوند جسم قائل بودند. و در عقیده خود، به آیاتی از قرآن استناد می نمودند. آن ها چنان عقیده خود را در بین مردم گسترش می دادند که باعث نگرانی برخی شد. لذا به امام هادی (ع) نامه نوشتند و از حضرت تقاضای تکلیف می کردند. حضرت در جواب نوشتند: «منزه است خدایی که هیچ حدومرزی ندارد! و هرگز این گونه وصف نمی شود؛ هیچ مانندی ندارد و او شنوای بیناست.»[33]
اما مشبهه، خداوند را به اموری قابل لمس تشبیه می نمودند. این فرقه که به یونسیه هم شهرت داشتند، پیروان یونس بن عبدالرحمان قمی بودند. آنان این گونه القا می نمودند که ملائکه، عرش را حمل می کنند و عرش هم خداوند را حمل می نماید.[34]
تأکید عبدالعظیم بر رسالت پیامبر خاتم (ص) و امامت دوازده امام
اسماعیلیه [35] و واقفه،[36] از مهم ترین فرقه هایی آن زمان بودند که در روند طبیعی شیعه اخلال می نمودند: کلاس درس عبدالعظیم در محضر امام جواد (ع) در مدینه، آموزه های مهدویت بود؛ به خصوص احادیث مهدویت عبدالعظیم در کتب کمال الدین والغیبه موجود است. حسنی بودن عبدالعظیم، عظمت روایاتی را می رساند که او درباره مهدی (ع) راویت می کند. یکی دیگر از رموز حسنی بودن عبدالعظیم همین جاست.
«حضرت عبدالعظیم با آن که از سادات حسنی است و کسانی از این نسل به جهت حسادت هایی، امامت در اولاد حسین را برنمی تابیدند، اما روایات جامعی را در موضع مهدویت و امام مهدی نقل کرده است؛ روایاتی که هنوز مهدی زاده نشده است، اما برخی از روایاتی که در معرفی امام مهدی و وعده تولد ایشان است و برخی وعده به قیام ایشان و خصوصیات آن و دعوت به انتظار فرج آن است.»[37]
وکیل امام هادی (ع) در ری
نام عبدالعظیم در کتب رجالی، از اصحاب و وکلای امام هادی (ع) ذکر شده است،[38] آن گونه که از احادیث برمی آید ایشان وکیل امام هادی (ع) در ری بودند امام هادی (ع) به یکی از صحابه خود به نام اباحمّاد فرمود: «زمانی که مشکلی از مسائل دینی برایت پیش آمد، از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان.»[39]
از حدیث ابوحمّاد برمی آید که عبدالعظیم در ری، مصدر امور شرعی بوده و از امام اجازه داشته است.[40] مهم تر آن که مردم ری در آن زمان دارای مذاهب مختلف بودند؛ مانند سنی حنفی، سنی شافعی و شیعی. وجود عبدالعظیم در آن شهر به عنوان وکیل امام اهمیت خاص خود را داشت. درباره چگونگی رفتن عبدالعظیم به ری نقل های متفاوتی وجود دارد: به فرار او از دست متوکل به ری اشاره کرده می گویند: در حالت خوف وارد ری شد و مدتی مخفیانه زندگی می کرد تا مردم او را شناسایی کردند.[41]
امام هادی (ع) در آن دوران حداقل 178 راوی حدیث و صحابه داشتند.[42] طبیعی است که از این تعداد، برخی منحرف و فاسد باشند. کتب رجالی نام این افراد را ذکر کرده اند که بیش تر غالی بودند[43] و چند نفر علاوه بر غلو، فساد اخلاقی نیز داشتند.
فارس بن حاتم قزوینی از معروف ترین علمای رجال و اخبار است که او را مذمت و تکفیر کرده اند.[44] اما عبدالعظیم باعرضه عقاید راستین و شیعه ناب بودن خود را ثابت کرد و نشان داد، که از علم و درایت و پاکی نفس و تقوا برخوردار بوده است.
عبدالعظیم حسنی در نگاه کلی
عبدالعظیم علاوه بر نسب و شخصیت حقیقی و جدای از هم نشینی با ائمه، از مقامات بالای علمی و تقوایی بالا برخوردار بوده، به خصوص در شهرری، پیوسته به نماز و روزه د مشغول بود و جدای از داشتن مقام تقیه،[45] چندان بزرگ منش بود که بعد از رحلت شهادت گونه، شجره نامه اش در جیب لباسش پیدا شد و مردم از نسبش اطلاع یافتند.
همین که او عارف به قبر یکی از فرزندان موسی بن جعفر در ری بود و هرروز به زیارت آن می رفت، از درایت و کرامت او حکایت می نماید. از تألیفات مهم وی خطب امیرمؤمنان [46] و کتاب یوم و لیله [47] است. او در زمان خود دارای موقعیتی عظیم بود و با بزرگان شیعه و راویان درجه اول ارتباط داشت و با عده کثیری از اصحاب حضرت صادق (ع)، امام کاظم (ع) و امام رضا (ع) محشور بوده، اشخاصی چون هشام بن حکم، ابن ابی عمیر، علی بن جعفر، حسین بن محبوب، از مشایخ او هستند.[48]
علمای بزرگی چون شیخ طوسی، نجاشی، علامه حلی، احمدبن محمد بن خالد برقی و شیخ صدوق، درباره او سخن فراوان گفته اند.[49] از راویان حدیث او تا پانزده مورد نام برده شده که از معروف ترین آن ها می توان از احمد بن محمد خالد برقی نام برد. او اهل کوفه و از شخصیت های فرهیخته شیعه بود که در قم اقامت داشت. از آثار او می توان به کتاب المحاسن اشاره کرد. عبدالعظیم در 22 سند از روایت های کتب اربعه، قرار دارد و با احتساب کتب روایی دیگر، این رقم تا حدود 115 مورد می رسد.[50]
در مورد این که عبدالعظیم شهید شده یا به مرگ طبیعی از دنیا رفته تنها دو قول وجود دارد؛ در مُنتخب طًریحی (ص 8) آمده: «قیل و ممن دفن حیاٌ من الطالبیین عبدالعظیم الحسنی بالری» زنده در قبر گذاشته شده است.» در کتاب شجره المبارکه (ص 46) آمده: عبدالعظیم.. . قتل بالری ومشهده بها معروف و مشهور.. .». اما نجاشی در ظاهر گفتارش به وفات وی معتقد است و لاهوتی در بدائع الانساب بعد از نقل طریحی می گوید: «لکن تمام علمای انساب وفات او را [نه شهادت ] نوشته اند».[51] روایتی از امام هادی (ع) منقول است که ثواب زیارت قبر عبدالعظیم را معادل زیارت قبر امام حسین (ع) دانسته اند.[52]
نتیجه
درباره شخصیت عبدالعظیم پژوهش های متعددی انجام گرفته که زندگانی حضرتش را از جنبه های گوناگون بررسی نموده اند و مانند دیگر بزرگان شیعه، همه بخش های زندگانی او آشکار نیست. آنچه در تمامی نوشته ها می درخشد، عنوان حسنی است و این بی حکمت نبود.
او به عبدالعظیم حسنی معروف گشت، زیرا در مهم ترین و بحرانی ترین دوران عمر شیعه، هم عصر با امام دهم شیعیان بود؛ دورانی که بیش ترین و منحرف ترین فرقه های شیعه شکل گرفت و اندیشه های نادرست و غیراسلامی در درون شیعیان شیوع یافت که هریک می توانست انسجام شیعه را از هم بپاشد. صحابه و وکلای فاسد و غالی، هریک با افکار افراطی و انحرافی، سعی در جذب بیش تر جامعه داشتند؛ اما وکلا و صحابه مخلص چون عبدالعظیم حسنی، برخلاف بعضی از اخلاف و برخی هواداران، شاگردی ممتاز و مطیع برای اهل بیت (علیهم السلام) از تأثیرگذاران در مکتب شیعه بودند.
منابع
1. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دارالصادر لطباعه، بیروت.
2. ابن بابویه، محمدبن علی، التوحید، قم: جامعه مدرسین.
3. ابن بابویه، محمدبن علی، ثواب الاعمال، دارالشریف قم: رضی.
4. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، صادق حسن زاده، قم: انتشارات آل علی (ع)، چاپ اول، 1382.
5. ابن قولویه، کامل الزیارت، ذهنی تهرانی، انتشارات پیام حق.
6. ابوالفرج، اصفهانی، مقاتل الطالبیین، هاشم رسولی محلاتی، دفتر نشر اسلامی، چاپ سوم، 1389.
7. آقانوری، علی، خاستگاه تشیع پیدایش فرقه های شیعی در عصر امامان، پژوهشکده تاریخ وسیره اهل البیت، چاپ دوم، 1386.
8. پورامینی، محمدباقر، آفتاب ری؛ عبدالعظیم حسنی، معاونت فرهنگی آستان مقدس عبدالعظیم (ع)،
9. جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، انصاریان، قم.
10. خمینی، سیدحسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، انتشارات اطلاعات، تهران، 1390.
11. خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث؛ قم، الرابعه، 1410 ق.
12. رحمان ستایش، محمدکاظم، بررسی کلی روایات حضرت عبدالعظیم حسنی، علوم حدیث 6.
13. سروش محلاتی، محمد، عبدالعظیم از نگاهی دیگر، مجله علوم حدیث، ص 195.
14. سلطانی، محمدعلی، فضای اجتماعی شیعیان در عصر عبدالعظیم حسنی، علوم حدیث 98.
15. شناخت نامه حضرت عبدالعظیم، مجموعه مقالات، دارالحدیث، 82.
16. شهرستانی، ابی بکراحمد، الملل و النحل، عبدالامیر علی منها، دارالمعرفه، بیروت، 1990.
17. شهیدی، سیدجعفر، عظمت شخصیت عبدالعظیم در نظر امامان (علیهم السلام)، علوم حدیث.
18. شیخ طوسی، اختیارمعرفه رجال کشی، قم: مرکز نشرآثار علامه مصطفوی، 1386.
19. شیخ طوسی، رجال طوسی نجف اشرف: چاپخانه حیدریه، چاپ اول، 1380.
20. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، سیدهاشم رسولی محلاتی، علمیه اسلامیه.
21. صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی و فرق منتسب به شیعه، سمت، 1386.
22. صادقی، سیدمحمدحسین، درباره شاه عبدالعظیم، مقالات و بررسی ها، دفتر 69، تابستان.
23. صافی گلپایگانی، شرح حدیث عرض دین عبدالعظیم، قم: دلیل ما.
24. عباسی، فرج الله، راویان و اصحاب امام هادی و امام عسکری (ع)، از کتاب شکوه سامراء.
25. عطاردی، عزیرالله، زندگانی حضرت عبدالعظیم حسنی، کتابخانه صدر، تهران: ص 39.
26. قرشی، باقرشریف، تحلیلی از زندگانی امام هادی (ع)، محمدرضا عطایی، گنگره جهانی حضرت رضا (ع).
27. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر، اخبار الائمة الاطهار؛ بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
28. محمدرازی، زندگانی حضرت عبدالعظیم و امام زادگان مجاور.
29. مدرسی، مکتب در فرایند تکامل، هاشم ایزدپناه، سایت سرای اسلام.
30. نجاشی، رجال نجاشی، محمدجواد نائینی، دارالاصواء، بیروت، چاپ اول، 1988.
31. نوبختی، حسن بن موسی، فرق شیعه، مطبعه حیدریه، نجف، 1314.
32. نوری، حسین، مستدرک الوسایل، قم: مؤسسه آل البیت.
پی نوشت ها:
[1] براى مطالعه بیش تر نک: سیدمحمدحسین صادقى، درباره شاه عبدالعظیم، مقالات و بررسى ها، دفتر 69، تابستان 80، ص 24- 31.
[2] محمد رازى، حضرت عبدالعظیم حسنى، از شناخت نامه عبدالعظیم حسنى،(136 ق)، ص 61، سازمان نشر دارالحدیث، 82، و محمدکاظم رحمان ستایش، بررسى کلى روایات حضرت عبدالعظیم حسنى(ع)، علوم حدیث، ص 5- 4.
[3] عزیرالله عطاردى، زندگانى حضرت عبدالعظیم(ع)، ص 234، تهران، کتابخانه صدر.
[4] محمدباقر پورامینى، آفتاب رى؛ عبدالعظیم حسنى، ص 49- 53، معاونت فرهنگى آستان مقدس عبدالعظیم،(ع).
[5] اختران فروزان رى و تهران؛ عبدالعظیم حسنى، ص 50- 51.
[6] محمد باقر پورامینى، آفتاب رى، ص 119.
[7] عزیرالله عطاردى، مسندعبدالعظیم، ص 36- 38
[8] محمدرازى، زندگانى عبدالظیم حسنى و امام زادگان مجاور، ص 4.
[9] ستارگان رى، ص 34- 36، محمدرازى، زندگانى حضرت عبدالعظیم و امام زادگان، ص 4.
[10] مجلسى، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیا، ج 60، ص 231.
[11] مفید، ارشاد، هاشم رسولى محلاتى، ج 2، ص 311- 309، جامعه مدرسین قم.
[14] باقرشریف قرشى، تحلیلى از زندگانى امام هادى(ع)، محمدرضا عطایى، گنگره جهانى حضرت رضا(ع)، قدس رضوى، به نقل از امالى صدوق و وسائل الشیعه، ج 1، ص 13.
[15] محمد رازى، شرح حدیث، ص 81.
[16] صافى گلپایگانى، شرح حدیث عرض دین عبدالعظیم، قم: دلیل ما.
[17] ابن شعبه حرانى، تحف العقول، صادق حسن زاده، ص 822، انتشارات آل على(ع)، چاپ اول، قم، 1382.
[18] محمدعلى سلطانى، فضاى اجتماعى شیعیان در عصر عبدالعظیم حسنى، علوم حدیث 98.
[19] ابن اثیر، الکامل، ج 4، ص 319- 318؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانى، هاشم رسولى محلاتى، دفتر نشر اسلامى، چاپ سوم، 89، ص 566.
[20] محمدکاظم رحمان ستایش، بررسى کلى روایات عبدالعظیم حسنى، علوم حدیث، 6، ص 20- 16.
[21] قریشى، تحلیلى اززندگانى امام هادى(ع)، محمدرضا عطایى، آستان قدس رضوى، ص 334؛ رسول جعفریان، حیات فکرى سیاسى امامان شیعه، انصاریان، قم، س 501.
[22] عزیزالله عطاردى، عبدالعظیم حسنى حیاته و مسنده، ص 13.
[23] محمدعلى سلطانى، فضاى اجتماعى شیعیان در عصرعبدالعظیم حسنى، علوم حدیث، ش 98، ص 103.
[24] فرج الله عباسى، راویان و اصحاب امام هادى و امام عسکرى(ع)، از کتاب شکوه سامراء، ص 398.
[25] حسین صابرى، تاریخ فرق اسلامى، ج 2، ص 80.
[26] مدرسى طباطبایى، مکتب در فرایند تکامل، هاشم ایزدپناه، سایت سراى اسلام، ص 29.
[27] على آقانورى، خاستگاه تشیع: پیدایش فرقه هاى شیعى در عصر امامان، پژوهشکده تاریخ وسیره اهل البیت، چاپ دوم، 86، ص 205- 204.
[28] سیدحسن خمینى، فرهنگ جامع فرق اسلامى، ص 16.
[29] عزیرالله عطاردى، زندگانى حضرت عبدالعظیم حسنى، کتابخانه صدر، تهران، ص 39.
[32] ابن بابویه، التوحید، ص 18/ 1، طوسى.
[33] ابن بابویه، محمدبن على، التوحید، قم: جامعه مدرسین، ص 100.
[34] احمد شهرستانى، الملل و النحلل، ص 220.
[35] حسین صابرى، تاریخ فرق اسلامى و فرق منتسب به شیعه، سمت، 86، ج 2، ص 105.
[36] سیدحسن خمینى، فرهنگ جامع فرق اسلامى، ج 2، ص 1489 و حسن بن موسى نوبختى، فرق شیعه، ص 96.
[37] محمدکاظم رحمان ستایش، بررسى کلى روایات حضرت عبدالعظیم حسنى، علوم حدیث 6، ص 32- 31.
[38] احمد بن على النجاشى، رجال نجاشى، محمد جواد نائینى، دارالاصواء، بیروت، چاپ اول، ج 2، ص 66، 1988.
[39] نورى، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 614.
[40] عزیرالله عطاردى، زندگانى عبدالعظیم حسنى، ص 52.
[41] احمد بن على النجاشى، رجال نجاشى، محمد جواد نائینى، دارالاصواء، بیروت، چاپ اول، ج 2، ص 66 وعطاردى، زندگانى عبدالعظیم، ص 29، 1988.
[42] باقر شریف قریشى، تحلیلى از زندگانى امام هادى(ع)، ص 31.
[43] طوسى، اختیارمعرفه رجال کشى، مصطفوى، ص 433- 430.
[44] طوسى، رجال طوسى، چاپخانه حیدریه، چاپ اول، نجف اشرف، 80 ه-، ص 421، باقر شریف قریشى، تحلیلى از زندگانى امام هادى(ع)، ص 296.
[45] محمدرازى، زندگانى حضرت عبدالعظیم و امام زادگان مجاور، ص 69.
[46] احمدبن على نجاشى، رجال نجاشى، ص 66.
[47] نورى، مستدرک الوسایل، ج 3، ص 614.
[48] عزیرالله عطاردى، زندگانى حضرت عبدالعظیم(ع)، کتابخانه صدر، تهران، ص 23.
[49] همان، ص 29؛ سیدجعفرشهیدى، عظمت شخصیت عبدالعظیم در نظر امامان(ع)، علوم حدیث، ص 100
[50] محمد سروش محلاتى، عبدالعظیم از نگاهى دیگر، مجله علوم حدیث، ص 195.
[51] شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنى، پاسخ به سؤالات.
[52] ابن بابویه محمد بن على، ثواب الاعمال، ص 124، ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 324، مستدرک، ج 3، ص 616.