چگونه ۱۱ میلیون رأی مردم تباه شد؟

خیلی راحت نبود، ولی خیلی هم سخت نبود؛ بنی صدر بلد بود چگونه در انتخابات رأی بیاورد. سابقه ای داشت و وجهه ای داشت و با امام خمینی (ره) عکس داشت و ارتباطش با مذهبی ها و ملی گراها خوب بود و خلاصه این که یک فرصت تاریخی یافته بود و در انتخابات بهمن ماه سال ۱۳۵۸ رأی ها را قاپید و شد نخستین رئیس جمهور ایران

چگونه 11 میلیون رأی مردم تباه شد؟

خیلی راحت نبود، ولی خیلی هم سخت نبود؛ بنی صدر بلد بود چگونه در انتخابات رأی بیاورد. سابقه ای داشت و وجهه ای داشت و با امام خمینی (ره) عکس داشت و ارتباطش با مذهبی ها و ملی گراها خوب بود و خلاصه این که یک فرصت تاریخی یافته بود و در انتخابات بهمن ماه سال 1358 رأی ها را قاپید و شد نخستین رئیس جمهور ایران. «ابوالحسن بنی صدر» حدود 11 میلیون رأی از 14 میلیون رأی را به دست آورد و البته 17 ماه بعد همه را از دست داد؛ چون خود را بالاتر از قانون می دانست و بیشتر دنبال این بود که آینده و قدرت سیاسی خودش را تضمین کند و جاه طلبی زیاد داشت و نتیجه هم این که اشتباه پشت اشتباه!

کار بنی صدر به جایی رسید که نمایندگان مردم در مجلس رأی به عدم کفایت سیاسی وی دادند و خلاص! فراری شد و رفت که رفت. و این بنی صدر را همان روز اول در مراسم تنفیذ در بیمارستان قلب تهران، امام (ره) تذکر داده بودند که مراقب خودش باشد: من یک کلمه به آقای بنی صدر تذکر می دهم... هر مقامی که برای بشر حاصل می شود، چه مقام های معنوی و چه مقام های مادی روزی گرفته خواهد شد و آن روز هم نامعلوم است... من از آقای بنی صدر می خواهم که مابین قبل از ریاست جمهور و بعد از ریاست جمهور در اخلاق روحی شان تفاوتی نباشد. تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است.

در دام افتاد!

حالا ماجرای بنی صدر چه بود و رفتار امام (ره) با او چگونه بود؟ بنی صدر که با مردم چندان میانه ای نداشت به خیال خودش برای تضمین جایگاه و قدرتش در آینده ایران، رفته بود و با منافقین رفیق شده بود. هنگام بررسی عدم کفایت بنی صدر در مجلس نیز منافقین برای حمایت از بنی صدر ریختند در خیابان و سلاح کشیدند به روی مردم و به خیال خودشان قیام کردند؛ 30 خرداد سال 60 بود. عاقبت این کار هم که معلوم است و بنی صدر با «مسعود رجوی» دوتایی فرار کردند از ایران و کار تمام شد.

در تمام این مدت که بنی صدر معلوم نبود چه می کرد امام (ره) مدام و مدام و مدام و تا روز آخر نصیحت دلسوزانه می کردند بنی صدر را و البته به گوشش نرفت که نرفت که نرفت؛ «نصیحت می کنم آقای بنی صدر را به این که نبادا در دام این گرگ هایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید... نبادا یک وقت در دام اشخاصی بیفتی که این ملت آن ها را سر تا پا شناخته است و آن ها از تو پشتیبانی کنند و تو هم در دام آن ها بیفتی، که هم دنیا به باد رفته است تا آخر، و هم آخرت. اگر نصیحت های من را گوش کرده بودی، این مسائل پیش نمی آمد... اگر شما آن نصیحتی را که آن روز من با حال بیماری در بیمارستان به شما کردم گوش کرده بودید، امروز این طور نبود و من نمی خواستم باشد.

آن روز... تنبه دادم که حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَة، تمام خطاهایی که از ماها صادر می شود روی این حبّ نفس و جاه و مال ومنال است؛ اگر این کلمه را گوش کرده بودید و هواهای نفسانی را زیر پا گذاشته بودید، این طور نمی شد...

گروه هایی که با شما بودند و برای شما شعار می دادند پشت به شما کردند. و این دلیل این بود که شما قدرت سیاسی ندارید، بزرگ تر دلیل این است که انسان یازده میلیون رأی را تباه کند! این گذشت و ناگوار گذشت، من نمی خواستم این طور بشود. لکن باز برای هرکس، هر کار بکند، جای توبه هست. درِ توبه باز است. رحمت خدا واسع است. شما توبه کن و یک قدم طرف خدا برو و پشت به هوای نفسانی بکن، خداوند می پذیرد تو را، آبروی تو را اعاده می دهد، حیثیت تو را اعاده می دهد».

همین سخنان امام (ره) در آن روزهایِ آخرِ بنی صدر را بعدها نیز خیلی ها نشنیدند و از دست رفتند: «شمایی که امروز هستید در مجلس و در صحنه، شما هم این نصیحت عاجزانه من را قبول کنید و یک پا روی نفسانیت بگذارید و این گروه هایی که ایران را می خواهند به تباهی بکشند، قیام مسلحانه بر ضد اسلام کردند، این ها را از خود برانید و از آن ها تبرّی کنید و آن هایی که اسلام را برای حالا دیگر صحیح نمی دانند، آن ها را هم از خودتان برانید و از آن ها تبرّی کنید».

بنی صدر خودش مهم نبود!

بنی صدر در دوره ریاست جمهوری اش چه وضعیتی داشت؟ آیت الله خامنه ای در جلسه بررسی کفایت بنی صدر در مجلس، تصویری از وضعیت بنی صدر در تقابل با امام (ره) ارائه دادند: «به ظاهر خود را به امام متعهد وانمود می کرد. امام را پدر و مراد خود می نامید و نام امام، آری فقط نام را گرامی می داشت، اما در عمل همه جوانب دیگر ولایت فقیه را مورد تعرض قرار می داد. امام از سپاه با آن لحن تجلیل می کرد و او سپاه را مکرراً، ازجمله در 14 اسفند در سخنرانی و غیره، به صراحت می کوبید. امام تصرف لانه جاسوسی را انقلاب دوم می نامید و او بارها آن را رد می کرد. امام قبل از عاشورا به روزنامه ها اعتراض کرد و بر آنان به خاطر پرداختن به مسائل تفرقه انگیز و تشنج انگیز نهیب زد و او در سخنرانی عاشورا گفت که جنگ موجب آن نمی شود که روزنامه ها محدود شوند. امام هیئت سه نفری را حاکم ساخت و او آن را بی اعتبار دانست. امام شورای عالی قضائی را معتبر و مرجع شمرد، او آن را غیرقانونی اعلام کرد. امام در اسفند 59 روزنامه ها را موظف به سکوت و عدم تعرض به همدیگر نمود، او در اولین شماره روزنامه اش در فروردین 1360 کارنامه خود را سرشار از مطالب خلاف حقیقت و تشنج انگیز منتشر کرد».

با این وضعیت چرا امام (ره) تا این اندازه با بنی صدر مدارا کرد؟ چرا زودتر مردی را که ریاست جمهوری را پله ترقی می دید نه جایگاه خدمت، نفرستادند برود فرنگ تا زندگی دلخواهش را پیگیری کند؟ از امام (ره) چنین نقل شده است: «من از بنی صدر حمایت نمی کنم. برای من بنی صدر مهم نیست، برای من آن 11 میلیون انسانی مهم اند که به بنی صدر رأی دادند و باید مردم رأی شان را پس بگیرند. هرچه به او دادند از او بگیرند...».

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان