در سفرنامه سیاحان اروپایی که در دوران صفویه و پس از آن به ایران آمدند، اشارتهایی به جشن نوروز و نحوه برگزاری آن رفته است. در زیر بخشهایی از سفرنامههای چندین جهانگرد اروپایی آورده میشود:
آدام اولئاریوس (1671-1603) جغرافیدان و کتابدار آلمانی و سفیر دوکنشین هولشتاین نزد شاهصفی بود که شرح سفر خود به ایران را به رشته تحریر درآورده است. او در بخشی از کتابش به باورهای ایرانیان در باب چارشنبه سوری پرداخته است:
ایرانیها روزی را آغاز میکنند آنرا چهارشنبه سوری یعنی چهارمین شنبه عزا مینامند و همواره آخرین چهارشنبه قبل از برابرشدن مدت روز با شب یعنی سال نو آنهاست. ایرانیها این روز را بدترین و نحسترین روزهای تمام سال میدانند.
آنها میگویند نهتنها از اخبار گذشتگان خود، بلکه از تجارب شخصی آموختهاند که این روز معمولا بر ایرانیان میمون و مبارک نیست، از اینرو کار روزانه را رها و از انجام معاملات خودداری میکنند، از خانه نیز کمتر خارج میشوند، کمتر صحبت میکنند.
از نفرین کردن و سوگند خوردن و نیز نوشیدن، پرداختن پول به دیگران دوری میجویند و باور دارند آنچه را که در این روز انجام دهند، باید تمام سال مجبور به انجام همان کار باشند، لذا تعدادی از ثروتمندان در خانه مینشینند و پولهای خود را میشمارند [!]
دیگران با کوزهای در دست به سوی نهری نزدیک شهر روان میشوند، آرام بیآنکه به این طرف و آن طرف نگاه کنند کوزه را از نهر آب پر میکنند و بازمیگردند و به خانه و اتاقهای خود از این آب میپاشند و میگویند، چون آب تمیز و زلال است، بنابراین شوربختی و ناکامی را تا اندازه زیادی شسته و میزداید.
چنانچه در راه به دوست خوبی بربخورند از این آب به او نیز میپاشند یا حتی تمام آب کوزه را به سروصورت او خالی میکنند. اکثر ایرانیها پیش از برآمدن خورشید برای پرکردن کوزه به سوی نهر روان میشوند یا اگر بپندارند که ممکن است با دشواری ویژهای روبهرو شوند کوزه را زیر لباس خود پنهان میکنند.
این مضحکهها اکثرا قبلازظهر انجام میگیرد، سپس وقتی که آفتاب از خط روز گذشت پیاده یا سواره به گردش میروند، ولی قبل از ظهر هیچکس سوار بر اسب نمیشود.
کارری جهانگرد ایتالیایی (1725-1651 میلادی) بود که به مصر، قسطنطنیه، ارمنستان، ایران، هند، چین و فیلیپین سفر کرد و سرانجام از راه اقیانوس آرام به مکزیک و اسپانیا رسید، او نهایتا از فرانسه به ایتالیا بازگشت و شرح سفرهای خود را با عنوان «سفر در سراسر جهان» در ناپل به چاپ رساند.
او در مورد ایرانیان در سفرنامه خود نوشته است: «ایرانیان در این روز لباسنو میپوشند، حتی اگر کسی پول هم نداشته باشد مبلغی از دیگران قرض میکند و برای خود و بستگان و خانوادهاش لباس نو تهیه میکند، زیرا معتقدند کسی که سالنو را با لباس کهنه آغاز کند از خوشیهای تازه سالجدید بیبهره خواهد ماند.
خانها در نوروز یا نخستین روز سال نو مجبورند هدایایی به محضر شاه تقدیم دارند و در منزل خود نیز با سفرهای گشاده به مدت یک هفته از مردم پذیرایی کنند.»
پیتر دلاواله (1652- 1586) جهانگرد ایتالیایی بود که در قرن هفده میلادی از خاورمیانه فعلی و هند دیدار کرد. او در روزگار شاهعباس صفوی به ایران سفر کرد: این جشن عبارت است از عیدیدادن زیردستان به بزرگترها (به این مناسبت شاه نهتنها از تمام وزرا، بلکه از سراسر مملکت هدایایی دریافت میکند) و پوشیدن لباس نو و خوردن و نوشیدن و گردش در خارج از شهر. معمولا هرکس از نوروز به بعد برای خود روزی را انتخاب میکند و طی آن به گردش و تفریح میپردازد.
بانیهای هندی نیز عینا همین کارها را میکنند و در کاروانسراهای محلاقامت خود زیر چادرها تا سحرگاه بیدار مانده و شب را به شادی و طرب به صبح میرسانند، اما گمان نمیکنم در اینجا روز اول سال با سالنمای ما و حتی با سالنمای ایرانی که از لحاظ بروج، اختلافی با تقویم ما ندارد (و اگر هم داشته باشد خیلی جزئی است) منطبق باشد.
انگلبرت کمپفر (1716- 1651) پزشک و سیاح آلمانی بود که به روسیه، ایران، هند و شرق دور سفر کرد. سفر وی در ایران مصادف با دوران زمامداری شاهسلیمان بود: «ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥﻫﺎی ﻋﻤﻮمی ﺑﺎ ﻧﻘﺎﺭﻩ، ﺷــﻴﭙﻮﺭ ﻭ ﺳﻨﺞ ﺍﺯ ﻧﻴﻤﻪﺷــﺐ ﺗﺎ ﻇﻬﺮ ﻧﻮﺍﺯﻧﺪگی میﻛﻨﻨﺪ و ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻴﺎﻫﻮ ﻭ ﺧﻮﺷــﺤﺎلی ﺑﻪ ﻣﺴـﺎﺟﺪ، ﻣﻴﺪﺍﻥﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥﻫﺎی ﻋﻤﻮمی رویمیﺁﻭﺭﻧــﺪ. ﻫﻤــﻪﺟﺎ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷــﺎﺩی ﺍﺳــﺖ.
ﺑــﺎﺯی میﻛﻨﻨﺪ، ﺳــﺮﺑﻪﺳــﺮ ﻫﻢ میﮔﺬﺍﺭﻧﺪ، ﺻﺤﺒﺖ میﻛﻨﻨــﺪ، ﺷــﻌﺮﺍ ﻭ ﻫﻨﺮﭘﻴﺸــﮕﺎﻥ ﻋﺮﺽ ﻫﻨﺮ میﻛﻨﻨﺪ، ﺩﺭ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻭ ﺩﺳﺘﻪﻫﺎی ﻣﺬهبی ﺷﺮﻛﺖ میﺟﻮﻳﻨﺪ ﺗﺎ اینکه ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ میﺭﺳﺪ ﻭ ﺁنگاه ﺑﺎﺯ ﻫﺮﻛﺲ ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭﺩﻳﻮﺍﺭی ﺧﻮﺩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺟﺸــﻦ ﻭ ﺷــﺎدی ﺭﺍ میﮔﻴﺮﺩ ﻭ بخشی ﺍﺯ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺑﻪﺷﺎﺩی ﻭ ﺧﻮشی ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﺧﻮﻳﺸﺎﻥ ﺧﻮﺩ میﮔﺬﺭﺍﻧﺪ.