سرویس جهان مشرق- ما تصویری عمدتا منفی از طالبان در دهه های گذشته داشته ایم و اقوام و مذاهب مختلف در افغانستان به درستی از یکجانبه گرایی از سوی این گروه بیم دارند. اما از سوی دیگر شاهد هستیم که طالبان در یکی دوسال گذشته سعی زیادی برای اصلاح ذهنیت ایرانی ها نسبت به خود داشته است، یکی از سخنگوهای دفتر سیاسی طالبان (سهیل شاهین) در توصیف حاج قاسم سلیمانی از واژه شهید استفاده کرد و نمایندگان این گروه شهادت شهید فخری زاده را ضمن حضور در سفارت جمهوری اسلامی ایران در دوحه تسلیت گفتند و دفتر یادبود امضا کردند. همچنین از کودکان شهید مکتب سیدالشهداء دشت برچی کابل با واژه شهید یاد کردند و تمامی عملیاتهای ضدشیعه داعش را نیز محکوم کرده اند. این گروه در یک ماه اخیر پیشروی های زیادی در خاک افغانستان داشته است و به همین دلیل بیش از پیش پرسش از چیستی ماهیت این گروه اذهان را به خود مشغول کرده است.
طبق آخرین اخبار افغانستان (در هفته اول تیر 1400) از مجموع 421 شهرستان (ولسوالی) افغانستان، تعداد 164 شهرستان افغانستان در اختیار گروه طالبان، 154 شهرستان محل جنگ طرفین و 80 ولسوالی در اختیار دولت است. اوضاع حدود 20 ولسوالی هم نامعلوم است. علی رغم تلفات سنگین دو طرف جنگ، اما طالبان به دلیل موفقیت بیشتر در صحنه میدان، 700 ماشین نظامی (عمدتا هاموی های آمریکایی) را از نیروهای دولتی به غنیمت گرفته است. نیروهای طالب بومی در مناطق شمالی نقش مؤثری در پیروزهای اخیر این گروه داشته اند.
همچنین در هفته اول تیر، آمریکایی ها بزرگترین پایگاه این کشور در افغانستان یعنی پایگاه هوایی بگرام را تخلیه کردند، ایتالیاییها آخرین نیروهایشان را از افغانستان (هرات) خارج کردند و آلمانیها نیز که پس از آمریکا بیشترین نیرو را در سالهای اخیر در افغانستان داشتند، 600 نفر دیگر یعنی آخرین نیروهایشان را به همراه 800 کانتینر تجهیزات از این کشور (پایگاههای شمال) بازگرداندند.
برخی نیروهای نظامی افغانستان که در پاسگاههای مرزی مستقر بودهاند، از مرزها شمالی و غربی فرار کرده و به خاک تاجیکستان، ازبکستان و ایران وارد شدهاند. هم اکنون حدود نود درصد از مرز مشترک ایران و افغانستان در اختیار طالبان قرار دارد. دولت آمریکا از کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و قزاقستان خواسته است که به 9000 نفر از کسانی که در افغانستان با ناتو همکاری کرده اند (مترجم و ...) را درکشورهای خود پناه بدهند. همه این رویدادها حاکی از ضرورت شناخت دوباره طالبان است. در این رابطه گفتگویی داشتهایم با دکتر زاهدی کارشناس مسائل جهان اسلام و مدیر کارگروه افغانستان و پاکستان در مؤسسه مطالعات راهبردی اندیشه سازان نور.
زاهدی به «مشرق» میگوید: راه حل نهایی افغانستان از مسیر تناسبی جدید در بین همه گروههای اسلامی و دارای پایگاه اجتماعی در افغانستان میگذرد، گروههایی که برخاسته از اقوام و مذاهب مختلف این کشورند و بدون این تناسب عادلانه، صلحی پایدار در موزائیک قومی افغانستان برقرار نخواهد شد. نزدیکشدن طالبان به مرزهای کشورمان سوالات زیادی را در میان مخاطبان ایرانی پدید آورده است؛ در گفتگو دکتر بهرام زاهدی این سوالات را در میان گذاشته ایم.
لازم به ذکر است که «مشرق» روایتی مستقل از پرونده افغانستان را پوشش داده و در این مسیر با کارشناسان؛ نیروهای میدانی و افراد موثر بر تحولات به بحث نشسته و در سلسله گزارشهایی آن را تشریح و تحلیل میکند.
بیشتر بخوانید:
سخنگوی طالبان: به دنبال جنگ نیستیم/ هیچ کشور خارجی امارت اسلامی را تامین مالی نمیکند/ طالبان صبر و حوصله سیاسی دارد/ نسبت به گذشته با تجربهتر و پخته شدهایم و اشتباهات را تکرار نمیکنیم
طالبان عوض شده است و به دنبال جنگ قومیتی و مذهبی نیست/ آنها بدون شلیک گلوله شهر به شهر پیش میروند/ مردم افغانستان حرف طالبان را میفهمند
گروه طالبان با شیعیان افغانستان چه خواهد کرد؟ + فیلم
در ادامه این گفتگو را میخوانید:
مشرق: بحث طالبان در رسانههای فارسی زبان داغ است، برخی توصیه میکنند تا از آنها دور شویم یا حتی با طالبان بجنگیم و برخی دیگر از کارشناسان معتقدند طالبان بخشی از مردم افغانستان است؛ در موقعیت میدانی طالبان بخشهای مهمی از خاک افغانستان را در اختیار دارد و لحظه به لحظه برتری نظامی آنها بیشتر میشود، شاید لازم باشد این بازیگر تحولات افغانستان را بیش از گذشته بشناسیم که طالبان در حال حاضر چه چیزی هست و چه چیزهایی نیست.
زاهدی: ببینید ما قبل از هرچیز نیاز داریم که به روشنی دریابیم که طالبان چه چیزی نیست؛ به قدری طی چند دهه گذشته روایت آمریکایی از مسائل افغانستان و طالبان پمپاژ شده و به ذهن ایرانی و حتی خود افغانها خورانده شده که این روایت غلط ما را شدیداً نیازمند بازشناسی دقیقتر طالبان میکند. ما باید پیشفرضهای غلط را کنار بگذاریم و بفهمیم که با چه چیزی طرف نیستیم تا بعد بتوانیم به درستی دریابیم که با چه چیزی طرف هستیم. اینها لازمه یک تصمیم گیری درست و عقلایی است.
البته همین جا باید اشاره کنم که پاسخ به شایعات مطرح پیرامون طالبان، زمان و توان زیادی را مصروف خود میکند و باعث میشود که کمتر به راه حل مسأله افغانستان بپردازیم. تازه هر پاسخدهنده به شایعات متهم به تطهیر طالبان میشود، که این کلیدواژه جدید غربگراها برای جلوگیری از بیان حقایق و ایجاد ابهام در رابطه با مسائل افغانستان است. ما معتقدیم که قطعا راهحل نهایی افغانستان از مسیر تناسبی جدید در بین همه گروههای اسلامی و دارای پایگاه اجتماعی در افغانستان میگذرد، گروههایی که برخاسته از اقوام و مذاهب مختلف این کشورند و بدون این تناسب عادلانه، صلحی پایدار در موزائیک قومی افغانستان برقرار نخواهد شد. در واقع باید طالبان و دیگر گروهها در قدرت آینده سهیم شوند و حول محورهای مشترک اسلامی و افغانی تفاهم کنند تا بتوانند به بازسازی این کشور ویران شده بپردازند.
اما بپردازیم به اینکه طالبان چه چیزی نیست؟ شما اگر دقت کرده باشید این روزها حجم عظیمی از شایعات و فیلمهای فیک از چهره طالبان منتشر میشود؛ گاهی فیلم ممکن است واقعی باشد اما با توضیح نادرستی منتشر میشود. مثلاً فیلمی شدیداً در فضای مجازی ما منتشر شد، حتی بعضاً در کانالهای بچههای متدین و حزب اللهی نیز به آن پرداخته شد، با این روایت غلط که یکی از فرماندهان طالبان به لب مرز ما آمده و دارد مارا تهدید میکند. او تهدید میکند که ما مشهد را میگیریم، این فرد عبدالمنان نیازی بود که حدود 50 روز است که توسط خود طالبان ترور شده است.
ما برای شناخت بهتر طالبان -به ویژه به خاطر شایعات و حرفهای نادرستی که مثالی که از آنها را عرض کردم- نیازمند این هستیم که طالبان را به دقت از جهت رابطه خصمانه ذاتی داشتن یا نداشتن با جمهوری اسلامی و شیعیان و به یک معنا تکفیری بودن یا نبودن مورد بررسی قرار دهیم.
با قطعیت میتوان گفت که طالبان گروه تکفیری نیست، هرچند لایه های کوچکی از آن ممکن است رفتار تکفیری نشان داده باشند اما تفکر تکفیری هیچ گاه بر کل تشکیلات طالبان حاکم نبوده، یعنی ما با مجموعهای طرف هستیم که از جهت فقهی حنفی است و از جهت کلامی ماتریدیه است، این تفکر در شرق جهان اسلام معمول است. طالبان در عقیده ماتریدی خود متأثر از جنبش دیوبندیه نیز هست که این مکتب فکری در در هند قرن نوزدهم به وجود آمد؛ خود دیوبندیه هم دو شاخه دارد، حیاتیه و مماتیه، که شاخهٔ حیاتیه تکفیری نیست و طالبان هم تحت تأثیر همین شاخه از دیوبندیه است.
حتی دیوبندیه حیاتیه کتابی با عنوان «المهند علی المفند» در نقد وهابیت هم دارند که در آن به جواز زیارت و توسل اشاره شده است، به همین دلیل طالبان به زیارت، شفاعت باور دارد، اصلاً زندگی ملاعمر را وقتی میخوانیم یکی از کارهای پنجشنبههایش همیشه سر زدن به مزارات متعدد در قندهار بوده است.
در نحوه تعاملات طالبان با شیعیان هم باید ما ولایت به ولایت باز بررسی داشته باشیم. یعنی در خود قندهار در زمان حضور ملاعمر، شیعیان در آنجا مسجد داشته و ممانعتی نسبت به فعالیت آن نشده بود، چون سابقهٔ مناسبات شیعه و سنی در آن منطقه سابقه مثبت و روشنی بوده، ما گروهی به نام حزب الله قندهار را داشتیم در دههٔ 60 که همراه با حرکت انقلاب اسلامی -که بعدها طالبان از آن به وجود آمد- علیه کمونیستها و شوروی جهاد کرده بوداند، لذا در قندهار چهره مثبتی از شیعیان وجود دارد.
اما در برخی مناطق دیگر مثل هرات، یا مناطقی که مرز بین هزارهجات و مناطق سنینشین میباشد، عقبه150 ساله تعارضات قومی و مذهبی بوده، و در این مناطق گسلهایی اجتماعی هست که هرازگاهی سر باز میکند و به مرحله خطرناکی میرسد، که آنها را باید مدیریت کرد و گرنه این اختلافات هر از چندی به شکلی خشن نمایان خواهند شد.
به نظر میرسد غرب گراها به دو دلیل مدام بر روایت آمریکایی از طالبان تاکید میکنند، دلیل اول آن است که هر موضعی که جمهوری اسلامی اتخاذ میکند اینها به دنبال بهانهای میگردند که نیشی بزنند و نقدی بکنند و مسأله دوم هم آن که یک همدلی با جریان غرب گرا در آنجا احساس میکنند؛ غرب گرایان در ایران و افغانستان زبان مشترکی با هم دارند و سعی میکنند تصویری واحد و البته غربی از تمدن و پیشرفت و سعادت نمایش دهند.
خب، طالبان با ویژگیهایی که کم و بیش عرض کردیم، از سال 2005 شروع کرد به بازپسگیری زمینهایی که در سال 2001 از دست داده بود، درواقع در سال 2005 طالبان شروع به بازیابی خودش کرد و آهسته آهسته مساحت وسیعی از خاک افغانستان را تا امروز در اختیار خود گرفت.
در حال حاضر، 164 ولسوالی در اختیار طالبان است، 154 ولسوالی در گیر و دار جنگ و زد و خورد است. 80 ولسوالی در اختیار دولت افغانستان است و از بیست و سه ولسوالی اخبار دقیقی در دست نیست.
پس طالبان با در اختیار گرفتن این مساحت؛ دست پرتری نسبت به مذاکرات قبلی برای رایزنی و مذاکرات اخیر و آیندهٔ افغانستان دارد.
مشرق: پس طالبان امکان دسترسی به شهرهای بزرگ چون کابل را دارد؟
فکر میکنم که طالبان در کوتاه مدت سطح جنگ را بالاتر از این نبرد، هر چند طبق استراتژیای که مجاهدین هم در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 داشتند، سعی میکند قدری حلقه محاصره کابل و سایر شهرهای بزرگ را تنگتر کنند (با فاصله چند ده کیلومتری) اما بعید است که الان بخواهد فورا برای تصرف کابل اقدام کند؛ حداقل تا سپتامبر (شهریور) که آمریکاییها کامل نیروهایشان را بیرون نبردند، بعید است. به نظر میرسد طالبان با صبر استراتژیک قدری درنگ میکنند تا ببینند مذاکرات به چه سمت و سویی میرود.
مشرق: چرا مذاکره سیاسی را بر عملیات نظامی ترجیح میدهد؟
مذاکره سیاسی بهترین حالت است. به هر حال تلفات طالبان کم نبوده، هر چند بسیاری از نقاط بدون مقاومت تسلیم شدند، اما در مناطقی هم که مقاومت کردهاند، طالبان به دلیل اینکه آفندی عمل میکند، به نیروی بیشتری نیاز دارد، پس تلفاتش هم بیشتر است، در عملیاتهای اخیر طالبان تعداد قابل توجهی از نیروهایش را از دست داده، پس بدش نمیآید در مذاکرات بتواند حرفش را به کرسی بنشاند. این تلفات به قدری نیست که عملیاتهای آنان را با تضعیف جدی مواجه کند اما از لحاظ روان شناسی به نظرم ممکن است باعث خشونت بیشتر در جنگ شود.
مشرق: طالبان برای تصرف کابل و مناطق شیعه نشین فقط منتظر خروج آمریکاییها است، یا نیم نگاهی نیز سمت مواضع تهران و سایر همسایگان نیز دارد؟
چند متغیره است، یکی اینکه آمریکا هنوز در افغانستان است، طالبان میخواهد بهانهای به دست آمریکاییها ندهد که آنها بمانند، از سویی نگاهش به پایتختهای منطقه نیز هست و حتی فراتر از منطقه؛ بالاخره رایزنیهای گستردهای با مسکو داشتند، با چینیها داشتند، حتی اخیراً می دانید با هندیها مذاکره کردهاند، طالبان تلاش میکند که اول موقعیتش را از جهت سیاسی و دیپلماتیک تثبیت کرده؛ بعد وارد عرصه جدید نظامی شود.
از سوی دیگر طالبان فضای اجتماعی آن شهرها را نیز در نظر میگیرد. در 20 سال اخیر ما نسل جدیدی از جوانان را در افغانستان داریم که با تعالیم غربی تحت سیطره امریکا رشد پیدا کرده اند، این جریان اجتماعی مقابل گفتمان و اندیشه مناطق سنتی افغانستان و نیز طالبان قرار میگیرد، البته افراطیهای غربگرا و سنت ستیز، از لحاظ جمعیتی نسبت به مناطق روستایی و سنتی افغانستان بسیار کمتر هستند. برخی از ایشان نسل دوم و سوم کمونیستهای پیشین هستند.
در کل هم طالبان میخواهد که قدم به قدم مصالحهای ایجاد کند و در بسیاری از مناطق بزرگان قبایل کمک کردند تا طالبان با سهولت بیشتری ولسوالیها را تصرف کند. به همین دلیل سیستم امنیتی افغانستان تعدادی از ریش سفیدان و بزرگان قبایل را دستگیر کرده که به نظرم این مسأله در نهایت به ضرر دولت تمام می شود چرا که دشمنی بیشتر قبایل و روستاها را بر میانگیزاند.
مشرق: این طیف غرب گرا که در شهرهای بزرگ مثل کابل رشد کرده، تلویزیون میبینند، کنسرت و سینما میروند، بعضیهایشان دیگر حجاب را هم رعایت نمیکنند، ممکن است در مقابل طالبان دست به اقدام واکنشی زده و به تعبیر برخی جنگ داخلی راه بیفتد؟
چند نکته در پاسخ به شما وجود دارد؛ یکی آن که وزن آنها چقدر است، افغانستان هنوز کاملاً یک جامعهٔ با اکثریت روستایی است و غرب گراها وزنشان آنقدر نیست که بتوانند معادله کل کشور را به هم بزنند یعنی بالای 75 درصد مردم در روستاها زندگی میکنند، اکثریت مردم گفتمان و اندیشهشان از سنتهای افغانستان و باورهای دینی دور نشده است. احتمالا اقلیت اجتماعی غرب گرا در افغانستان یا خودش را با شرایط جدید سازگار میکند؛ یا آنکه مهاجرت خواهد کرد.
نکته دوم آنکه باید به این سؤال پاسخ داد که آیا شکل حکومت طالبان قطعاً به شکل امارت اسلامی خواهد بود یا نه؟ طالبان در مذاکرات دوحه هیچ گاه در مواضع رسمی از واژهٔ امارت اسلامی استفاده نکرد، آنها در مجلهشان (مجله حقیقت که ارگان رسمی آنها محسوب میشود) نیز برای شکل قطعی حکومت آینده از واژه نظام اسلامی یا واژه نظام اسلامی خالص استفاده میکنند. استفاده از واژه نظام اسلامی قطعا به آن مفهوم است که از نظر طالبان هم شکل و اسم حکومت آینده جای چانهزنی و مذاکره دارد، مهم برای آنها محتوا است.
مشرق: در نظام اسلامی مورد نظر طالبان چه مدلهای حکومتی ممکن است شکل بگیرد؟
چهار نظریه در ارتباط با آینده سیاسی افغانستان مورد بحث است، یکی امتداد جمهوریت هست، دیگری تشکیل امارت اسلامی تام و تمام با همان نام امارت اسلامی است، دیگری دولت اسلامی شورایی است، و دیگری دولت اسلامی دموکراتیک هست. طالبان در بین دومی و سومی تردد میکنند، یعنی اگر بتواند؛ قطعاً دریغ نمیکنند که امارت اسلامی کامل را شکل بدهند، اما یک واقع نگری هم در آنها وجود دارد، به همین دلیل در مذاکرات از واژهٔ امارت اسلامی استفاده نمیکردند.
جالب آنکه در نامهها و پالسهایی که به مجاهدین سابق مانند بخشهایی از جمعیت اسلامی و وحدت اسلامی میدهند؛ می گویند که خب خود شما هم در مبارزه با کمونیستها به دنبال تشکیل نظام اسلامی بودید، بیایید امروز اتفاق نظر داشته باشیم. آن زمان دولت آقای ربانی اسمش دولت اسلامی بود، لذا این امکانش هست که با امروز هم دولتی به نام دولت اسلامی شکل گرفته و احزاب جهادی سابق هم سهمی مؤثر از قدرت داشته باشند و به این شکل دولت جدید شکل بگیرد. در آن صورت بحث اداره کردن کابل و سایر شهرهای بزرگ هم میتواند با یک ائتلافی از اسلامگرایان متنوع شکل بگیرد و با حضور جمعیت اسلامی و وحدت اسلامی، شاید با یک شیب ملایمی برخی شهروندان کابل یا دیگر شهرهای بزرگ را که سبک زندگی دیگری برگزیده اند، به سمت پایبند بودن به شریعت پیش ببرند.
مشرق: می دانیم مذاکرات بین الافغانی در جریان است؛ چه توافقاتی در این مذاکرات به دست آمده است؟
طالبان همانطور که گفتم در مذاکرات رسمی واژه امارت اسلامی را به کار نمیبرد، نظام اسلامی را بر زبان میآورد، در تمام بیانیهها و در مجلهشان و در مذاکراتی که داشتند میگفتند ما دو هدف را دنبال میکنیم: 1 ـ خروج اشغالگران از کشور؛ 2 ـ برپایی نظام اسلامی. مذاکرات بین الافغانی بر دومین موضوع تمرکز دارد یعنی برپایی نظام اسلامی و چیستی نظام اسلامی.
چیستی نظام اسلامی یکی از بحثهای خیلی مهمش میشود قانون اساسی. آقای غنی میگفت قانون اساسی مذاکرهپذیر نیست و خط قرمز ماست. آقای عبدالله عبدالله حرکت مثبتی کرد، آن موقع گفت که قانون اساسی هم قابل مذاکره است و میشود اصلاحاتی در قانون اساسی به وجود آورد. این برای طالبان هم یک مشوقی بود که جدیتر در مذاکرات شرکت کنند.
در قانون اساسی افغانستان قوانین مختلف و بعضا متعارضی وجود دارد که باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرند. بحثی مانند منبع داشتن اعلامیه جهانی حقوق بشر (در کنار قرآن) در قانون اساسی ذکر شده است که طبیعتا مسلمانان نمیتوانند آن اعلامیه را به صورت مطلق بپذیرند چون برخی بندهای آن با قرآن تعارض پیدا میکند. قوانین خوب فروانی هم وجود دارد که البته میتوان گفت اجرایی شدن آن با نقص جدی مواجه بوده است، از جمله در قانون اساسی فعلی هم گفته شده است که کلیه امور بایستی با شریعت اسلام تطبیق داده شود. در رابطه با حقوق شیعیان هم اصل مهمی مانند اصل 131 قانون اساسی افغانستان هم وجود دارد که در آن فقه جعفری در احوال شخصیه شیعیان نافذ دانسته شده است، این چنین اصولی را حتماً باید مراقبت کرد که دستخوش تغییر نشود.
در حال حاضر طالبان هم آن را در حد حرف پذیرفته است؛ یک بار شایعه کردند که طالبان گفته است فقه حنفی باشد ولاغیر. در حالی که در مذاکرات این بحث بود که مبنای دو تیم مذاکره کننده قرآن و فقه حنفی باشد که خوب، به دلیل اکثریت حنفی در افغانستان این حرف مسموع بود به شرطی که حقوق شیعیان حفظ شود.
این بحث که مطرح شد؛ مقامات طالبان از جمله سهیل شاهین (سخنگوی دفتر سیاسی طالبان) و مولوی عبدالسلام حنفی (معاون دفتر سیاسی طالبان و از قومیت ازبک) تصریح کردند که مبنا قرار گرفتن فقه حنفی در مذاکرات به معنی نادیده گرفتن حقوق شیعیان نیست.
مولوی عبدالسلام اعلام کرد: «تأکید طالبان بر مبنا قرار گرفتن فقه حنفی در مذاکرات بینالافغانی به معنی رفتار تبعیضآمیز علیه شیعیان افغانستان نیست... در افغانستان بین اهل تشیع و اهل تسنن هیچ نوع تبعیض و اختلافات وجود ندارد و به هیچکس اجازه دامن زدن به اختلافات مذهبی را نمیدهیم.» ملا خیرالله خیرخواه (وزیر کشور در دوران زمامداری طالبان و عضو تیم مذاکره کننده ایشان) نیز به این مسأله اشاره کرد که اساسا در برهه کنونی مسأله پرداختن به جزئیات حقوقی نظام آتی مطرح نبوده و زمانی میتوان به این موضوع پرداخت که به مرحله تنظیم قانون اساسی برسیم. پس فعلا حرفشان این بود که ما با شیعیان به هیچ وجه مشکلی نداریم و فقه جعفری در رابطه با خود شیعیان نافذ خواهد بود ولی الان به آن مرحله هنوز نرسیده ایم که در اینباره صحبت کنیم، بحث فقه حنفی به عنوان پایه خود مذاکرات در یک جامعه اکثریت حنفی گفته شد که امورز هم در قانون اساسی فعلی مذهب حنفی، مذهب رسمی آن کشور است.
لذا فعلاً طالبان پالس منفی در این رابطه نداده بلکه برعکس در بیانیههای متعددش سعی میکند مدام بگوید که ما همه شهروندان افغانستان با هر قوم و مسلکی را به رسمیت خواهیم شناخت و بحث فقه جعفری هم -در حدی که گفته شد- علی القاعده اگر درست شرایط مدیریت شود، موضع خاصی در برابرش نخواهند داشت. اما خوب باید مراقبت کرد که آن بحثهای خوب کنار زده نشود.
مشرق: شکل حکومت طالبان با این تفسیر چگونه خواهد بود؟
فحوای کلام طالبان و تاکیدشان بر این است که حکومت باید مبتنی بر شورا؛ شریعت و امیر باشد. در دیدگاه ایشان که برخاسته از نظریات فقه سیاسی اهل سنت است باید شورایی شکل گرفته و امیری را انتخاب کند و او نظارت بر اجرای شریعت در جامعه داشته باشد.
ضمنا آنها طرحی داده بودند که در داخلش 22 وزارتخانه هم ترسیم شده بود، که زیر نظر صدر اعظم یا رئیس جمهور کار کنند. در دوران حکومتشان هم وزراتخانههای مشابهی را داشتند. الان هم سیستم حکومتی آنها مبتنی بر 19 کمیسیون است. اینکه در آینده مقامات اجرایی برچه اساسی انتخاب شوند یک بحث جدی است که باید در مذاکرات به آن پرداخت. اینکه آیا طالبان شکل کنونی انتخابات را میپذیرد یا به احتمال قویتر خواهان نوعی انتخاب طبیعی بزرگان از هر روستا و هر قبیله و هر محله و جمع شدنشان در یک مجمع بزرگ برای انتخاب امیر است، از بحثهای مهم آینده است.
البته جامعه افغانستان در چند سال اخیر نیز نشان داده که خیلی اهل شرکت در انتخابات نیست. این اتفاق دلایل متعددی دارد. بخشی از آن ناشی از تحریم طالبان بوده، ولی در استانهایی هم که طالبان حضور نداشتند باز مشارکت خیلی پایین بوده. یعنی ما میبینیم که در جامعهٔ 38 میلیونی افغانستان، اشرف غنی با تنها حدود 900 هزار رأی رئیس جمهور شده است که واقعاً مشارکت بسیار اندکی است.
در حال حاضر بحثهایی وجود دارد که ساز و کار انتخابات از جامعه سنتی افغانستان بجوشد، به این معنا که شهر به شهر روستا با روستا، بزرگانشان بیایند یک کسی را انتخاب کنند، از آن بزرگان یک شورایی تشکیل شود، یک لویه جرگهای –البته از همه اقوام و نه فقط پشتونها- تشکیل شود، آن لویه جرگه کسی را انتخاب کند، این مسائل مطرح میشود که یک بخشی از آن مسائل اجتماعی افغانستان است و یک بخشی مسائل فقهی و سیاسی به ویژه فقه سیاسی اهل سنت است که این بُعد هم در مذاکرات باید به صورت جدیتری به آن نگریسته شود.
تهران میتواند با دعوت از علمای تقریبی اهل سنت که یک وزانت خاصی در اهل سنت داشته باشند و تقریبی هم باشند تلاش کند که تشکیلات حکومتی در آینده افغانستان از بُعد فقه سیاسی مشروع، تقریبی و عادلانه باشد و هیچ یک از اقوام و مذاهب در افغانستان حقوقشان تضییع نشود.
مشرق: میتوان امیدوار بود که یک دولت ائتلافی در افغانستان شکل بگیرد؟
طالبان میگوید ما طرفدار دولت همه شمول هستیم، اما منظورشان از همه شمول چیست؟ همه شمول قومی یک مسئله خیلی خیلی مهم است در افغانستان، اینها طی 10 ـ 15 سال اخیر پایگاه اجتماعیشان در بین ازبکها و تاجیکها را گسترش دادند، مدارس زیادی توانستند در آن مناطق تأسیس کنند، نسل جدیدی از جوانهای روستایی و قبیله ای در مناطق شمالی را تربیت کنند، الان هم در جنگ در فاریاب و بادغیس شاهد هستیم که بخشی از نیروهای طالبان نیروهای پشتو نیستند، بخشی از آنها محلی هستند یعنی ازبک پیوسته به طالبان است، تاجیک پیوسته به طالبان است، اینها در شورای رهبریشان هم قاری دین محمد حنیف را دارند که تاجیک است و مولوی عبدالسلام حنفی را دارند که ازبک است و مولوی راسخ را دارند که ترکمن است. لذا از جهت قومی سعی کرده اند تا حدی توازن ایجاد کنند، حتی هزارههای اهل سنت را هم بعضاً در تشکیلاتشان آوردهاند. مواجههشان با شیعیان هم، در دوران حکومتشان علی رغم اینکه در بعضی جاها مواجهه خشنی بود و کار به زد و خورد و کشتار میانجامید، ولی در برخی جاها هم برخورد خصمانه نبود، مثلاً آقای حجت الاسلام والمسلمین اکبری در مناطق تحت کنترل طالبان مانده بود و کار میکرد، طالبان پذیرفته بودند که این منطقه شیعهنشین است و آقای اکبری هم از بزرگان شیعه این منطقه است.
اما امروز اگر بنا باشد دولت ائتلافی شکل بگیرد بایستی خیلی جدی در مذاکرات حقوق همه اقوام و مذاهب به نتیجه روشنی برسد و روی کاغذ بیاید تا بعدا حق هیچکس ضایع نشود.
مشرق: طالبان الان حرفهای جالب توجه و قابل قبولی میزند، اما برخی تحلیلگران نگران هستند که اینها مدتی بعد زیر قول و قرارشان بزنند.
راهحل این بحث، تضمینهایی هست که باید گرفته شود، چه احزاب و اقوامی که غیر از طالبان هستند، چه کشورهای همسایه با گرفتن تضمینهای لازم باید سعی کنند طوری عمل کنند که کار از دست خارج نشود. طالبان نیاز دارد که روابطش با همسایگان و به ویژه جمهوری اسلامی ایران، یک روابط سالم باشد. به ویژه به خاطر بحث تجارت در غرب کشور افغانستان که به شدت پیوسته با ایران است، حتی بحثهای سیاسی و حفظ امنیت در آن منطقه هم وابسته به ایران است. همچنین قطعا طالبان تمایل دارد که راه تجارت عمده آن با خارج تک کاناله نباشد، فقط این نباشد که با پاکستان رابطه داشته باشد.
مشرق: ژنرالهای پاکستانی اجازه ایجاد چنین کانالی را به طالبان میدهند؟
طالبان اگر یک دولت مستقر باشند یا جزوی از دولت مستقر باشند میتوانند سفارتشان را در مسکو، در کشورهای آسیای مرکزی، در ایران، چین، و جاهای دیگر راه اندازی کنند و میتوانند مثل یک دولت مستقل مناسباتی داشته باشد، این بار هم مانند گذشته نیست که هیچ کشوری آنها را به رسمیت نشناسد، طالبان نمیخواهند التهاب در افغانستان به شکل شدیدی ادامه داشته باشد، بلکه به دنبال آن هستند که با دادن یکسری حقوق و امتیازاتی بتوانند یک آرامشی حکمفرما کنند.
مشرق: روسیه و چین واکنششان نسبت به طالبان چیست؟ آنها قبول کردند طالبان را یا نه؟
نوع قبول کردن مهم است، روسیه که صراحتاً گفته که طالبان هم دیده شود، طالبان هم سهیم شود در قدرت آینده افغانستان، حتی مسکو شدیداً و قویاً از سوی امریکاییها و برخی مؤتلفین آمریکا متهم است که به طالبان سلاح رسانده است.
موضع جمهوری اسلامی هم شبیه به همین موضع است؛ سخنگوی وزارت خارجه حرف خوبی زد که طالبان بخشی از راه حل است. یعنی جمهوری اسلامی طالبان را نه به عنوان یک شر مطلق نگاه میکند (آن گفتمان غرب گراها که طالبان هیولای هفت سری هستند که باید نابود شوند)، نه اینکه طالبان همه راه حل است، بلکه به دنبال آرایش سیاسی جدید و تناسب است. روسیه هم روی همین خط حرکت میکند. بافت اجتماعی افغانستان و آن موازییک اقوام نیز هم همین را میطلبد، اگر گروههای مختلف سیاسی و قومی از نفی مطلق همدیگر دوری کنند و همه گروهها از یکه تازیشان بکاهند، به یک صلح واقعی میرسیم.
اخیرا هم باز آقای ضمیر کابلوف (دستیار رئیس جمهور روسیه در امور افغانستان) صحبتی کرد و نسبت به تحولات اخیر موضع منفی نداشت، یعنی افزایش قلمروی طالبان را به عنوان یک تهدید جدی در نظر نگرفت، چون آنها هم برآوردشان این است که طالبان فعلاً نمیخواهند وارد شهرهای بزر گ شوند یا مشکلی برای کشورهای آسیای میانه پدید آورند. روسها از این هم خوشحال هستند که آمریکاییها بعد از بیست سال اهدافشان محقق نشده و مجبور هستند منطقه را ترک کنند.
چین انگیزههایش در افغانستان بیشتر اقتصادی است. در حال حاضر در بحث استخراج معادن فعال بوده و امنیت کارکنان برایشان مهم است؛ چین در حال حاضر پس از کسب مجوز حق بهره برداری از دولت برای رفع نیاز واقعی به امنیت، به گروههای ذی نفوذ در مناطق فعالیتش و از جمله طالبان مالیات میدهد.
طبق شنیدهها چین خطاب به اعضای دفتر سیاسی طالبان گفته که ما در رابطه با به رسمیت شناختنتان فعلاً حرفی نمیزنیم اما در رابطه با حضور اقتصادیِ چین، کشیدن جادهها، بحث کارخانجات ما میتوانیم همکاری داشته باشیم. از جهت سیاسی هم به نظر میرسد که چین نیز مانند روسیه و ایران بیشتر دنبال تناسب سیاسی در افغانستان باشد.
مشرق: طالبان میگوید ما اصلاح شدهایم؛ چقدر باید روی این تغییرات حساب کرد؟ یا این دست ادعاها را باور کرد؟
آنها بارها گفتند ما از بحث شریعت و اجرای حدود اسلامی کوتاه نمیآییم. ولی اینکه شکل اجرایش چگونه باشد مهم است و یکی از نقاط اصلاح در اینجا است. جغرافیایی که در این چند سال دستشان بوده یک کارنامه هست؛ مدارس و مکتب خانههای جدید را در برخی نقاط تحت کنترلشان باز نگه داشتهاند، ولی می گویند ما اصرار داریم که آنچه تعلیم داده میشود با اسلام مغایر نباشد. این جزییاتش را میتوان در آینده باز در مذاکرات، مخصوصاً اگر احزاب دیگر چون جمعیت اسلامی و وحدت اسلامی هم باشند، بازیابی کرد.
مشکل بزرگ افغانستان آن است که احزابی که قدیم احزاب اسلام گرا بودند؛ امروز هویت خودشان را از دست دادهاند. استحاله شده و در روزمرگی افتادهاند.
جمعیت اسلامی امروز تقریباً سه شاخه شده، وحدت اسلامی به هفت حزب تبدیل شده، وحدت اسلامی مردم افغانستان، وحدت اسلامی ملت افغانستان و ...، همراه با برخی احزاب دیگری که دوباره از بطن آن مادر وحدت اسلامی زاده شده اند، اگر اینها یک گفتمان معقول اسلامی داشته باشند میتوانند برای آموزش و پرورش آینده افغانستان، وزارت علوم آینده افغانستان اثرگذاری داشته باشند و تلاش بشود که فرهنگ و اجتماع هم اسلامی باشد و هم یک قرائت تند و خشن شکل نگیرد.
مشرق: طالبان میگوید من تغییر کردهام...
به نظرم تغییرشان در همان حوزه ای است که عرض کردم و البته تأکید خیلی خیلی بیشتر بر اینکه ما با همه اقوام و مذاهب افغانستان برادریم، با کشورهای همسایه از جمله ایران برادریم و نیز تلاش دیپلماتیک برای کسب وجهه در میان کشورهای مختلف جهان از جمله در میان روسها و چینی ها.
مشرق: پس تغییر سیاسی کرده اند و نه ایدئولوژیک؟
ببینید هر دوی اینها چه سیاسی چه ایدئولوژیک خیلی تأویل بردار و تفسیربردار است، به چه معنا؟ طالبان میگوید که ما اشتباهاتی در گذشته داشتیم سعی میکنیم آن اشتباهات تکرار نشود، این همه تاکید و اصرار بر اینکه ما با همسایگان روابط خوبی خواهیم داشت، تاکید بر اینکه ما نسبت به شیعیان موضع منفی نداریم، پالسهای مثبتی که در این یکی دو سال داده، حاج قاسم سلیمانی وقتی به شهادت رسید، آقای سهیل شاهین از واژهشهید برای حاج قاسم استفاده کرد، شهید فخری زاده وقتی ترور شد اینها آمدند در سفارت ما در دوحه تسلیت گفتند، دفتر یادبود را امضا کردند، بچههای مکتب سیدالشهدای دشت برچی کابل وقتی انفجار رخ داد و شهید شدند، اینها واژه شهید استفاده کردند در رسانههای رسمیشان؛ خب اینها در آن 5 ساله کمتر دیده میشد، امروز سعی میکنند یک بروزی به این رویکردشان بدهند، یک ضریب جدی بدهند که ای جمعیت شیعه منطقه و ای اقوام تاجیک و ازبک و ...، ما تضادی با شما نداریم.
در مورد تغییر ایدئولوژیک؛ جناحهای تندتری مثل همین عبدالمنان که جزو طالبان محسوب میشد، رویکرد وهابی داشت و در محدوده خودش در هرات علیه شیعیان اقدامات جدی می کرد، آن مسئله مزارشریف که رخ داد همین آقای عبدالمنان نیازی رقم زده بود، این تیپ افراد با این قرائت تندتر از طالبان جدا شده و بعضا به شکل داعش در آمدهاند.
طالبان از سوی همین تندروها تکفیر میشد و متهم بود که سازش کرده یا اینکه نسبت به شیعیان مماشات نشان میدهد. عبدالمنان که توسط طالبان حذف شد همین حرف را میزد. لذا از این جهت هم میتوان یک امتیاز مثبت به طالبان داد که بحث تقریب به صورت پررنگتری دیده شود. در آن دوره حاکمیت 5 ساله نیز باید ولایت به ولایت بررسی کرد. اگر در هرات این مشکلات بود مثلاً در قندهار نبود، نمیتوانیم بگوییم در گذشته طالبان تام و تمام دنبال حذف فیزیکی شیعیان بود حالا امروز نیستند، گذشته حضور افرادی مثل نیازی و اینها باعث میشد شرایط بدی در برخی مناطق حاکم شود، امروز رفته رفته آن افراد کمتر و کمتر میشوند.
مشرق: شیعیان افغانستان چقدر میتوانند تغییر رفتار طالبان را باور کنند؟
روایت شیعیان افغانستان و بعضاً دیگر اقوام و گروههایی که در افغانستان هستند از طالبان چند لایه است. نگرانیهای درستی دارند که باید مدیریت شود، خیلی از عزیزان هزاره یا تاجیک، همیشه میگویند، ملت، طالبان را نمیپذیرد، این طالبان پنجابی هستند، این دیدگاه باعث میشود این نبرد بی پایان ادامه پیدا کند. به هر حال طالبان یک واقعیت اجتماعی است که روزگاری چند صد هزار نیروی خارجی با آن جنگیدند اما نتوانستند آن را از بین ببرند پس طالبان در افغانستان پایگاه اجتماعی دارد و جزئی از ملت افغانستان است. نفی مطلق طالبان؛ کار را خطرناک میکند. وقتی اینها مدام بر نفی کامل طالبان تاکید کنند، طالبان هم تهییج میشود که او هم بیاید از ادبیات دیگرستیزانه بیشتری استفاده کند.
روایت از طالبان در رسانههای جهانی، چهره طالبان را خشنتر از آن چیزی که واقعاً بودند نشان داده است، لذا یک ترس و وحشت بیش از حدی هم از آنها ایجاد شده است. این ذهنیت از دو سوی باید مدیریت شود، یعنی ذهنیت مردم شیعه و تاجیکها و ازبکها مدیریت شود که طالبان را بیایید بهتر بشناسیم، اینقدر ادبیات تند علیه آنها به کار نبرید که در نهایت به جنگ دامن میزند و از طالبان هم خواسته شود که درگیر این نوع مسائل نشود. طالبان در چند سال اخیر از ادبیات فارسی در مجلهشان خیلی خوب استفاده کرده اند، حداقل در مقام حرف، پیام مثبت و صلح و دوستی و برادری دارند صادر میکنند؛ باز میگویم حداقل در موضع اعلامیشان. جاهایی که فتح کردند وقتی نیروها دارند میآیند تسلیم میشوند و اسلحهشان را تحویل میدهند مدام تاکید بر اینکه ما برادر هستیم، امروز همه مسلمان، همه برادر، چیزهای اینگونه را تاکید میکنند، لذا از این طرف هم نباید مدام بر تنور مخاصمه دمیده شود
مشرق: نقش ایران در حفاظت از شیعیان چگونه باید تعریف شود؟
ما باید تلاشمان بر این باشد که به تضمین برسیم؛ به اینکه طالبان در صورت قدرتگیری بیشتر هم (حالا در هر شکل و هر صورتش) نسبت به شیعیان یک موضع خصمانهٔ تکفیری نداشته نباشد، راهش هم تضمین در مذاکرات سیاسی و حتی اقتصادی است.
باید در ایران هم از افراط و تفریط در ادبیات رسمی جلوگیری شود، حرفهای بی منطق و خلاف واقع گفته نشود. مدام پالسهای منفی به طالبان داده نشود که گویا در ایران یک دشمنی جدی با آنها وجود دارد. بخشی از این حرفها مبنایش شایعات است. من ایام اخیر هر جا سخنرانی رفتم؛ 99 درصد مستمعین از مسئول و غیرمسئول آن فیلم عبدالمنان نیازی را دیده اند، و تصور کرده اند که این فرد از فرماندهان طالبان است و اینها مبنایی برای ادبیات تند میشود.
باید مشخص شود که چه کسی اولین بار این فیلم را تقطیع کرد؟ آن فیلم قبل و بعدی دارد، قبلش عبدالمنان علیه طالبان صحبت میکند، چند دقیقه علیه جمهوری اسلامی صحبت میکند، بعدش علیه پاکستان صحبت میکند، اینکه فیلم تقطیع بشود، یک روایت نادرست زیرش گذاشته شود و پخش شود در جامعه و همین مبنای حرفهای برخی افراد شود، بسیار خطرناک است و نیاز به مدیریت قویتر رسانهای را میرساند.
وقتی عدهای حرفهای تند ضدطالبان میزنند، روی ذهنیت طالبان اثر منفی میگذارد و شاید آنها را به سمت دشمنان شیعه سوق دهد. و بالعکس، اگر ما از این طرف هم احیاناً خیلی تندروی زیادی بکنیم در اینکه ما پذیرفتیم حتماً امارت اسلامی شکل بگیرد، خب شیعیان و تاجیکها به خاطر ملاحظاتی که دارند نگاهشان نسبت به ما یک قدری منفی میشود، به اصطلاح از ما میبُرند. این را هم باید مواظب باشیم.
متاسفانه غرب گرایان، بی بی سی فارسی و برخی روزنامههای اصلاح طلب فضای ذهنی شیعیان افغانستان را هم به هم میزنند. کسانی فریاد وااسلاما و واشیعیانا سر میدهند که در بحرین هیچ دلسوزی برای شیعیان نداشتند، به گونهای وانمود میکنند که جمهوری اسلامی طرفدار طالبان است.
مدیریت ادراک گروههای مختلف افغان برای ما خیلی مهم است. ما بارها اعلام کرده ایم، آنچه مطلوب ما هست تناسبی است که طالبان جدیتر گرفته شود، گروههای دیگر افغان هم دیده شوند و قدرت در میان اقوام به نسبت موازییک قومی افغانستان و درصدی که پشتونها دارند، تاجیکها و ازبکها و هزارهها دارند در یک حکومت واحد، تقسیم شود و البته حکومت در افغانستان بایستی حول دو محور اساسی که مقام معظم رهبری فرمودند، شکل بگیرد.
ایشان در یک سخنرانی می فرمایند هر دولتی در افغانستان بخواهد بر سر کار بیاید و این مردم از آن حمایت کنند باید دو اصل اساسی را مد نظر قرار دهد: 1 ـ اسلام را 2 ـ استقلال را؛ اگر حول دین اسلام و یک قرائت تقریبی از آن و نیز حول مسأله استقلال که آمریکا و عمّال نشاندار آن در این کشور در قدرت نباشند، یک مصالحه بزرگ شکل بگیرد بهترین حالت هم برای کل مردم افغان، هم برای شیعیان و هم برای کشورهای منطقه هست.
ما در دهه 60 یک گروهی داریم به نام حرکت انقلاب اسلامی افغانستان که چندین شاخه شد، یک شاخه مهم و جدیاش مولوی نصرالله منصور بود که خیلی از اعضای طالبان از دل این گروه در آمدند. آن گروه گفتمان تقریبیاش خیلی پررنگ و عالی بود، گفتمان انقلابیاش و خود شخص مولوی منصور به شدت علاقمند به حضرت امام (ره) بوده. یعنی خاطراتی که نقل کرده اند این را نشان میدهد، اعضای هیئتهای دیپلماتیک ایران در پاکستان دقیق تر اعضای فرهنگی ایران در پاکستان در سال 68 که امام به رحمت خدا رفت نقل کرده اند که این آقای مولوی منصور در پیشاور به خانه فرهنگ ما برای عرض تسلیت آمد ولی طوری گریه میکرد که ما مجبور شدیم به این فرد آرامش و تسلی بدهیم. ما در دهه 60 مثلاً این فرد را میبینیم و یک گروه میبینیم به نام حرکت انقلاب اسلامی. در دهه 70 از دل این گروه طالبان به وجود میآید که این رویکرد تقریبی به این شکل در آن دیده نمی شود.
مولوی منصوری اتفاقاً سال 67 و 68 دو بار میآید تهران، در کنفرانسهایی سخنرانی میکند، مطالبش هم موجود است من خودم سخنرانیهایش را دارم، سخنرانیهای بسیار خوبی است، میتوان یک قدری آنها را مبنا قرار داد برای تزریق گفتمان اسلامی انقلابی و تقریبی برای گروههای موجود در افغانستان.
مشرق: بعضیها می گویند طالبان پراکسی آی اس آی در منطقه خواهد بود، شما این را باور دارید یا اصلاً طالبان میتواند پراکسی ما باشد، بخشی از محور مقاومت باشد در آینده، خوش بین باشیم به آنها یا نه؟
نسبت طالبان با پاکستان یک نسبت جدی است، نمیشود انکار کرد که در دورهٔ تشکیل حکومت؛ پاکستان عقبه اصلی آنها بود. در این چند سال هم بالاخره آنها مأمنشان پاکستان بوده است.
پاکستان هم بازی خیلی پیچیدهای را انجام داد، به این ترتیب که ضمن اینکه ظاهراً مؤتلف آمریکاییها است در نبرد با تروریسم ولی اهداف خاص خودش را دنبال میکرد. اخیر هم که آمریکا پذیرفت نیروهایش را تا شهریور ـ 11 سپتامبر ـ خارج کند وزیر دفاع سابق پاکستان -خواجه محمد آصف- یک توییتی کرد که «هر چند امریکا قدرتمند است، اما خدا با ماست، الله اکبر»، این را توییت کرده بود که خیلی پیامدهای رسانهای زیادی هم در پاکستان و حتی نزد آمریکاییها داشت. این یک مسئله است.
مسئله دوم این است که طالبان هم وقتی حرفهای رهبرانشان را دقیق رصد میکنیم، میبینیم طالبان تمایل ندارد به صورت تام و تمام در خدمت پاکستانیها باشد، به خاطر نیازش خیلی جاها همکاری گسترده داشته اما خیلی جاها هم حرف خودش را زده است، من جمله اینکه طالبان هم در تمام مدت حکومتش خط مرزی دیورند را به رسمیت نشناخت، پاکستان از اصلیترین خواستههایش در تمام دهههای گذشته این بوده دولتهای حاکم بر کابل خط مرزی دیورند را به رسمیت بشناسد. طالبان هم در آن دوره؛ خط را به رسمیت نشناختند. بنابراین یک استقلال نسبی برای خودش در نظر میگیرد. به ویژه اگر که استقرار سیاسیاش جدیتر شود، حالا در هر صورت، امکان بازی مستقل برایش بیشتر فراهم میشود.
طالبان مواضع ضدصهیونیستی قوی و نیز مواضع ضد خط سازش با صهیونیسم دارند اما اینکه بخواهیم اکنون سخن از محور مقاومت در این زمینه بزنیم خیلی زود هست و باید تلاش کرد افغانستان در کلیت آن که شامل همه گروه های اسلامی اعم از طالب و جمعیت و وحدت و جنبش ملی اسلامی و ... باشد به عنوان یک واحد کلان، عضوی از محور مقاومت گردد انشاءالله.
مشرق: خروج امریکا در 11 سپتامبر رقم میخورد یا خیر؟
من فکر میکنم که میروند. یک تلاشی کردند که ترکیه را جایگزین کنند برای بحث میدان هوایی کابل یا فرودگاه کابل. که آن هم طالبان از این جهت موضع خوبی گرفت که تا آخرین فرد ناتو ما به عنوان اشغالگر به آن نگاه میکنیم، تمام اعضای ناتو باید خارج شوند. آمریکا هزینههای مالی سنگینی روی دستش مانده، بعید است که نیروهای رسمیاش را بخواهد همچنان حفظ کند.
ما چند هزار نیروی شرکتی داریم در افغانستان یک چیزی مثل Black water به نام دین کورپس. طبق آمار رسمی خود آمریکاییها تعداد اعضای دین کورپس در افغانستان 6 هزار نفر اعلام شده، در منابع افغان تا 18 هزار نفر برشمرده اند، اینکه اینها بمانند و امریکاییها از طریق اینها بخواهند دست به حرکت و فتنهای بزنند، این یک مسئله مهم است.
البته آمریکاییها در اعلام مواضع رسمیشان اخیراً گفته بودند همه نیروهای نظامی و شرکتی را خارج میکنند؛ این نشان میدهد که اگر اینها هم بمانند باز ضربه پذیری آمریکا بالا میرود. پس نیروی رسمی به خارج خواهد شد قطعاً، اگر خوفی باشد که بخواهند باقی بمانند نیروهای شرکت دین کورپس هستند که آن هم احتمالش خیلی زیاد نیست که بخواهد اینها را نگه دارد. من فکر میکنم اینها را هم خارج میکنند.
مشرق: و اگر آمریکایی ها از افغانستان خارج نشوند طالبان با آن ها درگیر می شوند؟
سخنانشان اینگونه بوده که با دادن یک مهلت برای خروج، درگیر میشویم، یعنی طالبان سعی میکنند با مذاکره و سیاست دوباره اینها را خارج کنند، اگر خارج نشدند این را صریحاً گفته که ما عملیاتهایمان را از سر میگیریم، کسانی مثل انس حقانی و سایر رهبرانشان تاکید کردند که اگر آمریکاییها بمانند ما دوباره عملیاتهایمان علیه ایشان را از سر خواهیم گرفت.
متشکریم از اینکه وقت خود را در اختیار «مشرق» قرار دادید.