سرویس جنگ نرم مشرق - مرکز مطالعات راهبردی بگین سادات در یادداشتی به قلم دکتر دورون ماتزا، پژوهشگر این اندیشکده صهیونیستی و از مدیران ارشد دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل نوشت: بر اساس اطلاعیههای رسمی، واشنگتن در حال کاهش حضور نظامی خود در خاورمیانه است. این کاهش شامل پایگاه های دفاع هوایی در عربستان که با حملات حوثی های یمن دستوپنجه نرم میکنند، میباشد. این اتفاقات، اخبار شوکآوری نیست. برای جو بایدن، اولویتهای سیاست خارجی کنونی عمدتاً بر چین و در سطحی محدود، بر خاورمیانه (و یا روسیه) متمرکز شده است. به همین دلیل، دولت بایدن تمایل چندانی به حضور در خاورمیانه ندارد و لذا بایدن علاقهای به بازسازی اقدامات دوره نخست دولت اوباما و دخالت همهجانبه در باتلاق پیچیده اختلافات اسراییل-فلسطین ندارد.
مخاطبان گرامی، آنچه در ادامه میخوانید صرفاً ترجمه گزیده گزارشها و مقالات مذکور است و محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و هرگونه ادعا و القائات احتمالی این مقالات هرگز مورد تأیید مشرق نیست.
بیرغبتی آمریکا در حل منازعه اسرائیل-فلسطین
به باور نگارنده دموکراتهای پیشرو در واشنگتن که خواهان اعمال نظرات خود در انتخابات اسراییل و مناطق کرانه باختری بودند، پس از اینکه دریافتند که دولت بایدن در شرایط کنونی چندان تمایلی به پیگیری این مسائل ندارد، از موضع خود عقبنشینی کردند.
این موضوع نامشخص است که آیا عدم مشارکت کاخ سفید در مسئله فلسطینیها همچنان ادامه خواهد داشت و یا خیر. ممکن است که تغییرات اخیر سیاسی در اسراییل، مدیران بایدن را تشویق کند تا به این موضوع وارد شده و تلاش کنند تا آنچه را که بارها و بارها با شکست مواجه شده، بار دیگر امتحان نمایند.
اگرچه کاهش حضور ایالات متحده در خاورمیانه، هدفی مشترک برای دولتهای بایدن و ترامپ بوده است، اما به روشنی تفاوت زیادی میان آنها در بخش ایجاد شرایط راهبردی جهت خروج آمریکایی ها وجود دارد. در دولت ترامپ، کاهش حضور نظامی همزمان با فشار گسترده بر ایران انجام شد تا شرایط برای توافق هستهای بسیار بهتر نسبت به برجام سال 2015 میلادی مهیا گردد.
احیای برجام ایران را قدرتمندتر خواهد کرد
این گزارش میافزاید: در همان زمان، ترامپ در جهت ایجاد یک توازن راهبردی منطقهای بر اساس یک ائتلاف اسراییلی با دولتهای عرب خلیج فارس در قالب توافق ابراهیم اقدام کرد. البته همزمان در جهت حفظ قراردادهای تجهیزات پیشرفته نظامی با کشورهای عضو ائتلاف اقدام نمود. این رویکرد، کشورهای عربی ثروتمند، عملگرا و ریسک گریز خلیج فارس را در مقابل "محور مقاومت" تحولگرا و خشونتطلب به رهبری تهران قرار داده است.
اما دولت بایدن راهبرد کاملاً متفاوتی دارد. او میخواهد به سرعت ایالات متحده را از منطقه خارج کند و معتقد است که راه رسیدن به این هدف از طریق توافقی با ایران خواهد بود که این کشور را به یک ابرقدرت منطقهای تبدیل کند. بدین ترتیب شاهد رفع موانع اقتصادی کنونی و اجازه به ایران جهت دستیابی احتمالی به سلاحهای هستهای خواهیم بود.
تضعیف منطق راهبردی توافق ابراهیم و «دیوار آهنین» اسرائیل
تضعیف منطق راهبردی توافق ابراهیم و «دیوار آهنین» اسرائیل و دولتهای خلیج فارس علیه ایران با بهبود روابط دوستانه اخیر تعدادی از کشورهای حاشیه خلیج فارس با تهران نشان می دهد که آنها تغییر نگرشهای آمریکا در دوران دولت بایدن را احساس کرده اند.
این اتفاقات خبر خوبی برای اسراییل نیست. آنها در یک دهه اخیر به صورت مداوم تلاش کردند تا موقعیت راهبردی خود را در منطقه تقویت نمایند. (تا حدود زیادی با پوششهای محرمانه) رویکرد بایدن میتواند به این معنا باشد که دستاوردهای اسرائیل در روابط خود با جهان عرب اکنون در حال بازگشت به عقب بوده یا حداقل با یک عقبنشینی روبرو شده است.
مرکز مطالعات راهبردی بسا در پایان تصریح کرد: اگر این اتفاق روی دهد، در آینده شاهد قدرتمندتر شدن جایگاه راهبردی ایران خواهیم بود. این اتفاق شرایطی را پدید خواهد آورد که به نفع "محور مقاومت" است و میتواند واقعیت خاورمیانه را بسیار پیچیدهتر و حتی انفجاریتر نماید، همانطور که اتفاقات جنگ اخیر در نوار غزه به جهانیان نشان داد.