قاعده رایج در سیاستها این است که وقتی موضوعی موردتوجه ویژه افکار عمومی قرار میگیرد، سیاستمداران میکوشند با حل آن موضوع یا بحران، به قهرمان افکار عمومی تبدیل شوند و جایگاه و پایگاه خود را در عرصه متلاطم سیاست، محکمتر کنند. در ایران نیز این قاعده صادق است؛ از حسن روحانی گرفته تا احمدینژاد، علی لاریجانی، سعید جلیلی و محمدجواد ظریف، هر کدام به نوعی تلاش کردند گره از کار فروبسته برجام گشوده، قهرمان این میدان شده، مرکب سیاست خود را با اطمینان خاطر بیشتری پیش برانند و عجبا که هیچ کدام در نهایت پیروز این میدان سخت و دشوار و سنگلاخی نشدند.
اکنون و در طلیعه دولت رئیسی هم به نظر میرسد، شمخانی احتمالا قصد ورود به این میدان سخت و زورآزمایی در آن را دارد. اختلافات او با دولت روحانی در دو سال گذشته، اظهارنظرهای وی و فقدان تجربه کافی وزیر خارجه جدید، نشانههایی از مسوولیت گرفتن وی در پرونده هستهای دارند. صدالبته طبیعی است، دیگرانی هم در دولت هستند که وسوسه میشوند، وارد گود شده، از فرصت طلایی همراهی نهادهای حاکمیت با رئیسجمهور برای گشودن گره هستهای استفاده کنند، خود را قهرمان این صحنه جلوه دهند و از این سرمایه بزرگ سیاسی در تحولات آتی سیاسی کشور بهرهمند شوند. اما واقعیت این است که به قول حضرت حافظ، عشق ابتدا آسان مینماید و بعد از آن است که مشکلات یکییکی خود را نشان میدهند. من که از18 سال پیش این موضوع را دنبال میکنم، شاهد ناکامی سیاستمدارانی بودهام که در ابتدای ورود به موضوع، خود را پیروز میدان میدانستند، اما هرچه جلوتر رفتند، کار برای آنها سختتر شد. حجم و گستره موضوع هستهای ایران در سال 84، بهمراتب کمتر از سال 90 و در سال 92، بهمراتب کمتر از حال حاضر بود. در سال 84، پرونده هستهای ایران به شورای امنیت نرفته بود و ما تحت فصل «7» منشور سازمان ملل درنیامده بودیم. در سال 90، هنوز فروش نفت ایران محدود نشده بود و در سال 92 هنوز ترامپ و تحریمهای یکجانبه آمریکا وجود نداشت، اما امروز مشتقات و اجزای پرونده هستهای عبارتند از: آژانس بینالمللی انرژی اتمی و دعوا بر سر اسنادی که اسراییل مدعی آنها شده است، توقف اجرای پروتکل الحاقی از سوی ایران، توقف سایر اقدامات اعتمادساز در چارچوب برجام، پیشرفتهای فنی ایران و غنیسازی 60 درصدی، تحریمهای فرابرجامی آمریکا علیه ایران، تحریم فروش نفت ایران، نحوه آزادسازی پولهای بلوکهشده ایران و سرانجام مکانیزم ماشه، آخر و عاقبت پرونده ایران در شورای امنیت، اقناع افکار عمومی داخلی ایران درباره توافق احیای برجام و مطلوبیت آن برای ایران. حل و فصل این مسائل از عهده یک یا حتی چند ابرسیاستمدار و ابردیپلمات خارج است و باید یک تیم فراگیر و متنوع و البته پرتعداد کنار هم جمع شوند تا بتوانند به نتیجه مطلوب برسند. قرار نیست، همه این افراد در ویترین باشند یا به وین بروند، اما لازم است تعداد کثیری از متخصصان سیاست، حقوق بینالملل، اقتصاد و تجارت بینالملل، نفت، پتروشیمی، بانکداران، روزنامهنگاران و تحلیلگران، بهترین و ممکنترین مسیر احیای برجام را بیابند و حول آن اجماعنظر کنند و در موارد سخت و دشوار، همگی از آن دفاع کنند؛ نه اینکه مثل گذشته مذاکرهکنندگان در وین، دفاعکنندگان در رسانههای داخلی و خارجی، توضیحدهندگان به جامعه مدنی و نخبگان و اقناعکنندگان افکار عمومی داخلی و اجماعسازان، همگی به تعداد انگشتان یک دست باشند. گفته میشود، تعداد افراد دخیل در موضوع هستهای ایران در واشنگتن، دهها برابر تعداد تیم مذاکرهکننده ایرانی بود. واضح است که کیفیت کار این دو تیم نمیتواند یکسان باشد.
دومین توصیه به دولت جدید آن است که بنابر سنت معهود بسیاری از سیاستمداران ایرانی، چرخ را دوباره اختراع نکند و راه طیشده را از نو و با قدمهای خودش طی نکند، بداند که قبلیها هم میخواستند و بعضا توانش را هم داشتند، اما محدودیتها به آنها اجازه نداد که خواسته خود را پیش ببرند. استفاده از تجارب تیمها و افراد قبلی ضرورتی انکارناپذیر است. در دنیای امروز، کارهای بزرگ را تیمهای بزرگ و نه آدمهای بزرگ جلو میبرند. عصر شهسواران قهرمان به سر آمده است و چارهای جز کار تیمی و بهرهگرفتن از تجارب، عقل و توانایی دیگران نیست، حتی اگر آنها را قبول نداشته باشیم، البته با این پیشفرض که نیت، رسیدن به توافق باشد.
واقعیت این است که شرایط محیطی و محدودیتهای داخلی و خارجی به گونهای است که اجازه نمیدهد، رویکرد دولت جدید به مذاکرات هستهای، بسیار متفاوت از دولت قبلی باشد. دولت قبلی تا آستانه توافق برای احیای برجام رفت، اما با تغییر دولت، اجماعی برای احیای برجام حاصل نشد. بازگشت به نقطه صفر، با توجه به اینکه گذشت زمان به نفع برجام و احیای آن نیست، در عمل ممکن و میسر نیست. در نهایت، امتیازات داده و گرفتهشده، میتوانند تا حدی تغییر کنند، ولی بعید است تغییر چشمگیر و بسیار بزرگی حاصل شود. به قول دیپلماتها، پنجره احیای برجام حداکثر تا 6 ماه آینده میتواند باز باشد و بعد از آن، شرایط داخلی در ایران و آمریکا و مخصوصا در دومی بهسرعت تغییر خواهد کرد. مقامات ایرانی بارها این نکات را به بیانهای مختلف گفتهاند و میگویند و شاید به همین دلیل است که شکست مذاکرات وین، گزینه مطلوبی برای هیچیک از طرفین مذاکره نیست. اگر طرفین، میز مذاکره را ترک کنند، بازگشت آنها به میز مذاکره تضمینشده نیست؛ خاصه اینکه ترامپ اسب خود را برای انتخابات 2024 در آمریکا زین کرده است و بایدن فرصت محدودی برای تغییردادن شرایط به نفع خود دارد.