دکتر پروانه صفایی مقدم - روانشناسی بالینی
تحریریه زندگی آنلاین : زمانی که صحبت از تربیت فرزند و رفتار با او میشود، والدین دچار ابهام و سردرگمی میشوند. رفتار با فرزند پیچیدگیهای خاص خود را دارد که اگر مطالب ظریف آن را ندانید به راحتی آسیبهای جدیای به او وارد میکنید که اثرات آن در آینده آشکار میشوند.
چند رفتار اشتباه که به ذهن و روان فرزندان شما آسیب میرساند
فرزند خود را دائما کنترل نکنید
به جای کنترل کردن و محدود کردن او، مراقبت از او و جهتدهی به وی را یاد بدهید. کنترل کردن از آن جایی که آزادی افراد را سلب میکند، به سیستم روانی و ذهنی آسیب میرساند. به جای اینکه به او دائما امر و نهی کنید و توقع داشته باشید که مانند بردگان از شما اطاعت کند، آگاهی و مهارت خود را در متقاعد سازی سالم بالا ببرید. کنترل کردن هرگز با مراقبت یکی نیست. در مراقبت رفاقت، همدلی، آگاهیرسانی و همراهی وجود دارد، اما در کنترل کردن، تحکم و زور گویی.
شاید بعضی از شما بگویید که «من باید بدانم که بچهام کجا میرود. با کی میرود. چه کار میکند و ...»، پاسخ ما به شما این است که بله، باید بدانید، اما تنها راه دانستن آن کنترل کردن «نیست». شما میتوانید با نزدیک شدن به فرزندتان از راههای سالم و مراقبت از وی کاری کنید که خود او به شما اطلاعرسانی کند. فرزندی که از محدود شدن بترسد، قطعا دست به پنهانکاری میزند.
بیشتربخوانید:
فرزند خود را با دیگران مقایسه نکنید
فرزند شما شخصیت منحصربهفرد خود را دارد و مثل هیچکسی نیست و قرار هم نیست که مثل دیگران باشد. اگر او را نمیفهمید و به نظرتان غیر عادی است، پس تلاش کنید که بیشتر با او آشنا شوید، شخصیت او را بشناسید و به عنوان یک تکه منحصربهفرد در هستی او را بپذیرید. گمان نکنید که با مقایسه کردن کاری میکنید که او به ایدهآل شما نزدیک شود و موفق شود. شما با مقایسه کردن فقط حرمت نفس او را از بین میبرید.
فرزندان خود را مسئول حمایت از خود در دعواهای زناشویی نکنید
فرزند شما فقط فرزند شما است، نه پدر یا مادر شما و نه پلیس یا قاضی. او هیچ مسئولیتی در قبال شما برای به دوش کشیدن بار سنگین زندگی زناشوییتان ندارد. وقتی مینشینید و با او درد دل میکنید یا او را مسئول به دوش کشیدن این بار سنگین میکنید، اطلاع داشته باشید که فقط دارید ذهن، روان و زندگی او را تباه میکنید. لطفا فرزندان خود را مسئول حمایت از خود ندانید.
کودکان خود را با بد رفتاریهای خانواده، فامیل یا دوستان تنها نگذارید
بسیاری از افراد در کودکی مورد تحقیر و تمسخر از جانب افراد فامیل یا دوستان قرار میگیرند و از آنجایی که پدر یا مادر در آن لحظه برای دفاع از آنها حضور ندارند یا آگاهی کافی در دفاع از فرزند خود را ندارند، عمیقا احساس بیپناهی کرده و حرمتنفس و عزتنفس آنها آسیب میبیند. لطفا فرزندان خود را تنها نگذارید و اجازه ندهید که با شوخیهای زننده یا رفتارهای ناسالم به کودک شما آسیب برسانند.
هشت رفتارى که خنجر بر قلب فرزندان میزنند
گاهی فکر میکنیم با رفتار و کلام غیرمحبتآمیز بهترین کار را در قبال فرزندان انجام میدهیم، اما نه تنها آنها را میرنجانیم، بلکه به نوعی اعتماد به نفس و عزتنفس آنها را نیز در هم میشکنیم. در این میان کلام و گفتار به مراتب بیش از عملکرد ما تاثیرگذار است. پس به موارد زیر دقت کنید تا ناخودآگاه فرزندان را درهم نشکنید:
شیوه صدا زدن
پسر بد، احمق، دیوانه.
اینها همگی بسیار مضر هستند. باید بدانید والدین برای فرزندان به ویژه در دوران کودکیشان مانند الگوهای مقدس هستند. پس اگر با اسامی نامناسب فرزندان را مورد خطاب قرار دهید، آنها باور میکنند که به نوعی همان هستند که شما میگویید.
گفتنی است اسامی نامناسب به نوعی شخصیت فرزندان را مورد حمله قرار میدهند. درست است که برای مبارزه با نوعی از رفتارهای او به کار برده میشوند، اما هویت وی را در هم میشکنند. وقتی به فرزندتان میگویید احمق یا بیاستعداد، از جزئیترین عواقب چنین کلماتی این است که او از شرکت در بازیها یا تفریحات و حتی ورزشهای گروهی خودداری میکند، زیرا احساس میکند استحقاق بازی را به دلیل فقدان استعداد ندارد. سعی میکند از بودن در جمع بپرهیزد تا شاید دیگران پی به بیارزشی او نبرند.
بیشتر بخوانید:
عدم پذیرش
کاش هرگز متولد نشده بودی، هیچ کس تو را دوست ندارد و ... .
عدم پذیرش یعنی شما از بودن با فرزندتان احساس ناراحتی میکنید و تمایل دارید او را تنها بگذارید. در مورد کودکان وقتی کسی که او را به این دنیا آورده از بودنش ناراحت است، یعنی واقعا دوستداشتنی نیست و خودش هم ممکن است بخواهد از دنیای شما بیرون رود. از آنجا که حس میکند دیگران نیز او را نمیخواهند، نمیتواند به جای دیگری برود و ممکن است آرزو کند کاش واقعا به دنیا نیامده بود. از عواقب این احساس، انزوا و افسردگی و عدم لذت از زندگی است. فرزندان تمایل دارند بدون قید و شرط توسط والدین مورد علاقه و محبت باشند. اینکه هیچ کس آنها را دوست نداشته باشد، اما والدین به آنها عشق بورزند، برایشان کافی است، ولی نقطه مقابل آن را نمیتوانند تحمل کنند.
تو هیچ چیز نمیشوی، یک روزی شکست میخوری و ...
همه افراد گاهی در اوج هستند و گاهی نیستند. آنچه ما به عنوان والدین به فرزندان میگوییم، موجب ایجاد یک باور ذهنی در آنها میشود. این باور آنقدر مرور میشود که روزی به حقیقت میپیوندد.
شاید برایتان عجیب باشد، اما در یک تحقیق مشخص شد بیش از 80 درصد از زندانیان جوان افرادی بودهاند که مادر یا پدرشان در کودکی آنها را بیخاصیت، مایهننگ و سرشکستگی خود نامیده بودند. در عوض بهتر است بگویید رفتار بد آنها چه عواقبی دارد و میتواند برای خودشان و دیگران موجب بروز مشکل و ناراحتی شود.
ایجاد احساس گناه
تو مرا پیر کردی، من به خاطر تو این زندگی جهنمی را تحمل میکنم و ...
اینها همگی مواردی هستند که موجب ایجاد حس گناه در فرزندان میشوند. در بسیاری از موارد طلاق، والدین به گونهای رفتار میکنند که فرزندان حس میکنند اگر وجود نداشتند، شاید کار والدین به جدایی نمیکشید.
اینها احساسهای خطرناکی هستند که سرزنش و انتقاد مداوم از خود و سرخوردگی را در پی دارند، البته فرزندان باید بیاموزند که باید در قبال رفتارهایشان، مسئولیتپذیر باشند و عواقب بد یا خوب رفتارهایشان را بپذیرند؛ اما اینکه مشکل اعضای دیگر خانواده به دلیل وجود یا رفتار آنها است، درست نیست.
پس بهتر است حتی در مواردی که از دست رفتارهایش عصبانی میشوید، به او بگویید کنترل خود را از دست دادید و از این بابت متاسف هستید یا اینکه امروز خیلی خستهاید و سعی میکنید در موقعیت مناسبتری با او در مورد مسائل صحبت کنید.
کمالگرایی
چرا تو همیشه دوم میشوی؟ نمره 17 گرفتی؟ چرا نتوانستی 20 بگیری؟ و ...
اینکه مرتب درصدد باشید فرزندتان را به جلو و به سوی اهداف خاص هُل دهید تا به عقیده خودتان بهتر شود، کمکی به او نمیکند.
در مقابل، پیامی که به او میدهید این است که «تو به اندازه کافی خوب نیستی و ما تو را قبول نداریم.» وقتی او فکر کند مورد پذیرش نیست، نمیتواند خودش را دوست داشته باشد و احساس کمبود میکند. بدین ترتیب اعتماد به نفس او کاهش مییابد و حتی نمیتواند از استعدادها و امکاناتی که دارد، به اندازه کافی استفاده کند.
چرا نمیتوانی مثل خواهرت باشی؟
وقتی من همسن تو بودم، نمراتم بهتر از تو بود و ... .
در مقایسه شما به فرزندتان میگویید که تو کمتر از دیگران هستی. به این ترتیب او احساس خودکوچکبینی و تحقیر میکند. ممکن است اوایل یا در ظاهر به طور موقتی بیشتر تلاش کند تا رضایت شما را به دست بیاورد؛ اما در واقع نسبت به دیگران، احساس بدبینی، نفرت و کینه پیدا میکند.
در چنین مواردی میتوانید به او بگویید که «سال گذشته عملکرد بهتری داشتی» و این بدان معنی است که هنوز هم میتوانی بهتر از این عمل کنی.
بیشتربخوانید:
سرزنش و تحقیر
من به اینکه تو عقل داری، شک میکنم. باید از خودت خجالت بکشی، خدا لعنتت کند و ...
در مقابله با چنین گفتاری معمولا فرزندان سعی میکنند حالت دفاعی به خود بگیرند؛ اما در واقع از درون میشکنند. شما با این کار موجب تخلیه منفی قدرت، توان و انرژی روحی و جسمی آنها میشوید. او تصور میکند که توان انجام هیچ کاری را به طور صحیح ندارد و در بسیاری از موارد نیز واقعا همینطور میشود و کمکم از نظر فکری و روحی ضعیف میشود و حتی نمیتواند با همسن و سالان خود به خوبی ارتباط برقرار کند.
تهدید کردن
اگر حرفم را گوش ندهی، همین جا رهایت میکنم و میروم. اگر دوباره این کار را بکنی، تو را از خانه بیرون میاندازم و ...
در واقع تهدید به معنی بزرگ جلوه دادن ناراحتی شما از موضوعی است. شما نخستین تاثیری که بر فرزندتان میگذارید، ترور شخصیت او است. وقتی احساس تهدید کند؛ یعنی از آینده میترسد و ترس بزرگترین مانع در راه شکوفایی استعداد و شخصیت او است. او آسیبپذیر خواهد شد و به قدری ضعیف میشود که از هر چیز و هر کسی میترسد و با هر مشکلی به گریه میافتد.
وقتی احساس کند شما که به عنوان والدین مورد اعتمادترین افراد زندگیاش هستید، میخواهید او را رها کنید یا به او صدمه بزنید، چگونه خواهد توانست به خودش و دیگران اعتماد کند و در آینده از زندگی با روابط سالم لذت ببرد؟
به همین دلیل در چنین مواقعی که به شدت از دست او عصبانی میشوید، به جای این تهدیدها به او بگویید بهتر است به اتاقش برود و چند دقیقهای در تنهایی با خود به کارهایش فکر کند. مطمئن باشید با رعایت موارد بالا بهتر نتیجه میگیرید و هم احساس احترام و صمیمیت بیشتری در خانواده و میان شما و فرزندانتان ایجاد میشود و هم اینکه رفتارهای فرزندان از حالت لجبازی و فرسایشی خارج میشود و انعطاف بیشتری از خود نشان میدهند.
کنترلگری والدین
شاید بخواهید بدانید که والدین کنترلکننده چه ویِژگیهایی دارند و اینکه آیا شما نیز خود یک والد کنترلگر هستید یا خیر. اگر ویژگیهای زیر را دارید، به عنوان والدین کنترلگر حتما به مشاوره رفته و رفتارهای خود را جهت بهبود ارتباطتان با فرزندتان ارتقا دهید.
برای فرزند هیچ حریم خصوصی در نظر نمیگیرند.
از تمام وسایل، خواستهها، دروس، وضعیت اتاق، کمدها و تمام رخت و لباس و لوازم شخصی فرزند باید آگاه باشند.
در برخی موارد فرزند اجازه اینکه بخواهد تنها در خانه بماند، ندارد.
به موزیک مورد علاقه فرزند، به نحوه لباس پوشیدن، به طرز راه رفتن، نحوه رفتار او با دیگران، به حضور یا شرکت نکردن در مراسم و مهمانیها و سایر رفتارهای فرزند در شرایط مختلف حساس بودن و بند کردن!
به رفت و آمدهای فرزندان، اینکه کجا، چه زمانی و با چه کسی بیرون میروند و دوستهای فرزند آنها دقیقا چه کسانی هستند باید آگاه باشند و فرزند به هیچ عنوان به جاهایی که پدر یا مادر آنجا را تایید نمیکند، نباید برود.
رانندگی، پیادهروی، گشت و گذار، مسافرت و پیکنیکهای خارج از شهر اصلا نباید از نظر پدر و مادر پرریسک باشد. اگر باشد قطعا اینگونه برنامهها کنسل میشود، حتی اگر دوست فرزند که قرار است همراه او باشد نیز امینترین فرد والدین باشد!
انتخاب رشته درسی، انتخاب رشته ورزشی یا هنری، انتخاب کلاسهای تقویتی یا مهارتی همگی باید طبق علاقه و مصلحت والدین انتخاب شود.
در سنهای بالاتر فرزند، رفتارهای اجتماعی، معاشرتها و رفت و آمدهای اجتماعی، انتخاب دوست، انتخاب محل کار و انتخاب شرایط محل کار باید طبق نظر والدین باشد. مثلا ممکن است فرد در سن جوانی بخواهد در جایی استخدام شود که ماهی یک بار باید به شهرهای دیگر سفر کند. والدین کنترلگر قطعا در این شرایط بیکار نمینشینند و نمیگذارند که فرزندشان در این مکان استخدام شود. حتی اگر حقوق و مزایای عالی داشته باشد!
و درنهایت در انتخاب همسر، در اینکه آیا فرزند دوست دارد ازدواج کند یا خیر، اینکه در چه سنی مجاز است به ازدواج فکر کند و آیا این اجازه را دارد که در خصوص نظرش درباره زمان ازدواج یا معیارش صحبت کند یا خیر باید آنها تعیین تکلیف کنند. اینکه اگر فرزند فردی را به عنوان همسر بپسندد که خانوادهاش او را نمیپسندند، آن وقت تکلیف چیست!
والدین کنترلگر معمولا خودشیفته یا کمالگرا هستند
وقتی فرزندان با پدر یا مادر کنترلگر، برای مشاوره به من مراجعه میکنند، پس از روانکاوی آنها و بررسی شرایط خانواده، معمولا متوجه میشوم که این پدر یا مادر خودشان از اختلالاتی چون خودشیفتگی، وابستگی، ترس از دست دادن، ترس طرد شدگی، کمالگرایی و یا سایر اختلالات روانی یا خلقی رنج میبرند و درگیر آنها هستند. متاسفانه این والدین نه مشکل خود را میپذیرند و نه برای درمان اقدام میکنند و تنها بلدند که مشکلات یا خلاهای خود را سر فرزند خود پیاده کنند. مثلا ممکن است به دلیل وابستگی شدید یا ترس از دست دادن فرزند خود دائم بخواهند او را محافظت کنند.
عواقب کنترلگری پدر و مادر
پدر و مادر کنترلکننده، شاید بسیار از اینکه فرزندی حرفگوشکن، مودب و ساکت دارند که جز حرف گوش دادن کار دیگری نمیکند، راضی باشند، اما در اصل آنها نمیدانند چه آسیب بزرگی به شخصیت و آینده آن فرزند وارد میکنند. فرزندی که تحت کنترل و بکن نکن بزرگ میشود و همیشه برایش از قبل روال زندگی و تصمیمهایش گرفته شده، دیگر باور میکند که هیچ حقی در زندگی ندارد و فقط باید در پی گرفتن رضایت از پدر و مادر خود باشد. این شاید تا چندین سال هم جزء اخلاقیات آن فرزند بماند و همچنان پدر و مادر راضی از نحوه تربیتشان به دیگران فخر بفروشند که ما در تربیت فرزندانمان عالی عمل کردیم، اما کافی است که آن فرزند در همنشینی دوست یا همکلاسی یا فردی قرار بگیرد که در یک خانواده آگاه رشد یافته و این همنشینی باعث میشود که کمکم آن فرزند متوجه شود که خودش هم زندگی دارد و خودش حق زندگی کردن و انتخاب دارد. کافی است یک بار عمیقا به این فکر کند که تکلیف نیازها و خواستههای خودم از زندگی چیست و آیا من به دنیا آمدهام که نیازهای پدر و مادرم را برطرف کنم؟
این شرایط را در بسیاری از مراجعین میبینیم که مستاصل از شرایط خانواده جهت مشاوره مراجعه میکنند و میدانند که حق زندگی از آنها گرفته شده و اگر اطاعت نکنند زندگی برایشان بسیار سخت خواهد گذشت. در چنین شرایطی ویژگیهای زیر را مشاهده میکنیم:
فرزند احساس دشمنی با پدر و مادر خود میکند و هر آنچه آنها بگویند برعکس آن را رفتار میکند، یعنی کاری که آنها میگویند خوب است را انجام نمیدهد و کاری که آنها میگویند اشتباه است و خودش هم میداند که اشتباه است را انجام میدهد.
دیگر نه دلسوز آنها است و نه دلسوز بقیه. والدین کنترلگر به شدت روی عواطف و احساسات فرزند خود تاثیر میگذارند و میتوانند شخصیت او را زیر و رو کنند.
از پدر و مادر خود کینه دارد و این حس کینه، مدام او را به تقلا میاندازد که بخواهد خود را ثابت کند و کارهای نکرده را حتما انجام دهد، حتی اگر به قیمت آسیب خوردن از آن باشد، به عنوان مثال، اگر با کسی که والدینش او را تایید نمیکردند تا به حال رفت و آمد نمیکرد، بعد از اینکه تصمیم میگیرد با خانوادهاش شروع به جنگ کند، با همان فرد رفت و آمد میکند، حتی اگر بداند و اطمینان داشته باشد که از او قطعا آسیب خواهد دید.
انتخابهای اشتباه را در هر زمینهای به خیر و صلاح پدر و مادر تشخیص میدهد و رفتارهایی که میداند در شان او نیست را نیز دریغ نمیکند تنها برای اینکه ثابت کند دیگر اختیارش دست خودش است.
انگیزه برای خودکشی، فرار، اعتیاد، خلاف، روابط نامشروع و پرخطر و ... در این فرزندان به شدت مشاهده میشود و متاسفانه این انتخابها بدون آگاهی نیست، یعنی فرد کاملا به عواقب آن آگاه است، اما برای ابراز مخالفت خود تمایل به این کارها دارد.
دروغگویی، بیمحبتی، عدم تعهد، عدم احترام و عدم توجه به دیگران در اولویت این فرزندان قرار میگیرد.
افسردگی، پرخاشگری، مخالفتهای پی در پی، اعتراض و ایراد گرفتن از هر مسئلهای در این فرزندان به وجود میآید و انگار که با این رفتارها به آرامش میرسند.
اگر جزء این والدین هستید، حتما برای جلوگیری از آسیبهای روحی و روانی فرزندانتان با مطالعه یا کمک گرفتن از مشاور، برای رفع این ویژگیهای رفتاری خود اقدام کنید و اگر جزء فرزندان این والدین هستید حتما برای داشتن بهترین رفتار و انجام بهترین و درستترین اقدامها، از مشاور کمک بگیرید.