امانت‌داری

از رسول خدا (ص) روایت شده است که خطاب به مردم فرمود:

امانت‌داری

 از رسول خدا (ص) روایت شده است که خطاب به مردم فرمود:

«لاتنظروا الى کثرة صلاتهم و صومهم و کثرة الحج والمعروف و طنطنتهم باللیل، ولکن انظروا الى صدق الحدیث و اداء الامانة:» «2»

به کثرت نماز افراد و حج و کار خیر و ناله هاى شبانه آنان نگاه نکنید، بلکه به راستگوئى و امانت دارى آنان توجه نمائید.

و نیز آن حضرت فرمود:

«لاایمان لمن لاامانة له:» «3»

کسى که امانت دار نیست، ایمان ندارد.

 

و از آن حضرت روایت شده:

«من خان امانة فى الدنیا ولم یردها الى اهلها ثم ادرکه الموت مات على غیر ملتى و یلقى الله و هو عیله غضبان:» «4»

هر کس در دنیا به امانتى خیانت کند و آن را به صاحبش برنگرداند، و مرگش در رسد بر غیر آئین من مرده است و در حالى با خدا ملاقات کند که خدا بر او خشمگین است.

 

رسول خدا فرمود:

«ثلاثة لیس لاحد فیهن رخصة: الوفاء لمسلم کان او کافر، و برالوالدین مسلمین کانا او کافرین، و اداء الامانة لمسلم کان او کافر:» «5»

سه چیز است که براى احدى مجاز نیست از آن تخلف نماید: وفاء به پیمان خواه طرف مسلمان باشد یا کافر، نیکى به پدر و مادر چه مسلمان باشند چه نباشند، اداء امانت چه این که صاحب امانت مسلمان باشد چه کافر!

از حضرت باقر (ع) روایت شده:

«ثلاث لم یجعل الله عزوجل لاحد فیهن رخصة: اداء الامانة الى البر و الفاجر، والوفاء بالعهد للبر والفاجر، و برالوالدین برین کانا او فاجرین:» «6»

سه چیز است که خداوند به احدى اجازه تخلف از آن ها را نداده است:

اداء امانت چه صاحب امانت نیکوکار باشد چه گناهکار، وفاء به عهد خواه صاحب عهد اهل خیر باشد یا بد عمل، نیکى به پدر و مادر خواه درست کار باشند خواه بدکار.

 

از حضرت صادق روایت شده:

«لاتنظروا الى طول رکوع الرجل و سجود فان ذلک شیئى قد اعتاده فلوترکه استوحش لذلک ولکن انظروا الى صدق حدیثه و اداء امانته:» «7»

براى شناخت پاکى و درستى کسى، به رکوع و سجده طولانى او نظر نکنید، زیرا او به این عمل عادت کرده، در صورت ترک دچار وحشت مى شود، ولى به راستگوئى و اداء امانتش بنگرید، و از این راه او را بشناسید.

امیرمؤمنان در ضمن عهدنامه بى نظیر خود به مالک اشتر هشدار مى دهد:

«وان عقدت بینک و بین عدوک عقدة او البسته منک ذمة فحط عهدک بالوفاء وارع ذمتک بالامانة:»

اگر میان خود و دشمنت قرار دادى بستى یا به او امان دادى و او را به آتش بس دلخوش کردى، به قراردادت وفادار باش و به امانى که به او داده اى امین و درستکار.

 

و نیز در باب امانت از حضرت صادق روایت شده:

«ان الله لم یبعث نبیا الابصدق الحدیث و اداء الامانة:» «8»

خداوند همه پیامبران خود را فرمان داد که مردم را به راستگوئى و اداى امانت دعوت نمائید.

از امام هفتم حضرت موسى بن جعفر روایت شده است:

«ان اهل الارض لمرحومون ماتحابوا وادو الامانة و عملوالحق:» «9»

تمام ملل و اقوام روى کره زمین مى توانند پیوسته در رحمت و آسایش به سر برند، و از فیوضات حضرت حق و مهربانى او بهره مند شوند در صورتى که به یکدیگر محبت و عشق ورزند، و امین مال و عرض و شرف و اسرار یکدیگر باشند و در رفتار و گفتار خویش به عدالت و حق پاى بندى نشان دهند.

 

در متنى بسیار مهم و کاربردى از رسول خدا روایت شده:

«اقربکم منى غدا فى الموقف اصدقکم فى الحدیث و اداکم للامانة و اوفاکم بالعهد واحسنکم خلقا و اقربکم من الناس:» «10»

آنان که درگفتار راستگوتر و در اداء امانت مواظب تر، و به عهد و پیمان وفادارتر، و در اخلاق نیکوتر، و با مردم گرم تر هستند، در قیامت از همه به من نزدیک ترند.

 

امیرمؤمنان در نامه اى بسیار تهدید آمیز و دل سوزانه به عبدالله بن عباس که از طرف آن حضرت به استاندارى منطقه اى نصب شده بود، و او با دیدن اموال فراوانى که در خزانه استان انباشته شده بود به طمع و حرص نشست و بیت المال را که امانت همه مردم بود چون باز شکارى، و گرگ تیز رو که بزغاله مجروح را برباید از خزانه مسلمانان ربود، و در گوشه اى از حجاز به وسیله آن ثروت کلان به عیش و نوش و خوشگذرانى پرداخت، و به این خیانت بزرگ آن هم در اموال مسلمانان توجهى ننمود نوشت:

«اما بعد، من تو را درامانتم «حکومت بر مردم» شریک خود نمودم، و نسبت به خویش از همه نزدیک تر قرار دادم، هیچ یک از خاندانم براى هماهنگى و مدد رساندن به من و رساندن امانت به سویم در نظر من مطمئن تر از تو نبود.

چون دیدى زمانه بر پسرعمویت سخت شده، و دشمن بر او کینه ورزید، و امانت مردم تباه شد، و این امت به فتنه دچار و به خون ریزى دلیر و پراکنده و بى پناه شدند، پیمانت را با پسر عمویت دگرگون نمودى، و همراه جداشدگان از او جدا شدى، و با آنان که دست از یارى اش برداشتند همراه گشتى و با خیانت کنندگان به او خیانت نمودى!

 

نه با پسرعمویت همراهى کردى، نه امانت را ادا نمودى، گویا تلاشت براى خدا نبود، و انگار از جانب پروردگارت حجتى نداشتى، و مثل این که درمقام بودى تا این امت را به خاطر اموالشان فریب دهى، و قصد داشتى غافلگیرشان کرده و بیت المال آنان را غارت کنى.

چون زمینه تشدید خیانت به امت برایت فراهم شد، به سرعت حمله کرده، و به شتاب از جاى جستى، و آنچه توانستى از اموالى براى بیوه زنان، و یتیمان نگهدارى مى شد، مانند گرگ تیز رو که بزغاله مجروح از پا افتاده را برباید ربودى، و آن مال را با خیال راحت به حجاز منتقل کردى، بدون این که در این غارت گرى احساس گناه کنى؟!

دشمنت بى پدر باد، انگار میراث رسیده از پدر و مادرت را به سوى خانواده ات بردى سبحان الله! آیا به قیامت ایمان ندارى و از حسابرسى خدا نمى ترسى؟!

 

اى کسى که نزد ما از خردمندان شمرده مى شدى، چگونه آشامیدن و خوردن این مال را بر خود گوارا مى دانى، در حالى که آگاهى حرام مى خورى و حرام مى آشامى، کنیزان مى خرى و با زنان ازدواج مى کنى، آن هم از مال یتیمان و مساکین و مؤمنان جهاد کننده اى که خداوند این اموال را به آنان بخشیده و به وسیله آنان شهرها را حفظ کرده، از خدا پروا کن، به این قوم اموالشان را برگردان، اگر برنگردانى آن گاه که خداوند به من قدرت دست یابى به تو را بدهد، چنانت عقوبت کنم که آن عقوبت عذر خواهم نزد حق باشد، و با شمشیر گردنت را بزنم، شمشیرى که احدى را به آن نزدم جز این که وارد دوزخ شد، سوگند به خدا اگر حسن و حسینم آنچه را تو انجام دادى انجام مى دادند، از من نرمشى نمى دیدند، و به مرادى نمى رسیدند، تا آن که حق را از آنان بازستانم، و باطلى که از ستمشان به وجود آمده نابود سازم.

 

به خدا جهانیان سوگند آنچه از مال مردم برده اى اگر برایم حلال بود شادم نمى کرد که آن را براى اولادم به ارث گذارم، در این غارت گرى آهسته بران، که گوئى به مرگ رسیده اى و زیر خاک دفن شده اى، و اعمالت برتو عرضه شده، آن هم در جائى که ستمکار به حسرت فریاد بر مى دارد، و ضایع کننده عمر درخواست برگشت به دنیا دارد، در حالى که آن زمان، روز رهائى نیست. «11» امیرمؤمنان به کمیل فرمود:

«یا کمیل اعلم وافهم انا لانرخص فى ترک اداء الامانات لاحد من الخلق، فمن روى عنى فى ذلک رخصة فقد ابطل و اثم و جزاؤه النار بما کذب، اقسمت لقد سمعت رسول الله یقول قبل وفاته بساعة مراراً ثلاثا یا ابالحسن ادالامانة الى البر و الفاجر فیما قل و جل حتى فى الخیط و المخیط:» «12»

اى کمیل آگاه باش و بفهم که مال اهل بیت به احدى فرمان تخلف از اداء امانت نمى دهیم، هر کس چنین فرمانى از ما نقل کند به راه باطل رفته و گناهکار است و کیفرش به سبب دروغى که گفته آتش خواهد بود، سوگند مى خورم که از رسول خدا یکساعت پیش از رحلتش سه بار شنیدم که مى فرمود: اى ابوالحسن امانت را به صاحبش خواه نیکوکار و خواه بد کار باشد، کم باشد یا زیاد حتى ریسمانى و یا سوزنى باشد بر گردان.

 

و نیز از آن حضرت این جمله نورانى، و این کلام استوار که در هیچ فرهنگى نمونه ندارد روایت شده است:

«رأس الاسلام الامانة:» «13»

پایه و اساس اسلام امانت است.

و از آن منبع کرامت روایت شده:

«من طابق السرّ علانیته و وافق فعله مقالته فهو الذى ادى الامانة و تحققت عدالته:»

آن که درونش با بیرونش، ظاهرش با پنهانش یکى باشد و عملش با گفتارش هماهنگى نشان دهد امانت را ادا کرده، و عدالتش محقق گشته است.

 

دزد امین

شاید از این عنوان شگفت زده شوید، و از خود بپرسید مگر دزد هم امین مى شود؟ در گذشته دزدان و لوطى ها، و عیاران متصف به اوصافى بودند، که امروزه از چنان افرادى خبرى نیست، آنان براى ناموس مردم، و جان مردم و گاهى براى مال مردم احترام قائل بودند، و اگر در کارى بنا بود صفت جوانمردى را اعمال کنند به هر قیمتى بود این صفت را بکار مى گرفتند.

در دو سه کتاب مانند جوامع الحکایات عوفى و خلاصة الاخبار دیدم که بزرگى به وقت سحرگاه به قصد حمام از خانه اش بیرون آمد، در راه یکى از دوستانش را دید به او گفت: مرا در رفتن به حمام همراهى کن.

 

آن دوست گفت: من تا نزدیک حمام با تو مى آیم، اندکى که راه را طى کردند، بر سر دو راهى رسیدند، آن دوست بدون آن که آن بزرگ را از جداشدنش خبر کند راه خود را پیش گرفته و رفت.

اتفاقاً دزدى که به قصد دزدى شبانه گشت زنى مى کرد، پشت سحر آن بزرگ در حرکت درآمد چون درب حمام رسیدند به خیال این که دوستش مى باشد روى به دزد کرد، و در آن تاریکى کیسه اى که دو هزار دینار در آن بود به دزد داد و گفت: اى برادر این را به رسم امانت نزد خود نگاه دار، چون از حمام بیرون آیم به من بازگردان.

 

دزد کیسه را گرفت و در همانجا نشست تا صاحب کیسه از حمام خارج شد، در روشنائى هوا دید دوستش آنجا نیست به خیال این شاید کیسه را به منزل برده باشد تصمیم گرفت به منزل دوستش برود.

دزد فریاد زد اى برادر بیا کیسه پولت را از من بگیر، صاحب کیسه گفت: تو کیستى؟ گفت من دزد هستم و به خاطر امانت تو از شغلم باز ماندم، صاحب کیسه گفت: چرا پول مرا نبردى، دزد گفت: چون این کیسه را به رسم امانت نزد من سپردى، از جوانمردى و مروت دور دیدم که در امانتت خیانت کنم!

 

در سطور گذشته به این نکته توجه داده شد که منظور از امانات در آیه شریفه همه امانات مادى و معنوى است و از جمله مصادیق آن حکومت است، چنان چه در نبود پیامبران و امامان معصوم، و در عصر غیبت حجت الله بنا باشد امر حکومت به کسى یا کسانى واگذار شود، باید حضرت حق و پیامبران و امامان سرمشق قرار گیرند، چنان که خداوند حکومت را در میان مردم به افراد لایق، شایسته، عادل، خیرخواه واگذار کرد، و چنان که پیامبران حکومت پس از خود را به پیامبر بعد از خود یا جانشینى صالح و عادل واگذار نمودند، و چنان که پیامبر اسلام حکومت پس از خود را به شایسته ترین فرد امت على (ع) که جامع همه کمالات و فاقد همه نواقص بود واگذاشت، و امیرمؤمنان پس از خود حضرت مجتبى را منصوب به حکومت نمود و امام دوم به امام سوم و بهمین صورت تا امام دوازدهم، مردم هم باید از این روش بهره گرفته و این طرح را سرمشق خود قرار دهند، به این معنا که مسئولیت ها و پست ها را به انسان هاى صالح و مردم شایسته که از دانش و آگاهى و تقوا و زهد و عدالت برخوردارند واگذارند، و به محض انحراف یک مسئول از جاده انصاف و عدالت با تکیه بر قانون شرع و عرف او را از کار برکنار نموده و شخص صالحى را به جاى او قرار دهند، تا مردم کامشان در همه زمینه ها از شربت عدالت شیرین شود، و از چشیدن زهر ظلم و ستم در امان بمانند.

 

حکومت و برقرار کردن نظام قضائى استوار دو امانت عظیم الهى است که باید در نبود معصوم از جانب مردم به صالحان سپرده شود، و در این زمینه ذره اى خیانت روا نیست، و خائن در این دو مسئله گناهش بسیار بزرگ، و راهش به توبه بسیار دور، و مورد لعنت خدا، و محروم از عنایت حق است.

من دوست دارم در این زمینه به طور مفصل به حوادث پس از وفات پیامبر، که در واگذارى حکومت به افراد غیر صالح با بودن نص بر حکومت امیرمؤمنان بزرگ ترین خیانت در عرصه تاریخ انجام گرفت و تا امروز که این تفسیر نوشته مى شود و پانزده قرن است امت اسلام بخاطر آن خیانت به عظیم ترین مصائب و بلاها و فتنه ها و تفرقه ها و هرنوع فساد و گناه گرفتارست، و تبدیل به لقمه چربى براى استعمارگران شده اشاره کنم، ولى بحث در آن را اگر خدا توفیق دهد در آیه 67 سوره مائده آیه ولایت مشروح و مفصل خواهم نوشت.

 

آنچه در این زمینه لازم است تذکر داده شود این است که اگر حاکمان بخواهند حکومت را که امانت خداست به صورت اجراى عدالت بدون هیچ ملاحظه به اهلش برسانند باید در مسئله حکومت دارى و حکومت کردن وجود مبارک امیرمؤمنان (ع) را الگو و سرمشق خود قرار دهند، انسانى که در مدت نزدیک به پنج سال حکومتش هدفى جز گستردن عدالت، و تحقق خیر دنیا و آخرت براى فرد فرد مردم، و تأمین سعادت و رفاه براى همگان نداشت.

 

---------------------------------------------------------------------

(2)- عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 51.

(3)- نوا در راوندى، ص 91.

(4)- امالى صدوق، ص 516.

(5)- مجموعه ورام، ج 2، ص 121.

(6)- کافى، ج 2، ص 162. (7)- سفینة البحار قدیم، ص 18.

(8)- سفینة قدیم، ج 1، ص 18.

(9)- مجموعه ورام، ج 1، ص 12.

(10)- تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 60.

(11)- نهج البلاغه، نامه 41.

(12)- کلام نور، ج 3، ص 184.

(13)- آثار الصادقین، ج 6، ص 385.

 

برگرفته از کتاب تفسیر حکیم نوشته استاد حسین انصاریان



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان