مقدمه
تمامی انبیاء الهی به ویژه حضرت خاتم النّبیین(ص) در اخلاق نیک و ستوده، سرآمد روزگار بودند، تا آن جا که خداوند متعال از بین تمام اوصاف نیک آن حضرت، بر اخلاق نیکویش اشاره می فرماید،[1] و رمز و راز موفقیّت او را در نرم خویی می داند.[2]
امام رضا (ع) نیز دارای عالی ترین و نیکوترین رفتارهای اخلاقی بوده و ویژگی های اخلاقی آن حضرت، بهترین الگوی رفتاری برای مؤمنان و دنبال کنندگان مکتب رضوی(ع) است. در این مقاله پس از ارائه تصویر کلی از اخلاق امام رضا(ع)، ده ویژگی کاربردی و مهم در سیرۀ آن حضرت را بازخوانی و مورد توجه قرار می دهیم.
اخلاق امام رضا(ع) در یک نگاه
تصویر کلی از اخلاق آن امام رضا (ع) در روایت ذیل بیان شده است.
«ابراهیم بن عباس» دربارۀ سیرۀ اخلاقی آن حضرت می گوید: «هرگز ندیدم آن حضرت، با سخن خود در حق کسی جفا کند (و مورد اهانت و آزار قرار دهد) و یا کلام کسی را قبل از آن که پایان یابد، قطع کند. نیاز نیازمندان را برآورده می ساخت و هرگز حاجت مندی را که توان انجام حاجت او را داشت، رد نمی کرد. هرگز پای خود را نزد دیگران دراز نمی کرد، و هرگز در حضور دیگران به چیزی تکیه نمی داد. و هرگز ندیدم غلامان و خدمۀ خود را دشنام دهد. و ندیدم که در جمع، با صدای بلند بخندد؛ بلکه خنده اش تبسّم بود. وقتی سفره پهن می کرد، بردگان و خدمه و حتی دربان ها و نگهبانان نیز با او بر سفره می نشستند. خوابش کم بود. و کارهای نیک و صدقه های پنهانی فراوانی داشت و اکثر آن ها را در شب تار انجام می داد (تا مبادا کسی خجالت بکشد و یا او را بشناسد) هر کس گمان کند مثل او را [در غیر اهل بیت] در فضایل دیده است، او را تصدیق نکن!».[3]
به راستی کجا می توان یافت کسی را که این همه آداب دین را در زندگی و برخوردهای خود مراعات نموده باشد، جز حضرت رضا (ع) و امامان دیگر که از این تبارند.
ابونواس، وقتی نگاهش به چهره نورانی حضرت افتاد، تصویر کلی از اخلاق آن حضرت را در قصیده ای سرود که بخشی از ترجمۀ آن این چنین است:
«(امامان معصوم(ع)) پاکیزگان و پاک دامنانی هستند که هرگاه نامی از ایشان به میان آید (بی اختیار) بر آنان درود و تحیّت فرستاده خواهد شد. کسی که اَنسابش به (سلاله پاک) علی(ع) نرسد، در روزگاران دارای مجد و افتخار نیست. به راستی که شما در جایگاه بلندی قرار دارید و علم کتاب و محتوای سوره های قرآن نزد شماست».[4]
ده ویژگی اخلاقی و کاربردی در سیرۀ امام رضا(ع)
اما ده مورد از اخلاق کاربردی حضرت که در جامعه برای الگوبرداری، بیش تر به آن نیاز است را با توضیحاتی ارائه می کنیم:
اول: جامعیت شخصیت اخلاقی بر محور خدامحوری
منظور از جامعیت یک شخصیت، وجود صفات گوناگون اساسی و برجسته و گاه به ظاهر متضاد در آن شخصیت است؛ پیشوایان معصوم ما و از جمله امام رضا(ع) واجد خصوصیات مختلفی بودند و از جامعیّت در شخصیت که همان هماهنگی اجزای شخصیت، حاکمیت اصول معین بر رفتار افرادو یکسان بودن واکنش ها در موقعیت های مشابه است، برخوردار بودند. درواقع همه چیز بر محور الهی و نیّت خدایی و اخلاص می چرخد و همۀ اوصاف متضاد را خط الهی و نیّت خدایی سامان می دهد.
احمد بن علی انصاری می گوید: «رجاء بن ابی ضحاک که از مدینه تا خراسان همراه حضرت بود، در مورد رفتار آن حضرت این گونه گزارش داده است: «وقتی صبح می شد، نماز صبح را می خواند. وقتی سلام می داد، در مصلای خود «سبحان اللّه» و «الحمدللّه» و «اللّه اکبر» و «لااله الّااللّه» و صلوات بر نبی و آلش می گفت تا آفتاب طلوع می کرد. سپس به سجده می رفت و آن قدر طول می داد که آفتاب بالا می آمد. آنگاه رو به حرم می کرد و با آن ها سخن می گفت و آن ها را موعظه می نمود تا نزدیک ظهر (زوال) آن وقت تجدید وضو می کرد و به مصلای خویش برمی گشت. وقت ظهر، شش رکعت نماز می خواند؛ در رکعت اول، سوره های «حمد» و (قل یا أیُهَا الکافِرون) و در رکعت دوّم، سوره های «حمد» و (قُل هُوَ اللهُ أحَد) و در دورکعتی چهارم [از نافله ظهر] در هر رکعت، «حمد» و «توحید» می خواند و در هر دو رکعت، سلام می داد و در هر رکعت دوم، قنوت می گفت. آن گاه اذان می گفت و دو رکعت نماز می خواند، سپس نماز ظهر را اقامه می کرد. و پس از آن به تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل و ماشاءالله گفتن می پرداخت، بعد از آن به سجده می رفت و صد مرتبه «شکراً لِله» می گفت، آن گاه برمی خاست و سه نماز دو رکعتی، مجموعاً شش رکعت با «حمد» و «سوره توحید» و قنوت می خواند و سر هر دو رکعت، سلام می داد. پس از آن اذان (عصر را) می گفت و دو رکعت نماز می گذارد [مجموعاً هشت رکعت به عنوان نافله عصر] آن گاه نماز عصر را اقامه می کرد و در مصلّای خود می ماند و ذکر «الحمدللّه» و «سبحان اللّه» و «اللّه اکبر» و «لااله الّااللّه» و «ماشاءاللّه» را می گفت، سپس به سجده می رفت و صد مرتبه «الحمدللّه» می گفت. وقتی خورشید غروب می کرد، وضو می گرفت [تا حُمرة مشرقیه از بین برود] و نماز مغرب را با اذان و اقامه می خواند و آن گاه مشغول تسبیح و تحمید الهی و... می شد و بعد نافله مغرب را می خواند، آن گاه می رفت و افطار می کرد. وقتی ثلثی از شب می گذشت، نماز عشاء را می خواند و بعد از آن به تعقیبات می پرداخت و با یک سجدۀ شکر به بستر خواب می رفت. «فَإِذَا کانَ الثُّلُثُ الْأَخِیرُ مِنَ اللَّیلِ قَامَ مِنْ فِرَاشِهِ بِالتَّسْبِیحِ وَ التَّحْمِیدِ وَ التَّکبِیرِ وَ التَّهْلِیلِ وَ الِاسْتِغْفَارِ فَاسْتَاک ثُمَّ تَوَضَّأَ ثُمَّ قامَ إِلَی صَلَاةِ اللَّیلِ فَصَلَّی ثَمَانِی رَکعَاتٍ؛[5] وقتی ثلث سوم شب می شد، با سبحان اللّه و الحمدللّه و اللّه اکبر و لااله الّااللّه گفتن و استغفار از بستر خواب بر می خاست. آن گاه وضو می گرفت و هشت رکعت به صورت دورکعتی می خواند، سپس نماز جعفر طیّار را می خواند و سپس نماز شفع و وتر را به صورت مخصوص [به جا می آورد].» در همه حال متوجه خدا بود؛ در عبادات، در رسیدگی به وضع فقراء و خانواده، و در بیان مسائل دینی و مناظرات متعددی که داشت و. .. همه و همه بر محور رضایت الهی و اخلاص بود.
به عنوان نمونه در روایت وارد شده است: «وَ کانَ(ع) کثِیرَ الْمَعْرُوفِ وَ الصَّدَقَةِ فِی السِّرِّ وَ أَکثَرُ ذَلِک یکونُ مِنْهُ فِی اللَّیالِی الْمظْلِمَة؛[6] او (حضرت رضا(ع)) همیشه کارهای خیر و صدقه را پنهانی (و دور از چشم مردم) انجام می داد، و بیش تر این امور را در شب های تاریک (ولی مهتاب) عملی می کرد.»
کمک و احسان به فقرا در شب چند ویژگی دارد: جنبه اخلاص آن بیش تر شده و غرور و عجب در آن کم تر راه می یابد و گیرنده در لحظه گرفتن و بعد از آن با دیدن کمک کننده، احساس خجالت و کوچکی نمی کند.
روزی شخصی وارد بر حضرت رضا (ع) شد و عرض کرد: «سلام بر شما ای پسر رسول خدا(ص)! من از دوستان شما و پدران تان هستم که از سفر حج برمی گردم و خرجی خود را تمام (و یا گم) کرده ام و نمی توانم به شهر و دیارم بازگردم. مبلغی را در اختیارم بگذارید تا بتوانم به شهرم بازگردم، در آن جا این مبلغ را از جانب شما صدقه خواهم داد. حضرت فرمود: بنشین خدا تو را رحمت کند! و شروع کرد با مردم سخن گفتن تا زمانی که مردم متفرق شدند و جز سلیمان و خثیمه کسی باقی نماندند، آن گاه حضرت از آن دو نفر اجازه گرفت و داخل اتاق دیگر شد و پس از لَختی (بی آن که خود را نشان دهد) در را بست و دست خود را از بالای در به سمت آن مرد بیرون آورد و فرمود: خراسانی کجاست؟ آن مرد به در نزدیک شد، حضرت فرمود: این دویست دینار است و می توانی با این مبلغ به شهرت بازگردی و (در آن جا که رسیدی) لازم نیست آن را از طرف من صدقه دهی. مرد پول را درحالی که خوشحال بود خود را غرق در نعمت (و لطف) امام می دید گرفت. سلیمان می گوید: عرض کردم: فدایت شوم! کمک خوبی کردی و بر او مهربانی نمودی؛ فَلِمَا ذَا سَتَرْتَ وَجْهَک عَنْهُ؛ چرا صورت خود را از او پنهان نمودی؟ حضرت فرمودند:
«مَخَافَةَ أَنْ أَرَی ذُلَّ السُّؤَالِ فِی وَجْهِهِ لِقَضَائِی حَاجَتَهُ أَ مَا سَمِعْتَ حَدِیثَ رَسُولِ اللَّهِ الْمُسْتَتِرُ بالْحَسَنَةِ تَعْدِلُ سَبْعِینَ حِجَّةً وَ الْمُذِیعُ بِالسَّیئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَهُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الشَّاعِرِ:
مَتَی آتِهِ یوْماً لِأَطْلُبَ حَاجَتِیرَجَعْتُ إِلَی أَهْلِی وَ وَجْهِی بِمَائِه؛[7]
این کار را از بیم آن که مبادا ذلّت سؤال را در چهره او ببینم، انجام دادم. آیا قول رسول خدا(ص) را نشنیدی که فرمود پنهان کننده حسنه برابر هفتاد حج پاداش دارد و آشکارکنندۀ گناه، خوار و پنهان کنندۀ گناه [ممکن است] آمرزیده شود، آیا نشنیدی قول شاعر را که می گوید: هرگاه نزد او برای طلب حاجت رَوم به نزد اهل وعیالم (با دست پر) و آبرومند برمی گردم؟».
همه عبادت ها، انفاق ها، مهربانی ها و. .. او را یک امر به هم مرتبط می کند و آن رضایت خداوندی و اطاعت از خدای متعال است.
دوم: پافشاری بر ولایت اهل بیت(ع)
امام رضا(ع) در گفتگو با مسئولان مملکت، علماء، مردم و در مناظرات و همه جا از حق ولایت خود و پدران خود دفاع می کرد. و با منطق قوی در تمام مباحثات افراد را نسبت به امامت متوجه ساخته و مجاب می نمود. به این نمونه ها توجه شود:
1. مناظره با یحیی سمرقندی
روزی مأمون گروهی از فقهاء و متکلمان را جمع کرد تا با امام رضا (ع) مناظره کنند. حضرت فرمود: «شما یک نفر از بین خود انتخاب کنید و هر چه او گفت، شما ملتزم باشید! همه رضایت دادند که یحیی بن ضحاک سمرقندی که مانند او در خراسان نبود، انتخاب شود. آن گاه حضرت رو کرد به مأمون و فرمود: یحیی باید از پیشوایان خود برای من خبر دهد؛ آیا آن ها نسبت به خودشان دروغ گفتند یا راست گفتند؟ پس اگر اعتقاد او این است که آن ها نسبت های دروغ به خود داده اند، کذّاب هستند و درنتیجه، لیاقت امامت [و خلافت] را ندارند و اگر عقیده اش این است که آن ها هر چه نسبت به خود گفته اند، راست گفته اند، پس اوّلی از آن ها) گفت: اَقیلُونی وَلِیتَکمْ وَ لَستُ بِخَیرِکمْ؛ خلافت را از من پس بگیرید [و مرا معاف دارید! که خلیفه شما شدم، ] درحالی که بهترین شما نیستم، و دومی گفت: کانَتْ بَیعَةُ اَبِی بَکرٍ فَلْتَةً وَقَی اللَّهُ شَرَّها فَمَنْ عادَ لِمِثْلِها فاقْتُلُوهُ؛ بیعت ابی بکر فتنه ای بود که خدا شرّش را حفظ کند. پس اگر کسوندی دوباره چنان بیعتی انجام دهد، او را بکشید! و کسی که قتلش واجب است، چگونه عهد [و توصیه] او برای غیرش پذیرفته می شود، درحالی که خود او گفت: برای من شیطان گمراه کننده ای است. پس هرگاه به من مایل شد، مرا نگه دارید! و اگر خطا کردم، ارشادم کنید! پس اگر راست می گویند، امام و پیشوا نیستند و اگر دروغ می گویند، یحیی چه جوابی دارد! .[8]
2. مناظره با جمعی از علماء عراق و خراسان
گروهی از علماء عراق و خراسان به امر مأمون، در جلسه ای گرد هم آمدند.
وقتی امام رضا(ع) در آن مجلس حضور یافت، مأمون رو به حاضران در مجلس کرد و گفت: از معنای این آیه به من خبر دهید: (ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکتابَ الَّذینَ اصْطَفَینا مِنْ عبادِنا)؛[9] «سپس این کتاب را به آن بندگان مان که آن ها را برگزیده بودیم، به میراث دادیم»؛ علماء در جواب گفتند: منظور خداوند، همۀ امت [اسلامی] است. مأمون رو به امام رضا (ع) کرد که شما [دراین باره] چه می گویی؟ حضرت فرمودند: «آن گونه که علماء گفتند، نمی گویم، بلکه می گویم: اَرَادَ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی بِذَلِک الْعِتْرَةَ الطَّاهِرَةَ؛ منظور خدای تبارک وتعالی از این [کلمه اصطفینا] عترت پاک [رسول خدا] است». مأمون گفت: چگونه منظور خداوند عترت است، نه مابقی امت؟ حضرت رضا(ع) فرمودند: «اگر خداوند همۀ امت را قصد کرده بود، پس همۀ امت باید در بهشت باشند؛ چون [در ادامه آیه] همه را اهل بهشت قرار داده، می فرماید: (جنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا)؛[10] «بهشت های همیشگی که داخل آن می شوند.» [یقیناً همه امت اسلامی اهل بهشت نیستند،] پس وراثت مخصوص عترت پاک است، نه دیگران».
آن گاه حضرت رضا(ع) فرمودند: آنان همان کسانی هستند که خداوند در قرآن توصیفشان کرده و فرموده: (یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهیراً)؛[11] «همانا خداوند می خواهد که آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند»؛ و آنان همان کسانی اند که رسول خدا(ص) فرمودند: به راستی که من دو چیز گران بها: کتاب خدا و عترتم (اهل بیتم) را میان شما به جای می گذارم. هیچ گاه از یکدیگر جدا نشوند تا این که در حوض [کوثر] بر من وارد شوند. ببینید که پس از من با آن دو چگونه برخورد می کنید. «یا أَیهَا النَّاسُ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکمْ؛[12] ای مردم! به آنان چیزی یاد ندهید؛ زیرا آنان از شما داناترند».
در ادامۀ مناظره، علماء پرسیدند: ای اباالحسن! آیا «عترت» همان «آل» است یا غیر آن؟ حضرت رضا(فرمودند: آنان همان آل هستند [نه غیر آن]. علماء گفتند: این رسول خدا(ص) است که از ایبشان روایت شده که فرمودند: «اُمتِی آلِی؛ امت من آل من هستند.»
حضرت فرمودند: [هرگز مراد از آل، امت نمی تواند باشد. دلیل آن این است که] از شما می پرسم: آیا صدقه بر آل محمد(ص) حرام است [یا نه]؟ گفتند: آری [حرام است]. حضرت فرمودند: آیا بر امت [نیز] حرام است؟ گفتند: نه. حضرت فرمود: این فرق میان آل و امت است. [لذا نمی شود گفت آل یعنی امت. آن گاه فرمودند:] وای بر شما به کجا می روید!»[13]
امام رضا(ع) از کم ترین فرصت برای تثبیت ولایت و امامت اهل بیت استفاده می برد، مثل حدیث سلسلة الذهب که حضرت ولایت خودش را شرط توحید دانست. دفاع حضرت از امامت در کلام و رفتار آن قدر فراوان است که یک کتاب قطور می شود؛ آن چه بیان شد، نمونه ای بود تا بیان کنیم که دفاع از امامت روش ثابت آن حضرت بوده است.
سوم: آراستگی به اخلاق نیک
امام رضا (ع) به اخلاق عالی و ممتاز آراسته بودند، و بدین سبب دوستی عام و خاص را به خود جلب می کردند، از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است که می گوید: من ابوالحسن الرضا(ع) را هرگز ندیدم در سخن گفتن، باکسی درشتی کنند، هرگز پاهای خود را جلو هم نشین دراز نمی کردند، هرگز در برابر هم نشین تکیه نمی کردند، هرگز او را ندیدم که یکی از غلامانش را دشنام دهد و ندیدم که آب دهان بیندازد و هرگز ندیدم که قهقهه بزند، بلکه خنده اش تبسم بود.[14]
چهارم: پرهیزکاری و تقوای حضرت
تقوای امام رضا (ع) طوری بود که نه تنها مردم، بلکه دشمنان نیز به آن اعتراف می کردند؛ چراکه تمام فکر و اندیشه حضرت، حفظ دین خدا و اجرای وظائف الهی بود و نجات خود و مردم را در تقوا، پرهیزکاری و عبادت می دانستند.
سنگ زیرین همۀ فضایل عالی انسانی و معنوی، تقوا و پاکی و دوری از معصیت است. امام صادق(ع) فرمودند:
«اتَّقُوا اللَّهَ وَ صُونُوا دِینَکمْ بِالْوَرَعِ؛[15] از خدا پروا کنید. [و خودنگهدار باشید] و دین تان را با دوری از حرام حفظ کنید!».
از نظر شیعیان، امامان، همه معصوم بوده و از گناهان مبرّا می باشند؛ امّا بیان تقوا و پاکی امامان از زبان دیگران اقرار به فضیلت و برتری آنان است. رجاء بن ضحّاک می گوید: «به خدا قسم مردی را باتقواتر از او و از ایشان برتر در یاد خدا در تمام اوقات و همین طور بیمناک تر از او نسبت به خدای عزیز و جلیل ندیدم».[16]
حضرت رضا(ع) سخت تأکید داشتند که افراد بر محور تقوا ارزیابی شوند، نه منسب و امثال آن. موسی بن نصر رازی می گوید: «پدرم شنید که مردی به حضرت رضا(ع) عرض کرد: به خدا قسم روی زمین باشرافت تر از شما از جهت پدر وجود ندارد. حضرت فرمودند: تقوا آنان را شرافت داده و طاعت خدا آنان را بهره داده است، و دیگری به حضرت عرض کرد: به خدا قسم تو بهترین مردم هستی، حضرت به او فرمودند: «لَهُ لَا تَحْلِفْ یا هَذَا خَیرٌ مِنِّی مَنْ کانَ أَتْقَی لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَطْوَعَ لَهُ وَ اللَّهِ مَا نُسِخَتْ هَذِهِ الْآیةُ وَ جعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ؛ قسم یاد نکن فلانی! بهتر از من کسی است که از خدای عزیز و جلیل بیش تر پروا دارد و از خدا بهتر از من اطاعت می کند. به خدا قسم این که پروردگار می گوید: ما شما را گروه گروه و قبیله قبیله قرار دادیم تا شناخته شوید و برترین شما در نزد خداوند باتقواترین شماست. نسخ نشده است.»[17]
این نشان می دهد که حضرت تلاش داشتند ثابت کنند که افراد باید بر محور تقوا و پاکی ارزیابی شوند.
در زمانی که حضرت رضا(ع) به خراسان دعوت شد، زید، برادرِ امام نیز در خراسان بود. زید به واسطه ادعایی که داشت و انقلابی که در مدینه برپا کرده بود، مورد خشم و غضب مأمون قرار گرفت؛ امّا مأمون به احترام حضرت رضا(ع) از قتل یا حبس او صرف نظر کرد. در مجلسی که حضرت رضا(ع) برای جمعی صحبت می کرد، زید عده ای از اهل مجلس را متوجه خود کرده بود و برای آن ها از فضیلت سادات و اولاد پیامبر و این که آنان وضع استثنایی دارند، دادِ سخن می داد، و مرتب می گفت: ما خانواده چنین و ما خانواده چنان هستیم. امام رضا(ع) متوجّه گفتار زید شد و به او عتاب کرد و فرمودند: یا زید! حضرت با این ندا زید و جمعیت مجلس را متوجه خود نمود، آن گاه فرمودند: ای زید! حرف های بقّال های کوفه باورت آمده و مرتب تحویل مردم می دهی؟ این ها چه چیز است که به مردم می گویی؟ این که شنیده ای خداوند ذرّیۀ فاطمه را از آتش جهنّم مصون داشته است؛ اگر مطلب این طور است که تو می گویی و اولاد فاطمه وضع استثنایی دارند و به هرحال آن ها اهل نجات و سعادتمندند، پس تو نزد خدا از پدرت موسی بن جعفر(ع) گرامی تری؛ زیرا او در دنیا امر خدا را اطاعت کرد؛ «قائِمٌ بِاللَّیلِ و صَائِمٌ بِالنَّهَارِ؛ شب زنده دار و روزه دار بود» و تو امر خدا را عصیان می کنی و به قولِ تو فردِ اطاعت کننده و عاصی، مثل هم اهل نجات و سعادت هستند. پس بُرد با توست؛ زیرا موسی بن جعفر(ع) عمل کرد و سعادتمند شد و تو عمل نکرده و رنج نبرده گنج بردی!
امام علی بن الحسین، زین العابدین(ع) می فرمود: نیکوکار ما اهل بیت پیغمبر(ص)، دو برابر اجر دارد، و بدکارِ ما دو برابر عذاب. همان طور که قرآن درباره زنانِ پیغمبر تصریح کرده است؛[18] زیرا آن کسی از خاندان ما که نیکوکاری می کند، در حقیقت دو کارکرده است: یکی این که مانند دیگران کارِ نیکی انجام داده و دیگر این که آبرو و احترام پیغمبر را حفظ کرده است، و آن کسی هم که گناه می کند، دو گناه مرتکب شده: یکی این که مثل بدان، بد کرده و دیگر این که حیثیت پیغمبر را از بین برده است.آن گاه حضرت رو به دو تن از اهل عراق نموده و فرمودند: مردم عراق این آیه را (یا نُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهلِک إِنهُ عمَلٌ غَیرُ صالِح)؛[19] چگونه قرائت می کنند؟ عرض کردند: یا ابن رسول الله! بعضی طبق معمول «إِنهُ عَمَلُ غَیرُ صَالِح» (به ضم غیرُ) قرائت می کنند؛ [یعنی این فرزند تو، فرزند ناصالح است] و گروهی آن را «اِنَّهُ عَمَلُ غَیرِ صَالِح» (به کسر رأی غیر) می خوانند؛ [یعنی او فرزند آدم بدی است، فرزند تو نیست] و اگر از نسل تو بود نجات می دادم.حضرت فرمود: ابداً این طور نیست، او فرزند حقیقی نوح و از نسلِ او بود و چون بدکار شد و امرِ خدا را عصیان کرد، پیوند معنوی اش با نوح بریده شد؛ لذا به نوح گفته شد: این فرزند تو ناصالح است. ازاین رو نمی تواند در ردیف صالحان قرار گیرد. موضوع خانواده ما اهل بیت نیز چنین است. اساس کار تقواست: «کذَا مَنْ کانَ مِنَّا لَمْ یطِعِ اللَّه عزَّوَجَلَّ فَلَیسَ مِنَّا وَ أَنْتَ إِذَا أَطَعْتَ اللَّه عزَّوَجَلَّ فأَنْتَ مِنَّا أَهْلَ الْبیتِ؛[20] هر کسی از ما اهل بیت هم اگر خدای عزیز و جلیل را اطاعت نکند از ما نیست و تو اگر خدای عزیز و جلیل را اطاعت کردی از ما اهل بیت هستی.»
در نقلی دیگر اضافه فرمودند: «یا زَیدُ اتقِ اللَّه فإِنَّا بَلَغْنَا مَا بَلَغْنَا بالتَّقْوَی فَمَنْ لَمْ یتَّقِ وَ لَمْ یرَاقِبْهُ فَلَیسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ یا زَیدُ إِیاک أَنْ تُهِینَ منْ بهِ تَصُولُ مِنْ شِیعَتِنَا فَیذْهَبَ نُورُک یا زَیدُ إِن شیعَتَنَا إِنمَا أَبْغَضَهُمُ النَّاسُ وَ عادُوهُمْ وَ استَحَلُّوا دِمَاءَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ لِمَحَبَّتِهِمْ لَنَا وَ اعْتِقَادِهِمْ لِوَلَایتِنَا فَإِنْ أَنْتَ أَسَأْتَ إِلَیهِمْ ظَلَمْتَ نَفْسَک وَ أَبْطَلْتَ حَقَّک؛ ای زید! از خدا پروا داشته باش. به راستی ما به هر مقامی که رسیده ایم، به خاطر تقوا و پرواپیشگی است. کسی که از خدا پروا نداشته باشد و مراقب حضور او نباشد، از ما نیست و ما هم از او نیستیم (با ما نسبتی ندارد). ای زید! مبادا به شیعیان ما اهانت کنی که نور [عظمتت] از بین خواهد رفت، ای زید! [می دانی چرا دشمنان ما با شیعیان بدند؟] همانا شیعیان ما را فقط به این خاطر مبغوض و دشمن می دارند و خون و مال آن ها را حلال می دانند که به ما محبّت و به ولایت ما اعتقاددارند. تو هم اگر نسبت به آنان (شیعیان) بدی کنی، در حق خود ستم روا داشته ای و حقّت را باطل نموده ای.»
حسن بن جَهْم می گوید: آنگاه حضرت به من التفات نموده، فرمودند:
«یا بنَ الْجَهْمِ! مَنْ خَالَفَ دِینَ اللَّهِ فَابْرَأْ مِنْهُ کائِناً مَنْ کانَ مِنْ ای قَبِیلَةٍ کانَ وَ مَنْ عَادَی اللَّهَ فَلَا تُوَالِهِ کائِناً مَنْ کانَ مِنْ ای قبِیلَةٍ کان فَقُلْتُ لَهُ یا ابْنَ رَسولِ اللَّه وَ مَنْ ذَا الَّذِی یعَادِی اللَّهَ قَالَ مَنْ یعْصِیهِ؛[21] ای پسر جهم! هر کسی با دین خدا مخالفت کند، از او بیزاری بجوی، هر کسی، و از هر قوم و قبیله ای که باشد و کسی را که باخدا دشمنی کند، دوست ندار [و با او رابطه نداشته باش] هر کسی می خواهد باشد و از هر طایفه ای [و دارای هر نسبی] می خواهد باشد. پس عرض کردم: ای پسر رسول خدا! چه کسی باخدا دشمنی می کند؟ فرمودند: کسی که او را عصیان کند.»
این سخنان، برای امروز ما هم زنده و برای جامعه ما خط دهنده است؛ هر کسی که بر محور اصول و ارزش های دینی حرکت و خدا را اطاعت کند و محبت و ولایت اهل بیت را حفظ کند، مورد تکریم و احترام است، از هر طایفه و قوم و حزب و خطی می خواهد باشد؛ امّا آن هایی که ارزش ها و اصول را زیر پا می گذارند و خدا و رسول او را نافرمانی می کنند و از مکتب اهل بیت(ع) فاصله می گیرند و بر ولایت آن ها پا می گذارند، هیچ گونه ارزشی ندارند؛ از هر قوم و حزب و جناحی که باشند. آری، سخنان معصومان نیز، همچون قرآن در تمام زمان ها و مکان ها جاری و ساری است و به زمان و مکان خاصی منحصر نمی شود.
یاسر خادم، نیز از آن حضرت نقل کرده است که در بخشی از سخنان خود به برادرشان زید فرمودند: «وَ اللَّهِ مَا ینَالُ أَحَدٌ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِطَاعَتِهِ وَ زَعمْتَ أَنَّک تَنَالُهُ بِمَعْصِیتِهِ فَبِئْسَ مَا زَعَمْتَ؛[22] به خدا کسی به آنچه نزد خدای عزیز و جلیل است نمی رسد؛ مگر با طاعت و بندگی او. تو گمانت بر این است که با عصیان به خدا [و مقامات نزد او] می رسی، بسیار گمان بد برده ای!»
این احادیث هم تقوای امام رضا(ع) را به عنوان اصل اساسی ثابت می کند و هم سفارش ایشان را به دیگران بر تقوا نشان می دهد.
ادامه دارد...
پی نوشت ها:
[1] (وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ). (قلم/4).
[2] (فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم). (آل عمران / 159).
[3] بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، دوّم، 1403ق، ج49، ص90، ح4؛ عیون اخبارالرضا(ع)، محمدبن علی صدوق، نشر رضا، مشهد، 1363ش، ج2، ص184.
[4] اعلام الوری باعلام الهدی، احمدبن علی طبرسی، مکتبة العلمیّة الاسلامیّة، تهران، 1338 ش، ص315. مُطَهَّرُونَ نَقِیاتٌ ثِیابُهُمْ / تَجْرِی الصَّلَاةُ عَلَیهِمْ أَینَمَا ذُکرُوا / مَنْ لَمْ یکنْ علَوِیاً حِینَ تَنْسُبُهُ / فَمَا لَهُ فِی قَدِیمِ الدَّهْرِ مُفْتَخَرٌ / فَاللَّهُ لَمَّا بَرَأَ خَلْقاً فأَتْقَنَهُ / صفَّاکمْ وَ اصطَفَاکمْ أَیهَا الْبَشَرُ / فَأَنْتُمُ الْمَلَأُ الْأَعْلَی وَ عِنْدَکمْ / عِلْمُ الْکتَابِ وَ مَا جَاءَتْ بِهِ السُّوَر.
[5] بحارالانوار، صص92-93، با تلخیص بخش پایانی روایت؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، صص180-183.
[6] عیون اخبارالرضا (ع)، ج2، ص184.
[7] بحارالانوار، ج49، ص101، ح19.
[8] الاحتجاج، طبرسی، دارالنعمان، 1386ق، ج2، صص 405-406.
[12] بحارالانوار، ج23، ص130.
[13] تحف العقول، ابو محمد حرانی، انتشارات آل علی، چاپ اول، 1382، صص 774-776.
[14] بحارالانوار، ج49، ص90، ح4.
[15] اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی اکبر غفاری، بیروت، دار صعب، 1401 ق، ج2، ص76.
[16] بحارالانوار، ج49، صص91-92، ح7؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص180. فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیتُ رَجُلًا کانَ أَتْقَی لِلَّهِ مِنْهُ وَ لَا أَکثرَ ذِکراً لَه فی جَمِیعِ أَوْقَاتِهِ مِنْهُ وَ لَا أَشَدَّ خوْفاً لِلَّه عزَّوَجَلَّ.
[17] بحارالانوار، ج49، ص95، ح8؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص236.
[18] احزاب/30 و 31، (یا نساءَ النبِی مَنْ یأْتِ مِنْکنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَینَةٍ یضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَینِ وَ کانَ ذلِک عَلَی اللَّه یسیراً * وَ مَنْ یقْنُتْ مِنْکنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نؤْتِها أَجرَها مَرَّتَینِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کریماً).
[20] بحارالانوار، ج49، صص 218-219، ح3.
[21] بحارالانوار، ج49، ص219، ح4؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص235.
[22] بحارالانوار، صص217-218، ح2؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص234.