تصویر آن خطا، دو نکته را خیلی خوب روشن میکند؛ یکی اینکه چرا بازی ایران و بحرین هرگز «عادی» نمیشود و ما هر وقت تحت هر شرایطی هر کجا با این تیم رودررو شدیم، کلی حساسیت به وجود آمد. نکته دوم هم غیرت و تعصب بازیکنی است که در دوران حضورش در تیم ملی، به معنای واقعی کلمه سر جلوی توپ میگذاشت. علی دایی انگار در زمین بازی اهل محاسبههای عافیتطلبانه نبود. او بیمحابا برای موفقیت تیمش تلاش میکرد و همین ویژگی منحصربهفرد هم جایگاه دایی را در فوتبال ایران دستنیافتنی کرده است. آن ضربه دروازهبان بحرین شاید میتوانست تبعات بسیار بدتری برای دایی به همراه داشته باشد، اما کاپیتان پیشین تیم ملی ایران باکی از این توفانها نداشت. مگر از او تصاویری با سر شکسته و صورت خونین کم به جا مانده است؟ مگر از یاد بردهایم گلش به کویت را که نزدیک بود گردن آقای گل را بشکند؟
نقطهای که دایی امروز در آن ایستاده، کمترین حق اوست. هر کسی در هر جایگاهی وقتی برای کارش زحمت بکشد، انرژی صرف کند و ششدانگ وجودش را بگذارد، شایسته تحسین است. فرقی هم نمیکند جراح باشد یا فروشنده یا تاجر و کارگر ساده. این وسط وقتی ماهیت شغلت به خوشی و ناخوشی مردم گره میخورد، ارزش این تقلا و تلاش بیشتر هم میشود. علی دایی برای نشاندن گل لبخند روی صورت هموطنانش، خیلی زحمت کشیده، خیلی زخم خورده. کاش میشد قدر این سرمایه را بیشتر دانست. در بلا روزگاری گرفتار شدهایم که خیلیها فقط پول و قدرت را بو میکشند. نسل آنهایی که بیمحابا به سمت توپ خیز برمیداشتند کمیاب شده است. مراقب «علی دایی»ها باشید.